ملاحظاتی در حقوق اقوام ایرانی و فعالیتهای فعالین اقوام ایرانی
کاملا با آن فعالیتها هم عقیده ام بجز موارد زیر
اول- قوم فارس در ایران وجود ندارد و فارسی زبان هیچ قومی در ایران نبوده و نیست.حتی شیراز و یا کرمان هم زبان محلی خودشان را داشته اند.
دوم- زبان فارسی زبان دولتی و زبان رابط در ایران بوده است و چون معمولا در ردربارها مورد استفاده دیوانی داشته است و آن هم برای نفع حکومت بوده است و تا توده مردم از کار حکومت سر در نیاورد زیرا شاه مالک کشور شناخته میشد و کارش را با استبداد مطلق انجام میداد.شعرا در دربار بفارسی شعر میگفتند بجز معدود سلسله هایی که ترکی هم در دربار رواج داشته است ولی در مقابل فارسی نبوده استکه آن را از بین ببرد و جریمه بگذارد.نه تنها چنین نبود که ترکان بگسترش زبان فارسی هم مثل مناطق دیگر ایران کمک کرده اند و مثلا نظامی گنجوی در تاریخ دور و شهریار در تاریخ معاصر نمونه آن هستند.
زبان فارسی مربوط به دربار بوده است و از سمت مشرق ایران به نقاط دیگر کشور وارد شده است و همه نواحی ایران زبان محلی خودش را داشته است. زبان هیچ قومی در ایران فارسی نبوده است.
حکومتها هم زبان فارسی را شاید بخاطر این که همه مردم آن را در نمییافتند انتخاب کرده بودند تا کار دیوان خودشان را با مخفی کاری و امنیت بیشتری راه بیاندازند حتی حکومتهای ترک تبار ایرانی.
زبان فارسي دري كه بعد از غلبة قوم عرب و رواج اسلام در قرن سوم و چهارم هجري، لهجة محلّي مردم مشرق و شمالِ شرقي ايران يعني خراسان قديم .و ماوراءالنّهر بود و در شهرهاي بزرگي از سمرقند و بلخ تا مَرو و طوس و ديگر بلاد بدان مُحاوره ميكردند. با تشكيل حكومتهاي مستقلِ ايراني و ظهور شاعران بزرگي چون رودكي سمرقندي و شهيد بلخي و كسائي مروزي و فردوسي طوسي... كه به همان زبان شعر ميسرودند رونقي به سزا يافت و به مُرور زمان بر اثر آميزش با زبانِ عربي و سعت دامنة لغات و اصطلاحات و معاني و تحوّل و تكاملِ نسبي ، به عنوان زبان رسمي در ديگر نواحي كشورِ پهناور ايران معمول و متداول گرديد. (تاريخ ادبيّات در ايران، دكتر ذبيح الله صفا، ج 1 ، چ 3، 1338، ص 160- 163 ؛ زبانهاي ايراني ، يوسف م، اُرانسكي ، ترجمه دكتر علي اشرف صادقي، تهران، 1378، ص 105- 106)
بايد دانست كه رسميًت زبان دري و گسترش و سيطرة آن در اقصي نقاطِ كشور پهناور ايران ، به لهجه هاي محلّي زیاني(سلطه ای) وارد نياورد بلكه بيشتر آنها به عنوان زبان مُخاطُب در بسياري از نواحي مختلفِ ايران برقرار و پايدار ماندند و تاكنون نيز به كار ميروند. (تاريخ ادبيّات در ايران، ج 1 ، تهرن 1330 شمسي ص سي هفت مقدمه)
شمار زبانها و لهجه هاي محلّيِ بازمانده از قرون و اعصار پيشين در اطراف و اكنافِ ايران در بعضي از اسناد و مدارك مُعتبر ، بالغ بر 56 لهجه است كه زبانهاي معروف خُتني و سُغدي و خوارزمي و تُخاري... را هم بايد بر آنها افزود. (بُرهانِ قاطع ، ج 1، ص پانزده-
