« حمله خارجی بلی یا خیر ؟ چه باید کرد؟ | Main | مصاحبه مزدوران خامنه ای آدم کش در سوریه »

دمکراسی یک نظام سیاسی برای جامعه صنعتی است و نه یک راه ومسلک فرقه ایی و فرهنگی -فرهاد واکف

 

از افشا

این مقاله بسیار جالب و از سوی دیگر واقعی است.دست شما درد نکند.برای همین است که من با خیلی ها دعوا دارم که دمکراسی غربی نیست بلکه انسانی است هر جا انسان وجود دارد در این عصر دمکراسی هم باید باشد وگر نه امور اجتماع با عقلانیت نخواهد گشت و در ...آن بی عدالتی و رفتارهای ضد آزادی و ضد حقوق بشر خواهد بود.دمکراسی و حقوق بشر زاده عصر روشنگری و مدرنیته است و بنابراین حقوق بشر و دمکراسی و عقلانیتی که عصر روشنگری و مدرنیته را بوجود آورده است نمیتوانند با هم در تضاد باشند و همدیگر را نفی کنند اینها لازم است همسو باشند یا بعبارت دیگر دمکراسی در واقع همان امتداد عقلانیت آزاد و رها و خود محور است که نوکر دین و ایدئولوژی نیست و ماموریت این عقلانیت کشف حقیقت و رفاه و بقای انسانیت است

 

توصیف شما از دمکراسی و در سطح عمل گرایی نشان دادن موانع برای ایجاد دمکراسی از سوی جامعه در حال مرگ  ارزشهای سنتی بسیار گویا و بکر هم است

هر کس با دمکراسی و حقوق بشر مخالف است اب به آسیای مرتجعین میریزد و یا در کشور ما بکمک جامعه سنتی در حال مرگ میشتابد.بی خود نیست که امثال خمینی ها و طرفدارانش با دمکراسی و حقوق بشر مخالفند و آن را غربی و نوطئه ای برای سرکوب خود میدانند
گردمکراسی بود آیین بوش
بوده گندی تر ز یک گندیده موش
اشغال عراق و کشتار مردم آن ربطی بدمکراسی ندارد بلکه محافل ارتجاعی آمریکا این کار را کرده اند یعنی همان یک در صدی ها که نود و نه در صدی ها بر علیه آنان مشغول تظاهرات هستند.کسی که بجای ادرس نود نه در صدی ها آدرس یک در صدی را میدهد دانسته یا ندانسته نوکری همان محافل یک در صدی را میکند.این به استبداد میرسد آیا هنوز از این خواب بیدار نشده ایم سی و سه سال پیش این کلاه یک بر سر ما گذاشته شده است؟!!!!
این خطا در اول انقلاب موجودبود که فکر میکردیم دولت خمینی بر ضد امپریالیسم است و بهمین خاطر باید از وی حمایت کرد و دست وی را باز گذاشت تا دشمنانش را از بین ببرد .اول مخالفان خودش را از درون مقامات سر شناش رژیم قبلی کشت با او هلهله کردیم که آدمهای خودفروش ضد پیشرفت و باعث عقب ماندگی را بکشتار دادیم.سپس نوبت به مجاهدین رسید به همان دلیل سکوت کردیم و بعدا نوبت به چریکهای فدایی و توده ایی ها رسید یواش یواش از خواب بیدار شدیم دیدیم که این آقا حتی بازرگان و بعدا منتظری را هم قبول نمیکند. چرا این وضع پیش آمد دلیلش فقط یک سفسطه بود زیرا فکر میکردیم که حقوق بشر و دمکراسی ساخت دولتهای جنایتکار غربی است و با وانمود کردن به حقوق بشر و دمکراسی در زیر نام آن جنایت های فراوان میکنند و تشخیص ندادیم که دمکراسی و حقوق بشر پدید آمده انسانهای فداکار و دلاور و اندیشمند بوده است که عصاره زیستن انسانی را در دمکراسی منطبق بر حقوق بشر یافته بودند و این ربطی به دول غربی و متجاوز آن ندارد.

