ما پیروزیم چون بر حقیم
این وبلاگ سعی دارد مسایل کشور عزیزمان ایران را مورد بررسی قرار دهد و سرافرازی و رفاه ایران آرزوی من است. رسیدن به این آرزو بدون همراهی و تعاون ایرانیان بر اساس دموکراسی و حقوق بشر و خود کفایی علمی و اقتصادی ممکن نیست.برای آشنایی با عقاید بنده در این موارد میتوانید بنوشته های زیر کلیک بفرمایید توجه خواهید داشت که هر سرفصلی متشکل از پستهای زیادی است که میتوانید در پی خواندن نخستین پست بقیه را از همان صفحه اولی که خوانده اید پیګیری بفرمایید
لیستی از نوشته های قبلی
این وبلاگ از همکاری تمام خوانندگان استقبال میکند .نظرات همه مورد احترام است و سانسوری بجز کاربرد کلمات رکیک که در عرف ایرانی فحش و ناسزا و لودگی تصور میشود ندارد
مسایل موجود در جامعه ایران بر اساس عقل منطقی و آزاد و رها که نوکر دین و یا ایدئولوژی بخصوصی نیست بررسی میشود. بعقیده نگارنده عقلی که هدفش کشف حقیقت و رفاه و منافع جامعه انسانی امروز و آینده است بدمکراسی و عدالتی منتهی میشود که حداقل عدالتش حقوق بشر خواهد بود.
من با تمام کسانی که این عقل را برای سنجش رویدادها و ایجاد جامعه ای که روابط افرادش با هم بر اساس آن عقل و عدالت باشد همراه هستم و همه را هم به این عقل و عدالت دعوت میکنم
لطفا نظر خودتان را در مورد نوشته ها و اخبار بنویسید.بدون تبادل افکار و آرا نمیتوان بخرد جمعی و دانش بیشتر رسید
حمله خارجی بلی یا خیر ؟ چه باید کرد؟
مخالفت با جنگ اگر برای حمایت از ملایان باشد شیطانی است.مخالفت با جنگ اگر برای جلوگیری از کشتار ایرانیان باشد انسانی است.این ملاکی است که باید تظاهر کنندگان را با آن سنجید.ملایان آدم کش هستند و هر کس از آنان طرفداری کند خائن به ایران و انسانیت است . در ضمن با حمله خارجی به ایران در کشور ما دمکراسی بوجود نخواهد آمد اما ممکن است ملایان بر کنار شوند
http://efsha.squarespace.com/blog/2009/8/21/928544643554.html
دمکراسی یک نظام سیاسی برای جامعه صنعتی است و نه یک راه ومسلک فرقه ایی و فرهنگی -فرهاد واکف
از افشا
توصیف شما از دمکراسی و در سطح عمل گرایی نشان دادن موانع برای ایجاد دمکراسی از سوی جامعه در حال مرگ ارزشهای سنتی بسیار گویا و بکر هم است
گردمکراسی بود آیین بوش
تاسیس اسراییل را بنام دمکراسی و حقوق بشر گذاشتن همان عقایدی است که در ایران دیکتاتوری برقرار میکند زیرا علت استبداد در ایران و باز تولید آن بعد از انقلاب بهمن این است که ما ایرانیان حقوق بشر را دام غربیان میدانستیم که برای فریب ما درست شده است در صورتی که حقوق بشر و دمکراسی از کوشش انسانهای مبارز غرب و برای زندگی بهتر انسان پدید آمده است. ولی تا زمانی که استثمار موجود است همان انسان غربی هم مصون از استثمار نیست مثلا همین امروز در آمریکا پنجاه میلیون تن بدون بیمه های درمانی هستند که علتش ارزانی کارگر و موجود بودن بیکاری با در صد بالا در کشور های آسیایی و غیره است بنابراین کارخانه داران آمریکایی مشاغل خود را بخارج و اکثرا چین و هند صادر میکنند و با نبودن شغل در آمریکا مردم بدون بیمه درمانی میمانند.این مردم اشغال وال استریت را راه انداخته اند تا به این وضع اعتراض کنند.البته تاسیس اسراییل در خاک فلسطین ضد حقوق بشری و تروریستی بوده است.اگر دلشان به اسراییل و یهود سوخته بود در گوشه ای از آلمان میتوانستند کشور یهود تاسیس کنند تا مردم آلمان که هیتلر را تایید کرده بودند تنبیه شوند و یا مثلا در قسمتی از خاک روسیه و آمریکا میتوانستند اسراییل را تاسیس کنند.بنام حقوق بشر و دمکراسی کسی حق ندارد پیراهن کسی را بزور از تنش بدر آورد تا چه رسد که خاک کشوری را اشغال کنند.کسانی که این را بنام حقوق بشر و دمکراسی میگذارند نوکران همان غربیان هستند که آدرس غلط میدهند و دستاورد مردمان مبارز غرب را انکار میکنند و به همان محافل ضد حقوق بشری و جچاولگر در غرب مکم میکنند مثل ملایان ایران
http://efsha.squarespace.com/blog/2009/8/21/928544643554.html
_________________________________________________
دمکراسی یک نظام سیاسی برای جامعه صنعتی است و نه یک راه ومسلک فرقه ایی و فرهنگی -فرهاد واکف
بر بسیاری از دوستان و ایرانیان معلوم است که ما ایرانیان در کلیت در برخورد به مسائل کشوری و لشکری به دو دسته تقسیم می شویم
- دسته نخست پیروان منش فردی و به همان میران فرهنگی
- دسته دیگر پیروان رویه اجتماعی و محیط و لذا در صورت لزوم انقلابی
مبحث جامعه و فرد یک مبحث قدیمی است. بسیاری به موضوع این مبجث و اختلافات و نظریات درونی آن آشنایی دارند.
