ما پیروزیم چون بر حقیم



 

این وبلاگ سعی دارد مسایل کشور عزیزمان ایران را مورد بررسی قرار دهد و سرافرازی و رفاه ایران آرزوی من است. رسیدن به این آرزو بدون همراهی و تعاون ایرانیان بر اساس دموکراسی و حقوق بشر و خود کفایی علمی و اقتصادی ممکن نیست.برای آشنایی با عقاید بنده در این موارد میتوانید بنوشته های زیر کلیک بفرمایید توجه خواهید داشت که هر سرفصلی متشکل از پستهای زیادی است که میتوانید در پی خواندن نخستین پست بقیه را از همان صفحه اولی که خوانده اید پیګیری بفرمایید

 


لیستی از نوشته های قبلی

 

 

http://efsha.squarespace.com/blog/2022/7/2/647141088202.html

 

 

این وبلاگ از همکاری تمام خوانندگان استقبال میکند .نظرات همه مورد احترام است و سانسوری بجز کاربرد کلمات رکیک که در عرف ایرانی فحش و ناسزا و لودگی تصور میشود ندارد

 

 

مسایل موجود در جامعه ایران بر اساس عقل منطقی و آزاد و رها که نوکر دین و یا ایدئولوژی بخصوصی نیست بررسی میشود. بعقیده نگارنده عقلی که هدفش کشف حقیقت و رفاه و منافع جامعه انسانی امروز و آینده است بدمکراسی و عدالتی منتهی میشود که حداقل عدالتش حقوق بشر خواهد بود.

 

 

من با تمام کسانی که این عقل را برای سنجش رویدادها و ایجاد جامعه ای که روابط افرادش با هم بر اساس آن عقل و عدالت باشد همراه هستم و همه را هم به این عقل و عدالت دعوت میکنم

لطفا نظر خودتان را در مورد نوشته ها و اخبار بنویسید.بدون تبادل افکار و آرا نمیتوان بخرد جمعی و دانش بیشتر رسید

 

 

 

سوسیال دموکراسی: راهنما و راه‌گُشا، مسعود نقره‌کار نظر کاربران  


ارزش هاى جامعه ما آن قدر ضد انسانى و مسموم است كه ما نياز داريم با مزين شدن به اصول دمكراسى و ارزش هاى حقوق بشرى اين بى عدالتى و مسموميت در ارزش هاى جامعه خودمان را از بين ببريم.
از اين لحاظ تنها راه نجات ايران دمكراسى حقوق بشرى است و بر اثر وسع و توان و بضاعتى كه جامعه پيدا مى كند بطرف دمكراسى ليبراليستى و سوسياليستى حركت بكنيم.
متاسفانه در غرب كه از زمان تاچر و ريگان سياست جهانى را كم كم به سمت راست سياسى منحرف كردند و با فروپاشى حكومت هاى كمونيستى اين روند تسريع شد و سپس راست سياسى كم كم پوپوليسم را در ابتدا در كشور هاى اقمار مثل فيليپين بقدرت رساندند و عاقبت حكومت پوپوليستى به آمريكا هم رسيد كه سر چشمه اين تحولات بود و ترامپ بقدرت رسيد. در واقع اين پوپوليسم حركتى براى سركوب دمكراسى حقوق بشرى و توسعه استبداد دست راستى در جهان است.
اين حركت ارتجاع دست راستى را بايد سركوب كرد و دمكراسى حقوق بشرى را مستقر كرد.

وقتى كه واقعيت غير خدايى دين بر ملا شد و عصر روشنگرى شروع شد و به مدرنيته رسيد ، تظاهرش در ايران جدايى حكومت و دين بود.
با مدرنيته ايدئولژى غير دينى و ارتجاعى مثل ناسيوناليسم و ناسيونال فاشيسم هيتلرى و غيره هم توسط ارتجاع حاكم شروع شد. تا كسانى كه از در بيرون فرستاده شده بودند با كلك و فريب از پنجره داخل شوند و خود را مدرن جا بزنند.
در ايران بكمك مزدورى انگليس رضا شاه بقدرت رسيد و از سوى انگليس حمايت مى شد و ملايان را هم از حكومت اخراج كرده بود ( رضا شاه سكولار نبود و ديكتاتور بود، سكولاريسم واقعى همسو با مدرنيته و دمكراسى و حقوق بشر است كه شامل اخراج دين از حكومت توسط رضا شاه نمى شود) رضا شاه به تنهايى رئيس حكومت و رئيس ايدئولژى حكومتى بود و ايدئولژى حكومتى هم ايران باستان گرايى با توسل به تاريخ يهوديان و تورات بود.
اين وضع نشانه متلاشى شدن روند حكومت در ايران بود . اين وضع نشانه عصر تغيير و تحول در ايران بود و دين ديگر نمى توانست قدرت عمده اى براى حكومت باشد.
در اثر اين وضع الان در واقع چهار پادشاه صاحب قبرى در ايران نيستند : محمد على شاه، احمد شاه ، محمد رضا شاه و خود رضا شاه كه نعش موميايى شده اش از سيلاب بيرون كشيده شد و ساختمانى را كه ديكتاتورى سلسله پهلوى براى قبر رضا شاه ساخته شده بود، سلب صلاحيت قبرستان بودن شده است و معلوم نيست نعش رضا شاه كجاست!
فردا هم همين بلا بر سر قبر خمينى و ديگر نوكران حكومت خواهد آمد كه از ملت دزدى كرده اند و فساد آورده اند و آدم كشته اند