تاسیس اسراییل را بنام دمکراسی و حقوق بشر گذاشتن همان عقایدی است که در ایران دیکتاتوری برقرار میکند زیرا علت استبداد در ایران و باز تولید آن بعد از انقلاب بهمن این است که ما ایرانیان حقوق بشر را دام غربیان میدانستیم که برای فریب ما درست شده است در صورتی که حقوق بشر و دمکراسی از کوشش انسانهای مبارز غرب و برای زندگی بهتر انسان پدید آمده است. ولی تا زمانی که استثمار موجود است همان انسان غربی هم مصون از استثمار نیست مثلا همین امروز در آمریکا پنجاه میلیون تن بدون بیمه های درمانی هستند که علتش ارزانی کارگر و موجود بودن بیکاری با در صد بالا در کشور های آسیایی و غیره است بنابراین کارخانه داران آمریکایی مشاغل خود را بخارج و اکثرا چین و هند صادر میکنند و با نبودن شغل در آمریکا مردم بدون بیمه درمانی میمانند.این مردم اشغال وال استریت را راه انداخته اند تا به این وضع اعتراض کنند.البته تاسیس اسراییل در خاک فلسطین ضد حقوق بشری و تروریستی بوده است.اگر دلشان به اسراییل و یهود سوخته بود در گوشه ای از آلمان میتوانستند کشور یهود تاسیس کنند تا مردم آلمان که هیتلر را تایید کرده بودند تنبیه شوند و یا مثلا در قسمتی از خاک روسیه و آمریکا میتوانستند اسراییل را تاسیس کنند.بنام حقوق بشر و دمکراسی کسی حق ندارد پیراهن کسی را بزور از تنش بدر آورد تا چه رسد که خاک کشوری را اشغال کنند.کسانی که این را بنام حقوق بشر و دمکراسی میگذارند نوکران همان غربیان هستند که آدرس غلط میدهند و دستاورد مردمان مبارز غرب را انکار میکنند و به همان محافل ضد حقوق بشری و جچاولگر در غرب مکم میکنند مثل ملایان ایران
خمینی نوکر جهانخواران سرمایه و مزدور ضد ایرانی

http://efsha.squarespace.com/blog/2009/8/21/928544643554.html

 

_________________________________________________

 

 

دمکراسی یک نظام سیاسی برای جامعه صنعتی است و نه یک راه ومسلک فرقه ایی و فرهنگی -فرهاد واکف

Farhad Vakof

بر بسیاری از دوستان و ایرانیان معلوم است که ما ایرانیان در کلیت در برخورد به مسائل کشوری و لشکری به دو دسته تقسیم می شویم

 

  • دسته نخست پیروان منش فردی و به همان میران فرهنگی
  • دسته دیگر پیروان رویه اجتماعی و محیط و لذا در صورت لزوم انقلابی

 

مبحث جامعه و فرد یک مبحث قدیمی است. بسیاری به موضوع این مبجث و اختلافات و نظریات درونی آن آشنایی دارند.

 

از نظر من نکته ایی که در این رابطه هرباره مطرح می باشد تنها رابطه فرد و جامعه ، جزء و کل نیست بل که این نکته مهم و زیربنایی می باشد که این مبجث فرد و جامعه هرباره در کدام ساختار و نظام اجتماعی جریان دارد.

 

اگر از عهد بوق تا کنون مبحث فرد و جامعه مطرح بوده اما باید در نطر داشت که از آن عهد نا شناخته تاکنون جامعه و ساختار اجتماعی و به طبع آن رفتار فردی ثابت نبوده است.

 

نکته من در این جا همین گوناگونی در جامعه ها در سطح کشوری و جابجایی و حال به حال دیگر شدن هرباره این جامعه ها در سیر تاریخی است.

 

از نظر من اهمیت این موضوع در کشوری که از نظر اجتماعی نیمه سنتی و نیمه مدرن می باشد و در حال گذار از کفه سنتی به کفه مدرن می باشد مهم و اساسی است.

