« نشست استکهلم را چگونه می‌توان ارزیابی کرد؟ - حسین باقرزاده | Main | منتقدان نو ظهور ؛ نشانه های فروپاشی و سقوط - محمود خادمی »

اپوزيسيون خودشيفته، اپوزيسيون دائمی است، بيژن صف‌سری

 

 

از افشا

این نوشته جالب ولی همه جانبه نیست اگر چه بدیهیاتی را از اپوزیسیون ایرانی ارایه میکند ولی از نقطه ضعف استبداد نمیگوید اما از قدرت آن که بسیج توده ها است دم  میزند مثلا خمینی توانست میلیونها تن را بخیابانها بکشاند.از این همه بخیابان کشیدن چه حاصل شد  ؟ دیکتاتوری حاصل این بخیابان کشیده شدن است.پس بخیابان آمدن فقط مهم نیست بلکه نتیجه عمل هم مهم است .پس باید بدانیم که چرا این گونه شد و چه باید بکنیم که دوباره تکرار نشود و رابطه این راه حل و آن بخیابان آمدن در ایران با اپوزیسیون ایرانی چیست؟ مسایلی که در مقاله اشاره ای به آنها نشده است و من سعی میکنم این مسایل را توضیح دهم.

چرا این اپوزیسیون نمیتواند متحد شود؟

چرا اتحاد حاصل نمیشود

http://efsha.squarespace.com/blog/2009/8/16/904546714403.html

نکته ماین است که همه ما ایرانیان دارای افکار و باور های ضد حقوق بشری هستیم  و این باورمندان   اکثرا  در دو گروه اسلامیستی و ناسیونال آریامهری قرار دارند که نتیجه حکومت این دو گروه هم فقط دیکتاتوری و استبداد بوده است

اهمیت ارزشهای حقوق بشری در ایران و در باورمندی مردم به این ارزشها برای شکست استبداد ایرانی اسلامی

http://efsha.squarespace.com/blog/2011/7/2/774975790655.html

مردم  با افکار استبدادی را فقط مستبدیون میتوانند بخیابانها بکشند.این در مورد بخیابان آمدن مردم  با دعوت کروبی و میرحسین موسوی اگر درست باشد تاسف آور خواهد بود و به همین علت من عقیده دارم اکثریتی از آن مردم بخیابان آمده فقط از موقعیت بوجود آمده  استفاده کرده اند

 

اپوزيسيون خودشيفته، اپوزيسيون دائمی است، بيژن صف‌سری

 

از خوش‌باوری است اگر باور کنيم هر آن‌چه از تنور آزادی‌خواهان وطنی غربت‌نشين بيرون می‌آيد، حکمأ بايد مورد قبول عموم ملت ايران باشد که چرايی آن هم به چند دليل است


>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>

ويژه خبرنامه گويا

هگل فيلسوف و تاريخدان بزرگ آلمانی معتقد به تکرار تاريخ بود و برای اثبات فرضيه "فلسفه تاريخ" از تاريخ طولانی ما ايرانی ها چندين مثال آورده و معتقد به مشابهت تغيير کامل در هر دوره ای از تاريخ ايران بود و از اين رو تاريخ سرزمين ما راتاريخی کامل می دانست و درمثالی از تاريخ ما گفته است که در زمان داريوش سوم (هخامنشی) و يزدگرد سوم (ساسانی)، ايران دچار فساد اداری ـ اقتصادی، درگير مبارزه بزرگان برسر قدرت، بيخبری از وضعيت توده ها و ضعف شاه (رئيس کشور) بود و اين وضعيت در زمان شاه سلطان حسين نيز مشاهده شد و هر سه بار ـ پس از چندی ناسيوناليسم ايرانی [ايرانيسم] سربرداشت و ميهن را نجات داد و آن را به صورت يک قدرت بزرگ آورد، اين تاريخدان در بخشی از فرضيه ديالکتيکی خود می گويد که برای درک هر جنبه فرهنگ انسانی بايد مسير گذشته آن را يافت و تاريخچه اش را دانست .