بنياد گرايى اسلامى با چرخيدن سياست جهانى به سمت راست كه از زمان تاچر و ريگان رشدش شدت گرفت و توسعه پيدا كرد تا همسو با اين سياستهاى حاكم جهانى كمونيسم و چپ را سركوب كند .
با توجه به اين كه چرخش سياست جهانى بسمت راست با جنگها و حق كشى ها و چپاول در سطح جهانى همراه است و فاصله غنى و فقير را هر روز بيشتر از ديروز مى كند، اين چرخش به راست مسئول اين وضع شناخته مى شود و بنياد گرايى دينى در تمام آن كشور هايى كه بنحوى دين حاكم است ، سبب از بين رفتن ايمان مذهبى مردم به ملايان شده است.
نمى توان فقط به روان شناسى و دريافت مردم اشاره كرد و از تاثيرات گذر از سنت به مدرنيته و از تاثيرات اقتصاديات حاكم بر جهان و نوع اقتصاد استثمار نوين اجرا شونده در ايران ، صرف نظر كرد. زيرا با صرف نظر از اقتصاد استثمار نوين در ايران و اقتصاد بر ضد فقرا و تقويت كننده ثروتمندان در جهان ، واقعيت توصيف شده از وضعيت جهان را ناقص و مخدوش گزارش مى كند.
انقلاب اسلامى آخرين شانس براى ملايان براى همسو شدن با مدرنيته بود. قدرتً گرفتن سلسله پهلوى آخرين شانس براى حكومت ايرانى بود تا خودش را با مدرنيته تطبيق دهد و از متلاشى شدن كشور جلوگيرى كند. متاسفانه سلسله پهلوى و ملايان بر خلاف حركت جهانى و همسوى با ارتجاع جهانى حركت كرد و هر دو نابود خواهند شد.
اين يكى او دلايل أست كه در آينده سياسى ايران ملايان اسلاميست و ديگر اسلاميستها و ناسيونال فاشيسم پهلوى نقشى نخواهد داشت. يعنى تنها نيروى داراى حقانيت سياسى دمكراسى حقوق بشرى است.

نوشته بالا نقدی است بر مقاله زیر :

سوسیال دموکراسی: راهنما و راه‌گُشا، مسعود نقره‌کار


Masoud_Noghrehkar.jpgنظام‌های سیاسی، دولت‌ها و حکومت‌ها، برای مردم هستند نه مردم برای آن‌ها، در نتیجه مردم اگر در تجربه زندگی روزمره و عادی‌شان تغییر و دگرگونی مثبت، رفاه و آزادی را تجربه نکنند تَره هم برای نظام‌های سیاسی و حکومت‌ها خُرد نخواهند کرد و طبعا" چنین جامعه‌ای نیز راه به آزادی و دموکراسی نخواهد بُرد. محبوبیت و مقبولیت" برنامه یا جهان بینی سیاسی سوسیال دموکراسی" در میان بخش بزرگی از کنشگران سیاسی و فرهنگی میهنمان به ویژه جوانان را بایستی در حضور نیرومندِ عناصر ایجاد تغییر و دگرگونی مثبت و سازنده، و توانِ تحقق آزادی، دموکراسی، رفاه و همبستگی دراین "برنامه و جهان بینی" دید. بسیاری با ملاحظه کاری عنوان سوسیال دموکراسی را بکار نمی‌برند، اما آنچه می‌خواهند، یعنی آزادی، دموکراسی، رفاه همگانی و عدالت اجتماعی، همبستگی و حقوق بشر در اصل همان سوسیال دموکراسی ست.

 

