« ترجمه منشور کورش | Main | دلتنگی برای رضا شاه - رامین کامران »

نقد عقاید بنی صدر در باره اسلام و دمکراسی 



راه نجات ایران در بر پایی حکومتی دمکراتیک بر اساس ارزشهای حقوق بشر است و دولت حاصل شده از این حکومت برنامه اش رفع عقب ماندگی های علمی و اقتصادی ایران است . گروه های مختلف عقاید متفاوتی نسبت به   حکومت بعد از ملایان دارند.کمونیستها در پی بر پایی حکومتی مارکسیستی هستند. مجاهدین در پی تاسیس

دولت اسلامی خودشان هستند. ناسیونالیستها در پی تاسیس دولت ناسیونالیستی میباشند و اگر تمایلی هم به 

دمکراسی دارند برای تمایز خودشان از ناسیونالیستهای دیکتاتوری آریامهری ، خودشان را مشروطه طلب میخوانند. چیزی که عجیب است همه این گروه ها ادعای تبعیت از دمکراسی را میکنند.ولی از این تبیعیت ادعایی آنها  بوی خمینی و دمکراسی نوع خمینی در پاریس بمشام میرسد یعنی تسخیر حکومت با دروغ بافی دمکراسی خواهی و بعدا تاسیس دولت و حکومت دلخواه خودشان. التقاط دو ایدئولوزی مختلف احتمالا دلیلش درستی دمکراسی و بچالش گرفتن ایدئولوزیهای موجود است در زیر دو نمونه از این التقاط ها را مشاهده میکنیم


باورهای ترکیبی از دو ایدئولوزی متضاد چرا بوجود میایند؟مثلا مارکسیتهای مسلمان و یا 

 

کوشش برای عدم تحریف معنای دمکراسی و انتخابات آزاد و غیره :آیا با دین میترایی میتوان به 

دمکراسی و سکولاریسم رسید؟

 

 

مرگ کسروی توسط اسلامیستها  و بدنبالش جنایات خمینی و جمهوری اسلامی
بنی صدر تناقض بین دمکراسی و اسلام را چطور حل میکند؟ تسلیم خدا باشیم یا تسلیم قوانین دمکراسی؟ قران را
قبول داشته باشیم و یا دمکراسی را. و ...... ایشان لازم است اعلام کند دین مسئله ای شخصی است و نباید سازمان یافته و در پی رسیدن بقدرت حکومتی باشد. حتی اگر در یک کشور 70 میلیونی که  همه رای هم بدهند فقط اسلام را میخواهند  یک نفر هم اگر  بخواهد از اسلام پیروی نکند این اکثریت حق تحمیل اسلام را بوی ندارند. اسلام مسئله ماست و نه راه حل ما.دمکراسی راه حل ماست  آن دمکراسی مورد نظرم نیزهمسو با ارزشهای حقوق بشری است. دین داران فکلی فقط جاده صاف کن  ملایان وشریعیت ارتجاعی آنان هستند.
ناف فعالین سیاسی مذهبی فکلی و غیر آخوند به حوزه های علمیه بسته است و در نهایت مثل بازرگانها و دیگران موجب نردبان ترقی  ملایان بعنوان مستبدان خونخواری میشوند.زیرا اینان بر روی حرف ملا و حوزه ها نمیتواند حرفی بزنند و هر چه ملایان بگویند مجبور به اطاعتند وگر نه از لیست مسلمانی حذف خواهند شد و دیدیم که در رژیم خمینی میگفتند حتی زنانشان هم بر آنان حرام است.در نهایت امثال بازرگانها با تو سری خوردن یاد میگیرند که بازیچه دست ملایان بوده اند و خود فریبی و مردم فریبی کرده اند.
ولی فعالیت سیاسی گروه های دیگر بر روی ملایان بیشتر از فعالیت سیاسی مذهبیون تاثیر داشته است.مثلا با رفع حجاب و دادن رای بزنان با این که خمینی خیلی هم مخالف این آزادی های زنان بود ولی از روی خدعه و فریب و این  که دانست دیگر ملایان قادر به تغییر حق رای زنان (و یا اصلاحات ارضی که خمینی با آن هم مخالف بود)نخواهد بود از لغو این حقوق زنان حتی دم نزند.این نشان میدهد که دین بهانه ای برای بدست گرفتن قدرت سیاسی توسط ملایان بوده است  و خدا و پیامبر و قران در این گونه موارد فقط بهانه ای و نردبان ترقی آنان است.
بنابراین خمینی در واقع یک مسلمان واقعی نبوده است بلکه اسلام را برای ترقی خود وسیله قرار داده است و مسئله ولایت فقیه مورد قبول بسیاری از علمای حوزه ها نبوده است و با فریب و زور تحمیل شده است مثلا آیت الله قمی و دیگران با آن مخالف بوده اند.خمینی تقیه نکرد بلکه مردم فریبی کرد.مردم ما اگر میدانستند که در حکومت خمینی چشم در خواهند آورد و یاشلاق خواهند زد و یا دست و پا قطع خواهند کرد به اسلام او رای نمیدادند.بنابراین این رفتار خمینی را باید مردم فریبی و نه رفتاری اسلامی و تقیه نامید..
http://efsha.squarespace.com/blog/2010/7/12/163562285981.html