بيست و چهار و سي و هفت - چهل و دو مقدمّه)
حتای کرمان و شیراز هم زبان محلی خودشان را داشته اند
راستی در حکومت قاجار چرا مضفرالدین شاه ترک هم فارسی را با لهجه مردم آذربایجان صحبت میکند؟ ویدئوی زیر را که صدای مظفرالدین شاه را دارد ببینید
https://www.youtube.com/watch?v=G0CuluU3jyA&ab_channel=Filmnegar
زبان فارسی زبان دولتی بوده است و رضا شاه هم که مزدور بیگانه بود به رواج این زبان پرداخته است و هدفش از آن ساختن ایدئولوژی حکومتی برای خودش بوده است مثل ایران باستان گرایی و کورش پرستی و ... و چون فارسی در دربارها رشد کرده است و لاجرم بنفع دیکتاتور ها بکار رفته و زبان مناسبی برای دیکتاتوری مثل رضا شاه بود که بعلت همزمانی حکومت وی با توسعه تحصیلات بسبک جدید مردمان تحصیل کرده مثل من و شما و دیگر دوستانی که از سایر اقوام ایرانی هستند مثل گیلکی و کرد و لر و ... هم فارسی را یاد گرفته اند. در قدیم هم همین طور بود کسانی که تحصیل میکردند بیشتر برای کار دیوانی و میرزایی بوده است که فارسی میاموختند چه ترک بودند و جه از سایر اقوام ایرانی.منتها در زمان رضا شاه و پهلوی بعلت گسترش شدید اموزش همگانی خیلی ها فارسی را یاد گرفته اند و لی فارسی بخاک بخصوصی در ایران بجز حکومت ربط نداشته است و شاعران هم در دربارها جمع میشده اند بفارسی سرودهاندو اصولا فارسی زبانی منطقه ای بوده است که بعلت این که رضا شاه آن را فقط مظهر ایرانی بودن تبلیغ کرد در واقع از گسترش فارسی در ترکیه و هند و پاکستان و حتی افغانستان (بعلت دامن زدن به ناسیونالیسم پشتون) جلوگیری کرد و. در واقع خیانتی بزبان فارسی کرد.
مطالبی که اعلام میشود باید سندیت داشته باشد و ما فارستان نداریم. گیلک و مازنی و لر و کرد و عرب و ...اینها فارس نیستند اگر با بی غیرتی زبان محلی و خوب آنان دارد از بین میرود مسئله ای است که باید با آن روبرو بشوند
دلیل مشترک، و بعد رسمی شدن، زبان فارسی را در ایران هر چه بدانیم، در این واقعیت تغییری نمیدهد که ناسیونالیسم ایرانی، به گونهای با زبان فارسی عجین شدهاست؛ و این ناسیونالیسم با راسیسم و شووینیسم عجین شده، بیگانه ستیز است و این بیگانه ستیزی میل میکند به سمت فارسیده کردن همة غیر فارسها (با میل به تحمیل زبان فارسی به عنوان محمل ایرانیگی) که وجه دیگرش نفی است؛ از نفی نژادی که راسیسمی مجهولالهویه است چرا که نظر دارد به نژادی فرضی و غیرواقعی به نام نژاد آریا تا نفی فرهنگی که هرچند در عقب نشینی اش، به ضرورت توجه به زبانهای غیر فارسی گردن مینهد، اما، با تقسیم قدرت سیاسی میان بهرهای گونهگون تشکیل دهندة ایران امروز مخالف است و تقسیم قدرت سیاسی را سرآغاز تجزیه میداند.