در بارۀ پایه‌های فلسفی، نظری، سیاسی، فرهنگی و اخلاقی سوسیال دموکراسی، و تاریخ پیدائی و تطور و تکامل آن بسیار نوشته و گفته‌اند. سوسیال دموکراسی موافقان و مخالفان بسیاری نیز دارد که درنوشته‌ها و گفته‌ها بازتاب یافته است. تفاوت و نکته قوت برنامه و نظام سیاسی سوسیال دموکراسی با دیگر برنامه‌ها و نظام‌ها موفقیت نسبی‌اش در عمل و کردار اجتماعی و انسانی ست که می‌توان نمونه‌های آن را در نظام‌های سیاسی و یا احزاب سیاسی سوسیال دموکرات در اروپا و سایر کشورهای جهان مشاهده کرد. ما نظام سرمایه داری غیر کنترل شده را پیشاروی داریم، و فاجعه‌ای به نام " سوسیالیسم واقعا موجود" را هم به چشم دیده‌ایم. امروز دست به نقد الگوها و تجربه‌های سوسیال دموکراسی را نیز در برابرمان داریم، تجربۀ گلی روئیده از میانۀ دو سنگ آسیاب کمونیسم و سرمایه داری غیرکنترل شده، و انواع و اقسام فشارهای ارتجاعی کینه توزانه و دشمنانه، گُلی که به نماد امید مردم آزادیخواه و عدالت جو بَدَل شده است.
دلیلِ تمایل روز افزون به سوسیال دموکراسی در جهان و در ایران ساده و همه فهم است، تجربه زندگی نشان داده است در حال حاضر، در مقایسه با نظام‌های سیاسی موجود و فلسفه و پنداربافی‌های حول و حوش ایده‌ها و ایدئولوژی‌ها تنها سوسیال دمکراسی است که به طور نسبی عادلانه در زندگی مردم و حیات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی آنان تغییرمثبت و پیشرونده ایجاد کرده است. این تجربه موفق در عمل سبب شده است تا حنای آنان که تلاش کرده‌اند افشاگر" خیانت‌های سوسیال دموکراسی" باشند بی رنگ تر شود. نمی‌توان با آوازه گری و غوغاسالاری پدیده هایی به نام " واقعیت" و " قیاس" را به عنوان ملاک و محک هایی پراهمیت پس زد و نادیده گرفت. راه رهایی و رسیدن به آزادی، دموکراسی، رفاه و همبستگی از مسیر سوسیال دموکراسی می‌گذرد، نظام سیاسی و فرهنگی‌ای که تامین کننده نیازها و خواست‌های مردم، بویژه زحمتکشان است و در این راه از ویژگی‌های مثبت ایدۀ سوسیالیسم و دستاوردهای عملیِ مثبت وآزادی‌های مدنی و لیبرال دموکراسی نظام‌های سرمایه داری بهره مند شده است. امروز نیروی پیشرو، آینده نگرو هدایت کننده در اروپا سوسیال دموکراسی ست و ظرفیت و بن مایۀ آزادیخواهی و عدالت جوئی و پرچمدار و پیشتازِ آزادی و دموکراسی و حقوق بشر در سراسر جهان نیز سوسیال دموکراسی ست.
سوسیال دموکراسی عصای جادو نیست، چراغ واقع بینی و امکانات است، روی زمین راه می‌رود. عقلانی ترین و عملی ترین راه گذارجامعه ما از وضعیت اسفبار کنونی به ساختاری دموکراتیک و عادلانه و انسانی ست. سوسیال دموکراسی یک سامانۀ فکری ورفتاری، یک پراکسیس، یک اندیشه، عمل وفعالیت آگاهانه و هدفمندِ تغییر و پیشرفت برای انسان و محیط زیست است.

مسعود نقره‌کار



 

Posted on Saturday, August 19, 2023 at 09:19PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

کی مقصر عقب ماندگی ما در یکصد سال اخیر است؟


كى مقصر عقب ماندگى ماست
نوشته زير نقدى درباره گفتگوى زير است

رضا شاه كدام توسعه اقتصادى را داشته است؟ رضا شاه و محمد رضا شاه توسعه دهنده اقتصاد مورد خواسته استثمار نوين ارتجاع حاكم جهانى بوده است.رضا شاه را انگلستان بر ايران مستولى كرد و مزدور بود. كارهاى رضا شاه در جهت منافع انگليس بود و وقتى كه در جنگ دوم ايران اشغال شد از بين سفارت خانه هاى مهاجمين به سفارت انگليس پناهنده شد. رضا شاه در اصل ايران را با توسعه همسو با استثمار نوين اداره كرد و در واقع دشمن اصلى ايران بوده است. اين اقتصاد استثمار نوين در ايران كه در زمان محمد رضا شاه تشديد شد و در زمان جمهورىً اسلامى هم اين اقتصاد استثمار نوين و غير توليدىبه فاجعه تبديل شد و حالا خود حكومت اسلامى با قاچاق توليدات اقتصادى بيگانه بيشتر از سلسله پهلوى به ايران صدمه مى زند و بيشتر از رژيم شاه در خدمت اربابان شاه قرار دارند.
علت عقب ماندگى ايران بيشتر علت داخلى دارد تا خارجى. مثلا ده ها بار علل داخلى در عقب ماندگى ما موثر تر است
با پمپاژ شدن خرافات ملى از سوى سلسله پهلوى و ايدئولژى ايران باستان گرايى آن ، افكار و باور هاى مردم بسمت تشديد ضديت با دمكراسى و ارزش هاى حقوق بشرى رفت. سپس با بقدرت رسيدن آخوند ها باز هم خرافات مذهبى در جامعه پمپاژ شد و عقلانيت را در جامعه تعطيل كردند.
با باور ها و با عقایدی که در بین مردم ایران است یعنی اکثریت ایرانیان باورهای ضد حقوق بشری دارند و اکثرا در دو گروه اسلامیستی و سلطنت طلب فاشیست قرار میگیرند هر ایدئولوژیی که در ایران بر سر کار بیاید نهایتا به فاشیسم منجر خواهد شد حتی اگر کمونیستها هم بقدرت برسند مثل کامبوج میلیونها تن را خواهند کشت.زیرا در جامعه ما رعایت احترام افراد و زندگی آنان وجود ندارد.رضا شاه براحتی آب خوردن آب کشته است و خمینی هم همینطور.شما کجا میتوانید پیدا کنید که باز جو سر زندانی سیاسی و یا غیر سیاسی را بکاسه توالت فرو کند و این عدم احترام بشخصیت افراد در بطن فرهنگ ایرانی یا آن فرهنگی که ملیون و مذهبیون مسموم کرده اند وجود دارد. این فرهنگ همانی است که اکثریت باورهای ما را ضد حقوق بشری کرده است و امروز ما را به این بدبختی کشانده است.با مزین شدن بباورهای حقوق بشری باید از این مسمومیت نجات پیدا کرد
تازه علاوه بر این جلوگیری از رسیدن بفاشیسم دیگری در ایران با یک ایدئولوزی دیگری در حکومت بعد ازسقوط ملایان ما نیاز بحکومت دمکراتیک داریم ، یک واقعیت دیگری موجود است و آن این که ما سه مولفه اسلامی ، ایرانی و دمکراتیک و مدرنیته در کشور داریم که این سه مولفه را در قرن اخیر نتوانسته ایم با همدیگر اشتی بدهیم و تنها راه موجود تفوق یکی از این مولفه ها بر دیگری است .ما تفوق ناسیونالیسم را در سلسله پهلوی و تفوق اسلامیت را در حکومت ملایان دیده ایم و متاسفانه اینها منتهی بفاشیسم شده اند.تنها راهنجات ما تفوق ارزشهای مدرنیته ای (ارزشهای حقوق بشری و دمکراسی و سکولاریسم همسو و نه در تضاد با ارزشهای حقوق بشری )است .
بايد دمكراسى خواهان جبهه متحد دمكراسى خواهى حقوق بشرى ايجاد كنند و با كار سازمانى قدرتً سياسى را بدست بگيرند و با توسعه ارزشهاى خود و ايجاد اقتصاد توليد محور بويژه تامين نياز هاى روزمره و دامن زدن به نوع آورى و توليد علم بتوانند عقب ماندگى هاى علمى و اقتصادى را جبران كند
https://efsha.squarespace.com/blog/2023/5/3/872444164845.html
Posted on Monday, August 7, 2023 at 01:15AM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