 

تصورش را بکنید که اگر اتاق فکر رژیم و جامعه شناسان امنیتی رژیم برای منحرف کردن اذهان از تصادم و تنازع جاری میان جامعه های سنتی و مدرن در ایران بخواهند در طی یک سازماندهی به گسترش مباحث فردی و مسئولیت ها فردی و دامن زنند.... آنگاه چه وضعی پیش خواهد آمد؟

 

به عبارت دیگر مسئله این است :

 

ما باید و محقیم که تصادم و تنازع جاری میان دو کفه اجتماعی کشور - یعنی میان کفه سنتی و کفه مدرن - را در هیچ موردی از نظر دور نداریم. در سلسله حلقه های مسائل و تضاد های اجتماعی هر کشوری پیوسته یک حلقه اصلی و عمده وجود دارد که حل دیگر تضاد و گره ها از کانال حل تضاد همین حلقه اصلی می گذرد که باید به همین علت آنرا در دست گرفت و از نظر دور نیافکند.

 

 

 

و درست به همین جهت برای منحرف کردن توجه انظار عمومی از این حلقه و تضاد اصلی و عمده است که تلاش زیاد می شود که مسائل انحرافی و موضوعات جانبی و غیر عمده ، عمدگی پیدا کنند و جانشین حلقه و تضاد اصلی گردند.

 

من در این جا به دو نمونه مهم اشاره می کنم.

 

  • عمده کردن تصنعی تضاد میان دین و ضد دین. میان اندیشه وباور. یعنی این کهنه تضاد میان عقلیون وفلاسفه با آخوند ها
  • عمده کردن تضاد کار و سرمایه و فقر و ثروت و موضوع استقرار عدالت اجتماعی، یعنی یک کهنه مسئله اجتماعی در کشور و جهان از عهد دقیانوس که می دانیم هرگز هیچ کشور عقب مانده ایی به تنهایی قادر به حل آن نشده و نخواهد شد تا چه رسد که ما با عمده نمودن آن بخواهیم در حیص و بیص منارعه اجتماعی میان سنت و مدرنیته با علم کردن و استفاده ابزاری از آن سدی در راه انقلاب صنعتی و اقتصادی در کشور بر پا نماییم

 

جالب در دو نمونه بالا در این است که هستند کسانی که هم در این و هم در آن همزمان دست دارند. این ها که مدعی رادیکالیته در طرح مطالباتند در تنظیم خواسته ها به سیم آخر نهاده اند و به قول خودشان حق خود می دانند که بهترین ها را برای ایرانی آرزو کنند.

 

عرض کردم. اشتباه نکنید . موضوع در سطح آرزو کردن بهترین ها و حدا اکثر ها و قانع نبودن هرباره به حداقل های مطالبات نیست بل که همان گونه که ما در رابطه با مبحث فرد و جامعه می بینیم صرف نظر از حقانیت این موضوعات و مطالبات ما از طرح آن چه اهدافی را دنبال می کنیم؟

 

بگذارید برای ادامه بحث هم شده به همین موضوع به اصطلاح اصلاح فرهنگ فرد در جامعه بپردازیم.

 

این موضوع اصلاح فرهنگی فرد در نوع و در مکان خود مبحث نادرستی نیست. نادرست استفاده ابزاری از اصلاح فرهنگی فرد در جامعه برای توجیه فرسودگی جامعه مسلط و از نظر سیاسی حاکم است.

 

یعنی به عبارت دیگر سعی شود با پیش کشی مبحث اصلاح فرهنگی فرد از یکسو, از سوی دیگر تضاد عمده و اصلی که تنازع میان جامعه های سنتی و مدرن در کشور است و این حقیقت که بر حسب این تنازع مسئله حاکمیت مطرح می باشد, را بخواهیم از در بیرون کنیم.

