ارتجاع داخلی در همبستکی با ارتجاع خارجی و مسموم کردن فضای فرهنگی و سیاسی کشور
نمیخوام تحقیر و کوچک جلوه دهم
ولی باور کنید با کسانی برخورد
کردم که بهم ثابت شده که این انقلاب
بیشتر و درصد زیادی خود جوش بوده و
سپس توطئه !
مشکل اساسی ما در وهله اول این است که
خودی , یعنی مردم خودمان را خوب و نیز
عمیق نمیشناسم !
هر دولت و یا هیتی اگر بخواهد در آینده به
روی کار بیاد , نخست باید یک تحقیق و مطالعه
و شناخت درستی نسبت به سطح فکراین ملت داشته
باشد تا بتواند آرمان های عالی یک جامعه لائیک را
پیاده کند , در غیر این صورت باز همان آش و همان
کاسه خواهد بود و باز گند کار جور دیگری از یک
جای دیگر در میآید .............
1.................عقب ماندگی ایران
http://efsha.squarespace.com/blog/2008/3/14/1.html
باز تولید استبداد در ایران دو شاخه دارد که توسط ارتجاع ایرانی بطور ممتد بتقویت میشود و از این طریق این ارجاع بقدرت دست می یابد: اول -نشر عقاید ضد حقوق بشری در بین ایرانیان با اتکا به در امد ملی و در نود سال اخیر در امد نفتی و دوم تقویت اقتصاد دلالی و ضد تولیدی برای تقویت اربابان خودشان با ایجاد بازار مصرف برای تولیدات کشور ارباب .یعنی اگر این طور نباشد ارباب از اینها پشتیبانی نمیکند .مثلا مصدق که سعی کرد صادرات را بیشتر از واردات بکند بنام تهدید کمونیسم از قدرت توسط کودتا ارتجاع داخلی و ارتجاع خارجی( یا ارباب ارتجاع داخلی ) خلع شد.منتها یک ارتجاع ماسک آریایی و کورشی و ایران باستانی زده است و ارتجاع حاکم امروزی هم ماسک قران و اسلام و نهج البلاغه زده است .اینها دین مداران دین ندار و آنان ایران مداران انیرانی ( یا وطن پرستان بی وطن ) بوده اند.عمل کرد اقتصادی دولت مصدق را در لینک زیر ببینید:
راه مصدق راه ما باید باشد
قبل از هر چیزی باید یاد آوری کنم که کسانی که از ارزشهای حقوق بشری بد میگویند نوکران ارتجاع و ضد پیشرفت و رفاه ایران و ایرانی هستند. ایران بجز رفتن بسوی ارزشهای حقوق بشری و بر پایی حکومت دمکراتیک همسو با ان گریزی ندارد. ولی عمله ارتجاع با بعضی کارهای ضد حقوق بشری سعی دارند که روند درست و طبیعی پیشرفت ایران را بتاخیر بیندازند ولی این جبر زمان است و موفق نخواهند شد.اما آگاهی ملت و ترد این گونه افکار میتواند به سریع تر شدن حرکت بسوی حکومت دمکراتیک بینجامد.اصولا یکی از علل باز تولید استبداد در ایران عقاید ضد حقوق بشری اکثریت حاکمین و اپوزیسیون است و به همین خاطر تحولی در اتحاد این اپوزیسیون دیده نمیشود و این عدم اتحاد است که ادامه حکومت استبدادیون اسلامیست را تضمین هم میکند.
من با هیچ عقیده ای مخالف نیستم و حتی با سلطنت طلب فاشیست هم مخالف نیستم اینهاعقیده ای دارند و تا زمانی که عقیده آنها شخصی است بنده هم از آنان دفاع میکنم. در حد عقیده شخصی من نمیآیم بگویم که کسی را که بفا شیسم معتقد است باید از حقوق اجتماعی محروم کرد و یا رفت شیشه مغازه اش را شکست و تنبیهات غیره کرد .این آدم آزاد است هر عقیده ای داشته باشد گاو پرست باشد ؛محمد پرست باشد و یا دمکرات پرست باشد ولی حق ندارند عقیده خودشان را بزور به جامعه تحمیل کنند بلکه این جامعه است که میباید رشد فرهنگی داشته باشد و به عقلانیت آزاد و رها رسیده باشد تا انتخاب کند.انتخاب بر اساس تمایلات ایدئولوزیک و یا تمایلات مذهبی فقط سبب بخطر افتادن حقوق خود و دیگران میشود ؛ مثلا مسلمان دو آتشه هم عقیده ای دارد و تا زمانی که شخصی است از وی دفاع هم میکنم ولی اگر این مسلمان دو آتشه و یا آن سلطنت طلب فاشیست ادعای حقانیت سیاسی و درست بودن و ایران دوست بودن کرد افشایش میکنم .از نظر من و دمکراسی ایی که به آن اعتقاد دارم (دمکراسی همسو با حقوق بشر ) از عقاید همه دفاع میکنم ولی هر عقیده ای را دارای حقانیت نمیدانم که در اجتماع مطرح شود.عقیده ای حقانیت دارد به داخل اجتماع و روابط بین مردم و بین حکومت و مردم بیاید که با عقلانیت آزاد و رها و خود محور که نوکر دین و یا ایدئولوژی نیست و ماموریتش کشف حقیقت و رفاه وبقای انسانهاست تایید شده باشد یعنی مخالفت با این عقلانیت نداشته باشد.ملی پرستی آریامهری ایرانی و اسلام ملایان با این عقلانیت مخالفت دارد و در صورت ادعای حقانیت و ادعای درست بودن باید افشا بشوند.