سی و سه سال پيش از اين که در جوششی انقلابی و با مشت هايی گره کرده به خيابان ها آمديم و سرنگونی آخرين سلسله پادشاهی را فرياد می کشيديم، هرگز گمانمان نبود که پس از گذشت اندک زمانی ازاستقرار نظامی که خود بر سرنوشت خويش حاکم نموديم ، پشيمان شويم و ايضا کمتر کسی از مردم جهان نيزباور می کرد که روزی چون امروز ،خيل عظيمی ازآن ملت انقلاب زده ، يا به هوای تنفس ازادی آوره از شهر و ديار خود شوند و يا از بيم جان، تن به غربت دهند تا در زمره ملت های مهاجروگريخته از وطن قرار گيرند ، و در همچون روزی که ظلم در ايران زمين رواج دارد و بيداد می کند ، ايرانيان بازهم برای رهايی از استبداد حاکم بر کشور خود، در جوششی تازه در دو گروه داخل و خارج از وطن ، بار ديگر آن راه رفته را طی نمايند .

تو در سفر غريبی و من در وطن غريب / ما هر دو آشنا ، تو غريبی و من غريب
غربت شود وطن ، چو عزيزان سفر کنند / يارب چو من مباد کسی در وطن غريب

بی شک در شرايط کنونی که نظام حاکم بر کشورمان امکان هرگونه تلاش آزديخواهانه را با سرکوب و بازداشت های غير قانونی مسدود ساخته تمرکز فعالان سياسی و وطن پرستان در خارج از کشور امری است بديعی و قابل قبول ، که اين خود نه تنها ، مهمترين دليل و توجيه متداول و رايج گروه ها و آزاديخواهان برای استقرار و تمرکز فعاليت های خود در خارج از کشور است بلکه خوش بينانه ترين تصوری است که می توان از فعاليت اين گروه ها و يا افرادی که درغربت سنگ آزادی ملت ايران را به سينه می زنند داشت اما با اين همه از خوش باوری است اگر باور کنيم هر آنچه از تنور آزاديخواهان وطنی غربت نشين بيرون می ايد، حکما بايد مورد قبول عموم ملت ايران باشد که چرايی آن هم به چند دليل است.

اولين علت ناباوری ملت از صداقت اپوزيسيون خارج از کشور را بايد در عدم اتحاد و همبستگی اين جمع متنوع خارج نشين جستجو کرد که طی سی سال گذشته هنوز بر سر قبول اصول مشترک اهداف خود به توافق نرسيدند و هرگاه برای اتحاد گامی برمی دارند، با خود شيفتگی، مرتکب خطا هايی می شوند که باعث تفرقه بيشتر ويا ايجاد ذهنيت ميگردد که مصداق بارز آن برگزاری کنفرانس اخير اولاف پالمه در کشور سوئد است که با حضور بيش از ۵۰ تن از افراد و چهره های منتسب به گروه های آزاديخواه ايرانی، بدون چشم و گوش مطبوعات و رسانه ها که اصل مهم در دمکراسی خواهی است، پشت درهای بسته برگزار می شود که از قضا يکی از دلايل مخالفت با اين کنفرانس از همان آغاز اعلام برگزاريش اتخاذ چنين تصميم به دور از منطق دمکراسی برگزارکنندگان اين کنفرانس بود که نه تنها باعث حرف و حديث های دل سرد کننده شد بلکه بر عمق شکاف بين گروه ها نيز افزوده گرديد تا بدانجا که برخی به رغم دعوت در اين کنفرانس از حضور در اين گردهمايی که شايد می توانست منشا خيری در اتحاد بين اپوزيسيون باشد، انصراف می دهند و طرفه آنکه برخی نيز با تدارک کنفرانسی مشابه در ماه اينده و با حضور همان شرکت کننده ها ،اما بنام ديگر، اساس اين کنفرانس (اولاف پالمه) را به نقد کشيده اند.

