مسایل ایران فقط سیاسی نیست نگاهی برهبری اپوزیسیون از این زاویه
ایرانیان بیش از آن که به رهبر نیاز دارند بنیاز به برنامه سیاسی و اداره کشور دارند.
این که گفته شود ایرانیان دمکراسی و حقوق بشر میخواهند حلال مشکلات ایران نیست.من میدانم که همین که ایرانیان عموما به این مرحله رسیده اند که همگی دمکراسی و حقوق بشر را میخواهند پیشرفت بسیار بزرگی است.زیرا وقتی که در داخل کشور و در حکومت ملایان حکومت همان تاثیر بسیار جزیی جمهوریت را درجمهوری اسلامی انکار میکند و ادعا دارد که رهبر صلاحیت رهبری خداداده دارد و وظیفه خبرگان فقط کشف این رهبر و اطاعت از اوست در نظر این حرف ها بهمین سادگی جلوه میکند ولی درعمل بازتاب مافیای دزدی و نوکری آنان برای سرمایه داران جهان خوار است که داستانی دراز دارد.
بله در این وضعیت رسیدن به این که همه مخالفان خواستار حقوق بشر و دمکراسی هستند پیشرفت بسیار مهمی است.دیگر سلطنت طلبان بدنبال سلطنت تنها نیستند بلکه سلطنتی شبیه سوئد و انگلستان را هدف خودشان اعلام میکند.همه سلطنت طلبان قبلی ایرانی که نوکر دیکتاتوربودند و خودشان هم دیکتاتوران بزرگی بوده اند مثل داریوش همایونها دم از دمکراسی و مشروطه خواهی میزنند.ولی با این همه در این مورد ما عقب گرد کرده ایم.شاهزاده رضا پهلوی اگر میگوید او مقید و معتقد بدمکراسی خواهد بود ولی خمینی همین را سی سال پیش رسا تر و بهتر از او ادا کرد که حکومت اسلامی مغایرتی با دمکراسی ندارد و در حکومت اسلامی حتی کمونیستها هم حق فعالیت سیاسی آزاد دارند.ودیدیم که بنا به وضعیت موجود در ایران بعد از استقرار خمینی نه تنها کمونیستها حق فعالیت سیاسی را نداشتند بلکه حتی حق تحصیل و اشتغال را هم نداشتند و ندارند و یواش یواش مرتد کشی هم دارد به آن اضافه میشود .اما در ادامه امثال مهدی بازرگانها هم از فعالیت سیاسی منع شدند و به امثال او تفهیم شد یا مجیز ملارا بگویند و یا خفه خون بگیرند.هنوز غلظت دمکراسی خواهی رضا پهلوی و دیگران به غلظت دمکراسی خواهی خمینی نرسیده است.اگر خمینی با آن غلظت از دمکراسی خواهی به دیکتاتوری وآن هم بد تر از دیکتاتوری شاه رسید دمکراسی خواهی فعلی رضا پهلوی به کجا خواهد رسید؟
بیایید یک لحظه فکر کنیم که اصلا خمینی دمکراسی خواه بوده است و نتوانست دمکراسی پیاده کند زیرا در فرهنگ ما ایرانیان و در اقتصاد ما ایرانیان مشخصه هایی موجودند که ما را بطرف استبداد و دیکتاتوری میبرند.اقتصاد ما در عمل این گونه است زیرا نوع اقتصاد ما دلالی کردن برای تولیدات سرمایه داران جهان خوار از سوی حاکمان کشور است این خود بتنهایی میتواند سبب باز تولید استبداد و دیکتاتوری در کشورایران باشد
چرا ایرانیان دیکتاتور ها را میپرستند؟
نیروهایی که در نود سال اخیر قدرت را در دست داشته اند یا امثال رضا شاه بوده اند که دزد بود و یا مثل ملایان حاکم فعلی که شاه دزد هستندو طمعه را از دهان دزدبیرون کشیده اند.l
سرمایه داران جهان خوار
http://efsha.squarespace.com/blog/2009/9/16/968384534225.html
آیا راهی و ارزشی برای اتحاد اېوزیسیون ایرانی موجوداست؟
http://efsha.squarespace.com/blog/2009/2/1/589198939324.html
اینها اقتصاد تولیدی ایران را به اقتصاد دلالی و در خدمت جهان خواران سرمایه دار تبدیل کردند در زمان رضا شاه تولیدات گندم و گوشت از بین رفت و در زمان پسرش این دلالی ها بیشتر شد وحالا در زمان ملایان دلالی دارد بیداد میکند و تولیدات چای برنج و نیشکر و شکر هم دارد از دست میرود
تعریف از دیکتاتور تجلیل از سرمایه داران جهان خوار است. این شیوه بدی در ایران شده است ابتدا اعراب متجاوز پرسیده شدند و حالا رضا شاه دیکتاتور. اینها از یک جا منشا میگیرند و فردا که حکومت ملایان بیفتد حتما عده ای روزگار خمینی را و مثلا استقلال نداشته اش را نشان بزرگ بودن ایرانی خواهند دانست..
رضا شاه که سربازی ساده و لخت بود هنگامی که از ایران تبعیدش کردند هفت هزار روستا را در تملک خود داشت و رفتن دزد مردم را شاد کرد گر چه او با با این فریب آمده بود که دزدان را دستگیر کند و مردم از دست دزدان راحت باشند ولی خودش دزد اصلی شد. رضا شاه دیروز و ملایان که نیروهای اسلامی و مذهبی در ایران هستند هر دو نوکر و عامل جهان خواران سرمایه دار بوده و هستند:
سرمایه داران جهان خوار
http://efsha.squarespace.com/blog/2009/9/16/968384534225.html
و اصولا فرهنگ ملی ما بعلت این که در سایه استبداد و وحشت رشد کرده است بویژه فرهنگ ما در رابطه با حکومت و مبارزات سیاسی خودش بهترین تشدید کننده استبداد است وبباز تولید دیکتاتور ها کمک میکند
یعنی رضا پهلوی را شراطی موجود در اقتصاد دلالی و ضد تولیدی کشور ما و فرهنگ غلط و ضد علمی ما به یک دیکتاتور تبدیل خواهد کرد.ما سوار بر اسبی هستیم که بسوی استبداد و مرگ ملی میرود وفرقی نمیکند که چه کسی حاکم باشد و در اینجاست که دخالت همه ملت لازم است و این دخالت با داشتن برنامه مشخص و از پیش تعیین شده مقدور است یعنی قبل از اتحاد همه ایرانیان روی رهبری کسی باید اهداف ایرانیان مشخص شده باشدگروه های اقتصادی غ سیاسی و فرهنگی قادرند اشخاص را نحت فشار قرار دهند و رهبر را به عامل اجرایی اوامرخودشان تبدیل کنند ولی یک ملت آگاه را نمیتوانند تحت فشار و کنترل خود آورند
مسئله ما ایرانیان فقط سیاسی نیست بلکه جنبه های قوی فرهنگی و اقتصادی و ..دارد این موضوع مهمی است که باید در نوشتار نویسندگان ما خودش را آشکارا و تضمینا نمایش بدهد این نگاه از اکثر مقالات نویسندگان ایرانی غایب است.
بنظر میآید که دیکتاتورانی که اطراف رضا پهلوی را گرفته اند از روی پراتیک سیاسی و شم سیاسی خود میدانند که در ایران دمکراسی بر قرار نخواهد شد و با الصاق خودشان به رضا پهلوی میخواهند اوضاع از دست داده قبلی را دوباره برای خودشان از نو بسازند و خودکامگی کنند و بپول و قدرت سیاسی دست پیدا کنند.آنان که بمراکز سرمایه داران جهانی نزدیکتر هستند واقعیت موجود را در رابطه چپاول مردم جهان و ملل دیگر را بخوبی میبینند و بجز این هم راهی تصور نمیکنند.راه نجات ایران در بر قراری حکومتی دمکراتیک بر اساس حقوق بشر و رفتن بسوی خودکفای علمی و اقتصادی و رنسانس دینی و ملی بمعنای از بین بردن ارزشهای ضد حقوق بشری و ضد دمکراسی در فرهنگ و دین حاکم زمانه خودمان است.
بنظر من اهداف ایرانیان مهمتر از رهبر ایرانیان است.زیرا اینجا عرصه ای است که رهبری کاری از دستش بر نمیاآید و نیاز بحمایت مردم دارد و فرقی هم نمیکند چه کسی رهبر باشد حتی من و یا شما.این نقیصه فقط مختص رضا پهلوی نیست.اهداف ما باید:
اول بر پایی حکومتی دمکراتیک و بر اساس ارزشهای حقوق بشری باشد
دوم-اقتصاد ما لازم است تولیدی و خودکفا باشد و باید بطرف خودکفایی علمی و اقتصادی حرکت کنیم.
سوم -رنوسانس فرهنگی و مذهبی را کامل کنیم یعنی ارزشهای متضادحقوق بشری را باید از فرهنگ خود ریشه کن کنیم.حقوق بشر امری درست و عقلی و حتی علمی است.ما باید نگاه عاقلانه و عالمانه را در مذهب حاکم و ارزشهای ملی حاکم داشته باشیم
Reader Comments