اقتصاد نيولیبرالی ایران در حکومت جمهوری اسلامی- غارت ملت و کشور توسط حاکمان


ملا ها در اوائل انقلاب با ليبرال مخالف بودند. اصلا كلمه ليبرال را فحش سياسى كرده بودند. ولى حالا تمام اصول اقتصادى در جمهورىً اسلامى !نئوليبراليستى است!
اقتصاد هار سرمايه دارى كه كارگر را با ورقه سفيد انشا شده استخدام مى كند و از قرار دادى به دايمى و رسمى ابا دارد. حتى بدتر از آن حقوق كارگر را چند ماه پرداخت نمى كند
مثلا زمان شاه را در نظر بگيريد كسى كه كار دولتى داشت امنيت شغلى كاملى داشت ولى الان بطور اسمى منابع اقتصادى در اختيار حكومت است ولى در حقيقت در اختيار باند هاى مستقل حكومتى است و اينها باند مختلفى هستند كه با آزادى و با خصوصى كردن ( خصولتى: يا در واقع خصوصى و دولتى كردن) مورد اداره قرار مى گيرند. مثل تبول دارى زمين در حكومتهاى قديمى هستند تيول دار مستقلا روى زمين براى چند نسل متوالي عمل مى كرد. افراد باند هاى دولتى مستقلا هر جور كه مى خواهند ( نئوليبراليستى) منابع اقتصادى مورد تصرف را اداره مى كند و تقريبا مثل رهبر پاسخگو هم نيستند
دکتر فریبرز رئیس دانا، نویسنده و مترجم و اقتصاددان چپ و سوسیالیست در گفتگو با روزنامه ی آرمان ملی می گوید سیاست تعدیل اقتصادی فرزند «نئولیبرالیسم» و نسخه ی ایرانی آن است. وی در این گفتگو تاثیرات سیاست های نئولیبرالیستی بر اقتصاد ایران را بررسی کرده است. او می گوید اشتباه است که این سیاست ها به پای یکی از جناح های حکومت نوشته شود و همه ی جناح های حکومتی در پیشبرد این سیاست ها با هم شریک هستند.
گمان نمی‌کنم بتوانیم درباره سیاست‌های نادرست صحبت کنیم. چون وقتی از سیاست نادرست صحبت می‌کنیم یعنی اینکه دولتی هست که بعدا می‌تواند سیاست‌های درست را اجرا کند. اینگونه نیست. این سیاست‌هایی که دولت در اقتصاد به کار می‌برد ذاتی و سرشتی است. آنچه بر اقتصاد ایران سایه انداخته و همه دولت‌ها از زمان دولت سازندگی به این سو (قبل از آن هم که زمان جنگ بوده و بحثش جداست) در ۳۰ سال اخیر، یکی پس از دیگری از آن تبعیت می‌کنند، در واقع تابش سیاست‌های نولیبرالی است که در سطح جهان در میانه دهه ۸۰ قرن گذشته با توافق واشنگتن پیاده‌سازی شد. در چارچوب این توافق نانوشته این سیاست نولیبرالی به میدان آمد. این سیاست در کشورهای کم‌توسعه یا کشورهای پیرامونی، نام «تعدیل ساختاری» را به خود گرفت. دولت‌های مختلف آمریکا هم انواع و اقسام اسامی را روی آن گذاشتند. کلینتون یک زمان آن را «نظم نوین جهانی» نامید یا جرج بوش پسر از سیاست «رفاه جهانی»‌ و اینگونه مسائل صحبت می‌کرد. اما در ایران سیاست تعدیل ساختاری همان فرزند نولیبرالیسم است
نوشته زير از حبيب شاه ركنى است
کودتای نظامی سال ۱۹۷۳ در شیلی علیه سالوادور آلنده،رئیس جمهور سوسیالیست ، دوره ی جدیدی را در جهان آغاز کرد که در آن دولت ها از طریق مقررات زدایی ، حذف موانع تجاری و کنترل قیمت، خصوصی سازی ، انقباض دولت رفاه و تحمیل ریاضت اقتصادی ، اقدام به معکوس کردن بسیاری از روندهای قبلی در اقتصاد و حکمرانی کردند. تحت فشار ایدئولوژی بی رحمانه ای که در لفافه ی "کرامت انسان" و " آزادی فردی" بیان می شد ، و زیر ضرب فشارهای سازمان های قدرتمندی مانند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و همچنین سیاست های بی رحمانه ی دولت یا " دکترین شوک" ، این عقلانیت سرمایه داری لجام گسیخته به " نولیبرال" معروف شد. نتیجه ی آن اختلاف سرسام آوری بود که در ثروت و فرصت های زندگی بوجود آمد. مطالعه ی آکسفام که در مجمع اقتصادی داووس در سال ۲۰۱۵ ارائه شد ، نشان داد که یک درصد ثروتمندترین های دنیا تقریبا" پنجاه درصد ثروت جهان را در اختیار دارند . به عبارت دیگر، هشتادنفر به اندازه ی سه و نیم میلیارد نفر ثروت داشتند . به استناد مجله ی فوریس در ایالات متحده ی آمریکا ، چهار صد آمریکایی بیش از نیمی از کل جمعیت کشور ثروت داشتند ؛ و یکصد انگلیسی صاحب بیش از سی درصد ثروت کل مردم بودند. کشورهای متنوعی مانند کانادا ، چین ، هند و حتی سوئد سوسیال دموکرات نیز چنین افزایشی را در سهم درآمد ملی تجربه کردند که یک درصد بالای جامعه آن را به خود اختصاص داده است . در عین حال، بر اساس آمار بانک جهانی و سازمان ملل در سال ۲۰۱۳، تقریبا" نصف جمعیت جهان ( بیشتر از سه میلیارد نفر) با روزی کمتر از دو و نیم دلار و هشتاد درصد با روزی کمتر از ده دلار زندگی می کردند.
آصف بیات. کتاب انقلاب بدون انقلابیون. ترجمه علیرضا صادقی و رضا آرت. انتشارات شیرازه. چاپ اول:تیر ۱۴۰۲.صص ۵۰ و ۵۱
Posted on Monday, August 7, 2023 at 01:07AM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