http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=2-3155
گویش محلی شیرازی که تا سه چهار قرن پیش زبان بومی مردم شیراز بوده است، متأسفانه در سده های اخیر به دلایل گوناگون و به مرور زمان از بین رفته و بازمانده هایی اندک هنوز در محاوره ی شیرازیان از آن بر جای مانده است. به استناد گفته ی استاد محمدجعفر واجد آثاری که از گویش محلی شیرازی بر جای مانده، عبارتند از : دو جمله از کتاب فردوس المرشدیه و ابیاتی چند ازمثنوی مثلثات شیخ اجل سعدی و چند بیت در غزل مثلث خواجه بزرگ حافظ و کتاب کان ملاحت و سه گفتار و چند بیت از غزل مثلث عارف شاه داعی و ابیاتی از شاعر دانشمند فاضل شیخ ابواسحاق احمد متخلص به حلاج و معروف به شیخ اطعمه و بوسحاق شیرازی می باشد.
http://sohbatenow.blogfa.com/post-843.aspx
سوم -دولت ایران بعد از زمان رضاشاه دولتی در خدمت بیگانگان و منافعش همسو با بیگانگان بوده است و دولت دلال تولیدات بیگانان و یا بورژوازی کمپرادور بوده است و بر ضد فرهنگ ایرانی و اقوام و حتی بر ضد زبان فارسی فعالیت کرده است در پی کوششهای فاشیستی رضا شاه برای ایرانی جلوه دادن زبان فارسی گسترش فارسی در افغانستان و هند و پاکستان و حتی در ترکیه محدود و سپس نابود شد.در افغانستان سیاست رضا شاه نسبت بزبان فارسی سبب برآمدن ناسیونالیسم پشتون و محدود شدن رشد زبان فارسی شد.
این دولت دلال تولیدات خارجی در زمان ملایان هم ادامه دارد و نشان از نوکر بودن ملایان مثل سلسله پهلوی برای اربابان جهان خوار سرمایه دار است
سرمایه داران جهان خوار را در لینک زیر ببینید
http://efsha.squarespace.com/blog/2009/9/16/968384534225.html
انحراف نبرد بر علیه استبداد بسوی حرکت فقط برای آزادی اقوام و فرهنگ آنان ضربه به ایران و اقوام همیشه قهرمان آن است.موضوعی که در زمان پیشه وری هم تجربه شد و بدون تسری حرکات پیشه وری در آزادی زنان و حق رای آنان و تقسیم زمینهای کشاورزی و ...در سایر نقاط ایران سبب شد که آن جنبش باکمک سرمایه داران جهان خوار سرکوب شود.
چهارم آزادی ایران و اقوام ایرانی و اعتلای زبان همیشه ایرانی و رابط فارسی و اعتلای زبانهای اقوام در برپایی حکومتی دمکراتیک و همسو با حقوق بشر و رفتن بسوی خود کفایی علمی و اقتصادی برای تقویت حکومت دمکراسی و عدم برگشت استبداد است.خواسته های اقوام ایرانی که مبنی بر آموزش بزبان مادری و داشتن مدارک قانونی و ثبت احوال بزبان مادری و اعتلای فرهنگ اقوام همسو با ارزشهای حقوق بشری و دمکراسی میباشد و در حکومت آینده فرضی ایران مد نظر بوده و بر آورده خواهد شد.
از تقویت تمایلات فاشیستی در بین اقوام ایرانی که منجر بکشتار و تجزیه ایران خواهد شد هیچ قومی سود نخواهد برد و بنابراین من پیشنهاد میکنم که فدرالیسم ایرانی بر اساس فرهنگ و زبان باشد تا بر اساس خاک و خون.زیرا ایران بهمه ایرانیان تعلق دارد و هر فرد ایرانی اگر اراده کند بر اساس ارزشهای حقوق بشری میتواند در هر نقطه ای از ایران ساکن شود و این حق هر ایرانی است ولی فرهنگ اقوام ایرانی باید در سرتاسر ایران رسمی و قانونی باشد مثلا ده هزار تن (تعدادش را بعدا قانون تعیین میکند) آذربایجانی در کرمان و یا در هر نقطه ای از ایران ساکن باشند لازم است بودجه تحصیلی بزبان مادری خودشان را از بودجه دولتی بگیرند این سوای حقوق بشر است که هر فردی حق دارد برای اعتلای فرهنگی زبان مادری خودش هر قدر که بخواهد پول خرج کند و ده ها فرستنده رادیویی و تلویزیونی و ...داشته باشد
______________________________________
افشا
موافقم و جوکها هم منشا دولتی داشته است و من این موضوع را ده سال قبل در سایت گفتمان مطرح کرده ام که لینکش را در زیر میبینیم
http://efsha.squarespace.com/blog/2008/3/14/12.html
با تمای صغری کبری شما در مورد اینکه فارسها قوم و یا ملیتی در ایران نیستند. اما بایستی برای شما توضیح بدهم که این ایده شما راه به ناکجا آباد می برد و اساسا این تفکر که ملیت و یا قومیتی بنام فارس در ایران وجود ندارد، خود در خدمت منافع همان ملیت و قومیت قرار میگیرد. ملت حاکم در یک کشور استعماری هرگز حاضر به ارائه یک تعریف از خود واقعی خویش نیست. ناسیونال شونیسم فارس خود را در قالب ایرانی و ایرانیت توضیح میدهد. چرا که میداند اگر خود را در قالب فارس توضیح دهد بایستی توضیح و تعریف از دیگر ملیتهای غیرفارس را نیز به رسمیت بشناسد. به همین سبب خود را به قالب تقلبی دیگری (ایران و ایرانی) می ریزد و نه تنها از خودش تعریف ارائه نمی دهد بلکه از دیگر ملیتها هم می خواهد که کسی از خودش تعریف و توضیحی اتنیکی ارائه ندهد و همه خود را ظاهرا در آن قالب بریزند گویا که با هم برابر هستند. اما آن قالب ماهیت اتنیکی اش که فارسی است و پوستهء همان ایران را از هر نظر که کنار بزنید متوجه خواهید شد که ایران در واقع پوسته تقلبی همان فارس است و نه چیز دیگر، مثل ادبیات ایران، فیلم ایران، قانون اساسی ایران، دولت ایران، تلویزیون ایران، تاریخ ایران که اگر واژه ایران را بردارید و به جای آن فارسی بگذارید در معانی آن هیچ تغییر حاصل نخواهد شد. پس دولت ایران یک دولت فارسی است. آیا می شود پذیرفت که ملیتی وجود نداشته باشد اما دولتی بر آن مبنا در جهان وجود داشته باشد؟
ضعف عمده و دیگر این توضیح در آنجاست که دولت فارس نیز همواره در تلاش است که بگوید آذربایجان و آذربایجانیها هم قبلا ترک نبوده اند بلکه به مرور زمان و با حمله این و یا آن زبانشان تغییر کرده و به زبان ترکی تغییر شکل داده است. این بدان معنی است که ملیت ترک نیز در ایران وجود نداشته است. این نوع برخورد با خود ملیت و قومیت فارس در واقع افتادن به دام همان کدی است که ناسیونالیسم شونیسم فارس در تعریف اش از هویت اتنیکی ترکها از آن استفاده می کند.
بنابراین یا بایستی این تاریخی های تصنعی را کنار گذاشت و یا اینکه حتی اگر این تواریخ ساختگی هم نباشند، باید به واقعیت های موجود از نقطه نظر اتنیکی توجه کرد و بر آن انگشت گذاشت. بدین معنی که اگر ملیت فارس در گذشته نیز وجود داشته و یا نداشته، امروز تمامی ظواهر و دلایل نشان میدهد که گروه بزرگی در ایران زندگی می کنند که از نظر اتنیکی و قومی خود را در ظرف قومیت و ملیت فارس احساس می کنند و آنگونه هم می فهمند. زبان فارسی پایه این قومیت است و تاریخ و سرزمین و دین و آیین آن همه دلالت بر وجود قوم و یا ملیتی به نام فارس در ایران دارد. از این رو صغری کبری کردن براینکه چنین چیزی وجود ندارد، هم آب در هاون کوبیدن است و هم خدمت به همان شونیسمی است که می خواهد در سایه روشنهای موجود به حیات نگین خود ادامه دهد.
