انقلابی که از چاله به چاه افتاد
دوستی نوشته اش است :
آیا وقوع انقلاب ۵۷ ایران اجتناب ناپذیر بود؟
بسیاری از ما که پیش از انقلاب از قشر مرفه و یا نیمه مرفه جامعه بودیم بر این تصوریم که در دوران شاه همه چیز برای همه خوب بود و همه در شادی و در رفاه بودند ولی مردم ناشکر و نفهم و غیره انقلاب کردند و شاه فقید مهربان و ایرانساز را بیرون راندند و بقیه ماجرا. ولی واقعیت به گونه دیگریست, عواملی که موجب انقلاب شد به همان سادگی که تصور میشود نبود, جامعه نیمه مدرن ایران در دوران محمد رضا شاه همانند سایر جوامع سرمایه دارای جهان متشکل از قشر مرفه شهری, قشر حاشیه نشین شهری, و قشر روستایی بود که شرایط اقتصادی ویژه خود را داشتند, قشر مرفه شهری از رفاه کامل یا رفاه نسبی برخوردار بود و قشر حاشیه نشین شهری در فقر بسر میبرد و قشر روستایی در فقر و یا در فقر مطلق زندگی میکرد, ولی همه مردم ایران در یک زمینه فرهنگی و سیاسی حدودا مشترک قرار داشتند. جامعه ایرانی از نظر فرهنگی کشش نیرومندی به مذهب داشت و از نظر دانش سیاسی بشدت تهی بود زیرا جامعه ای بود در کنترل یک فرد که با تصمیمات و جهت گیری های فرهنگی و سیاسی مورد نظرش ملتی را روبات گونه به هر جهت که میخواست هدایت میکرد. شاه که خود بسیار مذهبی بود قویأ بر این باور بود که با تشدید گرایشات مذهبی و به کمک روحانیون که بطور سنتی و در جهت منافعشان همواره یار و پشتیبان حکومت ها بودند میتواند در مقابل تهدیدهای آزادیخواهانه اقشار روشنفکر و نفوذ کمونیست ها سدی ایجاد کرده و پایه های حکومتش را محکم نماید, او بر خلاف پدرش اقدامات وسیعی در جهت تقویت تشکیلاتی روحانیون, ساخت مساجد و توسعه اماکن مذهبی نمود و بدین شکل جایگاه مذهب را چنان رشد داد که بمانند یک ارگان سیاسی نیرومند در آمد که هیچ نهاد سیاسی دیگری توان برابری و یا غلبه بر آنرا نداشت. شاه در عوض قشر نیمه مدرن شهری را که پایه های آن در زمان پدرش گذاشته شده بود رنگ و جلای بیشتری داد, ولی در کنارش یک خلاء عمیق سیاسی بوجود آورد که دانش سیاسی آنها در حد صفر قرار گرفت و در نتیجه برای آنها بدنی بزرگ با سری کوچک ساخت. اقشار حاشیه نشین شهری و روستایی با بدنی نحیف ولی با سری کوچکتر در فقر و بدبختی خود میلولیدند. وقتی رضا شاه ایران را ترک کرد تعداد بسیار کمی مسجد در ایران وجود داشت ولی هنگام سقوط شاه, تعداد مساجد بیش از ۵۵۰۰۰ و بروایتی تا ۷۵۰۰۰ واحد بود, تعداد حوزه های علمیه و مدارس دینی به ۲۱۴ واحد رسیده بود. بعضی افراد برای توجیه این امر استدلال میکنند که شاه مطابق قانون اساسی میبایست حافظ اسلام اثنی عشری میبود, ولی سئوال اینست که چطور سایر موارد مهم قانون اساسی از جمله سلطنت کردن بجای حکومت کردن و نیز رعایت سایر اصول مشروطیت را نادیده میگرفت و تنها به مذهب چسبیده بود.
در واقع امروز نیز شرایط عمومی کشور تا پیش از تحریمها کم و بیش بهمان گونه قبل از انقلاب بوده است با این تفاوت که در پیش از انقلاب آزادیهای فردی و اجتماعی بسیار گسترده بود ولی امروز آزادیهای فردی و اجتماعی بسیار محدود است, استبداد از نوع شاهی بود و امروز استبداد دینی حاکم است که بمراتب طاقت فرساتر میباشد چون حتی در خصوصی ترین حریم انسانها وارد شده و برای استقلال فکری و تمایلات شخصی افراد هیچ حقی قائل نیست, مناطق محروم در فقر مطلق بودند و هنوز هم هستند, همه تصمیمات را یک فرد میگرفت و امروز نیز بهمان گونه است. تنها تفاوت قابل توجه گذشته و حال در اینست که امروز سرها اندکی بزرگتر شده است و دانش سیاسی مردم به برکت اینترنت و شبکه های اجتماعی تا حدی افزایش یافته است.
