« شجره نامه خمینی دجال - جواد رفعیی | Main | انقلاب ۵۷ به روایت شاهنشاه آریامهر! فرید انصاری دزفولی »

تبلیغات و مطرح کردن رضا پهلوی از سوی سلطنت طلبان آریامهری


اخیرا بحث هایی شروع شده است که در آن ارتجاع سلطنت طلب آریامهری یک طرف و گروه های دیگر سیاسی در طرف دیگر هستند. در این بحث ها سعی می شود که از سوی ارتجاع سلطنتی سلسله پهلوی تطهیر شود. رضا شاه را مزدور انگلستان و دزد و دیکتاتور نشان هدهندو ....در زیر به یکی از این بحث ها و نقد بنده توجه می کنید:

گر حوصله كرديد بحث زير را ببينيد كه يك طرفش سلطنت طلب است و طرف ديگرش كمونيست. اين بحث هاى سلطنت طلب و گروه مقابل دارد مدمى شود و
سلطنت طلبان در جبهه خارجى با رفتن به سوى آمريكا و اسراييل و در جبهه خارجى پيش بردن سلطنت طلبى را با دروغ و فريب مردم ادامه مى دهند:
در زير من نظر خودم را راجع به اين بحث مى نويسم:
ايران بيشتر از آنچه به رهبرى نياز داشته باشد ، به برنامه ( آلترناتيو حكومت دمكراسى حقوق بشرى ) نياز دارد.
باید پذیرفت که امروز ما باید تجربه انقلاب بهمن را بکار گیریم. ما نباید اجازه بدهیم فردی بعنوان رهبر بیاید و بما بگوید که شما این رژیم را میخواهید. خمینی با دروغ هایش در پاریس مردم را گول زد و وقتی که قدرت را بدست گرفت گفت خدعه کرده ام و استبداد را حاکم کرد. ما لازم است که خودمان و کشور را مدرن و بروز کنیم و فرزند زمان خود باشیم. امروز دیگرعصر فئودالیته نیست که امثال خمینی ها و رضا پهلوی ها و غیره بما بگویند شما چه میخواهید و برای ما حکومت تعیین کنند و استبداد را در کشور حاکم سازند. امروز عصر استبداد نیست ما با ادامه استبداد از هر نوعی و هرکسی باشد ایران را بر باد خواهیم داد و مضحکه روزگار مثل افریقایی بدون غذا و دوا و با کاسه گدایی بدست برای بر آوردن نیازهایمان خواهیم بود. این برای ما افتخاری نخواهد داشت. افتخار در ایجاد حکومت دمکراسی حقوق بشری و رفع وابستگی های مختلف ما وحل مسایل ملی و رفع عقب ماندگی علمی و اقتصادی کشور است.
از نظر من با به رهبر احتیاجی نداریم به برنامه احتیاج داریم و این برنامه بر اندازی حکومت شیطانی که ملایان دین مدار دین ندار كه آن را اسلامی می خوانند و پس از بر اندازی ملايان ، تاسیس حکومت دمکراسی حقوق بشری است.
در ايران تا زمانى كه مردم باور هاى ضد حقوق بشرى و ضد اصول دمكراسى دارند و اقتصاد استثمار نوينى حاكم ايران روى دمكراسى را نخواهد ديد.
نجات ايران در بر پايى حكومت دمكراسى حقوق بشرى است و اين حكومت تربيت مردم و بردن آنها بسمت باور هاى حقوق بشرى و دمكراسى انجام دهد و اقتصاد كشور را بسمت اقتصاد توليدى در حد بر آوردن نياز هاى روزمره و بقاى كشور را به انجام برساند.
نيازى به از بين رفتن سرمايه دارى نيست، بلكه آن نوع سرمايه داريى ما نياز داريم كه دمكراتيك و حقوق بشرى باشد نه تنها مردم بايد تربيت شوند بلكه سرمايه دار را هم تربيت كرد. سرمايه دار نبايد فقط به كسب مال براى خودش فكر كند بلكه خود را بخشى از مردم و در كنار مردم بداند و نسبت به بقاى كشور و ملت مسئوليت احساس كند.
بنظر من كمونيستها، اسلاميستها و سلطنت طلبان آريامهرى اين شرايط را ندارند.
مصداقى دروغ گو و مردم فريب است. او مى گويد فكر مبارزه مسلحانه با رژيم شاه بعد از سركوب حركت ارتجاعى خمينى در سال ١٣٤٢ بود. اين دروغ بزرگى است، زيرا اين فكر بعد از كودتاى آمريكايى ، انگايسى ، شاهى و آخوند هاى شيعه بود:
به دنبال کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرکوب ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که به تحکیم رژیم پهلوی انجامید، اندیشه مبارزه مسلحانه در میان نیروهای مبارز، اعم از مذهبی و مارکسیست، بالا گرفت. هر دو جناح با تکیه بر پیشینه و ذهنیت تاریخی خود با این رویکرد کنار آمدند و از این رو سعی کردند با اتکا بر تجربیات پیشین، در مواجهه با سرکوب و انقیاد در داخل کشور، به مبارزه مسلحانه و خشونت به عنوان تنها راه مقابله با حکومت شاهنشاهی روی آورند.
ارتجاع سلطنت طلب و اسلاميست بسيار دروغ گو هستند و ما بايد سعى كنيم ، گول اين دو ارتجاع را نخوريم.
تنها راه نجات ايران اتحاد مردم است. تنها راه اتحاد ارزش هاى حقوق بشرى و اصول دمكراسى است. اصولاً آينده در دمكراسى است.
جامعه متحول میشود تا بقاداشته باشد و اگر جامعه با تحولات زمانه نتواند هم آهنگ بشود از بین خواهد رفت.اگر جامعه بقایی داشته باشد لازم خواهد بود برای بقایش سنتهایی را تغییر دهد تا بتواند با تحولات جدید همراه شود.انقلاب اسلامی ناشی از نبود تولید داخلی و وابستگی کشور به تولیدات خارجی و حاکمیت دولت دلال تولیدات خارجی در ایران بود
در واقع ما از ارزشهای انقلاب کشاورزی بسوی ارزشهای مدرنیته گذر میکنیم و ملایان و سلطنت استبدادی که حامل مسمومیت فرهنگی ما و مانع ما برای پرش از این ارزشهای قدیمی بسوی ارزشهای جدید هستند باید نابود میشدند.این آخرین فرصت برای شاهان و ملایان بود که خودشان را با مدرنیته همراه کنند ولی اینان در خلاف جهت آب شنا کردند و نابود خواهند شد.
انقلاب صنعتی نه تنها ما را بلکه همه جهان با شلاق تحول بجلو خواهد راند و هیچ قدرتی نخواهد توانست علم و فنآوری را متوقف کند.برای بقای خودمان - ما در تولید علم جدید باید جایی داشته باشیم وتا بتوانیم باقی بمانیم و گر نه کلاهمان پس معرکه است بنابراین لازم است که هویت ما هویتی نزدیک به مدرنیته و انقلاب صنعتی باشد و این هویت هویتی حقوق بشری و دمکراتیک خواهد بود یعنی تا زمانی که همه ایرانیان معتقد به ارزشهای حقوق بشری و اصول دمکراسی همسو با ارزشهای حقوق بشری نباشند هویت ایرانی مشکلی از انان را حل نخواهد کرد.در نود سال اخیر که ارزشهای ناسیونالیستی فاشیستی و سپس ارزشهای فاشیستی دینی و اسلام سیاسی حاکم شده اند نه تنها عقب ماندگی ایران تشدید شده بلکه استبداد هم حاکم بوده است که نشانه غلط بودن هویت ایرانی ناسیونالیستی و یا هویت مذهبی ایرانی بوده است
نوشته زیر ترجمه ای از نوشته بالا برای نشان دادن تداوم استبداد و علت عدم اتحاد اپوزیسون است
وضعیت آچمز درضعف نیروهای دمکراتیک و نبود اتحاد نیروهای دمکراسی طلب و در اکثریت بودن اپوزیسیون استبدادی در مخالفت با استبداد حاکمیت اسلامی
اجازه اتحاد به اپوزيسيون را نمى دهد
نیروهای مرتجع فعلی اسلامیستهای ولایت فقیهی و مجاهدین و طیفهای مجاهدین انقلاب اسلامی و غیره بهمراه آریا طلبان اریامهری فاشیسم هستند که متاسفانه اکثریت اپوزیسیون را تشکیل میدهند
یعنی اپوزیسیون ما ضد حقوق بشری و ضد دمکراسی و سکولاریسم است با این اپوزیسیون وضعیت آچمز ادامه
خواهد یافت.
منظورم از وضعیت اچمز ادامه استبداد و نبودن راه رهایی از ان است که بعلت مقدور نبودن اتحاد برای این اپوزیسیون استبدادی و خود محور است که بجز خود هیچ نیرویی را قبول ندارد و به هیچ اعتقادی که همه ایرانیان را پوشش بدهد هم مسلح نیستند.دیگر حنای ناسیونالیسم افراطی و اسلام سیاسی ریخته است نیروهای دلسوز و مترقی جامعه مثل روشنفکران -دانشجویان - کارگران لازم است سعی نمایند که جبهه حقوق بشری و دمکراسی طلبی قوی در کشور تشکیل بشود.در نبود جبهه مشترک دمکراسی طلب حول ارزشهای حقوق بشری این وضعیت آچمز ممکن است سالها ادامه یابد و یا بین اپوزیسیون استبدادی و حاکمیت استبدادی جابجا شود و ملت هم چنان در استبداد غوطه ور بماند و عقب ماندگی هر روزه تشدید شود.ما لازم است به این مسئولیت تاریخی خود بها بدهیم و موانع اتحاد را که همان باور های ضد حقوق بشری در بین آحاد ملت واقتصاد دلالی استثمار نوينى به بنيان گزارى رضا شاه است، پايان بدهيم