از نظر من نکته ایی که در این رابطه هرباره مطرح می باشد تنها رابطه فرد و جامعه ، جزء و کل نیست بل که این نکته مهم و زیربنایی می باشد که این مبجث فرد و جامعه هرباره در کدام ساختار و نظام اجتماعی جریان دارد.
اگر از عهد بوق تا کنون مبحث فرد و جامعه مطرح بوده اما باید در نطر داشت که از آن عهد نا شناخته تاکنون جامعه و ساختار اجتماعی و به طبع آن رفتار فردی ثابت نبوده است.
نکته من در این جا همین گوناگونی در جامعه ها در سطح کشوری و جابجایی و حال به حال دیگر شدن هرباره این جامعه ها در سیر تاریخی است.
از نظر من اهمیت این موضوع در کشوری که از نظر اجتماعی نیمه سنتی و نیمه مدرن می باشد و در حال گذار از کفه سنتی به کفه مدرن می باشد مهم و اساسی است.
تصورش را بکنید که اگر اتاق فکر رژیم و جامعه شناسان امنیتی رژیم برای منحرف کردن اذهان از تصادم و تنازع جاری میان جامعه های سنتی و مدرن در ایران بخواهند در طی یک سازماندهی به گسترش مباحث فردی و مسئولیت ها فردی و دامن زنند.... آنگاه چه وضعی پیش خواهد آمد؟
به عبارت دیگر مسئله این است :
ما باید و محقیم که تصادم و تنازع جاری میان دو کفه اجتماعی کشور - یعنی میان کفه سنتی و کفه مدرن - را در هیچ موردی از نظر دور نداریم. در سلسله حلقه های مسائل و تضاد های اجتماعی هر کشوری پیوسته یک حلقه اصلی و عمده وجود دارد که حل دیگر تضاد و گره ها از کانال حل تضاد همین حلقه اصلی می گذرد که باید به همین علت آنرا در دست گرفت و از نظر دور نیافکند.
و درست به همین جهت برای منحرف کردن توجه انظار عمومی از این حلقه و تضاد اصلی و عمده است که تلاش زیاد می شود که مسائل انحرافی و موضوعات جانبی و غیر عمده ، عمدگی پیدا کنند و جانشین حلقه و تضاد اصلی گردند.
من در این جا به دو نمونه مهم اشاره می کنم.
- عمده کردن تصنعی تضاد میان دین و ضد دین. میان اندیشه وباور. یعنی این کهنه تضاد میان عقلیون وفلاسفه با آخوند ها
- عمده کردن تضاد کار و سرمایه و فقر و ثروت و موضوع استقرار عدالت اجتماعی، یعنی یک کهنه مسئله اجتماعی در کشور و جهان از عهد دقیانوس که می دانیم هرگز هیچ کشور عقب مانده ایی به تنهایی قادر به حل آن نشده و نخواهد شد تا چه رسد که ما با عمده نمودن آن بخواهیم در حیص و بیص منارعه اجتماعی میان سنت و مدرنیته با علم کردن و استفاده ابزاری از آن سدی در راه انقلاب صنعتی و اقتصادی در کشور بر پا نماییم
جالب در دو نمونه بالا در این است که هستند کسانی که هم در این و هم در آن همزمان دست دارند. این ها که مدعی رادیکالیته در طرح مطالباتند در تنظیم خواسته ها به سیم آخر نهاده اند و به قول خودشان حق خود می دانند که بهترین ها را برای ایرانی آرزو کنند.
عرض کردم. اشتباه نکنید . موضوع در سطح آرزو کردن بهترین ها و حدا اکثر ها و قانع نبودن هرباره به حداقل های مطالبات نیست بل که همان گونه که ما در رابطه با مبحث فرد و جامعه می بینیم صرف نظر از حقانیت این موضوعات و مطالبات ما از طرح آن چه اهدافی را دنبال می کنیم؟
بگذارید برای ادامه بحث هم شده به همین موضوع به اصطلاح اصلاح فرهنگ فرد در جامعه بپردازیم.