پس چه عاملی سبب سقوط شاه شد در حالیکه شرایط کشور ما در زمان او و در زمان حال مشابه کلیه کشورهای جهان سوم بوده و هست, لذا رژیم شاه قاعدتا باید میتوانست تداوم یابد. نکته اصلی اینست که شاه بواسطه واهمه ای که از نفوذ و تسلط کمونیستها داشت بشدت به غرب و در راس آن آمریکا و انگلیس که بطور سنتی دارای نفوذ سیاسی در ایران بود وابسته بود و اجازه داده بود که آنها بطور وسیعی در تمام ارگانهای سیاسی و نظامی کشور وارد شده و خط و خطوط سیاسی برای ما تعین کنند, او برای هر حرکت سیاسی و نظامی خود مجوز آمریکا و انگلیس را جویا میشد. اما جمهوری اسلامی چنین وابستگی را ندارد و بهمین جهت قدرت های خارجی بسادگی امکان و توان تغیر نظام را بر حسب طرحهای خود ندارند. وقتی غرب برای مقابله با شوروی در افغانستان اشغال شده و منطقه خاورمیانه مصلحت دید که حکومتهای مذهبی را جانشین حکومتهای وقت نماید تا سدی در مقابل خطر کمونیزم باشند با حمایت از تنها آلترناتیو مخالف شاه یعنی خمینی که چندان برای مردم شناخته شده نبود ولی بدلیل گذشته سیاسی اش و روحانی بودنش پتانسیل پر توانی برای جذب توده ها داشت و از طرفی شاه نیز بدست خود تمام زمینه های لازم از جمله تشدید مذهبی کردن جامعه, ایجاد شبکه های گسترده طلاب و روحانیون با نفوذ که حتی در ده کوره های کشور صاحب نفوذ و قدرت بودند, ایجاد حوزه های علمیه و مساجد بیشمار که پایگاه تجمع و اطلاع رسانی بود, همچنین خلاء مطلق سیاسی و نبود هیچ آلترناتیو جانشین ملی را برای قشر او فراهم آورده بود براحتی و با دستور یک ژنرال آمریکایی بنام هویزر از شاه خواستند که کشور و قدرت را ترک کند و او هم بی چون وچرا دستور آنها را پذیرفت و کشور را تحویل خمینی داد. اینکه گفته شود که شاه برای جلوگیری از کشتار بیشتر قدرت را ترک کرد یک تصور بی اساس است چون او در جریان ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ براحتی دست به کشتار زد چون از پشتیبانی آمریکا و انگلیس برخوردار بود ولی اینبار همانها از وی خواستند که کشور و قدرت را ترک کند که او بدون چون و چرا آنرا پذیرفت. به گفته پرویز ثابتی مقام امنیتی رده بالای ساواک به شاه توصیه شده بود که اجازه دهد حدود یکصد نفر از فعالین اصلی را در جریانات شروع تظاهرات خیانانی دستگیر کرده و قائله را ختم کنند ولی شاه اجازه چنین اقدامی را نداد و نداشت در حالیکه کنترل اوضاع برای او بمراتب ساده تر از امروز بود چون نه اینترنتی وجود داشت و نه شبکه های اجتمایی و غیره که مردم بتوانند تجمعات اعتراضی را با هم هماهنگ کنند, از طرفی ارتش و فرماندهان اصلی که تحت نفوذ آمریکا بودند نیز میبایست بیطرف میماندند. بر اساس اسناد موجود در دانشگاه استانفورد آمریکا در جریانات انقلاب ایران تنها ۱۱ درصد مردم مردم شرکت موثر داشتند و بقیه مردم که از صدقه سر دوران شاه فاقد هر نوع خط فکری و دانش سیاسی بودند و نیز هیچ ارگان و سازمان ملی هم که به آنها خط بدهد وجود نداشت غافلگیرانه و سرگردان تنها نظاره گر وقایع بودند و بدین شکل راه برای پیروزی روحانیون هموار و بدون مانع بود و ما را به سرنوشتی دچار کرد که امروز همچنان با آن درگیریم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در این مورد نظر من چنین است:
نوشته جالبی است. من با اکثر موارد آن موافق هستم. موضوع مهم این است که آن شرایطی که انقلاب را بوجود آورد هنوز هم بر قرار است. متاسفانه سر مردم هم بزرگتر نشده است فقط تجربه بر افتادن حکومت شاه آمدن حکومت جمهوری اسلامی یک کمی اینها را به راه تفکر کشانده است . این که با وجود این شرایط چرا ملایان براندازی نمیشوند بدلیل وابستگی حکومت جمهوری اسلامی به ارتجاع جهانی است. اصولا بنیاد گرایی اسلامی حرکتی دینی نیست بلکه حرکتی سیاسی برای حفظ داشته های ناحق طبقات ارتجاعی مذهبی مثل ملایان مانند در دست گرفتن قضا و اوقاف و آموزش و پرورش کودکان. اینها دین مداران دین ندار هستند که بنام اسلام و خدا همان سیاستهای اقتصادی نئوکانهای ارتجاع جهانی را پیاده میکنند. شاه میگفت من وطن پرستم ولی در حقیقت وطن پرست بی وطن بود. بدون اجازه شاه آمریکا قطعات هواپیماهای جنگی را به ویتنام فرستاد و ژنرال هایزر بدون ویزا به ایران میآمد و بشاه تکلیف میکرد از ایران برود. این گونه وطن پرستی فریبکاری است.ملایان بقای بیشتری دارند زیرا سود دهی ملایان برای ارتجاع جهانی ده ها بار بیشتر از سود دهی شاه برای آنان است. این رژیم در پناه ارتجاع جهانی است .این ارتجاع جهانی خودش هم آرامش ندارد دیدیم که جنبش اشغال وال استریت در امریکا راه افتاد و حکومت آمریکا را یک در صدی ها نامید و خودش را نود و نه در صدی های جامعه. ارتجاع جهانی در پی سود خود است آمریکایی و غیر آمریکایی نمیشناسد هر جا بیشتر بتواند سود نصیبش بشود و بتواند اقدام میکندو همین ها با گستاخی تمام کارخانه های آمریکایی را به چین و هند صادر کردند تا آمریکایی بیکار شود و بیمه پزشکی نداشته باشد و در زمان بوش پسر تعداد این افراد فاقد بیمه به پنجاه میلیون تن هم رسید
از زمان کارتر گردش براست سیاسی در دنیا شروع شد و ریگان و تاچر بقدرت رسیدند و با همکاری همدیگر برای چاپیدن کارگران و تقویت ثروتمندان اقدامات خود را شروع کردند. خمینی زاییده یک ملت خرافی و بی سواد و تمهیدات نیروهایی بود که جهان را بسمت سیاستهای دست راستی و سرکوب چپ می برد. هدف از بقدرت رساندن افرادی نظیر خمینی سرکوب نیروهای انقلابی - وابسته تر کردن بیشتر کشور به ارتجاع جهانی - از بین بردن اسلام با نمایش ذات آن و برداشتن این مانع که سدی در برابر فرهنگ غربی و نیروهای ارتجاع جهانی بود - از بین بردن ثروتهای منطقه در جنگهای ساحتگی و تقویت اقتصاد ارتجاع جهانی و تولید کننده بود. ملایان را بنام مذهب و خدا حاکم کردند و با بردن خمینی به پاریس و دادن بلندهای تبلیغاتی برای او شاه را اخراج و خمینی را حاکم کردند. ملت ایران که بیش از نیم قرن در زیر تربیت و پرورش پهلوی بود در استبداد آن سلسله له شده بود و خرافاتی بار آمده بود .این سلسله با خرافات ملی بجنگ خرافات مذهبی رفته بود و عاقبت بعلت مزدوری و استبداد و ایجاد عقب ماندگی توسط اقتصاد تک محصولی نفتی و اقتصاد ضد تولیدی و ارداتی وجهه خودش را از دست داده بود.صنایع مونتاژ که میتوانست با دادن آزادیهای سیاسی به کار آفرینان کم کم به صنایع تولیدی واقعی تبدیل شود به علت استبداد شاه با ایجاد تک حزبی رستاخیز بر خلاف قانون اساسی فشار بر روی این کار آفرینان صنایع مونتاژ بیشتر شد.
چرا انقلاب شد
سرمایه داران ایرانی با داشتن قدرت اقتصادی و تبلیغات دولتی همسو با غرب فاقد قدرت سیاسی لازم بودند و ایادی دربار با تبعیض حقوق آنها را زیر پا میگذاشتند و از این وضعیت نا برابر ناراحت بودند.اینها هم در فرو ریختن نظام به امید تاسیس نظامی مشابه شاه ولی دارای آزادیهای سیاسی با ملایان همکاری کردند
عروج آخوندیسم ارتجاعی با کشاندن خمینی بپاریس از سوی ارتجاع جهانی انجام شد و خمینی عامل و مزدور ارتجاع جهانی بود که رسانه های ارتجاعی در سطح جهانی از این مزدور حمایت و بنفع او تبلیغات میکردند .