آیا فعالیت سیاسی مذهبیون غیر روحانی برای ارایه اسلام در پیشرفت ایران مفید است؟

 

به هیچ نیرویی فقط بصرف این که خود را دمکرات مینامد نباید مجال رهبری ضد

آخوندی و دمکراسی طلب را داد.اگر به ادعا باشد خمینی هم بیشتر از رضا پهلوی

ادعای دمکراسی کرده است و حتی در دمکراسی خمینی قرار بود کمونیستها هم

فعالیت سیاسی بکنند ولی دیدیم که نه تنها نتوانستند فعالیت سیاسی کنند بلکه حتی

اجازه تحصیل در دانشگاه و اجازه کارمندی دولت را هم به کمونیستها ندادند.بنابراین

ملت نباید اولا گول ادعای دمکرات بودن مجاهدین و یا رضا پهلوی

و یا هر گروه دیگری را بخورد.بجای این کلی بافی ها باید ریزه کاریها و کل اهداف

یک نیروی اجتماعی و سیاسی باید اعلام شود.مثلا من خودم با هر گروهی که بر

اساس عقل و عدالت عمل کند متحد میشوم عقلی که هدفش یافتن حقیقت و رفاه

انسانیت فعلی و آینده است و عدالتی که حداقل آن حقوق بشر است.

هر گروهی که با این عقل و عدالت مخالف باشند بنظر بنده ضد مردم ایران و ضد

آزادی ایران خواهند بود.اینهایی که چنین ادعایی را دارند فکر میکنند که ما اول

ادعای دمکراسی میکنیم و وقتی که قدرت را بدست گرفتیم کار خودمان را میکنیم

همان کاری که خمینی کرد ما هم میتوانیم بکنیم زیرا ملت احمق است و نمیداند

دمکراسی چیست وگر نه دنبال خمینی راه نمیافتادند و نود و هشت درصد برای

ایجاد جمهوری اسلامی رای نمیدادند گیریم که خمینی خائن بود ولی این حماقت

ملت مهم است که بخائن اجازه رشد داد.خمینی که آن موقع پاسدار و چماقدار سازمان یافته

نداشت که همه مردم را بزور وادار کند که بجمهوری اسلامی رای مثبت بدهند

بلکه این خود مردم نادان بودند که بخواسته خمینی رای مثبت دادند و خودشان

طنابی را بافتند و بدست خمینی دادند تا ایشان را اعدام کند.وگر نه آدم عاقل که

نمیداند خمینی کیست و نوکر است و یا آزاد است و در فکرش خدا خدا میکند که

سنگسار و مرتد کشی و اهداف ضد بشری اسلامی را پیاده کند(در اسلام مردم با هم برابر نیستند شهروند درجه اولش مسلمانان هستند وو بعدا اهل کتاب و بعد از آنها بردگان و کنیزکان و مشرکان و کافران و ...)این که همه مردم دارای حقوق بشری هستند از نظر اسلام پشیزی ارزش ندارد.فرزند برده که هیچ گناهی بجز فرزند برده بودن ندارد از حقوق اجتماعی خود محروم است چون سنت اسلامی و سنت محمدی بوده است.