این موضوع اصلاح فرهنگی فرد در نوع و در مکان خود مبحث نادرستی نیست. نادرست استفاده ابزاری از اصلاح فرهنگی فرد در جامعه برای توجیه فرسودگی جامعه مسلط و از نظر سیاسی حاکم است.
یعنی به عبارت دیگر سعی شود با پیش کشی مبحث اصلاح فرهنگی فرد از یکسو, از سوی دیگر تضاد عمده و اصلی که تنازع میان جامعه های سنتی و مدرن در کشور است و این حقیقت که بر حسب این تنازع مسئله حاکمیت مطرح می باشد, را بخواهیم از در بیرون کنیم.
در بیرون سازی تضاد عمده و اصلی از انظار عمومی به عنوان تنها کشمکش اصلی که از کانال آن حل دیگر تضاد های اجتماعی کشور ممکن میشود، می باشد که مرتجعین در تلاشند با شکاندن همه کاسه و کوزه ها بر سر فرد و با معرفی کردن فرد به عنوان مسب اصلی نابسامانی های اجتماعی کشور فشار را از سر جامعه سنتی و نظام سیاسی آن که جمهوری اسلامی است بر دارند.
این در واقع ادامه همان فرافکنی است که مرتجعین تاکنون به انحاء مختلف انجام داده اند. در این فرافکنی است که خارجی ها مسبب بدبختی فلاکت بار کشوری ند.
یعنی اگر با هستی اجتماعی مان روز بروز وخیم تر میشود نه جامعه سنتی و حاکمیتش بل که این اهالی کشور, این فرد فرد ماست که مقصر است. این فرهنگ نازل فردی ماست.
برهمین اساس همان خمینی مرتجع در همان آغاز انقلاب می گفت هی نگویید که انقلاب برای ما چه کارکرد از خود بپرسید که خودتان برای انقلاب چه کار کردید.
این یعنی به جای پرورش مردمی که مطالبات خود را تنظیم و هرباره مصمم بر روی آن پافشاری کنند پرورش مردمی در انفراد منشی بی سابقه در یک خود خوری و خود سوزی هرباره به این اندیشه باشند که چه میزان دیگر برای فداکاری در چنته دارند و اگر مشکلی است بدانند اشکال از خودشان است.
بطور مثال عرض می کنم. به همین مورد دمکراسی نگاه اندازیم.
بر پایه این خودخوری هایی که می خواهند براه بیاندازند آنگاه دمکراسی نه یک نظام سیاسی است که در تناسب با جامعه صنعتی و مدرنتیه است بل که اگر ما استبداد سیاسی داریم این بخاطر است که ما جملگی و بطور فرهنگی استبداد در فرهنگ ماست. یعنی همان گونه که پادشاهی در فرهنگ ماست، دین جزئی از فرهنگ ماست، به همان گونه استبداد جزء لایتجزای فرهنگ ماست.
و برعکس اگر غربی ها دمکراسی دارند به خاطر این است که این دمکراسی از فرهنگ شان نشات گرفته، از دین مسحیت شان منبعث شده است. از فرهنگی که ما نداریم.
از این ها گذشته این تحول اجتماعی و توسعه اجتماعی و مدرنیزاسیون و این حرف ها که راه انداخته اند این حسن را دارد که مردم خواهان ترقی از اندیشه تغییر و تحول اجتماعی و تعییر و تحول سیاسی دور ساخته و متوجه فرد خودشان می کند.
یعنی به جای این که نگاه ها هرباره متوجه سیستم و نظام های اجنماعی وسیاسی و تحول آن باشد متوجه تغییر و تحول منش و فرهنگ فردی است.
از این نگاه دیگر انسان ها موجودات اجتماعی نیستند و این هستی های اجتماعی نیستند که هرباره شعور اجتماعی افراد را تعیین می کند یعنی تعیین می کند که فرد مستبد و یا دمکرات باشد یعنی دمکراسی یک نظام سیاسی مرتبط با جامعه و نظام اجتماعی مدرن نیست بل که منش و راه و مسلک فردی و فرهنگی است. یعنی قابل مقایسه با ادیان، با فلسفه ها و با مرام ها و مسلک و مکتب ها که هرباره این و یا آن فرقه پیش نهاد می کند...
در رابطه با این راهکردهایی که در برابر ما می گذارند من به این نظرم آبشخور اصلی این ها همه همان جامعه سنتی و محتضر است که در هراس از نابودی و اضمحلال در برابر مدرنیته روی به تاکتیک های این چنین برای فراکنی مشکلات روی می آورد تا از این راه حریف را از میدان مبارزه اجتماعی که عمده است بدور کند
مصاحبه مزدوران خامنه ای آدم کش در سوریه
لطفا ویدئو زیر را ببینید
http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=dcnptGZZTdg
اعترافات "ماموران سپاه" پس از دستگیری در سوریه + فیلم
العربیه : ارتش آزاد سوریه روز جمعه 27-1-2011 اعلام کرد تعدادی ایرانی مسلح وابسته به سپاه پاسداران ایران را در شهر حمص به اسارت گرفته است.
