ما پیروزیم چون بر حقیم



 

این وبلاگ سعی دارد مسایل کشور عزیزمان ایران را مورد بررسی قرار دهد و سرافرازی و رفاه ایران آرزوی من است. رسیدن به این آرزو بدون همراهی و تعاون ایرانیان بر اساس دموکراسی و حقوق بشر و خود کفایی علمی و اقتصادی ممکن نیست.برای آشنایی با عقاید بنده در این موارد میتوانید بنوشته های زیر کلیک بفرمایید توجه خواهید داشت که هر سرفصلی متشکل از پستهای زیادی است که میتوانید در پی خواندن نخستین پست بقیه را از همان صفحه اولی که خوانده اید پیګیری بفرمایید

 


لیستی از نوشته های قبلی

 

 

http://efsha.squarespace.com/blog/2022/7/2/647141088202.html

 

 

این وبلاگ از همکاری تمام خوانندگان استقبال میکند .نظرات همه مورد احترام است و سانسوری بجز کاربرد کلمات رکیک که در عرف ایرانی فحش و ناسزا و لودگی تصور میشود ندارد

 

 

مسایل موجود در جامعه ایران بر اساس عقل منطقی و آزاد و رها که نوکر دین و یا ایدئولوژی بخصوصی نیست بررسی میشود. بعقیده نگارنده عقلی که هدفش کشف حقیقت و رفاه و منافع جامعه انسانی امروز و آینده است بدمکراسی و عدالتی منتهی میشود که حداقل عدالتش حقوق بشر خواهد بود.

 

 

من با تمام کسانی که این عقل را برای سنجش رویدادها و ایجاد جامعه ای که روابط افرادش با هم بر اساس آن عقل و عدالت باشد همراه هستم و همه را هم به این عقل و عدالت دعوت میکنم

لطفا نظر خودتان را در مورد نوشته ها و اخبار بنویسید.بدون تبادل افکار و آرا نمیتوان بخرد جمعی و دانش بیشتر رسید

 

 

 

پنجاه و هفتی ها!!!ر

تصویر لینک

در فرهنگ ما ملت ما را به راحتی گول می زنند و این هم باور کردنی است زیرا ملتی که در سه هزار سال با حکومت استبدادی عقلانیتش را تعطیل و احساساتش را پر وار کرده اند- اگر گول نخورد عجیب خواهد بود.
مثلا شکل مار را کشیدن و رد کردن این که مار درست نیست و یا مثلا کمونیست را بمعنای این که (کمو )یعنی خدا و (نیست ) هم یعنی نیست در نتیجه کمونیست یعنی خدا نیست. این اصطلاح پنج و هفتی هم از این گونه اراجیف است.
هدف از بالا آوردن اصطلاح پنجاه و هفتی از سوی سلطنت طلبان آریامهری فریب همه مردم و انکار گروه های دیگر و کوبیدن بر طبل اتتقام گیری است و بقدرت رساندن نیروهای ارتجاع و مزدور بیگانه که سلطنت طلبان آریامهری باشد
اگر هدف شناختن کسانی باشد که حکومت آریامهری را ساقط کردند در واقع با این اصطلاح پنجاه و هفتی نیروهای دخیل در این سقوط را پنهان میکنند و تنها بر نیروهای کمونیستی و مجاهدین خلق و ملایان خمینی طلب اشاره میکنند.اینان از اشکالات رژیم شاهی که مزدور بیگانه- تبعیض گرا- دزد و فاسد و آدم کش بود اصلا یاد نمی کنند. 
با توجه به بضاعت سياسى ما كه كم است . نبود نيروهاى مترقى در انقلاب بهمن  در حالتى كه هيچ گروهى معتقد به دمكراسى و حقوق بشر نبودند. 
در اثر بار آمدن ملت زير سه هزار سال ديكتاتورى و سانسور ممتد ملت ما از دمكراسى و حقوق بشر بى بهره مانده است و نيروهايى ارتجاعى قوى در هيئت دينى و ملى پديد آمده اند. اين دو نيروى ارتجاعى تا زمان قاجاريه با هم مى ساختند و ملت را مى چاپيدند. بعد از بقدرت رسيدن رضا خان كه ناشى از قدرت قبيله اى نبود بلكه با حمايت ابر قدرت زمان و براى مزدورى به اين ابر قدرت به حكومت رسيد. رضا شاه در كودتاى لشكر قزاق به نفع انگليسى ها كه فرمانده روسى قزاق را بر انداخت و بعدا در كودتاى سوم اسفند ١٢٩٩ بر عليه حكومت ايران و با پول و اسلحه انگليسى انجام شد ، بر خلاف سلسله هاى ديگر قدرت را در دست گرفت و بجاى دين اسلام دين كورش پرستى، ايران باستان گرايى را بعنوان ايدئولژى حكومتى انتخاب كرد و ملايان ( ارتجاع دينى ) را از حكومت راند. سپس در اثر سانسور حكومت شاه خمينى كه در كودتاى بيست و هشتم مرداد ١٣٣٢ با بيگانگان زير گروه بهبهانى همكارى مى كرد، بعد از انقلاب سفيد شاه با شاه دشمن شد، او با حفظ پيوند هاى خود با ارباب شاه توانست بعد از سال ١٣٥٦ و باز شدن فضاى سياسى در اثر فشار كارتر پس از انقباض فضاى  سياسى در اثر ايجاد تك حزبى رستاخيز ، آزاد شدن زندانى هاى اسلاميسى از زندانهاى شاه در اثر درخواست آمريكا ، براى مبارزه با كمونيستها ، اسلاميستها توسط خمينى و با ساخت و پاخت با ارتجاع غربى حاكم بر جهان بقدرت رسيدند. در اثر تبليغات و در اثر نفرت عمومى مردم از حكومت شاه مردم گول خوردند و در غيبت نيروهاى متربى و دمكراسى خواه حقوق بشرى زير بيرق خمينى رفتند . 