دومين علت را شايد با شرح ماجرايی از روز های اول استقرار جمهوری اسلامی بتوان روشن تر و ملموس تر بيان کرد که می گويند پس از انقلاب و بعد از استقرار نظام کنونی گروهی از سياسيون به مرحوم سنجابی گله کرده بودند که چرا با اعلام حمايت از خمينی و براه انداختن راهپيمايی های حزبی از او حمايت کرده بود و گويا مرحوم سنجابی با پوزخندی جواب ميدهد که " ما نه تنها در بهترين شرايط هرگز قادر به کشاندن مردم به خيابان ها آن هم کمتر از۵۰ نفر نبوديم وهميشه در حسرت راهپيمايی ميليونی بوديم که خارج از بضاعت ما بود بلکه اين نفوذ شخصيت کاريزمای آيت الله خمينی بود که ما را هم به دنبال خود کشاند... " اين اگر چه واقعيتی است تلخ اما بايد قبول داشت که مهمترين شاخص اعتنا به تاثير گذاری يک گروه سياسی، داشتن حمايت مردمی است که بی تعارف هيچ يک از گروه های اپوريسيون خارج از کشور تا کنون دارای چنين کاريزمايی نبودند آنقدر که حتی در تجميع طرفداران خود در خارج از کشور لنگ می زنند و دليل عدم حضور چشمگير مردم حتی طرفداران اين گروه های سياسی در سمينارهای برگزار شده خاصه در خارج از کشور، ناشی از همين واقعيت انکار ناپذير بی پشتوانه بودن اين گروه ها از حمايت های مردمی است .

اما سومين دليل ، وجود گروه های متنوع سياسی اما با اهداف مشابه درغربت است که هر روز يکی پس از ديگری با نام های پرطمطراق اما با يک منظور و هدف مشترک ، ظهور می يابند که اين خود تاکنون يکی از عوامل مهم ديگر در عدم تحقق اتحاد، بين اپوزيسيون خارج از کشو بوده است. چرا که هم رای و هم دل شدن چند صد نفر، به مراتب سخت تر از هم عقيده ساختن چندين نفر خواهد بود طرفه آنکه اگر چه ظاهرا وجود اهداف مشترک می تواند عامل مهم برای متحد شدن باشد اما از قضای روزگار در اپوزيسيون خارج از کشور، اين اصل کارکرد معکوس داشته است و گرنه اتحادی که امروز همه سنگ آن را به سينه می زنند تا کنون نحقق می يافت.

حال با چنين توصيفی از واقعيت اپوزيسيون خارج از کشور اين پرسش در اذهان عمومی متبادر می گردد که بر فرض تغيير حاکميت فعلی با چنين جمع متنوعی از آزاديخواهان که هر يک ساز خود می زنند چه بايد کرد؟ براستی به کجا می رويم ؟ آيا درآن مدينه فاضله ای که پس از پيروزی جنبش ترسيم می شود، با چنين افراد و گروه هايی که امروز با نام اپوزيسيون می شناسيم ، لمس آزادی ممکن است ؟ و يا پس از به بار نشستن تلاش ملت برای نيل به آزادی، برخی از اين اپوزيسيون هزار تکه، در کنار اپوزيسيون جديدی که از طرفداران حاکميت فعلی تشکيل می گردد ، کماکان در نقش اپوزيسيون باقی خواهند ماند؟ براستی که تصوير آينده اپوزيسيون، خاصه پس از پيروزی جنبش اگر نگوئيم هراس انگيز است بايد گفت غير شفاف و مات و نامشخص است و تنها تسلی از اين هراس، تحقق اين آرزو است که بگويم هرگز مباد اين قصه بازهم مکرر گردد و روز از نو و روزی از نو شود.

بيژن صف‌سری
http://bijan-safsari.com

 

 

 

Posted on Thursday, February 9, 2012 at 12:13AM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>