...
گردان فاروق وابسته به ارتش آزاد سوریه با انتشار بيانيه ای اعلام کرد این افراد در حال تیر اندازی بسوی مردم بودند که با حمله غافلگیرانه گردان فاروق روبرو شده وبه همراه دیگر جنایت کاران بشاراسد به اسارت درآمدند.
در ویدئویی که به العربیه ارسال شده است ، مسئول گروه ايرانی دستگیر شده که عضو سپاه پاسداران ایران می باشد ، ضمن اعتراف به ماموریت خود در سوریه می گوید: " من سجاد امیریان مسئول گروه سرکوب تظاهرات مردم سوریه هستم ، ما دستورات مستقیم خود را از نیروهای امنیتی وابسته به نیروی هوایی سوریه در شهر حمص می گیریم."
وی در ادامه می گوید : " ما از آقای خامنه ای می خواهيم که برای آزادیمان تلاش کند تا به خانه هایمان برگردیم."
در همین حال منابع مخالفان بشار اسد می گویند دستگیری عناصر سپاه در سوریه آن هم در شهر حمص که شاهد شدیدترین سرکوب ها به دست نیروهای بشار اسد بوده است خشم اکثریت مخالفان سوریه را علیه رژیم ایران برانگیخته است.
مخالفان می گویند ما پیشتر گفته بودیم که ايران در سرکوب و کشتارمردم بی دفاع سوریه دست دارد واکنون با ارائه این فیلم ویدئویی و مدارک دستگیر شدگان رسوایی مسئولان رژیم ایران برملا شده است .
پیش از این 7 ایرانی که گفته می شود با نیروهای امنیتی سوریه همکاری می کردند ، در شهر حمص سوریه ربوده شده اند.
مقامات جمهوری اسلامی ایران می گویند ایرانیان ربوده شده تکنسین تاسیسات برق هستند و بر اساس توافقات با دولت سوریه در نیروگاه شهر حمص همکاری می کردند.
اما مخالفان سوری گفته بودند ، دستگیر شدگان کارشناس کامپیوتر وبرای تعقیب مخالفان با نیروهای امنیتی سوریه همکاری می کردند.
استشهادیهای رژيم آماده انفجار در اروپا و آمريکا" (بخش چهارم)، مسعود نقرهکار
استشهادیهای رژيم آماده انفجار در اروپا و آمريکا" (بخش چهارم)، مسعود نقرهکار
در پادگان اميرالمومنين اهواز و لشکرحمزهی سيدالشهدا در اروميه حدود ۵۰۰ نفر استشهادی آمادهی عمليات هستند. ۲۰۰ نفرشان ايرانی و بقيه لبنانی، فلسطينی و عراقیاند. اينها از فرزندان بیسرپرست شهدای جبههها و يا عمليات استشهادی هستند. استشهادیهای رژيم اسلامی يک بمب سيارند و در صورت بروز جنگ، نظام آنها را برای انجام عمليات به اروپا و آمريکا و کانادا اعزام خواهد کرد تا در سطح شهرها خود را منفجر کنند
_______________
" .....در پادگان اميرالمومنين اهواز و لشکرحمزه ی سيد الشهدا در اروميه حدود ۵۰۰ نفر استشهادی آماده ی عمليات هستند . ۲۰۰ نفرشان ايرانی هستند و بقيه لبنانی، فلسطينی و عراقی اند. اکثرا" جوان هستند. اين ها از فرزندان بی سرپرست شهدای جبهه ها و يا عمليات استشهادی هستند. از شيرخواره تا ۵ ساله تحت پوشش " ولايت" قرار گرفته اند و با " دانش دين و جهاد" پرورش يافته اند.(۱)( گويا اين روش قبلا" در فلسطين مرسوم بود. بچه های بی سرپرستی که پدر و يا مادر آن ها کشته می شدند تحت پوشش طرح " ابو عمار"( نام ديگر ياسر عرفات) قرار می گرفتند وبرای عمليات آموزش داده می شدند).
استشهادی های رژيم اسلامی همه يک بمب سيارند و در صورت بروز جنگ نظام آن ها را برای انجام عمليات به اروپا و امريکا و کانادا اعزام خواهد کرد تا در سطح شهرها خود را منفجر کنند. البته از اين استشهادی ها قبلا" برای عمليات به عراق اعزام شده اند و بسياری از انفجارهايی که سبب کشته شدن سربازان امريکايی هم می شد توسط اين استشهادی های انجام می شد که از همين پادگان ها و از طريق سپاه قدس اعزام می شدند.