دمکراسی خواهان باید مستقلا عمل کنند تا جبهه متحد دمکراسی حقوق بشری تاسیس کنند


گروه های فعال سیاسی در کشور را میتوان به دو گروه قدیمی .گروه های جدید متولد شده در یکصد سال اخیر نظیر دمکراسی - کمونیسم و ناسیونالیسم تقسیم کرد. دو گروه اسلامیست و سلطنتی طلب گروه های قدیمی هستند . در گروه اسلامیستی گروه هایی نظیر مجاهدین خلق و یا شیعه ولایت فقیهی که بدعت تازه و مذهب جدیدی در شیعه است در واقع با یک نوع نوگرایی - سعی کرده اند که با توسل به ابزار های امروزین و بدون تغییر فکر و اندیشه دینی خود قدرت سیاسی را در اختیار بگیرند. خمینی این کار را با ساخت و پاخت با ارتجاع سرمایه داری جهانی انجام داد. در گروه سلطنت طلبی این دگر گونی شدیدتر و بروز تر بوده است. سلطنت طلب های حاکم بدون از دست دادن قدرت حکومتی استبدادی خود با ناسیونالیسم نوع هیتلری آمیختند و به ناسونال فاشیسم تبدیل شدند . اینها حتی بیشتر جلو رفتند و با تایید حق رای زنان و اصلاحات ارضی گروهی از ئایه های خود ( زمینداران بزرگ و فئودالها را از بین بردند که این امر موجب تقویت اسلامیستهاشد زیرا فئودالها و اسلامیستها از صدهای قبل با هم همسو بوده اند) . تا زمانی که حکومت دست این گروه های قدیمی است احتمال رهایی از استبداد- حق کشی - دزدی و فساد و آدم کشی حکومت وجود نخواهد داشت. ایران هم عقب مانده باقی خواهد ماند. هر فرد و گروهی که اسلامیسم و سلطنت نوع آریامهری را تبلیغ می کند - دشمن ایران و ایرانی است. گروه های جدید شامل دمکراسی خواهان و کمونیستها و ناسیونابستها هستند. کمونیستها و ناسیونالیست ها در داشتن ایدئولژی با گروه های قدیمی مشترک هستند. دمکراسی و حقوق بشر نمی تواند ایدئولژیک بشود در نتیجه با کمونیسم ماهیت متفاوتی را دارد . در نتیجه دمکراسی خواهان نمیتوانستند با کمونیستها و با ناسیونالیست های ایرانی که عملا ناسیونال فاشیست از نوع باورهای هیتلری و ضد بشری بودند- همکاری سیاسی بکنند. در ضمن ناسیونالیست نوع ایرانی مثل ناسیونال فاشیسم آریامهری ضد دینی بودند و در این مورد ناسیونالیسم ایرانی با ناسیونالیسم عربی که ضد دینی نیست با هم فرق دارند. حزب سومکا نه تنها با اعراب و یهودیان حتی با افغانستانی و ع=ایرانیان برگشته از عراق هم مخالف بود.
تضاد موجود در جامعه ایران تضاد بین مدرنیته و سنت است . سنت یعنی چه؟ بنظر من سنت همان فرهنگ متراکم از دانشهای گذشته است که برای سرو سامان دادن به اجتماع بکار گرفته میشود.منابع اطلاعاتی قابل توجه ما انسانها از جهان پس از عصر جادو و در ابتدای تاریخ بشر(ده تا دوازده هزار سال پیش) ناشی از انقلاب کشاورزی و ایجاد فرهنگ یک جا نشینی بوده است.فرهنگ یک جا نشینی توام با انبار کردن غذا بود و ناشی از تولید زیاد غذا که موجب میشد بشر اولیه با استفاده از این مزیت بتواند زندگی خود را راحت تر اداره کند وهم چنین بتواند آینده را هم بهتر پیش بینی کند.این انقلاب کشاورزی توسط آدمیان دارای هاپلوگروه Y- Chromosome Hyplogroup J انجام گرفته است که یک سوم جمعیت فعلی ایران را تشکیل میدهد.این افراد از اطراف ساحلی شرقی و پر آب دریای مدیترانه تا سرزمینهای پر آب در غرب ایران وآناتولی زندگی میکردند (منطقه هلال بارور)زندگی میکردند اختراع کشاورزی حدودا دوازده هزار سال پیش اتفاق افتاده است. اعراب و یهودیان هم به این گروه از انسانها متعلقند.اعراب جز زیر گروه جی یک و مردمان ناحیه شمالی تر نظیر ایران و ترکیه و یونان و ایتالیایی ها زیر گروه جی دو هستند. فرهنگ کشاورزی زاینده مکتبهای دینی تک خدایی است و بهمین علت تمام ادیان تک خدایی غالب در دنیای امروز از انقلاب کشاورزی حاصل شده است و پس از هزاران سال هنوز هم تاثیر گذار هستند ولی حالا ما در عصر مدرنیته ناشی از عصر روشنگری هستیم .ما مواجه با پی آمدهای انقلاب صنعتی هستیم که از عصر ماشین بخار و ماشینهای مختلف و هواپیما و عصر اتم گذشته ایم و وارد عصر کامپیوتر و انقلاب انفورمانیک هم شده ایم و این انقلاب تا صد ها سال مردم جهان را تحت تاثیر قرار خواهد دادو ما هنوز در تاثیر وزش بادهای اولیه این طوفان هستیم .ما باید آماده باشیم تا بتوانیم این طوفان انقلاب صنعتی که که همه فرهنگها را تحت تاثیر قرار خواهد داد سربلند و پایا بیرون آییم. اگر امروز ما ماشین را ساختیم و بکار بردیم نخواهیم توانست بعقب برگردیم و آن را انکار کنیم.ما در این جبر هستیم و علم را نمیتوان متوقف کرد علت تحولات اجتماعی قدرت فناوری جامعه است و میزان و نحوه تولیدات یک جامعه علت تحولات اجتماعی چیست؟ http://efsha.squarespace.com/blog/2008/3/6/879034266340.html جامعه متحول میشود تا بقاداشته باشد و اگر جامعه با تحولات زمانه نتواند هم آهنگ بشود از بین خواهد رفت.اگر جامعه بقایی داشته باشد لازم خواهد بود برای بقایش سنتهایی را تغییر دهد تا بتواند با تحولات جدید همراه شود.انقلاب اسلامی ناشی از نبود تولید داخلی و وابستگی کشور به تولیدات خارجی و حاکمیت دولت دلال تولیدات خارجی در ایران- درکنار فرهنگ ضد دمکراسی و ضد ارزشهای حقوق بشری بود در واقع ما از ارزشهای انقلاب کشاورزی بسوی ارزشهای مدرنیته گذر میکنیم و ملایان و سلطنت استبدادی که حامل مسمومیت فرهنگی ما و مانع ما برای پرش از این ارزشهای قدیمی بسوی ارزشهای جدید هستند باید نابود میشدند.این آخرین فرصت برای شاهان و ملایان بود که خودشان را با مدرنیته همراه کنند ولی اینان در خلاف جهت آب شنا کردند و نابود خواهند شد. انقلاب صنعتی نه تنها ما را بلکه همه جهان با شلاق تحول بجلو خواهد راند و هیچ قدرتی نخواهد توانست علم و فنآوری را متوقف کند.برای بقای خودمان - ما در تولید علم جدید باید جایی داشته باشیم وتا بتوانیم باقی بمانیم و گر نه کلاهمان پس معرکه است بنابراین لازم است که هویت ما هویتی نزدیک به مدرنیته و انقلاب صنعتی باشد و این هویت هویتی حقوق بشری و دمکراتیک خواهد بود یعنی تا زمانی که اکثریت ایرانیان معتقد به ارزشهای حقوق بشری و اصول دمکراسی همسو با ارزشهای حقوق بشری نباشند هویت ایرانی مشکلی از انان را حل نخواهد کرد.در نود سال اخیر که ارزشهای ناسیونالیستی فاشیستی و سپس ارزشهای فاشیستی دینی و اسلام سیاسی حاکم شده اند نه تنها عقب ماندگی ایران تشدید شده بلکه استبداد حاکم هم تشدید شده است که نشانه غلط بودن هویت ایرانی ناسیونالیستی و یا هویت مذهبی ایرانی بوده است نوشته زیر ترجمه ای از نوشته بالا برای نشان دادن تداوم استبداد و علت عدم اتحاد اپوزیسون است وضعیت آچمز درضعف نیروهای دمکراتیک و نبود اتحاد نیروهای دمکراسی طلب و در اکثریت بودن اپوزیسیون استبدادی حاکمیت اسلامی است. نیروهای مرتجع فعلی اسلامیستهای ولایت فقیهی و مجاهدین و طیفهای مجاهدین انقلاب اسلامی و غیره بهمراه آریا طلبان اریامهری فاشیسم هستند که متاسفانه اکثریت اپوزیسیون را تشکیل میدهند یعنی اپوزیسیون ما ضد حقوق بشری و ضد دمکراسی و سکولاریسم است با این اپوزیسیون وضعیت آچمز ادامه خواهد یافت. منظورم از وضعیت اچمز ادامه استبداد و نبودن راه رهایی از ان است که بعلت مقدور نبودن اتحاد برای این اپوزیسیون استبدادی و خود محور است که بجز خود هیچ نیرویی را قبول ندارد و به هیچ اعتقادی که همه ایرانیان را پوشش بدهد هم مسلح نیستند.دیگر حنای ناسیونالیسم افراطی و اسلام سیاسی ریخته است نیروهای دلسوز و مترقی جامعه مثل روشنفکران -دانشجویان - کارگران لازم ا .ست سعی نمایند که جبهه حقوق بشری و دمکراسی طلبی قوی در کشور تشکیل بشود.در نبود جبهه مشترک دمکراسی طلب حول ارزشهای حقوق بشری این وضعیت آچمز ممکن است سالها ادامه یابد و یا بین اپوزیسیون استبدادی و حاکمیت استبدادی جابجا شود و ملت هم چنان در استبداد غوطه ور بماند و عقب ماندگی هر روزه تشدید شود.ما لازم است به این مسئولیت تاریخی خود بها بدهیم و موانع اتحاد را که همان باور های ضد حقوق بشری در بین آحاد ملت واقتصاد دلالی و کمپرادور در ایران است را در هم بشکنیم تا از با زتولید استبداد در ایران جلوگیری کنیم. در واقع جمهوری اسلامی بی قدرت است و تاثیری بر اپوزیسیون خود ندارد بلکه این گسل های بین اپوزیسیونهای مختلف خودش را با تبلیغات و همکاری ارتش سایبری و خرابکاری و بمب گذاری و غیره تشدید می کند تا اپوزیسیونی که ذاتا نمیتواند متحد شود از هم دیگر دورتر بشوند. واقعیت هم این است که اتحادی بین نیروهای قدیم و جدید صورت نخواهد گرفت و اتحادی بین کمونیستها و دمکراسی خواهان هم بعید است. در صد سال اخیر آشتی دادن نیروهای اسلامیستی و سلطنتی پیروز نشده است و امکان اتحادی در بین اپوزیسیون با همدیگر و یا بین حکومت جمهوری اسلامی و اپوزیسیونش وجود ندارد. تنها راه ما این است که همسو با تحولات جهانی نیروهای دمکراتیک حقوق بشری جبهه متحد دمکراسی خواهی تاسیس کنند و اگر این گروه چنج در صد اپوزیسیون هم باشند با کار سازمانی می توانند قدرت سیاسی را بدست گیرند و بنا به مواضع انسانی و درست و عدالت خواهانه و برنامه های عقلانی خود اکثریت خاموش را بسوی خود جلب کنند.
Posted on Wednesday, May 3, 2023 at 02:30PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