با توجه به بضاعت سياسى ما كه كم است . نبود نيروهاى مترقى در انقلاب بهمن  در حالتى كه هيچ گروهى معتقد به دمكراسى و حقوق بشر نبودند. در اثر بار آمدن ملت زير سه هزار سال ديكتاتورى و سانسور ممتد ملت ما از دمكراسى و حقوق بشر بى بهره مانده است و نيروهايى ارتجاعى قوى در هيئت دينى و ملى پديد آمده اند. اين دو نيروى ارتجاعى تا زمان قاجاريه با هم مى ساختند و ملت را مى چاپيدند.  بقدرت رسيدن رضا خان كه ناشى از شرکت او در دو کودتای موفق بود. رضا خان در دو کودتا  ماهیت مزدوری خود را برای انگلستان  اثابت کرده بود و مورد تایید انگلیس بود.رضا خان که  دارای  قدرت قبيله اى نبود بلكه با حمايت ابر قدرت زمان  انگلیس و براى مزدورى به اين ابر قدرت به حكومت رسيد. رضا شاه در كودتاى  اول در لشكر قزاق به نفع انگليسى ها  شرکت کرد كه  انتخاب فرمانده روسى  برای لشکر قزاق را بر انداخت - قبل از این کودتا همواره فرمانده قوای قزاق یم روسی بود ولی بعد از انقلاب کمونیستی در روسیه با کودتای رضا خان این سنت بر افتاد.و بعدا  کودتای دوم  كودتاى سوم اسفند ١٢٩٩ بر عليه حكومت ايران بود  و با پول و اسلحه انگليسى انجام شد ،  رضا شاه با بقدرت رسیدن بر خلاف سلسله هاى ديگر که ایدئولژی اسلامی را راهنمای حکومت قرار می دادند وی بجاى دين اسلام  - دين كورش پرستى، ايران باستان گرايى را بعنوان ايدئولژى حكومتى انتخاب كرد و ملايان ( ارتجاع دينى ) را از حكومت راند.  با این حال ملایان با شاه همراه بودند مثلا کاشانی و بهبهانی با کودتا گران همکاری می کردند. خمينى كه در كودتاى بيست و هشتم مرداد ١٣٣٢ با بيگانگان زير گروه بهبهانى همكارى مى كرد،  تازه بعد از انقلاب سفيد شاه  و میهن با شاه دشمن شد، خمینی  با حفظ پيوند هاى خود با ارباب شاه توانست بعد از سال ١٣٥٦ و باز شدن فضاى سياسى در اثر فشار كارتر پس از انقباض فضاى  سياسى در اثر ايجاد تك حزبى رستاخيز بود ، آزاد شدن زندانى هاى اسلاميستى از زندانهاى شاه در اثر درخواست آمريكا ، براى مبارزه با كمونيستها بود ، اسلاميستها توسط خمينى و با ساخت و پاخت با ارتجاع غربى حاكم بر جهان بقدرت رسيدند. در اثر تبليغات و در اثر نفرت عمومى مردم از حكومت شاه مردم گول خوردند و در غيبت نيروهاى مترقى و دمكراسى خواه حقوق بشرى زير بيرق خمينى رفتند . چون بضاعت سياسى ملت كم است و ما با حيله و خدعه گرى خمينى هم روبرو بوده ايم،  که منجر به تاسیس جمهوری اسلامی و استبداد دینی شد.
 هيچ يك از نيروهاى مخالف جمهورى اسلامى به تنهايى و بدون كمك خارجى قادر به بر اندازى آن نيستند و اگر هم بر اندازى با کمک خارجی انجام شود نتيجه اش يك حكومت استبداد و ادامه بدبختى و عقب ماندگى ايران است.
ما مردم نمى توانيم متحد شويم.زیرا دمکراسی را تنها راه نجات خود نمی دانیم و دین زده و یا ایدئولژی زده هستیم.
تنها راه نجات ما اتحاد بر اساس ارزش هاى حقوق بشرى و اصول دمكراسى است تا اين موانع را دور زند. بنابراين دمكراسى
خواهان بايد جبهه متحد دمكراسى خواهى حقوق بشرى تاسيس بكنند
 کم بودن بضاعت سیاسی ملت مردم از علل استبداد و بقای آن  است  عللی که مردم ما از آن نا آگاه  بودند.
علل استبداد در ایران
اول - باورهای ضد حقوق بشری و مخالف با دمکراسی در بین توده مردم ما
دوم - ادامه اقتصاد استثمار نوینی غیر تولیدی در کشور
مردم ما در زمان پنجاه و هفت از این علل استبداد نا آگاه بودند و فکر می کردند که شاه مسئول عقب ماندگی ملت است زیرا دولتش دزد- فاسد و تبعیض گرا و آدم کش است.مردم از عمق ارتجاع و استبداد که شامل روحانیون هم می شد هم نا آگاه بودند
چرا انقلاب شد
سرمایه داران ایرانی با داشتن قدرت اقتصادی و تبلیغات دولتی همسو با غرب فاقد قدرت سیاسی لازم بودند و ایادی دربار با تبعیض حقوق آنها را زیر پا میگذاشتند و از این وضعیت نا برابر ناراحت بودند.اینها هم در فرو ریختن نظام به امید تاسیس نظامی مشابه شاه ولی دارای آزادیهای سیاسی با ملایان همکاری کردند
عروج آخوندیسم ارتجاعی با کشاندن خمینی بپاریس از سوی ارتجاع جهانی انجام شد و خمینی عامل و مزدور ارتجاع جهانی بود که رسانه های ارتجاعی در سطح جهانی از این مزدور حمایت و بنفع او تبلیغات میکردند
بنظر میرسد در سر یک بزنگاه و نقطه عطف تاریخی که میباید به سمت آزادی نیروهای بیشتر سیاسی حرکت میکردیم.تا صنایع مونتاژ بسمت صنایع تولیدی با کمک سازندگان صنعتی کشور برود و ایران خودکفا شود، شاه با اعلام تک حزبی رستاخیز بند  سیاسی بر نیروهای اجتماعی و سیاسی را تشدید کرد  و از این فرصت نیروهای ارتجاع اسلامیست ضد شاهی با همکاری ارتجاع جهانی بقدرت رسید تا این ارتجاع در ایران حکومت را ناحق غصب کند و ارتجاع جهانی ده ها بار بیشتر از زمان شاه ایران را چپاول کند.روزی این ارتجاع باید تنبیه خودش را تحمل کند.این هم با همکاری ملت و با تاسیس حکومتی دمکراتیک بر اساس ارزشهای حقوق بشری و دمکراسی و سکولاریسم همسو با حقوق بشر میسر است.این حکومت لازم است برای بقای خود عقب ماندگی های علمی و
اقتصادی ایران را رفع کند.ایران از نظر اقتصادی کشوری هم چون هلند و یا سوئد باید بشود
دیگران درباره پنجاه و هفتی ها چه گفته اند
 