همه ی نيروهای ارتش و سپاه افراد استشهادی و انتحاری تربيت کرده اند، مانور هايی هم داده اند ، مثل اشتشهادی های نيروی دريايی ، ولی استشهادی هايی که برای انجام انفجار و کشتن مردم و ايجاد ترس و ترور تربيت شده اند بيشتر در پادگان هايی که نام بردم اسکان داده شده اند. البته در تظاهرات ها و مجالس مذهبی و سياسی که نظام راه می اندازد عده ای کفن پوش هم خودشان را استشهادی می خوانند يا برای انجام عمليات استشهادی ثبت نام می کنند که اين ها بيشتر جنبه تبليغی دارند(۲) ، استشهادی های واقعی همانگونه که اشاره کردم تربيت شده ازدوران کودکی و نوجوانی هستند. البته ممکن است بعضی از اين کفن پوش ها و ثبت نام کننده ها هم برای اينکار عضوگيری و تربيت شوند اما استشهادی های اصلی و آماده ی عمليات همان حدود ۵۰۰ نفر و يا گروه هايی مشابه آن ها هستند.
اگر نظام احساس خطر کند، حالا چه جنگ باشد چه شورش در داخل کشور، بدون شک در خارج از کشور عمليات خواهد کرد، ايجاد وحشت و ترور و انتقام گيری يک طرف قضيه هستند، رژيم دست به ترور مخالف ها هم خواهد زد. آدم هم توی مخالف ها در خارج از کشور زياد دارد و مزدور برای استخدام و آدم کشی هم کم نيستند. يادتان باشد که در جريان عمليات ميکونوس صاحب آن رستوران نفوذی بود. مراکز فرماندهی برای ترور علاوه بر امريکای جنوبی ( بوليوی و ونزويلا) در فرانسه و هلند و نروژ و بعضی از کشورهای اروپای شرقی هم هستند. برای نمونه بگويم که در جريان ترور قاسملو و همراهان او مرکزفرماندهی عمليات در بلغارستان بود. مسؤل عمليات هم امامی بود با اسم رمز هاشمی. فرمانده عمليات هم فردی به نام احمدی نژاد بود با نام خدمتی "گلپا" ( که به احتمال زياد همين آقای رياست جمهور بودند). دراين عمليات محمد جعفرصحرارودی ، اهل فسا، با سمت مشاور گروه وارد مذاکره و جلسه شد. صحرارودی از بچه های تعليم ديده در دره ی بقاع وشهربعلبک بود. تعليم ديده بود برای ترور های فردی، او مدتی در حزب الله لبنان فعاليت داشت و ازمحافظان شيخ فضل الله بود.عربی را خوب حرف می زند. طبق طرح عملياتی " گلپا" فرمانده عمليات در صورت شکست ترور می بايست افراد عمليات را اگر زنده می ماندند و يا عمليات را انجام نمی دادند، معدوم می کرد. صحرا رودی زخم برداشت و شانس آورد و الا معلوم نبود سرنوشتش چه می شد. بعد که به ايران مسترد شد به خاطر اين جنايت در ايران ترفيع و پول گرفت و در سپاه قدس و دفتر لاريجانی مسؤليت هايی به او دادند. صحرا رودی در حال حاضر در رابطه با سوريه فعال است و همراه با حاج قاسم سليمانی، عبدالرضا شهلايی، حسن مرتضوی ، غلامرضا باغبانی وحاج احمد وحيدی به سوريه رفت و آمد می کند .او و باغبانی با امکانات سپاه قدس به نظاميان ضد شورش سوری تعليم می دهند . البته کار سپاه قدس در سوريه فقط تعليم و آموزش نيست ، نيروهايی از اين سپاه در سرکوب مردم و کشتار آن ها شرکت دارند.
در صورت بروز جنگ و احساس خطر، رژيم علاوه بر استشهادی ها ، مجموعه ای که نام بردم را از طريق سپاه قدس و ساير شبکه های اش به اروپا و امريکا و کانادا اعزام خواهد کرد تابا ايجاد انفجار و ترور، هم انتقام بگيرد و هم قدرت نمايی کند...."
ــــــــــــــــــــــــــــ
زيرنويس:
* سلسله مطالبی که چهارمين بخش آن را خوانديد، اظهارات يکی از کارکنان سابق دستگاه قضايی حکومت اسلامی در شکنجه گاه ها و زندان های اين حکومت است. او به عنوان شاهد تجاوزبه دختران و زنان زندانی، شاهد شکنجه واعدام زندانيان سياسی و عقيدتی از گوشه هايی از جنايت های پنهان مانده ی جنايتی به نام حکومت اسلامی پرده بر می دارد.