مسایل ما از ایدئولژی است پیش بسوی دمکراسی حقوق بشری غیر ایدئولژیک

 


ما اگر هدفمان ایجاد یک جامعه سالم و بدون حق کشی باشد  و جامعه ای است که مردم با صلح و آرامش و رفاه یک زندگی انسانی داشته باشند یا جامعه ایی آزاد که در آن افراد بتوانند با آزادی و دور از خرافات باشند و همسو با علم روز جهان زندگی کنند.اگر هدف ما تاسیس این جامعه است ما با هیچ ایدئولژی نمیتوانیم به آن برسیم.ما با افرادی روبرو هستیم که برای منافع دنیایی خود در روز روشن دروغ می گویند.مثلا یکی که طرفدار ناسیونال فاشیسم آریامهری یا تاسیس حکومتی مانند حکومت شاه است علنا می نویسد که فرمان شاه لازم الاطاعت است و باید بدون هیچ برو برگردی اجرا شود و ادعا میکند این موضوع در قانون اساسی مشروطه و در اصل چهل پنجم متمم قانون اساسی است. او با این ادعا مجلس و هیات وزیران و این که فقط مجلس قانون گزار است را رد میکند و روح مشروطه را به هیچ می گیرد او که تحصیل کرده دانشگاه  در خارج ایران هم  است  این ادعا را در سال 1402 انجام می دهد. این ادعا یعنی شاه میتواند دیکتاتور و مستبد بشود.