«پنجاه و هفتی یک شخص نیست! یک اندیشه است که حتی در قالب زمانی هم نمی‌گنجد. اندیشه‌ای اقتدارگرا، ایران‌ستیز و منفعت طلب! در عین‌حال که عملکرد خود را هم “مقدس و رهایی بخش” می‌داند»(سعید قاسمی‌نژاد)

«این اصطلاح پنجاه و هفتی‌ها هم این روزها دستاویزی شده برای سلطنت‌طلبان و شرکا که چون زورشان به زورمندان حاکم نمی‌رسد، یقه‌ی پنجاه و هفتی‌ها را بگیرند و همه‌ی کاسه کوزه‌ها را بر سرشان بشکنند. آن‌ها این واژه را به ‌طورکلی برای “همه‌ی” شرکت‌کنندگان در انقلاب ۵۷ (البته به‌جز خودشان که در برابر آن و مردم قرار داشتند) به کار می‌برند؛ بی‌هیچ تفکیک زمانی، محتوایی و سیاسی!»(کیقباد یزدانی)

آیا به‌راستی اینگونه است؟ آیا اصطلاح «پنجاه و هفتی» ابداع شده تا همه شرکت‌کنندگاندر «انقلاب ۵۷» را تخطه کند؟

گفتمان های زمان انقلاب بهمن پنجاه و هفت

گفتمان چیست؟

گفتمان(۱)، به معنای گفت‌وگو نیست، بلکه یک نحوه تفکر و نگرش در علوم یا مسائل اجتماعی، به دنیا و پدیده‌ها است، به عنوان مثال در قرون وسطی در محافل علما و همچنین توده مردم، تفکر «زمین‌محور» حاکم بود. این گفتمان با آغاز رنسانس جای خود را به گفتمان اومانیستی(انسان‌محور) داد.

نبرد گفتمان‌ها(جنگ روایتها)

«ما خواهان رفتن به سوی نظامی بر مبنای جدایی دین از حکومت و تضمین کننده عدالت اجتماعی هستیم، و رهرو جنبشی خشونت پرهیزیم.»(دکتر حمید قره‌حسنلو از زندان)

این سخنان شجاعانه به سادگی گفتمان انقلاب مهسا را منعکس می‌‌کند. در ۵۷ نیز چند گفتمان عرضه شد که از آن میان یکی غلبه یافت(به عنوان نمونه دکتر بختیار «گفتمان سوسیال‌دموکراسی» و خمینی گفتمان اسلام سیاسی را عرضه کردند). تا اینجا چندان جای منازعه نیست. اما نکته‌ای که مورد تاکید است آنست که، آنچه خمینی به عنوان «اسلام سیاسی» مطرح کرد در پاره‌ای نقاط با روایت دیگر گروه‌های شرکت کننده در فاجعه ۵۷ هم‌پوشانی غریبی داشت و این خود یکی از دلایل تثبیت او بر اریکه قدرت بود.

روشن است که گفتمان هواداران پادشاهی مشروطه و سوسیال‌دموکراسی شاهپور بختیار از سویی و گفتمان خمینی از سوی دیگر کاملا به دو دیدگاه از بنیاد متفاوت تعلق داشتند اما در اردوگاه براندازان علیرغم تفاوت‌های زیاد، که پس از چند ماه به رویارویی آنها با هواداران خمینی منجر گشت، وجوه اشتراکی وجود داشت که از آنها می‌‌توان به عنوان «گفتمان ۵۷» یاد کرد:

۱. دشمنی پایان‌ناپذیر با «غرب» و به‌ویژه دولت امریکا: تقابل با امریکا، غرب و «پهلوی» را می‌‌توان مهم‌ترین سنگ وحدت اپوزیسیون ۵۷ نامید.
۲. ضدیت کور با پهلوی: متاسفانه بخش بزرگی از اپوزیسیون ۵۷ قادر به دیدن پیشرفت‌های صنعتی و اجتماعی ایران در این دوره نبودند و آنها که به آن اذعان داشتند، مدعی بودند که کشور توانی به مراتب بیش از این دارد و «پهلوی‌ها» تنها بخش کوچکی از آن را به منصه ظهور رسانده‌اند.
۳. مخالفت رادیکال با اقتصاد سرمایه‌داری و مطرح کردن مدل‌های ورشکسته به عنوان آلترناتیو: همچون راه رشد غیرسرمایه‌داری حزب توده ایران و یا اقتصاد توحیدی بنی‌صدر.
۴. مخالفت پنهان و آشکار یا بی‌توجهی به دموکراسی: در اردوی «پنجاه و هفتی» اگر هم از دمکراسی سخنی به میان می‌آمد صرفا ابزاری و تا رسیدن آنها به قدرت منظور بود و هست،.به عنوان نمونه خمینی که حتی در پستوی ذهنش دموکراسی جایی نداشت، حداقل در دوره اقامتش در پاریس به حکومت پهلوی به دلیل عدم رعایت دموکراسی حمله می‌‌کرد.
۵. نفی بسیاری از دستاورد‌های مدرنیته تحت عنوان «غرب زدگی».
۶. ایدئولوژی‌گرایی: اکثریت شرکت‌کنندگان در فاجعه ۵۷ به یک ایدئولژی، عمدتا «اسلام سیاسی» و یا مارکسیسم، معتقد بودند و در فعالیت‌های سیاسی اجتماعی خود از آن الهام می‌‌گرفتتند، حتی گاه شاهد بودیم که بازجو‌ها در زندان سعی می‌‌کردند سیاست و رفتار خود را بر مبنای «اسلام سیاسی» تبیین کنند.

خلاصه اصطلاح پنجاه و هفتی ها توسط سلطنت طلبان آریامهری استبدادی ارتجاعی ایجاد شده است و هدف از ساخت آن پنهان کردن دست شاه و رژیمش در سقوط خودش با بی برنامگی و استبداد مطلق شاه و نداشتن مردمی که پشتیبان سامانه پادشاهی باشد .بنحوی که سرمایه داران وابسته به خکومت ماه ها قبل از شاه کشور را ترک کرده بودند.شاه با استبداد مطلق خود تنها شد و فقط ارتش را در اختیار داشت و ارتش شاه هم فاقد تعلیمات برای جنگ های خیابانی بود و فقط برای بقای سلطنت ایچاد شده بود و ارتشی بزمی بودبدرد رژه در جشنهای نظام شاهی در شش بهمن و ۲۱ آذر و غیره بکار می رفت.این اصطلاح ضد مردمی است. مردم ایران حق داشتند شاه را سرنگون کنند و به ایده خود که آزادی و استقلال بوذبرسند ولی ملایان مرتجع تر از شاه مانع این رسیدن شد و با نیروی ملت ساقط باید بشود تا ملت به استقلال و آزادی و حکومت دمکراسی برسد
Posted on Sunday, January 26, 2025 at 11:13PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

در مورد سفسطه ميزان واردات بيشتر از صادرات در دوره نخست وزيرى مصدق

 سفسطه

 

درباره اقتصاد  دوره مصدق
در مورد اقتصاد سالها نخست وزيرى مصدق كه بيست و هشت ماه بوده است ، دو كتاب وجود دارد كه يكى توسط دکتر انور خامه ای يك اقتصاد دان مستقل و غير دولتى نوشته شده است و ديگرى  توسط  دکتر فواد روحانی يك حقوق  دان بين المللى و شاغل درشرکت نفت قبل و بعد از ملی شدن نفت در  دستگاه محمد رضا  شاه  و يكى از افراد حكومتى محمد رضا شاه است كه اولين دبير ايرانى اوپك بوده است.

بنظرم اگر اختلاف گزارشى در مورد واردات و صادرات دوره مصدق باشد، ترجيحا گزارش انور خامه اى اقتصاد دان درست تر است زيرا مربوط به دانشش است
و در ضمن  انور خامه ای مستقل است.
دكتر فواد روحانى مجيز گوى  شاه مستبد بوده است و نمى توان به گزارش او معتقد بود ، مگر  این که خلافش اثبات شود
 در ضمن  میگویند از مزدوران متمایل به انگلیس بوده است  و شکایت شرکت انگلیسی غارت گر نفت را او بر علیه دولت مصدق نوشته است 
 با ملى كردن نفت در ايران و بيرون راندن عوامل انگليسى از ميدانها نفتى، دولت انگليس كه ابر قدرت زمان بود ، تحريم هايى بر عليه دولت مصدق بر قرار كرد و اجازه صدور نفت را نداد و حتى يك کشتى كه نفت ايران را به ايتاليا مى برد ،  را در دریا توقیف كرد.
وضعيت  مصدق مثل وضع الان جمهورى اسلامى است كه تحريم هاى زيادى شده است ولى جمهورى اسلامى نفتش را با دوز و كلك و قاچاق مى فروشد. اما مصدق نمى توانست نفتش را بفروشد.
انگليس پنجاه ميليون پوند به ايران بدهكار بود وآن را به دولت مصدق پرداخت نمى كرد. در نتيجه مصدق نمى توانست نفت صادر كند ولى مجبور بود مزد شصت هزار تن از كارگران و كارمندان شركت نفت ايران را پرداخت كند. علاوه بر آن هزینه نگهداری از دستگاه های نفتی  پایشگاه ها را هم بپردازد.
ادعا اين مقاله این است كه مصدق با اين وضع توانست  اقتصاد کشور را اداره کند و واردات را كمتر از صادرات بكند. اين  روش اقتصادی ارزش زيادى دارد زيرا ادامه اين راه ما را به سوى اقتصاد توليدى و رها شدن از
اقتصاد استثمار نوين  هدایت مى كرد.