۱- " .... برای انجام عمليات استشهادی پس از باز سازی محل عمليات و تمرين درمحل بازسازی شده ، فرد استشهادی را از لحاظ روانی نيز برای عمليات آماده می کنند که اين خودش مراسم ويژه ای دارد. ابتدا فرد را به زيارت امام رضا و بعد سرقبر خمينی می برند. سپس او را به حضور رهبری می برند تا ضمن کسب اجازه عمليات برای اش دعا کند. در پادگان محل اعزام موهای تمام بدن فرد، به استثنای موی سرش، تراشيده می شود. پس از غسل و شستن بدن فرد استشهادی با آب و گلاب او را، در حالی که فقط يک شورت به پا دارد روی سنگی شبيه سنگ مرده شوی خانه می خوابانند. ابتدا سوره ی ياسين خوانده می شود و بعد " جوشن کبير" را می خوانند.چون جوشن کبير خيلی طولانی ست غالبا" بخش هايی از سوره آيت الکرسی خوانده می شود، معمولا" سه چهار نفر معتمد نيز حضور دارند و دعا ها و آيه ها را باهم می خوانند ( تکرار می کنند). اين مراسم به گونه ای انجام می شود که فرد استشهادی به لحاط روانی خيلی تحت تاثير قرار می گيرد و برای انجام عمليات آماده تر می شود.
۲- لينک ها و تصاوير زير مربوط به افراد و عمليات استشهادی ست.
http://news.gooya.com/politics/archives/2008/12/081611.php
http://www.ammariyon.ir/fa/pages/?cid=10869
http://news.gooya.com/politics/archives/013254.php
۳- فورم های ثبت نام استشهادی:
كشتار اهالي ترك روستاي صفرعلي-نازلي چاي اورميه توسط اشرار ارمني-آسوري - مئهران باهارلي
كشتار اهالي ترك روستاي صفرعلي-نازلي چاي اورميه توسط اشرار ارمني-آسوري
مئهران باهارلي
http://sari-gelin.blogspot.com/
در سالهاي جنگ جهاني اول، تركهاي آزربايجان جنوبي توسط اشرار مسيحي-آسوري پناهنده از عثماني موسوم به جلو و آسوريهاي بومي آزربايجان- مستظهر به دولتهاي استعماري اروپائي و در راس آنها روسيه و فرانسه- بارها كشتار شده و قتل عام گرديدند. با اينهمه در انتشارات و نوشته هاي سالهاي اخير در باره اين كشتار و قتل عامها اغلب نقش ارمنيان تاكيد و برجسته نشان داده ميشود. حتي در موارد بسياري ارمنيان به عنوان عاملين اصلي و گاها تنها عاملين اين فجايع نشان داده ميشوند. اين امر نيز باعث اعتراض معين برخي از ناظرين خارجي مي گردد.
هرچند عاملين اصلي كشتارهاي مذكور، نيروهاي آسوري مهاجر موسوم به جلوها و هدايت و تحريك كننده و تداركاتچيان آنها نيز -همانگونه كه انتظار مي رود- كشورهاي مسيحي و استعمارگر اروپائي و در درجه اول روسيه و فرانسه بوده اند، با اينمه ارمنيان نيز در حوادث فاجعه آميز مذكور، در دو فرم دستجات مسلح و ارتش كلاسيك شركت داشته اند. دستجات ارمنيان پناهنده و فراري (قاچاق)، ارمنيان بومي و سالداتها و دراگونهاي ارمني اردوي منظم روسيه كه در آن زمان بخشهاي عظيمي از آزربايجان جنوبي را تحت اشغال خود داشت، در بسياري از قتل عامها و كشتارهاي مذكور مشاركت فعال داشته و يا عامل آغاز كننده و اصلي كشت و كشتارها بوده اند. علاوه بر آن، ارمنيان در آن دوره، هم در بخشهاي شرقي و جنوبي آناتولي و هم در شمال ارس به كشتارهاي بي شمار بوميان ترك دست يازيده اند.
با توجه به تحريف عميق و سيستماتيك تاريخ معاصر منطقه و بازنويسي يكجانبه آن، مظلوم نمائي خود و شيطان سازي از خلق ترك توسط ارمنيان در سطح جهاني، جا دارد كه تصويري جامع و واضح از نقش و سهم ارمنيان بومي و مهاجر در كشتارهاي پيرامون جنگ جهاني اول در آزربايجان جنوبي به استناد اسناد و مدارك باقي مانده از آن دوره ترسيم شود.