ایران تجمع ملیتهای و قومیتهای مختلف از ترک، فارس، بلوچ، کرد، عرب و ترکمن است. این را هر کسی به هر نحوی انکار کند آب به آسیاب رژیم حاکم و ایدئولوژی ناسیونال شونیستی آن میریزد. همین
اتفاقا راه من به ناکجا آباد نمیرسد راه من بر پایی ارزشهای حقوق بشر و حکومت دمکراسی همسو با آن ارزشهاست که در آن استثمار انسان از انسان و تحقیر انسان توسط انسان از ببین رفته است و جامعه بر اساس عقل و عدالت خواهد گشت.عدالتی که حداقلش حقوق بشر است و عقلی که ماموریت ان کشف حقیقت و رفاه و بقای انسانیت فعلی و اینده است.
اما نمیدانم راه شما بکجا خواهد رسید. شما با این وضعی که اطلاعات غلط میدهید فقط با احساسات مردم بازی میکنید مثل رضا شاه که با احساسات مردم با آورئدن کورش و اریا و ایران باستان گرایی بازی کرد و یا خمینی که با آوردن احساسات مذهبی با مردم بازی کرد و هر دوی آنان عامل عقب ماندگی کشور و جاده صاف کن جهان خواران سرمایه دار شدند:
http://efsha.squarespace.com/blog/2009/9/16/968384534225.html
این نیروهای ملی و مذهبی عامل بدبختی و نوکری استثمار و استعمار جدید در نود سال اخیر بوده اند و ملی گرایی آذربایجانی هم دنباله روی آنان خواهد بود و بدون قبول کردن ارزشهای حقوق بشری و دمکراسی یک فاشیسم دیگری در استانهای ایرانی سر بر خواهد آورد.... See More
نوشته زیر نیروهای ملی و مذهبی و دیکتاتور بودن آنها و ضد ایرانی بودن آنها را نشان میدهد
http://efsha.squarespace.com/blog/2009/2/1/589198939324.html
http://efsha.squarespace.com/blog/2010/3/9/159065738335.html
من به گوناز تی وی کمک مالی میکردم و بارها ایمیل فرستادم که آقا این فارستان و حکومت فارسها چیست که میگویید ولی بعد از دادن هشت صد دلار کمک یک بار هم به ایمیل من جواب داده نشد. با این سیاسی بازیها و افکار عمومی مسموم ساختن هیچ کس بجایی نخواهد رسید.
من اعتلای زبان مادری را برای تمام اقوام ایرانی و در زیر سایه حقوق بشر و دمکراسی میخواهم .دشمنان دمکراسی و حقوق بشر یا سرمایه داران جهانخوار هستند و یا نوکران منطقه ای آنان مثل ملایان حاکم بر ایران.هر گروهی که با حقوق بشر و دمکراسی مخالف باشد در انتها در خط همان جهان خواران وملایان قرار خواهد گرفت.
i also believe in decentralisation
distinguished Shameli bey and Honourable Efsha Behrozi bey ideas appealing and complementing each other. I believe in decentralisation but I have my worries whether this step can be carried right away or stepwise. Any agreement among intellectuals is void unless we raise ordinary people's knowledge and understanding of what federalism means.
I am an ordinary person and I need to know more. I find video series interesting and would like to see more of those videos.
I also find esteemed Efsha Behrouzi and his links most interesting and appealing.
برای غلبه کردن بر بازتولید استبداد باید فرهنګ عموم مردم بسمت ارزشهای دمکراسی برود و اګر توده ملت این ارزشها را بپذیرند نود درصد مسایل حل شده است.در پناه ارزشهای دمکراسی مسایل اقوام ایرانی حل خواهد شد و پویندګی برای خودکفایی ایجاد خواهد ګردید
من ابدا قصدم از این نوشته آغاز جدل های غیرلازم نبود. من تنها خواستم به شما بگویم که فارسها هم چون دیگر ملیتها و اقوام خودشان یک ملیت و قوم تلقی می شوند. همین. و باز خواستم بگویم با درکی غیر از این انسان ممکن است در دامی که خودش طلب نمی کند بیافتد.