مجاهدین و هر گروه دیگری که میل به فعالیتهای سیاسی و تسخیر دولت دارند باید بین حقوق بشر و حقوق دینی و باور های ایدئولوژیک خودشان یکی را انتخاب

بکنند تا بصحنه اداره اجتماع وارد شوند.هر گروهی که حقوق بشر را برسمیت

نشناسد و معتقدات خود را که مخالف حقوق بشر است را در اداره اجتماع و شغل سیاسی خود بکنار نگذارد حقانیت  فعالیت سیاسی و اجتماعی دولتی نباید داشته باشد.ما نمیدانیم که مجاهدین مرتد کش هستند یا نه.حقوق بشر را بدون تفسیر دینی قبول دارند یا نه؟

پان ایرانیستها باید بپذیرند که اقوام ایرانی حقوق بشری دارند و با چاخان های آریا بازی و ایران باستانی که باور مقدس آنان است حق ندارند حقوق بشری اقوام را زیر پا بگذارند.البته اینها روبنای خواسته این نیروهای ضد حقوق بشری است ودر واقع آنان نوکرانی هستند که در نهایت به حکومت دلالی شاه و ملا منجر خواهند شد و دیده ایم که دین و باستان گرایی نه تنها موجب پیشرفت ایران نبوده است بلکه موجب پسرفت کشور ما بوده اند.

 

عقیده بر اساس حقوق بشر آزاد است و اگر عقیده ای مثل اسلام و یا ایران

باستان گرایی در فکر تسخیر دولت است ابتدا باید بر اساس عقل و عدالتی که وصف

شد حقانیت خود را اثبات کند و آیه قران و احساسات وطن پرستانه دلیلی بر هیچ

حقانیتی نیست و ثمرات آنان مرگ و نیستی کشور است.

نیروهاییکه مایل به ایجاد حکومت دمکراتیک هستندلازم است برای آگاهی و

اعتلای دانش مردم برای انتشار

اصول دمکراسی برنامه ها و فعالیتها داشته باشد و مثل خمینی فقط ادعای دمکرات

بودن نکنندما این فعالیتها را در برنامه ایران باستان پرستان و مجاهدان ندیده ایم

بلکه این نیرو ها فقط عقاید احساساتی و غلط و ضد عقلی خودشان را تبلیغ

میکنند.همه نیرو های اجتماعی و سیاسی لازم است بپذیرند که خواسته مردم معیار

حقانیت است و مثل خمینی نباشد با گول زدن این اکثریت از او رای تصویب

جمهوری اسلامی را بگیرد و بعدا دیکتاتوری ایجاد کند و بقول خودخمینی اگر پدران

ما هم تاسیس حکومت جمهوری اسلامی را کرده باشند چه ربطی به نسل فعلی دارد

و چرا نسل فعلی نمیتواند حکومت دلخواه خودش را پیاده کند و اگر مردم حالا این

حکومت اسلامی و ملایی را نمیخواهند چرا خامنه ای و مزدوران او کناره گیری

نمیکنند.

البته برای این که مردم در قضاوت و رای دادن کمتر خطا بکنند لازم است که فرهنگ

عقل گرایی را در کشور تقویت کرد تا امثال خمینی های خائن و احمق مبارزات مردم

را به بیراهه نکشند.

 بعضیها که از روی سادگی و یا برای منافع ارتجاعی خود طرفدار بنی صدرند ممکن است بمن و امثال بنده توهین بکنند و اگر به آنها نشان بدهیم که رفتارشان خطا و دور از رفتار تبادل افکاری است شما را به گفتارهای بنی صدر حواله میدهند.در زیر بنمونه هایی از این گفتارها توجه میکنیم

 

 

سئوال 91 = آیا با استقرار دمکراسی دینداری از میان میرود 

 