ساده ترین قلم جنس رو بعنوان نمونه عرض میکنم که در زمان مصدق به میزان 470 درصد افزایش صادرات داشته یعنی دانه های روغنی یا میوه 114 درصد یا فرش 110 درصد و و و، این دروغ محض هست که اقتصاد در زمان مصدق متکی به نفت شد یا دچار ورشکستگی اقتصادی شد
 
اقتصاد استثمار نوين راهى بود كه ملل قوى مهاجم غربی و استعمار کننده توسط  استثمار نوین اقتصادی  بدون نياز به اشغال نظامى مى توانستند سود اقتصادى ببرند و براى تداوم سود خود كشور هاى  مورد تهاجم اقتصادى
را هميشه عقب مانده و با اقتصاد واردات و غير توليدى  نگه مى داشتند.
بنيان گزار اقتصاد استثمار نوينى در ايران رضا شاه مزدور انگلستان بود. در دوره او مواد خام ارزان كه  تازه
آن هم با فناورى بيگانه استخراج و صادر مى شد و بجايش  مواد ساخته شده گران صنعتى و غيره وارد مى شد. مثلا در زمان احمد شاه ما اگر آب گوشت  مى پختيم همه موادش از گوشت و نان و حبوبات در ايران توليد مى شد ولى در زمان محمد رضا شاه اين آب گوش با گندم آمريكايى، گوشت استراليايى و حبوبات هندى بود!!
با كنترل واردات و با افزايش صادرات بيشتر از واردات  - كشور در واقع بسمت توليدى شدن مى رود . بقول انور خامه اى ادامه اين روش ما را مثل ژاپن و كره جنوبى مى كرد
ما مى گويم در هر سال ميزان واردات كمتر از صادرات بوده است.  ادعايى هم نيست كه حقيقتا ميزان صادرات هر سال زيادتر از سال قبل است( بايد تحقيق بشود شايد هم زياد تر است )
ولى عناصر مرتجع مثل اين دكتر فواد روحانى ادعا مى كنند كه صادرات بر واردات  فزونى  نداشته است و فقط زياد شدن صادرات بر واردات در اثر گران تر شدن قيمت دلار بوده است!!احتمالا مورد نظر آنها مربوط به يك سال مشخص نيست بلكه در مقايسه يك سال با سال بعد از آن  از لحاظ ميزان واردات و صادرات است. اما ادعاى من اين است در هر سالى ميزان واردات كمتر از صادرات بوده است و اين ربطى به نرخ ارز ندارد ، بلكه با گرانتر شدن ارز واردات  گران تر مى شود كه بضرر اقتصاد مصدق است. اين كه مصدق با گرانتر شدن ارز باز هم واردات كمتر از صادرات اين نشانه علاقه وى به اقتصاد توليدى و رهايى از اقتصاد استثمار نوين است كه مزدوران حكومت پهلوى و جمهورى إسلامى اجرا كننده اقتصاد استثمار نوينى و در حال اداى نوكرى هستند.
إعدادى كه فواد روحانى اعلام مى كند با إعدادى كه انور خامه اى اعلام كرده است متفاوت است :
 فواد روحانى :
میزان کسری ارزش صادرات نسبت به ارزش واردات
سال ۱۳۳۰، ۲۷۲۲ میلیون ریال
سال ۱۳۳۱، ۴۴۴۱ میلیون ریال
سال ۱۳۳۲، ۷۴۰۴ میلیون ریال
سال ۱۳۳۳، ۸۵۷۰ میلیون ریال"
تاریخ ملی شدن صنعت نفت، فواد روحانی، شرکت سهامی کتابهای جیبی، تهران، ۱۳۵۲، ص‌ ۳۸۷
 
واردات و صادرات به گزارش دكتر انور خامه اى

 
سال
1328
ارزش واردات
9320
ارزش صادرات غیرنفتی
......1785
--------------
سال
1329
ارزش واردات
7108
ارزش صادرات غیرنفتی
3562
--------------
سال
1330
ارزش واردات
7404
ارزش صادرات غیرنفتی
4390
--------- 
وقتی درخواست وام از امریکا و مانع تراشی انگلیس بعد روی کار امدن چرچیل رخ داد مصدق حرف جالبی زد و گفت:« ما بايد بگوئيم اين مملكت نفتي ندارد …» و به توسعۀ اقتصاد بدون نفت ایران اقدام کرده و به خصوص در بحث صادرات کشاورزی به اقدامات مهمی دست زده بود و به شدت هم برای افزایش اعتبار کشاورزی اقدام کرده بود.
امار ریز به ریز اقدامات اقتصادی مصدق هم هست که مستند هم می باشد
یک نویسنده دیگری  كه ادعاى دكتر انور خامه اى را تاييد مى كند و  گزارش می دهد که تنها در زمان حكومت مصدق تراز صادرات و واردات بنفع صادرات بوده است.
نتيجه اين سياست تكاپوي بيشتر صادركنندگان براي يافتن بازارهاي جديد صادراتي و افزايش حجم صادرات شد كه نتايج آن در جدول زير مشاهده مي‌شود:
سال موازنه ارزش صادرات و واردات
1328 -7534
1329 -3546
1330 -3014
1331 +625
1332 +2666
1333 +2264
1334 -2863
1335 -18273
فقط سه سال حكومت مصدق صادرات بيشتر از واردات است.