اگر با رضا پهلوی و طرفداران این چنینش متحد بشویم با دست خود دیکتاتوری را بکشور خواهم آورد با این که دیکتاتور اسلامی را براندازی می کنیم باز هم در استبداد باقی خواهیم ماند

اسلامیستها مثل مجاهدین خلق و بنی صدری و غیره هم ما را به استبداد خواهند کشاند.کمونیستها هم بقدرت برسند مثل کامبوج خواهند کشت.مردم اگر عاقل نباشند و بدنبال دمکراسی حقوق بشری نروند نه تنها خطر بازتولید استبداد را انجام خواهند داد - بلکه به تبعیض و بی حقی و کشتار مردم و ادامه عقب ماندگی علمی و اقتصادی هم کمک خواهند کرد یعنی با دست خود برای ملت خود دشمنی خواهند کرد.

ما به  برنامه بیشتر از رهبر احتیاج داریم و برنامه ما لازم است تاسیس حکومت دمکراسی حقوق بشری باشد. این برنامه تنها راه نجات ماست.

 

نقطه ضعف ما بها دادن به ایدئولوژی هاست و دور شدن از دمکراسی و حقوق بشر. یکی بنام اسلامیست شناخته شده است مثل بنی صدر و یا سازمان مجاهدین و مزدوران شیعه ولایت فقهی و غیره ادعای دمکراتیک بودن دارند و یا کسی مثل رضا پهلوی و دیگر سلطنت طلبان آریامهری که دیکتاتوری کرده اند هم ادعای دمکراتیک بودن دارند و ملت هم براحتی گول میخورند. ما باید از ایدئولوژی دور شویم و به سمت دمکراسی و حقوق بشر برویم اگر خواهان نجات ایران و ایرانی از این وضع بد فعلی هستیم. تنها راه نجات ایران تاسیس حکومت دمکراسی حقوق بشری است.
یک فعال سیاسی  مى گويد هر گروهى كه توانست مردم را بيشتر فريب داد و قدرتً سازمان دهى بيشترى هم داشت ، در انقلاب بعدی برای براندازی جمهوری اسلامی به قدرت مى رسد. اگر مردم نادان و بى توجه و فاقد معيار قضاوتى در باره روى داده هاباشند حرف ايشان درست است.به هر حال قدرت را هم مردم و هم پول و جان و مال آنهامى سازد، اگر اين مردم نادان و يا منحرف و يا خود خواه و ضد حق باشند و به غريزه سود مادى گرد هم آيند و مانند مافياى دزدان و قاچاقچيان عمل بكنند متمركز و قوى خواهند بود و مخالفان خود را تار و مار خواهند كرد و شروع به چپاول مى كنند. گوینده كارى به زمينه زايش اين نيرو هاى مافيايي ندارد كه مثلا در مورد جمهورى اسلامى با تكيه به ايدئولژى اسلامى رشد كرده اند و گر چه دين مدارند ولى در عمل دين ندار و ايادى شيطان هستند. اين ايدئولژى مورد سو استفاده مى تواند ناسيوناليسم و يا قوم گرايى. و غيره هم باشد.
فقط با توسل مردم به امورى كه ايدئولژيك نيستند مانند ارزشهاى حقوق بشرى و اصول دمكراسى در بين مردم ميتوان اين زنجيره مورد نظر گوینده را شكست و انقلاب را پيروز كرد. يعنى كسانى كه بر ضد دمكراسى و حقوق بشر در جامعه ایرانی تبليغ مى كنند ، دشمنان ايران و ايرانى هستند و خط اينها فقط به بر آمدن يك ديكتاتورى ديگرى منجر خواهد شد كه در آن فريب و دزدى و حق كشى و آدم كشى خواهد بود. در استبداد ما به عقب ماندگی بدتری دچار خواهیم شد. .
فقط با توسل مردم به امورى كه ايدئولژيك نيستند مانند ارزشهاى حقوق بشرى و اصول دمكراسى در بين مردم ميتوان اين زنجيره مورد نظر  این فعال سیاسی  را شكست و
انقلاب را پيروز كرد. يعنى كسانى كه بر ضد دمكراسى و حقوق بشر در جامعه تبليغ مى كنند ، دشمنان ايران و ايرانى هستند و خط اينها فقط به بر آمدن يك ديكتاتورى ديگرى منجر خواهد شد كه در آن فريب و دزدى و حق كشى و آدم كشى خواهد بود.
ما ضمن تقويت آگاهى هاى دمكراتيك و ارزش هاى حقوق بشرى در بين مردم و افشاى ايدئولژى هاى ضد ايرانى ناسيونال فاشيسم و اسلاميسم و كمونيسم مى توانيم حكومت عادلانه و عاقلانه دمكراسى حقوق بشرى را مستقر كنيم. وظيفه بزرگ ما ايجاد جبهه متحد دمكراسى خواهى و تبليغات راستين در باره حقوق بشر و دمكراسى است. تنها راه نجات ما تاسيس حكومت دمكراسى حقوق بشرى است.


اهمیت ارزشهای حقوق بشری در ایران و در باورمندی مردم به این ارزشها برای شکست استبداد ایرانی اسلامی
http://efsha.squarespace.com/blog/2011/7/2/774975790655.html

 

Posted on Sunday, April 23, 2023 at 02:17PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment