ما پیروزیم چون بر حقیم
این وبلاگ سعی دارد مسایل کشور عزیزمان ایران را مورد بررسی قرار دهد و سرافرازی و رفاه ایران آرزوی من است. رسیدن به این آرزو بدون همراهی و تعاون ایرانیان بر اساس دموکراسی و حقوق بشر و خود کفایی علمی و اقتصادی ممکن نیست.برای آشنایی با عقاید بنده در این موارد میتوانید بنوشته های زیر کلیک بفرمایید توجه خواهید داشت که هر سرفصلی متشکل از پستهای زیادی است که میتوانید در پی خواندن نخستین پست بقیه را از همان صفحه اولی که خوانده اید پیګیری بفرمایید
لیستی از نوشته های قبلی
این وبلاگ از همکاری تمام خوانندگان استقبال میکند .نظرات همه مورد احترام است و سانسوری بجز کاربرد کلمات رکیک که در عرف ایرانی فحش و ناسزا و لودگی تصور میشود ندارد
مسایل موجود در جامعه ایران بر اساس عقل منطقی و آزاد و رها که نوکر دین و یا ایدئولوژی بخصوصی نیست بررسی میشود. بعقیده نگارنده عقلی که هدفش کشف حقیقت و رفاه و منافع جامعه انسانی امروز و آینده است بدمکراسی و عدالتی منتهی میشود که حداقل عدالتش حقوق بشر خواهد بود.
من با تمام کسانی که این عقل را برای سنجش رویدادها و ایجاد جامعه ای که روابط افرادش با هم بر اساس آن عقل و عدالت باشد همراه هستم و همه را هم به این عقل و عدالت دعوت میکنم
لطفا نظر خودتان را در مورد نوشته ها و اخبار بنویسید.بدون تبادل افکار و آرا نمیتوان بخرد جمعی و دانش بیشتر رسید
4........معنا و تفسیر اشعار حافظ
يك غزل روحاني
--------------------------------------------------------------------------------
۱ پيش ازينت بيش از اين انديشه عشاق بود
مهرورزي تو با ما شهره آفاق بود
۲ بر در شاهم گدايي نكته اي در كار كرد
گفت بر هر خوان كه بنشستم خدا رزاق بود
۳ ياد باد آن صحبت شبها كه با نوشين لبان
بحث سر عشق و ذكر حلقه عشاق بود
۴ حسن مهرويان مجلس گر چه دل ميبرد و دين
بحث ما در لطف طبع و خوبي اخلاق بود
۵ از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستي و مهر بر يك عهد و يك ميثاق بود
۶ پيش از اين كان سقف سبز و طاق مينا بر كشند
منظر چشم مرا ابروي جانان طاق بود
۷ سايه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بوديم او به ما مشتاق بود
۸ رشته تسبيح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر ساعد ساقي سيمين ساق بود
۹ در شب قدر ار صبوحي كرده ام عيبم مكن
سر خوش آمد يار و جامي بر كنار طاق بود
۱۰ شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرين و گل را زينت اوراق بود
**************************************
چرا اين غزل روحاني بنظر ميآيد؟
به جهت ابيات ۷؛۱؛۲؛۵؛۶؛و ۱۰ اين حس روحاني ايجاد ميشود.
دربيت ۷ كه ميگويد : سايه معشوق اگر افتاد بر عاشق.....ما به او محتاج بوديم او بما مشتاق بود
معلوم ميشود كه با يك عشق زميني سر و كار نداريم و با يك عشق آسماني روبرو هستيم بويژه اين كه از ضمير جمع هم در آن استفاده شده است. اين مسئله همان مسئله خلقت توامان انسان و عشق است. انسان خلق شده عاشق و حامل اين عشق است و خدا معشوق واقع شده است.عاشقي كه به معشوق محتاج و معشوقي كه به عاشقش مشتاق است و خود اين عشق را به انسان هديه كرده است.