بنظر میرسد در سر یک بزنگاه و نقطه عطف تاریخی که میباید به سمت آزادی نیروهای بیشتر سیاسی حرکت میکردیم.تا صنایع مونتاژ بسمت صنایع تولیدی با کمک سازندگان صنعتی کشور برود و ایران خودکفا شود، شاه با اعلام تک حزبی رستاخیز بند سیاسی بر نیروهای اجتماعی و سیاسی را تشدید کرد و از این فرصت نیروهای ارتجاع اسلامیست ضد شاهی با همکاری ارتجاع جهانی بقدرت رسید تا این ارتجاع در ایران حکومت را ناحق غصب کند و ارتجاع جهانی ده ها بار بیشتر از زمان شاه ایران را چپاول کند.روزی این ارتجاع باید تنبیه خودش را تحمل کند.این هم با همکاری ملت و با تاسیس حکومتی دمکراتیک بر اساس ارزشهای حقوق بشری و دمکراسی و سکولاریسم همسو با حقوق بشر میسر است.
مفت خوری در سایه اقتصاد تک محصولی نفتی و اقتصاد ضد تولیدی در جمهوری اسلامی اینها را در چپاولی که میکنند راضی نکرده است ایادی حکومتی قاچاق تولیدات اقتصادی ارتجاع جهانی را هم میکنند و برای خود اسکله های غیر قانونی ساخته اند و بدون دادن عوارض گمرکی در خدمت تخریب اقتصاد داخلی هستند و فقط تا جلوی بینی خودشان را میبینند و طریقه چپاول را تعمیق داده اند. این حاکمان اسلامی با تولید و کار سرسختانه مخالفند و اگر به اینها باشد آب و خاک کشور را هم صادر میکنند و بثروت خودشان اضافه میکنندونمونه اش احمدی نژاد است که گفته است چرا سیب زمینی بکاریم آب مورد مصرف برای کشت سیب زمینی را صادر کنیم بیشتر درآمد خواهیم داشت! مردک ضد ایرانی و ضد عدالت نمیگوید که کشت سیب زمینی بروش غرقآبی و مثل دو هزار سال قبل انجام میشود و امروز حتی در کشورهای پر آب هم برای حفظ و صرفه جویی در مصرف آب کشاورزی آبیاری قطره ای انجام میشود و ما هم بیاییم آبیاری قطره ای در کشور فراهم کنیم تا امنیت غذایی داشته باشیم و اگر فردا کشور زورگویی ما را تحریم کرد حداقل غذای خودمان را داشته باشیم. در زیر گفته های احمدی نژاد مزدور ارتجاع جهانی را می بینیم
دشمنان ایران و تولیدات ایرانی که با غارت فروش نفت بنوایی رسیده اند حالا میخواهند امنیت غذایی ملت را فدای جیب خودشان بکنند.میگوید سبی زمینی نکارید آب را صادر کنید تا بیشتر پول در بیاوریم.
لطفا ویدئوی زیر را که پیشنهاد فروش اب توسط احمدی نژاد خائن بتولیدات و امنیت غذایی کشور است را ببینید
http://www.youtube.com/watch?v=nuXB7ENcIBk&feature=channel_video_title
در زمان شاه اقتصاد ضد تولیدی و وارداتی و دلالی بود- فعلا هم همین طور است و این خودش نشان گر مزدور و ضد مردمی بودن این رژیم است و این که اربابان این رژیم همانهایی هستند که اربابان شاه بود (ماهیتا ). دوم دو نیروی اصلی سیاسی ناسیونالیستهای فاشیستیآریامهری و اسلامیستهای ضد بشر بودند که الان هم چنین است. من امیدوار بودم با این همه تجربه دردناک ملت فهمیده باشد که نجاتش در ایجاد یک حکومت دمکراسی حقوق بشری است ولی هنوز هم نیروهای ارتجاعی اکثریت ارتجاع را تشکیل داده اند شرم آور است. حتی اگر این تعداد دمکراسی خواهان امروز سازمان بیابند قادر خواهند بود حکومت را در دست بگیرند و بمردم خدمت کنند و ایران را سربلند کنند.
Reader Comments