 

در بیرون سازی تضاد عمده و اصلی از انظار عمومی به عنوان تنها کشمکش اصلی که از کانال آن حل دیگر تضاد های اجتماعی کشور ممکن میشود، می باشد که مرتجعین در تلاشند با شکاندن همه کاسه و کوزه ها بر سر فرد و با معرفی کردن فرد به عنوان مسب اصلی نابسامانی های اجتماعی کشور فشار را از سر جامعه سنتی و نظام سیاسی آن که جمهوری اسلامی است بر دارند.

 

 

این در واقع ادامه همان فرافکنی است که مرتجعین تاکنون به انحاء مختلف انجام داده اند. در این فرافکنی است که خارجی ها مسبب بدبختی فلاکت بار کشوری ند.

 

یعنی اگر با هستی اجتماعی مان روز بروز وخیم تر میشود نه جامعه سنتی و حاکمیتش بل که این اهالی کشور, این فرد فرد ماست که مقصر است. این فرهنگ نازل فردی ماست.

 

برهمین اساس همان خمینی مرتجع در همان آغاز انقلاب می گفت هی نگویید که انقلاب برای ما چه کارکرد از خود بپرسید که خودتان برای انقلاب چه کار کردید.

 

این یعنی به جای پرورش مردمی که مطالبات خود را تنظیم و هرباره مصمم بر روی آن پافشاری کنند پرورش مردمی در انفراد منشی بی سابقه در یک خود خوری و خود سوزی هرباره به این اندیشه باشند که چه میزان دیگر برای فداکاری در چنته دارند و اگر مشکلی است بدانند اشکال از خودشان است.

 

بطور مثال عرض می کنم. به همین مورد دمکراسی نگاه اندازیم.

 

بر پایه این خودخوری هایی که می خواهند براه بیاندازند آنگاه دمکراسی نه یک نظام سیاسی است که در تناسب با جامعه صنعتی و مدرنتیه است بل که اگر ما استبداد سیاسی داریم این بخاطر است که ما جملگی و بطور فرهنگی استبداد در فرهنگ ماست. یعنی همان گونه که پادشاهی در فرهنگ ماست، دین جزئی از فرهنگ ماست، به همان گونه استبداد جزء لایتجزای فرهنگ ماست.

 

و برعکس اگر غربی ها دمکراسی دارند به خاطر این است که این دمکراسی از فرهنگ شان نشات گرفته، از دین مسحیت شان منبعث شده است. از فرهنگی که ما نداریم.

 

از این ها گذشته این تحول اجتماعی و توسعه اجتماعی و مدرنیزاسیون و این حرف ها که راه انداخته اند این حسن را دارد که مردم خواهان ترقی از اندیشه تغییر و تحول اجتماعی و تعییر و تحول سیاسی دور ساخته و متوجه فرد خودشان می کند.

 

یعنی به جای این که نگاه ها هرباره متوجه سیستم و نظام های اجنماعی وسیاسی و تحول آن باشد متوجه تغییر و تحول منش و فرهنگ فردی است.

 

از این نگاه دیگر انسان ها موجودات اجتماعی نیستند و این هستی های اجتماعی نیستند که هرباره شعور اجتماعی افراد را تعیین می کند یعنی تعیین می کند که فرد مستبد و یا دمکرات باشد یعنی دمکراسی یک نظام سیاسی مرتبط با جامعه و نظام اجتماعی مدرن نیست بل که منش و راه و مسلک فردی و فرهنگی است. یعنی قابل مقایسه با ادیان، با فلسفه ها و با مرام ها و مسلک و مکتب ها که هرباره این و یا آن فرقه پیش نهاد می کند...

 

در رابطه با این راهکردهایی که در برابر ما می گذارند من به این نظرم آبشخور اصلی این ها همه همان جامعه سنتی و محتضر است که در هراس از نابودی و اضمحلال در برابر مدرنیته روی به تاکتیک های این چنین برای فراکنی مشکلات روی می آورد تا از این راه حریف را از میدان مبارزه اجتماعی که عمده است بدور کند

Posted on Saturday, January 28, 2012 at 12:22PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>