ابيات ۱؛۵؛۶و تا حدي هم بيت ۱۰ همين مفهوم را دنبال ميكنند.و اشاره به ازلي بودن و قديمي بودن اين عشق دارد كه در لحظه خلقت انسان ايجاد شده است و ابدي است:انا لله و انا اليه راجعون
به نظر مي ايد چون در اين غزل حافظ از عالم روحاني گوشه چشمي به عالم جسماني داشته است كه در ابيات ۴ و ۹ ديده ميشود حافظ به اين گسستن از عالم روحاني در بيت ۸ اشاره ميكند.
بيت دوم هم توجيه گر آن است كه هر چه كه هست از آن همان خالق است وبس
3..........معنا و تفسیر اشعار حافظ
يك غزل زميني از حافظ
--------------------------------------------------------------------------------
گلبن عيش ميدمدساقي گلعذار كو
باد بهار ميوزد باده خوشگوار كو
هر گل نو ز گلرخي ياد همي كند ولي
گوش سخن شنو كجا ديده اعتبار كو
مجلس بزم عيش را غاليه مراد نيست
اي دم صبح خوش نفس نافه زلف يار كو
حسن فروشي گلم نيست تحمل اي صبا
دست زدم به خون دل بهر خدا نگار كو
شمع سحر گهي اگر لاف ز عارض تو زد
خصم زبان دراز شد خنجر آبدار كو
گفت مگر ز لعل من بوسه نداري آرزو
مردم ازين هوس ولي قدرت و اختيار كو
حافظ اگر چه در سخن خازن گنج حكمتست
از غم روزگار دون طبع سخن گزار كو
**************************************
شعر بالا يك توصيف ساده و زيبا از يار است و اين كه ما بايد به دنبال خوشي باشيم بويژه در دو بيت اول كه مثل اشعار خيام است كه طرفدار دم غنيمت است بوده است.زيبايي موسيقي شعر به همراه صداقت بيان و شور عاشقي و اشاره به سختي هاي روزگار كه همه ما به آن مبتلا بوده و يا هستيم اشعار حافظ را براي خواننده از لحاظ روحي مفهوم ميكند.و در نهايت يك هديه زيبا از حافظ است كه در تمام اعصار حكمت او را به ما و آيندگان ديگر ارزاني مينمايد.
هرگز نميرد آن كه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جريده عالم دوام ما
2...........معنا و تفسیر اشعار حافظ
موسم ورع و روزگار پرهيز است!
---------------------------------------------------------------------------
اگر چه باده فرح بخش و باد گل بيز است
به بانگ چنگ مخور مي كه محتسب تيز است
صراحيي و حريفي گرت به چنگ افتد
به عقل نوش كه ايام فتنه انگيز است
در آستين مرقع پباله پنهان كن
كه هم چو چشم صراحي زمانه خونريز است
ز رنگ باده بشوئيم خرقه ها در اشك
كه موسم ورع و روزگار پرهيز است
سپهر بر شده پرويزني است خون افشان
كه ريزه اش سر خسرو و تاج پرويز است
مجوي عيش خوش از دور واژگون سپهر
كه صاف اين سر خم دردي آميز است
عراق و پارس گرفتي به شعر خوش حافظ
بيا كه نوبت بغداد و وقت تبريز است
*******************************************
لغات:
محتسب: امير مبارز الدين كه دين را نردبان ترقي براي خود كرده بود و به دستور او مي خانه ها را بسته بودند و اسلام را به اصطلاح تبليغ ميكردند.
صراحي: جام باده
حريف: كسي كه با نوشنده شراب همراه و با او شراب مينوشد؛ حريف باده پيما
پرويزن:غربال
درد:ته مانده شراب
عراق:قلب و ناحيه داخلي ايران. كه به منطقه همدان و اراك( اراك احتمالا همان عراق است)ميگويند.