در سوال 91 این ضد دمکراتیک است که اجازه دادن نظر بیندگان ویدئو از انان سلب شده است و نمیشود کامنت گذاشت. این حرف که دین بیان آزادی بشود که بخودی خود نیست!! دین وقتی که شخصی و غیر سازمان یافته باشد میتواند بیان آزادی باشد ولی دینی که میگوید بهایی نباید باشد مرتد نباید باشد امر بمعروف و نهی رز منکر باید باشد نمیتواند بیان آزادی باشد.دین سازمان یافته بلای دمکراسی و بلای آزادی مردم است.دین سازمان یافته باید سرکوب بشود قانون اساسی باید فاقد دین رسمی باشد تا دمکراتیک بشود.
نوشته های باور مندان به ادیان سازمان یافته حاوی دو خطاست.اول این که میگویند دین متحد کننده بشریت است بلکه بر عکس دین باعث شکاف بین انسانها است و کشتار جنگهای مذهبی گواه این ادعای بنده است. دوم این که به دنبال دینهایی هستند که دکان سیاسی نباشد ولی دین غیر سیاسی در تاریخ هیچ گاه وجود نداشته است بویژه ادیان سازمان یافته که اصلا کارکرد سیاسی و غیر دینی آنها بیش از کارکرد دینی آنهاست.دین در کارکرد اجتماعی سیاسی فقط دردسر ساز و پدید آورنده ناحقی و کشتار است.این باور مندان به ادیان سازمان یافته مثل اسلام و یهودیت و مسیحیت ادعا میکنند دین کاران(ملایان و کشیشان و خاخامها) برای نفع خود قوانین را بنام خدا ایجاد کرده اند و با آن قوانین دکان سیاسی خود را اداره میکنند و این قوانین ربطی بخدا و دین پاک و غیر سیاسی ندارد.البته ملایان در مورد مسیحیان میگویند که قوانین دین مسیح حرف اصلی خدا نیست بلکه دستکاری شده است  و کشیشان هم ملایان و محمد را متهم به تقلب در کار خدا میکنند. اولا ما دینی نداریم که غیر سیاسی باشد باورهای فرد اگر به اجتماع و بروابط بین افراد بیاید سبب کنشهایی خواهد شد و با توجه به این که دین سبب شکاف بین انسانها شده است واز قوانین آن بر علیه جان و مال و ناموس مردم استفاده شده است لازم است از قدرت اجتماعی و سیاسی بدور باشد و حتی قدرت فرهنگی هم نباشد.خمینی با قوانین همین اسلام سیاسی هزاران تن از زندانیان سیاسی که هر موی هر کدام از آنها به صدها خمینی و اسلام او میارزید را اعدام کرد.پشتیبانی این باورمندان به ادیان سازمان یافته پشتیبانی از کشتار و ناحقی هایی است که از دین بر میخیزد.از این کشتار های مذهبی و دکانهای سیاسی حمایت نکنید و بدنبال دین اصلی غیر سیاسی هم نگردید زیرا چنین ادیانی وجود ندارد. لطفا خودتان و دیگران فریب ندهید
سئوال 90 = آیا یک جمهوری اسلامی خوب هم وجود دارد 
http://www.youtube.com:80/watch?v=zVgXCd3xhWs

در مورد سوال نود هم اجازه نداده اند که مردم و بیندگان کامنت بگذارند این کار برای چیست؟ برای این است که با سفسطه میخواهند مردم را فریب بدهند.اسلام نمیتواند بیان آزادی باشد زیرا اسلام فقط موضوع روحانیت که نیست تازه اینها بعنوان افرادی ضد انسان و زیاده خواه و ادم کش قدرت را دردست میگیرند و جنایت میکنند هیچ، بلکه خود قران و سنت محمد هم بیان آزادی نیست یعنی اگر روحانیت را از صحنه حذف کردیم با قران و سنت محمد طرفیم که آنها هم بیان آزادی نیستند وبیان قدرتند.محمد خودش دستور کشتار عده ای را صادر کرده است فقط به این علت که نظریات وسی را نقد کرده اند و یا بر علیه نظریات وی صحبت کرده اند.این پیامبر برده دار و برده فروش نمیتواند سنتش بیان ازادی باشد. لطفا اینجا سفسطه نشود
در زیر ایاتی را میبنیم که قران کشتار دیگران و مشرکان و کافران را دستور میدهد
آیاتی از قران که کشتار دگر اندیشان را بر خلاف حقوق بشر امرمیکند
سوره توبه آیه 123

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَالْكُفَّارِ وَلِيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَالْمُتَّقِينَ.
ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند رابکشید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند. و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است

سوره محمد آيه 4
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوافَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّامَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْيَشَاء اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍوَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ.
چون با کافران روبرو شديد، گردنشان را بزنید. و چون آنها را سخت فرو فکنديد، اسيرشان کنيد و سخت ببنديد. آنگاه يا به منت آزاد کنيد یا به فدیه. تا آنگاه که جنگ به پايان آيد. و اين است حکم خدا. و اگر خدا ميخواست از آنان انتقام ميگرفت، ولی خواست تا شمارا به یکدیگر بیازماید. و آنان که در راه خدا کشته شده اند اعمالشان را باطل نميکند

سوره احزاب آیه 61 صفحه 427 
مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُواتَقْتِيلًا.
اینان لعنت شدگانند. هرجا یافته شوند باید دستگیر گردندو به سختی کشته شوند