من بیش از این چیزی نمی خواستم بگویم
اگر نوشته ام شما را آزرده است مرا ببخشید
من بصداقت شما اطمینان دارم و شما را ذخیره ای برای مردم آذربایجان میدانم.از محبت شما هم ممنونم.همه ما باید اهل نجات و دادن اطلاعات درست باشیم تا بهدف برسیم با ساختن افکار عمومی بطور مصنوعی از نوعی که رژیم پهلوی برای کورش و آریا و ایران باستان گرایی ساخت و یا ملایان برای اسلام ناب محمدی ولایت فقیه ساختند فقط استبداد و فاشیسم و بدبختی... See More خواهیم داشت.حرف حق در نهایت شنیده خواهد شد و دوست و دشمن ملت معلوم خواهد شد.ما راهی بجز پیروی از عقل و عدالت نداریم و مشخصات این عقل و عدالت را هم در پستهای قبلی توضیح داده ام. این عقل و عدالت یعنی حکومت دمکراسی و راه حل مسئله ملی هم فقط در حقوق بشر و حکومت دمکراسی است که با عدالت با تمام اقوام ایرانی و حقوق انسانی آنان بر خورد کند و حامی همه باشدو تبعیضی موجود نباشد.بجز این کشت و کشتار و استبداد و بدبختی خواهیم داشت.
دموکراسی چیست را در لینک زیر ببینید
http://efsha.squarespace.com/blog/2008/3/15/1.html
اينكه قوم فارس وجود ندارد باهات موافقم ، ولي ايران هم وجود نداشته و ندارد.اقوام ايراني كلمات خنده داري هستند و مخصوصا كه ترك و عرب و تركمن را اقوام ايراني دانستن را مي توان تاثير جهلاي تفريس دانست.
فرهنگ ايراني يعني چه ? فرهنگ يك كلمه آرامي است و معادل فارسي آن نيز موجود نيست. همچنين تمدن كه عربي است و معادل فارسي نيز ندارد.
در ايران شونيزم فارس وجود دارد و انكار آن و چسباندن آن فقط به حكومتها درست نيست. هر چند حكومت پهلوي و ج.اسلامي گردانندگان اصلي اين مساله بوده و هستند
در نوشته شما تناقض و ابهام موجود است.شما میفرمایید که در ایران قوم فارس وجود ندارد ولی سپس اشاره فرموده اید که در ایران شونیزم فارس وجود دارد. پس میپذیرید که این شونیزم را قوم بخصوصی اداره نمیکند بلکه فرهنگ حاکمان ایرانی در پشت این شونیزم نهفته است.در پشت این شونیزم مثل هر مسئله دیگری در ایران استبداد نهفته است و استبداد هم بخارج وصل است و این بمعنای تصدیق این حرف نیست که هر بلایی سر ما میاید فقط بخارجی مربوط است.بلکه به این معناست که کمک کار بزرگ حاکمان وابستگی آنان بخارج و تاسیس حکومت دلال تولیدات خارجی است و منافع آنان همسو و هم جهت با منافع بیگانگان است. این بیگانه پرست چون خودش از فرهنگ خودش عملا بیگانه است و فرهنگ اسلامی و یا ایران باستان گرایی را فقط برای پوشش نوکری خودشان بکار برده اند در واقع بر ضد هر بخش از فرهنگ ایرانی هستند.خارجیان بدون همراهی عناصر داخلی و نوکران خود نمیتوانند بر ما مسلط باشند و این عناصر داخلی هر روز بیشتر از روزقبل سبب تسلط خارجیان بر سرنوشت ما و زندگی روزمره ما میشوند.مثلا زمان رضا شاه از بابت مصرف گوشت و نان و میوه و ...خودکفا بودیم ولی امروز نه تنها در آن موارد خودکفا نیستیم بلکه صنعت قابل رقابت در عرصه جهانی هم نداریم.