************************************************** *******
تفسير:
به هوش باشيد كه عده اي جامعه را به سمت ورع و روز گار پرهيز برده اند و مردم را از لذايذ دنيائي محروم كرده اند(با توجه به شعر << بود آيا كه در ميكده ها بگشايند>> كه حافظ اعلام ميكند اين ها ريا و تزوير براه انداخته اند) در واقع اين شعري را كه تفسير ميكنيم يك شعر سياسي است و حافظ قصد كوبيدن اين جريان مردم فريب ضد دين را دارد. حافظ در اين جا به ما مي آموزد كه خود را حفاظت كنيم و اجازه ندهيم كه عده اي مردم فريب از ما به نفع خود استفاده كنند. يعني هوش ياري انقلابي داشته باشيد.
**********************************************
اصلا به نظر مي آيد كه براي تفسير غزليات حافظ ابتدا بايد نوع غزل حافظ را مشخص كرد. به نظر مي آيد كه غزلهاي حافظ يا عرفاني محض هستند ويا زميني محض و حافظ غزليات مخلوط ندارد.اين غزلي كه تفسير شد يك غزل با موضوعات روزمره و دنيايي و يا زميني بودو و بيشتر يك غزل سياسي است.
1...........معنا و تفسير غزليات حافظ
شناخت حافظ دريچه اي براي شناخت کل ادبيات فارسي است. بنابراين بسيار مهم است که بدانيم حافظ چه ميگفته است و چه نکته مثبت و چه نکته منفي در شعر او وجود دارد.
با توجه به اين که همه چيز را همگان دانند از همه خواهش ميکنم شناخت و تفاسير خود را از اشعار حافظ ارائه فرمايند
*****************************
بنده هم يك غزل ديگر را انتخاب كرده ام و نظرم را در باره آن شرح ميدهم:
در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد
عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوه اي كرد رخت ديد ملك عشق نداشت
عين آتش شدازين غيرت و بر آدم زد
عقل ميخواست كزان شعله چراغ افروزد
برق غيرت بدرخشيد و جهان بر هم زد
مدعي خواست كه آيد به تماشاگه راز
دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد
الي آخر
**********************************
غزل فوق در باره آفرينش انسان است.خلاصه آن چنين است:
خداوند در تنها يي خودش اراده كرد كه اين خيلي خوب است كه موجودي بتواند تمام زيبائيها و كمالات مرا دريابد و از جلوه هاي من آگاه باشد. اين اراده متضمن اين بود كه موجودي باشد كه عشق شناخت خداوند را داشته باشد. فرشته ها فاقد حس عشق بودند. بنابراين قرعه بنام انسان خورد و انسان خلق گرديد.عقل به پيشگاه خدا رفت و عرض كرد الهي من قادر به شناخت توام احتياجي به خلق آدم نبود خداوند به عقل نشان داد كه در اين مورد قاصر است.شيطان به عنوان مدعي به حضور خدا رسيد و مدعي جايگاه انسان شد و دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد.
********************************
بنابراين از ديد حافظ آفرينش انسان و عشق توام بوده است و هر كس فاقد عشق باشد در واقع مرده است:
هر آن كسي كه درين حلقه زنده نيست به عشق
بر او نمرده به فتواي من نماز كنيد.
****************************************
حافط در این غزل بر ضد عقل و قاصر بودن عقل نظر داده است که بسیار غلط است زیرا خود حافظ مگر بر اساس عقل و تعقل نظر نداده است؟بنابراین نمیتوان از عقل بر ضد عقل و آن هم بدون بیان منطقی استفاده کرد و فقط به افسانه پرداخت.این سفسطه ای است که صوفیان در برابر بی دانشی و بی منطقی و غیر علمی بودن ادیان آورده اند ولی خودشان بیشتر به بی عقلی و غیر منطقی بودن دامن زده اند.
این یک بار منفی در اشعار حافظ است که همه ما باید با چشم باز سعی نمائیم در این دام نیفتیم.
عوام فریبی
عوامفريبی شاخ و دم نداشت و ندارد! - دکتر گلمراد مرادی