سوره انفال آیه 39 صفحه 182
وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُلِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ .
با آنان نبرد کنيد تا ديگر فتنه ای نباشد و دين همه دين خدا گردد پس اگر باز ايستادند ، خدا کردارشان را می بيند ادامه در کامنت بعدی
سورهمائده آیه 33
إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَوَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْيُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْيُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِيالآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ.
سزاى كسانى كه با [دوستداران] خدا و پيامبر او مىجنگند و در زمين به فساد مىكوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت
سوره مائده آیه 38
و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه كردهاند دستشان را به عنوان كيفرى از جانب خداببريد و خداوند توانا و حكيم است. وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْأَيْدِيَهُمَا جَزَاء بِمَا كَسَبَا نَكَالاً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِيزٌحَكِيمٌ.
سوره التوبه آیه 28 صفحه 192
يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ يَقْرَبُواْالْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَـذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَيُغْنِيكُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌحَكِيمٌ.
ای کسانی که ایمان آورده اید، مشرکان نجسند و از سال بعد نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند، و اگر از بینوایی میترسید، خدا اگر بخواهد به فضل خوش بی نیازتان خواهد کرد. زیرا خدا دانا و حکیم است.
سوره التوبه آیه 29 صفحه 192
قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِالآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَالْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَنيَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ.
کسانی را از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند و چیزهایی را که خدا و پیامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند بکشید، تا آنگاه که به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند
سوره النساء (زنان) آیه 89 صفحه 93
وَدُّواْ لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُواْ فَتَكُونُونَ سَوَاء فَلاَتَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ أَوْلِيَاء حَتَّىَ يُهَاجِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَإِنتَوَلَّوْاْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدتَّمُوهُمْ وَلاَ تَتَّخِذُواْمِنْهُمْ وَلِيًّا وَلاَ نَصِيرًا.
دوست دارند همچنان که خود به راه کفر میروند شما نیز کافر شوید تا برابر گردید. پس با هیچ یک از آنان دوستی مکنید تا آنگاه که در راه خدا مهاجرت کنند. و اگر سر باز زدند در هرجا که آنها را بیابید بگیرید و بکشید و هیچ یک از آنها را به دوستی و یاری برمگزینید
سوره الانفال (غنایم جنگی) آیه 12 صفحه 179
إِذْيُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَآمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَالأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ.
و آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مومنان را به پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنهایشان بزنید و انگشتانشان را قطع کنید
سورهُ توبه آیه 5 صفحه 188
فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَحَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّمَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْسَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ.
پس چون ماههاي حرام به سر آمد آنگاه مشركان را هر جا يافتيد به قتل رسانيد. و آنها را دستگير و محاصره كنيد . و هر سو در كمين آنها باشيد. چنانچه توبه كردند و نماز به پاي داشتند و زكات دادند پس از آنها دست بداريد. كه خدا آمرزنده و مهربان است
سوره توبه آیه 12 صفحه 189
وَإِن نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِيدِينِكُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَيْمَانَ لَهُمْلَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ.
اگر پس از بستن پیمان، سوگند خود شکستند و در دین شما طعن زدند، با پیشوایان کفر قتال کنید که ایشان را رسم سوگند نگه داشتن نیست، باشد که از کردار خود باز ایستند
سوره ماده گوساله(بقره) آیه 191 صفحه 31
وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُأَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْفَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ.
هرجا که آنها را بیابید بکشید و از آنجا که شما را رانده اند، برانیدشان، که فتنه از قتل بدتر است. و در مسجد الحرام با آنها مجنگید مگر آنکه با شما بجنگند. و چون با شما جنگیدند بکشیدشان که این است پاداش کافران
سئوال 94 = آیا شما خواستار جدائی دین از حکومت هستید 
http://www.youtube.com:80/watch?v=nOjxCz30_-8

در سوال 94 همان ایراد سوال نود موجود است .دین را از روحانی نگیریم از انجیل و قران و تورات و ...میگیریم که خرافات هستند.باید اینها انکار شود.یا حداقل گفته شود درستی اینها را نمیتوان اثبات کرد بخود مردم مربوط است که چه باید بپرستند و دولت دمکراتیک کاری با پرستش و دین شخصی مردم ندارد ولی در مقابل تحمیلات ادیان سازمان یافته باید بایستد