 

 

 

 

 

Posted on Monday, January 13, 2025 at 03:13PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

باز هم سایت گویا


اخيرا سايتى بنام
اجازه تبادل افكار و آرا را براى خوانندگان مى دهد.
ولى به نظر مى آيد اين بك پروژه حكومتى جمهورى إسلامى باشد
در اين سايت افراد سايبرى رژيم كه بعضى از اين افراد نقش سلطنت طلب آريامهرى را بازى مى كنند با توهين و بكار بودن حرف هاى ركيك ، سعى مى كنند هر كسى را كه به گسترش حقيقت كمك مى كند ، دلزده و از انتشار آراى آنها جلوگيرى كنند. مثلا به شخص شركت كننده در گفتمان حمله مى كنند، ديوانه روانى و غيره خطاب مى كنند
اگر جواب توهين اين افراد سايبرى را بدهيد شما را محروم مى كنند و افراد سايبرى هم چنان مشغول انتشار افكار غلط و ضد ايرانى و انسانى خود باقى مى مانند
اين سايت كه مزدور است اجازه انتشار كامنت زير را نداده است:
در پاسخ به جواد راد
مصدق در زمان بقدرت رسيدن با دخيره ارزى نا چيزى از دولت قبلى روبرو شد و پس از سركوب كودتاى انگليسى - آمريكايى و همكارى مزدوران داخلى آن دولت ها كه شامل شاه و دربار بود ، ذخيره ارزى بيشترى به دولت كودتا داد.
فقط انگليس پنجاه ميليون پسند به ايران بدهكار بود ولى از پرداخت آن خود دارى كرد
وضع حكومت مصدق از نظر تحريكات بين المللى مشابه تحريمهاى فعلى جمهورى اسلامى منهاى در آمد نفتى است يعنى جمهورى اسلامى در آمد نفتى دارد ولى مصدق نه تنها در آمد نفتى نداشت بلكه بايد حقوق شصت هزار كارگر و كارمند نفتى را از اقتصاد غير نفتى پرداخت مى كرد.
البته مصدق بر خلاف جمهورى اسلامى منابع كشور را هدر نداد و براى رشد اقتصاد و صادرات بكار برد.
حالا ارز بالاتر رفت كه نمى تواند نشان گر عدم كوشش مصدق باشد ، فقط در زمان مصدق ما صادرات بيشتر از واردات داريم. براى مقايسه در سال ١٣٣٥ واردات حدودا چهار برابر صادرات است. چرا با سفسطه و با كمال نامردى مى خواهيد اقدامات مثبت مصدق براى افزايش صادرات را ناچيز نشان دهيد؟
اين كار شما از روى نادانى و شايد مثل عقرب از روى طبيعت تفكر سياسى خودت باشد:
افزايش واردات به شكل اقتصاد سلسله پهلوى و جمهورى اسلامى ناشى از اقتصاد استثمار نوين است كه سبب مزدورى حكومت و عقب مانده تر شدن كشور مى شود. امثال توى سلطنت طلب با كمال نامردى اين حقيقت را مى خواهند بپوشانند. رضا پهلوى هم اين حقيقت را مى پوشاند و من بارها گفته ام با شاه شدن رضا پهلوى و ادامه اين اقتصاد استثمار نوينى ايران باز در دام استبداد خواهد بود. اين نوع اقتصاد عقب مانده مال حكومتهايى است كه در عصر فئوداليته گير كرده اند
شما نعره هاى فئوداليته مى كشيد . شما ايران را بسمت فنا مى بريد. من مدرنيته را براى ايران تجويز مى كنم تا ايران زنده و براى هميشه قوى باشد
مدرنيته: استيلاى  زصول دمكراسى و ارزش هاى حقوق بشر به همراه يكولاريسم همسو با آنها بعلاوه داشتن قدرت توليد اقتصادى براى رفع نياز هاى روزمره و بقاى كشور است.
Posted on Sunday, January 12, 2025 at 07:01PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

عرفان قانعی فرد فریبکار و دروغ ساز - ابراهیم ساوالان

‫عرفان قانعی فرد مزدور رژیم ایران در تیم ...‬‎
روناک یاسین شخصیتی دروغین بود که توسط عرفان قانعی فرد ایجاد شد. وی مدعی شد که روناک یاسین زبانشناس، جامعه شناس و اسطوره‌شناس کرد بوده که در دانشگاه دوبلین تدریس می‌کرد. قانعی فرد همچنین کتابی از این شخصیت ترجمه کرده و حتی برای او بزرگداشتی در تهران برگزار کرد و در یادداشتی در روزنامه شرق به تاریخ ۸ شهریور ۱۳۸۵ ادعا کرد که مراسم بزرگداشتی در روز ۱۹ مرداد ۱۳۸۵ در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه دوبلین در ایرلند برای این زن دانشمند کرد برگزار شده است.
قانعی فرد در اواخر فروردین ۱۳۸۱ در روزنامه حیات نو ادعا کرد که به مدد پروفسور هامیلتون، روناک یاسین را از نزدیک دیده است. او در کتاب «آهنگ وفا: گفتمان تاریخی، فرهنگی کُردها» نام روناک یاسین را به عنوان «آفریندهٔ سیمایی نو از ملت کُرد» آورده و مقاله‌ای با نام «نوعی از دیکتاتوری و تظاهر به فاشیسم» را که ادعا کرد، ترجمهٔ مقاله‌ای منتشر نشده از یاسین است، به زندگی‌نامهٔ مزبور پیوست کرد.
عرفان قانعی فرد در مجموع سه کتاب و یک مقاله از این نویسنده به زبان فارسی ترجمه کرده بود که مشخص شد شخصیتی به نام روناک یاسین وجود خارجی نداشته و بعد از مشخص شدن جعلی بودن شخصیت روناک یاسین، وی در مصاحبه با اردوان روزبه گزارشگر رادیو کوچه با پررویی به دفاع از خود پرداخته و در رابطه با شخصیت روناک یاسین گفت: این موضوع مانند آن است که شخصی دنبال پلنگ صورتی بگردد تا ببیند در کجا متولد شده و در کجا مرده است یا آگاتا کریستی یا پسر شجاع را پیدا کنیم.
حالا قانعی فرد خیلی راحت می‌گوید که فرض کنید روناک یاسین نام مستعار من است. ولی نام روناک یاسین در سایت‌ها و وبلاگ‌ها با عنوان «مشاهیر مریوان» و «دانشمندان کُرد» تکرار می‌شود و حتی عبدالجبار محمد الجباری در کتاب «زنان نامدار کُرد» به نام او اشاره کرده و او را «روناک یاسین مریوانی» نامیده است. این پلنگ صورتی ۳۰ ژوئیه ۱۹۲۰ در یکی از روستاهای اطراف مریوان به دنیا آمده و در الازهر مصر، سوریه، چین و دانشگاه مسکو محقق اسطوره‌شناسی بوده، کرسی دانشگاه اوپسالای سوئد را کسب کرده و در دانشگاه هاروارد آمریکا به تدریس اسطوره‌شناسی پرداخته و به همراه ساموئل بکت جلسات نقد ادبی درام‌های تمثیلی برگزار کرده و سال ۱۹۷۲ کاندیدای جایزه ادبی پولیتزر شده است.
ایشان در بامداد روز شنبه ۱۳ آوریل ۲۰۰۲ در بیمارستان جان هاپکینز واشنگتن به علت سکته مغزی در سن ۸۲ سالگی درگذشت. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
Posted on Tuesday, January 7, 2025 at 09:54PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