این که به آذربایجانی و یا کرد و عرب اجازه نمیدهند که بزبان مادریش تحصیل کند و یا به اعتلای زبان مادریش حتی با پول و بودجه شخصی خودش بپردازد فقط و فقط برای حفظ قدرت استبدادی خود حاکمان است زیرا در سایه آزادی و حقوق بشر ما به اشاعه اطلاعات درست میرسیم و مردم ما روشن میشوند و بدنبال حقوق خود خواهند رفت. در اینجا ادعای حکومت که میگوید برای جلوگیری از تجزیه شدن کشور چنین تصمیماتی را گرفته است ماسکی است برای در داشتن قدرت و نوکری کردن بیشتر برای سرمایه داران جهان خوار و بجیب زدن پول و بعدا فرار کردن از ایران.حاکمان ما فقط خود فروخته هستندو ذره ای هم دلشان برای ایران نمیسوزد.
من که بلشخصه آرزوی اعتلای زبان ترکی آذربایجان را دارم و خواستار تحصیل کودکان آذربایجانی به آن زبان هستم در پی فاشیسم آذربایجانی که نیستم که زبان فارسی و یا دیگر زبانهای اقوام ایرانی را سرکوب کنم. به هر حال اقوام ایرانی هزاران سال با هم دیگر در جغرافیایی بنام ایران زندگی کرده اند و بدون نفرت از هم دیگر هم زندگی کرده اند و این مسایل مربوط بزبان و آموزش و رادیو و الویزیون مربوط بنود سال اخیر است و ناشی از دخالت غلط حاکمان که دلال تولیدات بیگانگان و ضد تولیدات ملی و بر ضد منافع ملی ما این حاکمان (دو سلسله پهلوی و ملایی ) عمل کرده اند و دولتهای آنان دولتهای بورژوازی کمپرادور استو در نهایت نوکران همان دولتهای تولید کننده و یا جهان خواران سرمایه دار هستند.
حقی که من دارم دیگران هم دارند. زبان فارسی هم چون به هیچ قوم مشخصی بستگی ندارد و همه اقوام ایرانی در اعتلای آن کوشیده اند مثلا از آإربایجان نظامی گنجوی و خاقانی و شهریار در اعتلای آن نقش داشته اند و از استانهای دیگر و اقوام دیگر شاعران دیگری هم فارسی را اعتلا داده اند در نیتجه زبان فارسی زبان همه اقوام ایرانی و زبان رابط ما میتواند باشد.اصولا چرا آذربایجانی از اعتلای زبان فارسی ناراحت باشد اگر اعتلای فارسی در جهت از بین بردن زبان آذربایجانی و زبان دیگر اقوام ایرانی نباشد.سوق دادن مبارزه مردم آذربایجان بر ضد زبان فارسی کار گروه های فاشیستی است.... See More
هدف من دادن اطلاعات درست و پیروی از عقلی است که در پستهای بالا خصوصیات آن را گفته ام.
بنده اگر هم فارسی را دوست دارم ولی هیچگاه دل از زبان مادری خودم که نکنده ام و برای همین است که در اینجا خواستار اعتلای زبان آذربایجانی و تحصیلات ابتدایی (حداقل ) بزبان آذربایجانی هستم و هم چنین میخواهم که اسناد رسمی و ثبت احوالات شخصی هم در صورت تقاضای هر فردی بزبان مادری صادر شود و در مناطقی که زبان قومی اکثریت هستند دادگاه ها حتی بزبان قومی باید در کنار زبان فارسی رسمیت داشته باشدخلاصه بنده در پی حقوق بشر و دمکراسی هستم برای همه.
Reader Comments