سوال 29 = رابطه فلسفه ودین و رابطه دمکراسی و مذهب چیست

درباره سوال 29-بنی صدر تاریخ دمکراسی را با خود دمکراسی اشتباه میگیرد.در دمکراسی یونان برده داری هم بود ایا دمکراس یبا برده داری موافق است؟ کجای کار پیامبر با دمکراسی میخواند اینها فقط اوهام است.عرب بیابانی در رکاب محمد جنگیده است و غنایمی گرفته شده است حالا آمده است تا غنیمت بگیرد پیامبر در تقسیم غنایم به او چیزی داده است  ولی عرب بیابانی احساس میکند پیامبر دغل باز است طرف دوستانش را گرفته است تفی برروی وی انداخته است ولی  یاران محمد به همین خاطر عرب بیابانی را کشته اند تا به  دیگران بفهمانند که با کی طرفند این کجایش به دمکراسی میخورد.این وهم و خیالات چیست که این آدم دارد.دمکراسی چیست را از نظر بنده درلینک زیر ببینید:منشا دمکراس عقلانیت ازاد و رها و خود محور است که نوکر دین و یا ایدئولوژی نیست و ماموریتش کشف حقیقت و رفاه و بقای همه انسانهاست
 
 http://efsha.squarespace.com/blog/2008/3/15/1.html

دموکراسی چیست؟


سئوال 15= رابطه علم و دین چیست آیا علم به دین میرسد یا دین به علم
http://www.youtube.com/watch?v=37mTD6y29Ks

 

در مورد سوال 15 کجا گفتارهای قران علم است و موافق علم است که بنی صدر این ادعا را دارد؟  علم در پویایی رشد میکند دین در ایستایی و خرافات برشد میرسد. نظرات شخصی بنی صدر در باره علم ارزشمند نیست.دین و علم هم هیچ گاه بهم نمیرسند. دین خرافات است و علم واقع گرایی .علم حقانیت دارد و قابل اثبات است دین حقانیت ندارد زیرا قابل اثبات نیست

 

خلاصه بحث: از نظر من این حقوق بشری است که هر کس به هر عقیده و ایده ای که دارد  باید محترم شمرده شود.اگر کسی مسلمان است اسلام او تا آنجا باید تحمل شود که مزاحم زندگی دیگران نشود و مثلا مثل این نباشد دختری در مسابقه ملکه زیبایی شرکت کند چند معتقد به قوانین اسلامی او را دزدیده و ببرند سنگسار بکنند و بکشند. عقیده محترم است تا جایی که آن عقیده ضرری به آزادی دمکراتیک و حقوق بشری مردم نزند. تمام عقاید غیر قابل اثبات باید از حکومت جدا باشند .یعنی سکولاریسم باید باشد. حکومت وظیفه دارد بر اساس عقلانیت آزاد ورها و خود محور که بنده و نوکر دین و یا ایدئولزی نیست و ماموریتش کشف حقیقت و رفاه و بقای همه مردم کشور است(و در سیاست خارجی بقا و رفاه همه مردم جهان است ) حرکت کند. ما احتیاجی به اسلام و دستورهای اسلامی برای ساختن دمکراسی نداریم همان طور که احتیاجی به امور مربوط به پان ایرانیسم و یا مثلا درویش بازی نداریم.این که عده ای بخواهند با توسل به اسلام یا پان ایرانیسم و یا درویش بازی و ..... بخواهند دمکراسی ایجاد کنند اینها تحریف دمکراسی است و شاید هم برای

پنهان کردن نیتهای ارتجاعی خود این کار را میکنند

ما میتوانیم سفسطه های بنی صدر در گفتار او پیدا کنیم

فعلا در مورد نوشته زیر بحث میکنیم:

انسان، حق، قضاوت و حقوق انسان در قرﺁن.این نوشته ای از بنی صدر است

.پارگرافی از این نوشته را میخوانیم:

      امروز ديگر عامه مردم نيز دانسته اند جدا كردن دين از سياست، بمعنى جدا كردن فكر از عمل يعنى جدا كردن عمل از عمل و اين محال است. عمل غير از انديشهاى كه ملموس و مشخص مىشود، چيست؟ انديشه غير از عمل از چه راهى تغذيه مىكند؟ بنابراين وقتى دين از سياست جدا مىشود، عقيده ديگرى جاى آن را مىگيرد. سياست بدون ايده، سخنى ميان تهى است و وجود ندارد. دولت بدون ايده، ميان تهى است و وجود ندارد. فريب مخوريد و فريب مدهيد: وقتى دين را از سياست جدا مىكنيد در واقع آنرا به باور ديگرى مىدهيد. آيا در باورى كه جانشين دين مىكنيد، اين اصول رعايت مىشوند؟ در آن انسانها را از اين حقوق و آزاديها برخوردار مىكردند؟ هر فرد مسئول و امام مىشود؟ اگر پاسخ آرى است، پس شما مثل ما مىخواهيد ماكياوليسم و ارزش شمردن قدرت توتاليتر را از سياست و دولت جدا كنيد و اگر پاسخ شما نه است، فريبكارى مىكنيد.