کارتر و انقلاب اسلامی، دارکوب*


در انقلاب چه اتفاقى افتاد ؟
من اين را در دو مرحله بحث و تفسير مى كنم:
اول علت اصلى و زير دنيايى انقلاب
دوم آنچه كه در خيابانها و شهرها ايران روى داد
اول علت اصلى انقلاب: ضديت حكومت پهلوى با مدرنيته و چسبيدن آنها به سنن مخالف مدرنيته.
مدرنيته مورد نظر من چيست:
مدرنيته يعنى استيلاء ارزش هاى حقوق بشرى و اصول دمكراسى و داشتن سكولاريسم همسو با اين ارزشها و اصول و ايجاد اقتصادى توليدى كه بتواند نياز هاى روزمره و بقاى كشور را تامين كند
حكومت پهلوى مخالف حقوق بشر و همسو با ديكتاتورى و تبعيض و در مسير حكومت خاندان سلطنت و بويژه شخص شاه بود و از مدرنيته بسمت مدرنيزاسيون و تمدن بلوارى غرب مثل لباس و كلاه و سينما و استفاده از وسايل روز رفت واز تمدن لابراتوارى و دمكراسى و حقوق بشرى غرب جلوگيرى كرد.
در بعد اقتصادى اين حكومت اقتصاد استثمار نوين را پياده كرد. مثلا در زمان قاجار آبگوشت ما از توليدات داخل كشور بود ولى در زمان محمد رضا شاه نامش آمريكايى و گوشتش استراليايى و حبوباتش هندى بود! ما ايرانيان نه تنها صنعتى نشديم بلكه توليدات كشاورزى خود را از دست هم داديم.
جمهورى إسلامى همان سياستهاى اقتصادى شاه را به همراه ده ها بار بيشتر صدمه زدن به ايران و با فسادى ده ها بار بيشتر از زمان شاه و هم چنين كشتار سياسى بيشتر مردم ادامه داده است و در واقع جمهورى إسلامى خودش ضد انقلابى و مزدور خارجى است و اساس آن در مذاكرات خمينى با مقامات آمريكايى و حكومتهاى اروپاى غربى همراه آمريكا ريخته شده است.
البته اين مذاكرات مخفى بود و ملت پس از بقدرت رسيدن جمهورى إسلامى قطره چكانى و كم كم از اين مذاكرات آگاه شده است.

سرمایه داران ایرانی با داشتن قدرت اقتصادی و تبلیغات دولتی همسو با غرب فاقد قدرت سیاسی لازم بودند و ایادی دربار با تبعیض حقوق آنها را زیر پا میگذاشتند و از این وضعیت نا برابر ناراحت بودند.اینها هم در فرو ریختن نظام به امید تاسیس نظامی مشابه شاه ولی دارای آزادیهای سیاسی با ملایان همکاری کردند
عروج آخوندیسم ارتجاعی با کشاندن خمینی بپاریس از سوی ارتجاع جهانی انجام شد و خمینی عامل و مزدور ارتجاع جهانی بود که رسانه های ارتجاعی در سطح جهانی از این مزدور حمایت و بنفع او تبلیغات میکردند

بنظر میرسد در سر یک بزنگاه و نقطه عطف تاریخی که میباید به سمت آزادی نیروهای بیشتر سیاسی حرکت میکردیم.تا صنایع مونتاژ بسمت صنایع تولیدی با کمک سازندگان صنعتی کشور برود و ایران خودکفا شود، شاه با اعلام تک حزبی رستاخیز بند سیاسی بر نیروهای اجتماعی و سیاسی را تشدید کرد و از این فرصت نیروهای ارتجاع اسلامیست ضد شاهی با همکاری ارتجاع جهانی بقدرت رسید تا این ارتجاع در ایران حکومت را ناحق غصب کند و ارتجاع جهانی ده ها بار بیشتر از زمان شاه ایران را چپاول کند.روزی این ارتجاع باید تنبیه خودش را تحمل کند.این هم با همکاری ملت و با تاسیس حکومتی دمکراتیک بر اساس ارزشهای حقوق بشری و دمکراسی و سکولاریسم همسو با حقوق بشر میسر است.این حکومت لازم است برای بقای خود عقب ماندگی های علمی و اقتصادی ایران را رفع کند.ایران از نظر اقتصادی کشوری هم چون هلند و یا سوئد باید بشود.