سلطنت طلب آريامهرى ، كمونيستها، و اسلاميست از هر نوعى آينده ايى در آينده ايران آزاد نقشى نخواهند داشت.
اين كه مصداقى مى گويد با رضا پهلوى و يا خامنه ايى و معنايش ادامه استبداد با به قدرت رسيدن رضا پهلوى است و استبداد راه حل ايران نيست.
در ايران امكان رژيم پادشاهى سلطنتى نيست :
در مورد پادشاهی
درباره عدم امکان رژیم پادشاهی دمکراتیک در ایران
در ايران ما نمى توانيم پادشاهى مشروطه يا دمكراتيك داشته باشيم. اگر اين امكان در كشور هاى اروپايى وجود دارد علل ديگرى دارد مثلا در انگلستان ملت هشت قرن بر عليه قدرت استبدادى پادشاه قيام كرده است ما فقط يك انقلاب مشروطيت داشته ايم كه آن هم مورد حمله قاجار ( محمد على شاه كه در حمله به مشروطه شكست خورد) و پهلوى ( رضا شاه مزدور انگليسى به مشروطيت حمله كرد و برنده شدو كشور را به استبداد كشاند) قرار گرفته أست و از بين برده شد.
با اين سابقه ما فقط به يك استبداد و فاشيسم ديگرى خواهيم رسيد
با باور ها و با عقایدی که در بین مردم ایران است یعنی اکثریت ایرانیان باورهای ضد حقوق بشری دارند و اکثرا در دو گروه اسلامیستی و سلطنت طلب فاشیست قرار میگیرند هر ایدئولوژیی که در ایران بر سر کار بیاید نهایتا به فاشیسم منجر خواهد شد حتی اگر کمونیستها هم بقدرت برسند مثل کامبوج میلیونها تن را خواهند کشت.زیرا در جامعه ما رعایت احترام افراد و زندگی آنان وجود ندارد.رضا شاه براحتی آب خوردن آب کشته است و خمینی هم همینطور.شما کجا میتوانید پیدا کنید که باز جو سر زندانی سیاسی و یا غیر سیاسی را بکاسه توالت فرو کند و این عدم احترام بشخصیت افراد در بطن فرهنگ ایرانی یا آن فرهنگی که ملیون و مذهبیون مسموم کرده اند وجود دارد. این فرهنگ همانی است که اکثریت باورهای ما را ضد حقوق بشری کرده است و امروز ما را به این بدبختی کشانده است.با مزین شدن بباورهای حقوق بشری باید از این مسمومیت نجات پیدا کرد
تازه علاوه بر این جلوگیری از رسیدن بفاشیسم دیگری در ایران با یک ایدئولوزی دیگری در حکومت بعد ازسقوط ملایان ما نیاز بحکومت دمکراتیک داریم ، یک واقعیت دیگری موجود است و آن این که ما سه مولفه اسلامی ، ایرانی و دمکراتیک و مدرنیته در کشور داریم که این سه مولفه را در قرن اخیر نتوانسته ایم با همدیگر اشتی بدهیم و تنها راه موجود تفوق یکی از این مولفه ها بر دیگری است .ما تفوق ناسیونالیسم را در سلسله پهلوی و تفوق اسلامیت را در حکومت ملایان دیده ایم و متاسفانه اینها منتهی بفاشیسم شده اند.تنها راهنجات ما تفوق ارزشهای مدرنیته ای (ارزشهای حقوق بشری و دمکراسی و سکولاریسم همسو و نه در تضاد با ارزشهای حقوق بشری )است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
موضوعات وابسته:
Posted on Sunday, February 23, 2025 at 03:43PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment | References1 Reference

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

References (1)

References allow you to track sources for this article, as well as articles that were written in response to this article.
  • Response
    Response: katana
    katana

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>