//پایان نوشته بنی صدر//

این نوشته سفسطه دارد.سکولاریسم فقط  جدا کردن دین از حکومت نیست.سکولاریسم جدا کردن هر عقیده و هر ایده ایی است که قابل اثبات نیست و باید از حکومت جدا باشد.تاسیس حکومت بر اساس ایران باستان گرایی جعلی همان قدر ضد سکولار است که تاسیس حکومت بر اساس قران است.این حرفهایی که قران و ایدئولوزی ایران باستان گرایی زده است هیچ گاه اثبات نشده است. حکومت بر اساس عقلانیت آزاد و رها و خود محور که ماموریتش کشف حقیقت و رفاه و بقای همه انسانهاست ست و عقلانیتی که نوکر دین و ایدئولوزی نیست باید شکل بگیرد.یعنی عقلی و علمی و عادلانه باشد.حداقل عدالت هم حقوق بشر  است. این که بجای دین مثلا 

 حزب بعث و یا حزب کمونیست بقدرت برسد ضد دمکراتیک است.. ولی اگر بچای دین حقوق بشر و دمکراسی همسوی آن بقدرت برسد درست و عقلانی و عادلانه است

بنی صدر باید بصراحت و با وضوح کامل نشان دهد چطور از کتابی که آزاد و برده ، مسلم و کافر ، اهل کتاب و ....که هر کدام حقوق مختلفی دارند ، میتواند به حقوق بشر امروزی برسد!!!!ر

در همان نوشته بنی صدر مینویسد:

     به خوانندگان يادآور مىشوم كه در كلام خدا، تناقض راه ندارد. بنابراين اگر تحصيل اصول راهنما و تشخيص امور واقع مشكل باشد، تحقيق در بود يانبود تناقض معنايى كه به يك آيه نسبت مىدهند، با معانى آيه اى ديگر، بطور قطع مشكل نيست.//پایان نوشته بنی صدر//

او باید بما اثبات کند که قران نوشته خداست و جعل بشر نیست.او باید بما اثبات کند محمد فرستاده خدای اصلی عالم است و الله خدای ساختگی برده دار و قاتل ، همان خدای اصلی است که دغدغه اش تمایلات سکسی محمد بوده است

بنی صدر میگوید:

      بر سازمانهاى حقوق بشر است كه از خود بپرسند چرا اين تبعيض و تبعيضهاى ديگر را روش كرده اند؟ بنظر مىرسد اگر اين سازمانها نقش شترمرغ ، يعنى  رویهِ هم سياسى بودن و هم سياسى نبودن را  بالمره رها  كنند و هميشه  مدافع حقوق بشر باشند، از ملاحظه ها آزاد مىشوند و در مقام مدافع حقوق، مىتوانند نقش تعيين كنندهاى در پيدايش بديل مردم سالار و آزاد شدن را  هدف و روش كردن، ايفا كنند.

 

//پایان سخن بنی صدر//

این حرف بنی صدر دروغ محض است.کدام سازمان حقوق بشری گفته است کشتار شود و یا حقوق کسی از بین برود.بنی صدر با زیرکی رفتار دول غربی را بعنوان همان حقوق بشر جا میزند.این دول غربی همان ارتجاع جهانی هستند که سعی در دور زدن حقوق بشر دارند ، حقوقی که در بین مردم غرب کم کم بصورت جلوه ای از مدرنیته ایجاد شده است.  با یک تیر دو نشان توسط دول ارتجاعی غربی زده شود .اول این که حقوق بشر را بد جلوه دهند و دوم این که مردم ملل غربی را فریب دهند که در پی حقوق بشر هستند.برای این دول نه مردم غربی مهمند و نه مردم جای دیگرواینها در پی حفظ قدرت خود هستند و چون در عمل تناقض دارند مورد تایید ملتهای خود هم نیستند مثلا مردم آمریکا این گروه را یک در صدی ها مینامند و خودشان را نود و نه در صدی ها.لطفا در این مورد به جنبش اشغال وال استریت نگاه کنید.این بابا با سفسطه میخواهد اسلام ارتجاعی را عادلانه و عاقلانه جا بزندحقوق بشر وقتی حقوق بشر واقعی خواهد شد که در تمام دنیا حاکم شود ولی متاسفانه نیروهای ارتجاعی در مقابل آن ایستاده اند.کار بنی صدر هم با مساوی قرار دادن رفتار دول ارتجاعی در غرب بد نام کردن حقوق بشر و ضربه زدن به آن است

