:فرهنگ و عقب ماندگی
:نظری از یک ایرانی
در رابطه با فرهنگ ميتوان گفت كه كشور ايران از پيشينه فرهنگي غني برخوردار است زيرا در زمانهاي گذشته اين فرهنگ ايران را به يك ابرقدرت در دنيا مبدل كرده
بود . ولي پيشينه فرهنگي ضرورتا به بافرهنگي در هر زمان منجر نميشود . هر فرهنگي و هر تمدني زماني رو به زوال خواهد رفت و به انحطاط كشيده خواهد شد و متاسفانه ما الان در زمان انحطاط فرهنگ ايران قرار داريم . بنابراين به نظر من نفي فرهنگ گذشته ايران به همان اندازه نادست است كه افتخار به آن و انتظار حل مشكلات جديد از آن .
در حال حاضر مردم كشور ما حتي فرهنگ احترام به قوانين و حتي احترام به حقوق هم نوع را هم ندارند . بنابراين نشستن و تفاخر به گذشتگان ، بدون بررسي دلايل موفقيت و شكست آنها هيچ سودي براي ما نخاهد داشت . با يد تلاش كرد و فرهنگ كشور را از نو ساخت . اما چگونه ؟؟؟
يكي از راههاي پيشنهادي شما دوست عزيز ، گسترش نهادهاي دموكراتيك در جامعه با متد آزمون و خطاست . اگر در اين ارتباط بحث را با مثالهاي عملي بازتر كنيد ممنون خواهم شد .
********************************************
:پاسخ از سوی یک ایرانی دیگر
من كي فرهنگ خودمان را نفي كردم < من فرهنگ خودم را تلگرافي نقد كردم . محصول فرهنگ غني كجاست ؟ مولفه هاي اين فرهنگ را بمن معرفي كنيد. به گمان من در بحث بايد استدلال و استشهاد وجود داشته باشد. مولفه هاي فرهنگ سنتي قابل دفاع نيستند. استشهاد هم همين جامعه است . تار و پود جامعه را سرطان مولفه هاي سنتي فرهنگي گرفته است. مي گوييد نه ؟ با اين جامعه كه هر روز همه ما با آن در تماس هستيم چه مي كنيد؟ آيا مي خواهيد فرهنگ منحظ ريا و تزويز ودودوزه بازي را كه در همه جا رايج است نفي كنيد؟ كيفيت مناسبات مردم با همه چگونه است ؟ چرا مردم ما در حال گريختن از جامعه خويشند؟ همه مضطرب و نگران ؟ منكريد؟ اعتياد و فحشاء از كجا آمده ؟ صادرات غرب است ؟ دوست غزيز ما در يك جامعه منحط زندگي مي كنيم . كاري به جوامع ديگر هم نداريم. فرهنگ خود را بيرحمانه ولي آگاهانه نقد كنيم تا راه به بيرون رفتن از آن پيدا كنيم. غربي ها يك حسن دارند و آن اين است كه سر هيچ چيز با آدم چونه نمي زنند. پنهانكاري هم نمي كنند. افتخار به فرهنگ گذشته يعني چه ؟ درمان دردهاي امروز را بيابيم . فرهنگ ما فرهنگ حجم است . نگاه كنيد به ديوان هاي حجيم شعر كه فقط فرهنگ ما را متورم كرده است. عرفان باسمه اي به خورد مردم مي دهد. تا بخواهيد شاعر داريم . بازي با كلمات خرج ندارد اشتهار هم مي آورد. . با شاعران اصيل كاري ندارم كه تعدادشان از انگشتان يك دست تجاوز نمي كند. بجاي باليدن به گذشته بايد بيماري هاي فرهنگي را ديد و با آگاهي مداوا كرد. توصيه مي كنم كتاب الفباي آگاهي را نگاه كنيد. ساختار فرهنگي ما متمايل به عقب ماندگي است. تكنولوژي را هم با فروش نفت وارد مي كنيم . بحث من اين است كه ابتدا بايد خودباختگي نسبت به فرهنگ گذشته را فراموش كنيم تا بتوانيم نقادانه با فرهنگ خود مواجه بشويم . فرهنگ يعني مولفه هاي فرهنگي . واژه فرهنگ را تقسيم و تجزيه كنيد تا فريب نخوريد. يكجا مي خواندم كه غربي ها مخالف با عظمت ايران هستند. من از ايران چيزي نمي فهمم من از ايران آحاد مردمي را مي فهمم كه در رنج و سختي بسر مي برند.واژه هاي كلي فريب دهنده است. يك وقت خبرنگاري به موسوليني گفت شما كه مي گوييد براي ايتاليا كار مي كنيد و زحمت مي كشيد من هر كجا رفتم مردم آه و ناله مي كردند. از فقر فاقه و شيوه استبدادي . موسوليني جواب داد من براي عظمت ايتاليا كار مي كنم نه برا ي عظمت مردم. سفسطه را نگاه كنيد. حالا روزنامه ها را بخوانيد تا متوجه اين مغلطه بشويد.
فرهنگ ما براي جهالت فزودن است
مامور زشت بودن و زيبا نمودن است
يك درس زندگي به جوانان نمي دهد
طوطي مثال قصه محمل سرودن است.
***********************************************
بنده هم در مطلب قبلي به اين نكته تاكيد كردم كه در حال حاضر فرهنگ مردم و كشور ما در سطح بسيار پاييني است . ولي آيا پايين بودن سطح فرهنگ در يك زمان نشانه پايين بودن فرهنگ در تمام زمانهاست . به عنوان مثال به كشوري مانند مصر يا يونان نگاه كنيد . آيا كسي قادر است فرهنگ گذشته آنها را نفي كند . ولي همانطور كه اشاره كردم ، هر فرهنگ و تمدني با گذشت زمان رو به زوال خواهد رفت . و ما الان در زمان انحطاط فرهنگ ايران به سر ميبريم .