در اين راستا، در زير به يكي از موارد كشتار تركان آزربايجان جنوبي توسط ارمنيان، كشتار روستاي حاج صفرعلي- نازلي چاي اورميه كه توسط اشرار ارمني آغاز و با همكاري اشرار آسوري ادامه يافت اشاره مي شود. در اين قتل عام، صدها تن از روستائيان غيرمسلح و بي دفاع ترك كشتار شدند. نقل قولها از منابع زير است:
تاريخ هجده ساله آزربايجان. احمد كسروي
سرزمين زرتشت، اوضاع طبيعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، تاريخي رضائيه. علي دهقان
تاريخ اروميه. احمد كاويانپور
آزربايجان در جنگ جهاني اول، دكتر توحيد ملكزاده ديلمقاني
------------
آناتومي قتل عام روستاي حاج صفرعلي نازلي چاي، اورميه
تاريخ كشتار:
دو روز متوالي در نيمه هاي مرداد سال ١٢٩٦-١٩١٥
محل:
روز نخست: روستاي حاج صفرعلي –نازلي چاي اورميه
روز دوم: روستاي حاج صفرعلي-نازلي چاي اورميه، ٩-٨ روستاي همجوار، مسير اورميه-حاج صفرعلي و بازگشت
عاملين قتل عام:
روز اول: يپرم ايرواني از ارمنيان قاچاق به همراه صدها تفنگچي ارمني [و آسوري؟]
روز دوم: برادر يپرم ايرواني از ارمنيان قاچاق به همراه چند صد تفنگچي ارمني [قاچاق و سالدات] و آسوري [جلو]
تلفات:
روز اول: دهها تن ترك غيرمسلح شامل وهاب سلطان و كليه اعضاي خانواده وي اعم از زن و مرد و خرد و بزرگ در روستاي حاج صفرعلي-نازلي چاي
روز دوم: صدها تن ترك غيرمسلح شامل مرد و زن و بزرگ و كوچك و شيرخوار در روستاي حاج صفرعلي نازلي چاي، در ٩-٨ ده همجوار ديگر، در مسير اورميه به روستاي حاج صفرعلي-اورميه و بازگشت
------------
نقل قولها:
"اينان (آشوريان و ارمنيان) كه خود را به روسيان بسته و به پشت گرمي آنان با هم ميهنان خود بدرفتاري كرده و در چند ماه آخر دست به خونريزي و تاراج نيز باز كرده بودند،..... "
"روسيان همچنان دژ رفتاري مينمودند و آسوريان و ارمنيان به پشتگرمي آنان بيدادگري بي اندازه مي كردند. و چون كسي بجلوگيري بر نمي خاست روزبروز بدي بيشتر مي نمودند و هفته اي نمي گذشت كه چند كسي كشته نگردد و يكداستان ناگواري روي ندهد. گذشته از درون شهر در بيرونها آنچه مي خواستند دريغ نمي گفتند. يكدسته از ارمنيان قفقاز گريخته و به اينجا آمده و به همدستي جلوها راهزني مي كردند و اگر كسي دست باز مي كرد او را مي كشتند". (كسروي. ٧١٠ )
"...ارمنيان در اين جنگ به سوي فرانسه و انگليس گرائيده و كميته داشناكسيون در نهان پيماني با آنها بسته بودند. ما نيز ايرادي نمي گيريم و سخن ما در دشمني است كه به ايرانيان مي نمودند. كسانيكه قرنها در ايران زيسته و از همه خوشيها و آسودگيها بهره مند شده بودند، بدلخواه بيگانگان با هم ميهنان خود دشمني نشان مي دادند. آن دليراني كه چند سال پيش در شورش آزادي خواهي ايران همدوش ايرانيان جانفشاني ها نموده بودند، اكنون بجاي آن بدخواهي ها با مردم مي نمودند".
"چون خبر تسلط افراد مسيحي به گوش مسيحيان ارمنستان رسيد، آنان نيز به طمع رياست و بدست آوردن مال، از روسيه فرار و به مهاجمين مسيحي در اروميه پيوستند. عده اي از اين آشوب طلبان و غارتگران و قولدوران به سرپرستي آرتوش نام ارمني، عده اي ديگر به سرپرستي هارطون نام و دسته ديگري به رياست يقورط، هامبارصون، دايچاك، باغداسار، سومباط مدتي كارشان فقط اين بود كه در اطراف شهر شبانه وارد خانه هاي دهقانان متمول شده و اسلحه خود را به شقيقه صاحبخانه گذاشته و درخواست پول و اسلحه و اسب و طلا مي كردند. و مي گفتند: مسلمانان بايد در خانه هايشان مهر و سجاده و تسبيح داشته باشند، بقيه اضافه است. بايد تحويل ارمنيها بدهند" (كاويانپور، صص ٢٧٩-٢٨٠).
"يك دسته از ارمني ها كه از قفقاز گريخته و به اروميه آمده بودند، در آنجا به نام "قاچاق" معروف شده بودند. هر كدام چند نفر را اطراف خود جمع نموده به راهزني و غارت دهات و اذيت مردم مي پرداختند. و در هر جا كه با مقاومتي روبرو مي شدند، از كشتن مردم خودداري نمي كردند. كسي هم نبود كه از آنها بازخواست نمايد".