سفسطه دیگر بنی صدر در نوشته زیرش است:. بسيار ديده شده است كه حقوق بشر وسيله اى براى دين ستيزى شده است. تبعيض در دفاع از كسانى كه به حقوقشان تجاوز مىشود، نيز امر رايجى است. چنانكه صفت « مذهبى »  يك قربانى، بسا كفايت مىكند براى محروم گذاشتن او از دفاع. فاحش تر از همه، ناديده گرفتن تجاوز به حقوق انسانى كسانى است كه صفت « مذهبى »  دارند و صفت تروريست نيز پيدا مىكنند. ولو صفت تروريست بجا و به حق باشد، بهيچ رو نبايد مانع از آن شود كه سازمانهاى مدافع حقوق بشر از آنها، بگاه تجاوز به حقوق بشرى آنها، دفاع كنند. سكوت در برابر تجاوز قواى امريكا به حقوق بشر در افغانستان، تازهترين نمونه اين تبعيض است.//پایان حرف بنی صدر//ر

سازمان ملل حمله آمریکا به افغانستان را تایید کرد زیرا دولت حاکم بر افغانستان از تحویل بن لادن خود داری کرد.در حمله آمریکا  به عراق سازمان ملل این حمله را تایید نکرد و حمله دولت آمریکا به عراق یک حمله تروریستی بود.در دنباله دیدیم که آمریکا متهم به نقض کنوانسیون ژنو وو ضدیت با حقوق بشر از سوی سازمان ملل و سازمانهای حقوق بشری شد و مجبور گشت از سازمانهای حقوق بشری.سازمان ملل بیرون برود تا بعدا در زمان اوباما به این سازمانها دوباره پیوسته است

باز در اینجا رفتار ارتجاع جهانی معادل و مساوی حقوق بشر قرار گرفته است که یک سفسطه است

سفسطه راه و کار بنی صدر است.او میگوید:

اصول حاكم بر قضاوت اسلامى

 

 

 1- اصل اولى كه قضاوت اسلامى از آن پيروى مىكند، رفع خصومت از راه دادن حق به حق دار و تبديل روابط خصمانه به روابط دوستانه است. به سخن رساتر، كاستن از جو قهر در جامعه و ايجاد محيط تفاهم در آن، موضوع قانونگذارى اسلامى و در نتيجه اصلى است كه در صدور حكم بايد از آن پيروى شود:

     حكمى كه مايه خلاف و اختلاف گردد، از خدا صادر نمىشود و خداى به قرآن رفع اختلاف مىكند (1) و آنها كه زير بار استقرار عدالت، عدالتى نمىروند كه خصومت را به دوستى بدل مىسازد، منافقانند (2) كه بدون وجود محيط اختلاف و خصومت، موقع و نقش خود را از دست مىدهند و متعديانند كه قصد سلطه گرى بر ديگران را دارند 

//پایان گفته بنی صدر//

اولا بنی صدر باید حق را تعریف کند بنظر میاید حق از نظر بنی صدر آنی است که در قران گفته شده است(شرع مساوی حق) ، زیرا او میگوید حکمی از خدا صادر نمیشودکه مایه خلاف و اختلاف گردد.قران معیار حق نیست قران معیار شرع است و شرع هم خرافات است.حق ناشی از عقلانیت ازاد و رهل و خود محور است که قبلا در باره صحبت کرده ام

درباره این عقلانیت لینک زیر را بخوانید:

استفاده درست از عقل و خرد

 http://efsha.squarespace.com/blog/2010/2/16/303615225111.html

رفتار بنی صدر پرستان مشابه رفتار ملت ایران است که به رفراندوم خمینی رای مثبت دادند .کسانی که نمیدانستند خمینی چه میگوید و چه میخواهد .اینها هم نمیدانند بنی صدر چه میگوید و یا چه میخواهد یا شاید خودشان هم ارتجاعی هستند و با دید باز از بنی صدر طرفداری میکنند

 

 

Posted on Friday, September 12, 2014 at 01:29AM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>