علاوه بر اين تاكييد كردم كه تفاخر به فرهنگ گذشته نيز هيچ سودي براي ما نخواهد داشت و ما را از حركت باز ميدارد .
بنابراين بياييم از افراط و تفريط در هر زمينه (كه متاسفانه در كشور ما عادت شده) خود داري كنيم . نه فرهنگ گذشته رو نفي كنيم و نه به اون تفاخر كنيم .بايد تلاش كرد و فرهنگ خود را با توجه به شرايط زمانه از نو ساخت ( همين موضوعي كه شما هم به اون اشاره كرديد) .
من هم با شما موافقم كه سطح فرهنگ كشور ما در حال حاضر در حد پايينترين كشورهاست و اينكه بايد بدون تعارف و ملاحظه با عوامل بي فرهنگي مبارزه كرد . در اين ارتباط دو ديدگاه كلي وجود دارد :
يكي اينكه همه ما از خود شروع كنيم و سعي كنيم ابتدا خود را اصلاح كنيم . به عنوان مثال خيلي ساده هنگام رانندگي حقوق ديگران را رعايت كنيم و به عنوان عابر پياده حقوق رانندگان را در نظر بگيريم . همانطور كه دوستمون اشاره كردند اگه كاري يا پستي به ما پيشنهاد شد كه صلاحيت و علم اون رو نداشتيم ، قبول نكنيم . به فرزندان خود ياد بدهيم كه به فضاي سبز و محيط زيست احترام بگذارند و ...
راه ديگر اين است كه روشنفكران جامعه تلاش كنند و سطح آگاهي و شعور مردم را بالا ببرند. كه اين كار به ابزاري مانند رسانه هاي جمعي و قدرت اقتصادي نياز دارد . واينجاست كه ارتباط اقتصاد و فرهنگ خود را بيشتر نشان ميدهد .( بحثي كه شما با افشا داريد كه اقتصاد مهمتر است يا فرهنگ)
به نظر من اين دو كاملا به هم وابسته اند . بدون داشتن منابع مالي تغيير فرهنگ يك كشور اگر نگوييم غير ممكن ولي بسيار طولاني مدت است . و بدون داشتن فرهنگ مناسب كاري ، دستيابي به اقتصاد سالم ناممكن .
بنابراين در دنياي حاضر كشورهاي عقب مانده در هر يك از زمينه هاي فرهنگي ، اقتصادي ، سياسي و اجتماعي و ... عقب مانده اند و اين موارد زنجيروار به هم پيوسته .
همانطور كه ذكر كرديد در دنياي كنوني حتي واژه هايي مانند //بيگانه// تغيير مفهوم داده اند و به قول شما در زمان ما بيگانه كسي است كه حقوق ديگران را به خاطر منافع شخصي پايمال ميكند . خواه مليت اين فرد ايراني باشد ، خواه اروپايي يا آمريكايي .
با توجه به موارد فوق و پيچيدگي موضوع شما چه راه حل علمي و عملي براي رهايي از عقب ماندگي پيشنهاد ميكنيد ؟
و اما در رابطه با عرفان با شما موافق نيستم ولي بحث در اين ارتباط به درازا خواهد انجاميد و بحث اين تاپيك منحرف خواهد شد . اگه فرصتي پيش اومد توي يه تاپيك ديگه ميشه مفصلا در اين رابطه به تبادل نظر پرداخت
******************************************
ضمن تشكر از اينكه مطلب را خوانديد و پاسخ مرقوم فرموديد. باز يك بحث بين ما باقي است و آن ضرورت عرفان درجامعه ماست. در رابطه با عرفان توصيه مي كنم اين كتاب را نگاه كنيد : مثنوي زبان معرفت ( آسيب شناسي عرفان و در سودمندي حقوق). شايد اين كتاب به بسياري از پرسش هاي ما در رابطه با تصوف و عرفان جواب بدهد. كتابي است كه خواسته منصفانه و محققانه رابطه عرفان وعقب ماندگي ما را روشن كند. دراين كتاب بحث شده چنانچه ما به حقوق بشر برسيم < پنج درصد عرفان براي ما كافي است. امروز از عرفان براي گريز استفاده مي كنيم .*************************************************
من هم با نظر شما موافقم.
رشد عرفان به علت سوء استفاده از مذهب است و در قديم يك راه چاره اي در برابر مدهب رسمي بوده است.
با عرفان يك راه حلي ارائه گشته است و در قديم هدف از آن مقاومت در برابر نيروي شريعمتداران بوده است كه دست در دست حاكمان سعي بر كوبيدن مردم و تاراج حقوق آنان داشته اند.گر چه در آن زمان عرفان مترقي تر از مذهب و لطيف تر از مذهب بوده است ولي از يك چشمه هستند و سبب عدم دسترسي مردم به پيشرفت و حقوق فردي خود خواهد شد. اين عرفان سدي در برابر پيشرفت حقوق فردي در ايران همانند نقش اسلام است و بايد از عرصه تاثير بر امور سياسي جامعه و روابط مدني كنار گذاشته شود و نهاد هاي مدني مناسب و جوابگو كه ارتباطي با دين و خدا ندارند؛ لازم است امور اين جهاني را زير نظر داشته باشند و جواب گو به مردم و مسايل آنان باشند و مردم را بخدا و آخرت حواله ندهند
****************************************
Posted
on Friday, March 14, 2008 at 04:51PM
by
افشا
View Printer Friendly Version
Email Article to Friend
Reader Comments