"بدنبال انقلاب در ارومي و اختلال در نظم ارتش روس، سالداتها تصميم به بازگشت از اورميه گرفتند. اينان براي برگشت نيز مجبور به فروش اسلحه بودند".
"در ارومي روسها موقع مراجعت فشار خود را به مردم بيشتر كردند و چون از مدتها قبل مسيحيان [ارمني] و آشوريها را مسلح نموده و دستجات جلوها [آشوري] و قاچاقها [ارمني] در شهر و دهات پراكنده شده بودند، به پشتيباني روسها شرارت بيشتر مي نمودند. و اگر تا آن موقع به غارت اموال مردم اكتفا مي كردند، از آن تاريخ به بعد به كشت و كشتار نيز آغاز نمودند".
"در هنگام بهار و اوايل تابستان كه موقع جمع آوري محصول بود، دهاتيان [ترك] جرات بيرون آمدن از خانه هاي خود را نداشتند. در اين روزها وضع دهات خيلي بدتر از شهر بود. در دهات جلوها [آشوري] و قاچاقهاي ارامنه و سربازان روس به جان دهاتيان بدبخت افتاده، از غارت و قتل نفوس كوتاهي نمي كردند. روزي نبود كه يك اتفاق ناگوار در دهات روي ندهد. روزي نبود كه مردم از دست اشرار و دزدان و آدم كشان آسوده باشند. اشرار چندين ده را آتش زده، ساكنين آنها را به قتل رسانيدند و فراريان دهات رو به سوي شهر نهادند".
------------
"با اينكه [روسها] در نواحي مختلف دهات اورميه و سلماس براي برقراري امنيت پريستاو يا پاسگاه ژاندارمري [از مسيحيان] گذاشته بودند، اما خود اين افراد مسلح حافظ به اصطلاح نظم، شبها مستقيم به خانه مردم مي ريختند و يا اشخاص ديگر را به غارت دهات تحريك مي كردند. چنانچه "يپرم" نام [يئپريم ارمني]، پريستاو نازلو از مردم اخاذي مي كرد و در صورت ندادن وجه قابل قبول كشته مي شدند". (ملكزاده، ص ٨٤)
"در نيمه هاي مرداد سياهكاري ننگين ديگري رخ داد. بدين سان كه "يپرم" نامي از ارمنيان ايروان كه پريستاو روستاي نازلي چاي (نازلو چائي- يكي از بخشهاي اورمو) بوده (در آن موقع هر كدام از بخشها و محالات اطراف شهر را به يك نفر سپرده و او را پرستاو مي گفتند) و در نتيجه ستمكاري از كار برداشته بودند، نيمه شبي با چند تن تفنگچي به ديه صفرعلي رفت. و تفنگچيان را در بيرون گزارده و خود به خانه "وهاب سلطان" نامي در آمد و او را از خواب بيدار كرد. با بيم دادن، سيصد تومان پول خواست. وهاب سلطان از سراسيمگي بگريخت. و يپرم با گلوله او را از پشت سر زد و بكشت. در اين ميان تفنگچيان [يپرم] هم از بيرون به شليك پرداختند. دانسته نشد يپرم با گلوله كه از پا افتاد. تفنگچيان [يپرم] بهانه پيدا كرده همه كساني را كه در خانواده وهاب سلطان بود از زن و مرد و خرد و بزرگ به خاك انداخته و سپس آزادانه به راه افتادند.
فردا برادر پرستاو يك دسته از سالداتهاي ايرواني و از جلوها و آشوريها [بومي] را با خود برداشته به آن ديه رفتند و دست به كشتار گشاده و هر كه را يافتند بكشتند و به اين بسنده نكرده هشت و نه ديه ديگر را هم تاراج و كشتار كردند. سپس از شهر درشكه براي آوردن مرده يپرم فرستاده شد. و كسانيكه همراه مي رفتند - چه در رفتن و چه در بازگشتن - هر كه را ديدند، از زن و مرد و بزرگ و كوچك خونش را ريختند و به كودكان شيرخوار هم نه بخشودند.
بيدادگري آشوريان به اندازه اي بود كه خود روسيان به ستوه آمدند و سالدات فرستاده چند صد تن از ايشان را كه در ديه ها به كشتار و تاراج مي پرداختند گرفته به شهر آوردند.
تنها ارومي [اورمو] و پيرامونش نبود، در سلماس و آن پيرامونها نيز همين ستمگريها پيش مي رفت و هر زمان آگهي هاي دلگداز ديگري مي رسيد.
در اينجا بايد اضافه كرد كه ديه حاج صفرعلي نمونه اي بود از ساير دهات اروميه. در تمام نقاط اطراف شهر كشت و كشتار رواج داشت. و تمام خرمنها در صحرا مانده، كسي نتوانست محصول خود را جمع آوري نمايد. ... " (دهقان)