ولی با باور ها و با عقایدی که در بین مردم ایران است یعنی اکثریت ایرانیان باورهای ضد حقوق بشری دارند و اکثرا در دو گروه اسلامیستی و سلطنت طلب فاشیست قرار میگیرند هر ایدئولوژیی که در ایران بر سر کار بیاید نهایتا به فاشیسم منجر خواهد شد حتی اگر کمونیستها هم بقدرت برسند مثل کامبوج میلیونها تن را خواهند کشت.زیرا در جامعه ما رعایت احترام افراد و زندگی آنان وجود ندارد.رضا شاه براحتی آب خوردن آب کشته است و خمینی هم همینطور.شما کجا میتوانید پیدا کنید که باز جو سر زندانی سیاسی و یا غیر سیاسی را بکاسه توالت فرو کند و این عدم احترام بشخصیت افراد در بطن فرهنگ ایرانی یا آن فرهنگی که ملیون و مذهبیون مسموم کرده اند وجود دارد. این فرهنگ همانی است که اکثریت باورهای ما را ضد حقوق بشری کرده است و امروز ما را به این بدبختی کشانده است.با مزین شدن بباورهای حقوق بشری باید از این مسمومیت نجات پیدا کرد
تازه علاوه بر این جلوگیری از رسیدن بفاشیسم دیگری در ایران با یک ایدئولوزی دیگری در حکومت بعد ازسقوط ملایان ما نیاز بحکومت دمکراتیک داریم ، یک واقعیت دیگری موجود است و آن این که ما سه مولفه اسلامی ، ایرانی و دمکراتیک و مدرنیته در کشور داریم که این سه مولفه را در قرن اخیر نتوانسته ایم با همدیگر اشتی بدهیم و تنها راه موجود تفوق یکی از این مولفه ها بر دیگری است .ما تفوق ناسیونالیسم را در سلسله پهلوی و تفوق اسلامیت را در حکومت ملایان دیده ایم و متاسفانه اینها منتهی بفاشیسم شده اند.تنها راهنجات ما تفوق ارزشهای مدرنیته ای (ارزشهای حقوق بشری و دمکراسی و سکولاریسم همسو و نه در تضاد با ارزشهای حقوق بشری )است .
راستی چرا بعضی از ایرانیان همان حرفهای خمینی و ملایان دیگر را درباره حقوق بشر و دمکراسی تکرار میکنند .ملایان و کمونیستها میگویند که دمکراسی و حقوق بشر کشک است و فقط دام غرب برای چپاول کشور های عقب مانده است؟ کمونیستها هم عقیده دارند که دمکراسی و حقوق بشر فریب است
هر کس با دمکراسی و حقوق بشر مخالف است اب به آسیای مرتجعین میریزد و یا در کشور ما بکمک جامعه سنتی و امثال خمینی ها و سلطنت طلبان آریامهری در حال مرگ میشتابد.بی خود نیست که امثال خمینی ها و طرفدارانش با دمکراسی و حقوق بشر مخالفند و آن را غربی و نوطئه ای برای سرکوب خود میدانند زیرا در این باور چپاول ثروت و قدرت ملت نهفته است منتها با دست خود ملت یعنی با باور های غلط آنان و دوستان کمونیست ما ناخواسته سربازی برای این عناصر ارتجاعی و ضد ایرانی با باورهایشان هستند
در ضمن سکولاریسم همسو با حقوق بشر عبارت است از جدا بودن هر باور غیر قابل اثبات از حکومت است حالا این باور دینی باشد و یا ملی باشد مثل ملت آریایی ایران و یا عقیده شخصی باشد فرق نمیکند.اینها باید از حکومت جدا بشود منظورم این است که سکولاریسم فقط جدایی دین از حکومت نیست که این سفسطه است مثلا هیتلر و رضا شاه در این صورت میشوند سکولار.این تعریف را طرفداران خمینی بکار میبرند و یا طرفداران ناسیونالیسم اریامهری بکار میبرند تا سکولاریسم واقعی را تحریف کنند زیرا ارتجاع با سکولاریسم مخالف است.دین سلسله پهلوی ایران باستان گرایی ، اریا پرستی ، کورش پرستی بوده است و از نظر کارکرد هم همین عقاید فرقی با دین اسلام نداشته اند و برای تقویت دیکتاتور و بقای او بر ضد بقای ملت ساخته شده بودند
خلاصه موضوع سیاست راست و چپ نیست بلکه راست و دروغ است باید هشیار بود تا اسیر تحریفات و سفسطه های معتقدان به ایدئولوژی های دینی و غیر دینی و ملی و کمونیستی نشد
Reader Comments