دوم - آنچه در خيابان و شهر ها روى داد:
شاه براى قدرتمند تر كردن ديكتاتورى خود در كشور تك حزبى اعلام كرد و گفت هر كس با عضويت در تك حزبى رستاخيز مخالف است توده اى و ضد ايرانى است بايد از كشور برود بيايد پاسپورت خودش را بگيرد و برود!
آمريكا در صدد سركوب كمونيسم جهانى بود و شاه هم كمونيستها را سركوب مى كرد بنا به سياست آمريكا اسلاميستها ضد كمونيست مادرزادى بودند و از آنها مثل القاعده براى جنگيدن بر عليه شوروى كمونيست در اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ استفاده موفقيت آميزى شد و به شاه فشار آوردند ، نيروهاى اسلاميست را از زندانهاى ساواك آزاد كنند تا مبارزه ضد كمونيستى در ايران تقويت شود.


با تقويت ملايان ، اين قشر مرتجع قديمى با داشتن حسينه ها و مساجد و تماس با مردم و سو استفاده خمينى از احساسات مذهبى مردم بنفع خود و مسلط نبودن حكومت بر امورات كشور و ترس آمريكا و حكومتهاى غربى همراه با آمريكا ، ارتجاع غربى حاكم بر جهان براى حفظ منافع خود خمينى را به پاريس برد و تحت تعليم عناصر مشكوك مثلث بيق ( بنى صدر، بزدى و قطب زاده ) قرار داد. بنى صدر افشاكرده است كه او از خمينى خواسته بود دم از دست بريدن و شلاق زدن نزند و جمهور مردم و حقوق مردم بگويد. حتى قانون اساسى سكولاري را هم خمينى تاييد كرده بود!
با فريب ملت ايران توسط تبليغات دستگاه هاى غربى و با توجه به نفرت زياد مردم از حكومت شاه ، مردم با كمال شوق و به اميد سرنگونى حكومت شاه در تظاهرات شركت كردند ولى در واقع آلت دست اسلاميستها شده بودند و مخفى كارى و شيطان صفتى خمينى در زمانى كه لب گور بود و أصلا انتظار اين همه پستى از يك پير مرد هشتاد ساله و آن هم در مقام مذهبى نمى رفت ، خمينى توانست همه رافريب دهد.
اين فريب تا سال شصت كم كم افشا مى شد خيلى ها با اين حكومت در گير شدند مثل مجاهدين خلق و چريك ها و بعدا اسلاميستهايى مثل بازرگان ، بنى صدر و بزدى و قطب زاده و منتظرى و … هم شامل ديكتاتورى خمينى شدند.

نوشته فوق نقدی بر مقاله زیر است:

https://news.gooya.com/2025/01/post-94022.php

کارتر و انقلاب اسلامی، دارکوب*


Carter.jpgبعضی تحلیل می‌کنند کشورهای غربی و به ویژه کارتر باعث پیروزی انقلاب شدند!
واقعاً عجیبه اینگونه تفاسیر.
کسانی که چنین می‌گویند احتمالا آن‌موقع سنشان کم بود یا اصلاً به دنیا نیامده بودند که به چشم ببینند ثمره چهار دهه نفرت پراکنی چپ مذهبی و کمونیست آنچنان مردم ایران را یکدست علیه خاندان پهلوی بسیج کرده بود، کارتر که سهل است، حتی خداوند هم نمی‌توانست مانع این خودکشی دسته جمعی شود.

کارتر مثل هر رئیس جمهور دیگری با درک درست از شرایط ایران سعی در پذیرش وضع موجود و تطبیق سیاست کشورش با حاکمان جدید کرد. حال ممکن بود امثال نیکسون کمی دیرتر و یا به شکلی دیگر این کار را انجام دهند.
این تحلیل سراسر اشتباه از مسئله، تصمیم تاریخی، به غایت مدبرانه و سنجیده پادشاه فقید را در کناره‌گیری بدون خونریزی بی‌ارزش جلوه می‌دهد.
نتیجه این تحلیل عوامانه و آبکی، نادرست جلوه دادن تصمیم درست پادشاه و ناگریز و ناگزیر بودن انتخاب سراسر اشتباه یک ملت در شریک جرم شدن ۵۷ها برای خودکشی دسته جمعی خواهد بود. نتیجه‌ای که ما را در دور پیوسته آزمون و خطا گرفتار خواهد ساخت.
درست است که ما مردم دوران پادشاه هیزم آتشی شدیم که مبارزان و به اصطلاح الیت ۵۷ برافروختند و سوختیم اما برافراشتن ما از خاکسترمان نباید همراه با توجیه اعمالمان و فرافکنی باشد. ما باید مسئولیت عمل خودمان را بپذیریم و قبول کنیم رژیم ج ا در طول تاریخ هیچوقت تا بدین اندازه انتخاب خود ما مردم ایران نبوده است. بپذیریم که نادان و بی‌شعور بودیم و هنوز خیلی‌هایمان هستیم، آنان که در صدد توجیه اعمال نادرست خود و اشتباهاتشان و انتساب انقلاب به خارجی و یا حتی خود پادشاه هستند. ملت ایران هم مثل ملت آلمان باید مسئولیت خودش را در برابر تاریخ کشورش و نسل‌های آینده در سرسپردگی کامل فکری و عملی به نظام هیتلر/خمینی بپذیرد تا بتواند از این فضای دودآلود و متعفن خارج شود...
هرگاه قبول کردیم که بلد نبودیم، نفهمیدیم، خطا کردیم، پس به دنبال آموختن و یاد گرفتن خواهیم رفت والا این می‌شویم که در فضای سایر می‌بینیم: لاف و گزاف

*دارکوب (س. بزرگنیا، ا. ارسلان و س. ق. کاویان)

 

Posted on Wednesday, January 1, 2025 at 10:31PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment
Page | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | Next 5 Entries