ارتجاع نیروهایی هستند که بعلل مختلف در برابرعدالت ناشی از عقلانیت ازاد و رها و خود محور که نوکر دین و ایدئولوژی نیست ایستاده اند.برای شناخت عقلانیت فوق مقاله زیر را مطالعه بفرمایید
http://efsha.squarespace.com/blog/2010/2/16/303615225111.html
در کل در جامعه ما همیشه بی عدالتی وجود داشته است ولی نیروهای ارتجاعی خواستار حفظ وضع موجود بوده اند بعلل مختلف مثل مصلحت دین و یا مصلحت حکومت و یا هر چیز دیگری که منجر به ادامه بی عدالتی در جامعه میشود ولی این نیروهای ارتجاعی اگر قوی تر بشوند بشدت بی عدالتی هم میافزایند مثل بد شدن زندگی کارگران ایرانی نسبت بزمان شاه یا قبل از انقلاب
البته عدالت فقط در امور اقتصادی و شغلی نیست.عدالت در تمام امور جامعه از تحصیل و تفریح و روابط
مردم با همدیگر و با دولت و ... مورد بحث است.نیروهای ارتجاعی ایران دو دسته اصلی اسلامیستی و ناسیونال فاشیسم آریامهری دارد بهمراه طیفهای همراهش مثل دراویش ودیگر گروه های اسلامیستی و نحله های مختلف سطنت خواهی که با دمکراسی در تضاد هستند.
این نیروها در نود سال اخیر قدرت سیاسی را با زور و فریب و نوکری بیگانه کسب کرده اند و کشور را هر روز بیشتر از دیروز به بیگانه وابسته تر کرده اند و میهن ما را ضعیف تر کرده اند و در داخل با کشتار و فساد و حق کشی بحکومت خود توانسته اند ادامه بدهند
اینها محمد و کورش را علم میکنند که حقوق بشر و دمکراسی نباشد.وگر نه کورش و محمد چه حقانیتی در دنیای امروز دارند؟ اینها با محمد و کورش تحریک احساسات میکنند و عقلانیت را در مردم تعطیل میکنند. اگر هم این گروه های ارتجاعی در دچار جایی گیر منطقی بشوند اگر از گروه سلطنت طلب باشند میگویند دمکراسی میخواهند ولی اسلامیستهای حکومتی هم چنان بر ضدیت عملی و نظری با دمکراسی پافشاری میکنند ولی اسلامیستهای رانده شده از حکومت یا اصلاح طلب وابسته بحکومت هم دم از نوعی دمکراسی تحریف شده میزنند
یکی از اساتید دانشگاه در باره اصلاح طلبان اسلامیستی مینویسد:
جای تأسف است که اصلاح طلبی وطنی ما به يک مشی ارتجاعی تبديل شده و روز به روز در گًل بيشتر فرو ميرود. از بازرگان به شريعتی، از شريعتی به خمينی و از خمينی به... غزالی. اصلاح طلبی وطنی میتواند به يک موج مترقی تبديل شود اگر از تجربه اصلاح طلبی دينی اروپايی درس بگيرد. اصلاح طلبی اخير بدو دليل موفق شد. يکی اينکه به گذشته پشت کرد. به سنت اگوستن بر نگشت، آنچنانکه سروش به غزالی باز ميگردد. ديگر اينکه اصلاح طلبی دينی در برابر موج روشنگری و آزاد فکری اروپا که دو قرن قبل از آن آغاز شده بود نايستاد. خود را در مسير آن موج قرار داد. از اين رو، هم دين نجات يافت و هم فرهنگ دمکراسی شکوفا شد. اين می تواند درس بزرگی برای اصلاح طلبان دينی وطنی ما باشد.
مهدی مظفری - استاد دانشگاه
جای تأسف است که اصلاح طلبی وطنی ما به يک مشی ارتجاعی تبديل شده و روز به روز در گًل بيشتر فرو ميرود. از بازرگان به شريعتی، از شريعتی به خمينی و از خمينی به... غزالی. اصلاح طلبی وطنی میتواند به يک موج مترقی تبديل شود اگر از تجربه اصلاح طلبی دينی اروپايی درس بگيرد. اصلاح طلبی اخير بدو دليل موفق شد. يکی اينکه به گذشته پشت کرد. به سنت اگوستن بر نگشت، آنچنانکه سروش به غزالی باز ميگردد. ديگر اينکه اصلاح طلبی دينی در برابر موج روشنگری و آزاد فکری اروپا که دو قرن قبل از آن آغاز شده بود نايستاد. خود را در مسير آن موج قرار داد. از اين رو، هم دين نجات يافت و هم فرهنگ دمکراسی شکوفا شد. اين می تواند درس بزرگی برای اصلاح طلبان دينی وطنی ما باشد.
مهدی مظفری - استاد دانشگاه
مرتجع به کسی میگویند که روش خصمانهای با ترقی، نویی، و پیشرفت داشته باشد و برای حفظ یا احیاء مجدد نظام فرسوده یا افکار کهنه و عقب مانده کوشش نماید.از ویکی پدیا
آیا در ایران این نیروها بجز سلطنت طلبان و اسلامیستها هستند؟
و یا گروه های دیگری مانند کمونیستهایی که در عمل و نه در نظر اینها را تایید میکنند
ارتجاع ایرانی در برابر پیشرفت کشور سد بزرگی است و عامل عقب ماندگی علمی و صنعتی و فرهنگی ماست.این ارتجاع با اصول دمکراسی و سکولاریسم و ارزشهای حقوق بشری مخالف است.امروزه که دمکراسی بر روی کاغذ دشمنی ندارد ارتجاع ایرانی سعی دارد خودش را دمکرات و معتقد به دمکراسی همم بنامد.مثلا مقامات جمهوری اسلامی میگویند ایران آزادترین کشور است و حقوق دمکراتیک مردم با انتخابات فراوان در تمام سطوح تامین میشود!!! که البته نمیتواند جلوه های ارتجاعی این رژیم مرتجع را بپوشاند.سلسله شاهنشاهی پهلوی هم همینطور ادعا میکرد بلکه کورش را هم بنیان گذار حقوق بشر مینامید ولی کسی بالای حرف شاه نمیتوانست نظری بدهد چه برسد به انتقاد کردن یا مخالفت با نظر شاه.شاه بر خلاف قانون اساسی کشور را تک حزبی هم کرد ولی از ادعای خودش در مورد کورش بنیان گذار حقوق بشر دست نکشید.
نیروهای حاکم بر کشور در نود سال اخیر ارتجاعی و ضد مردم و ضد کشور بودند علیرغم ادعای بسیارشان بر وطن پرستی و خواستار پیشرفت ایران بودن.
کمونیستها هم در عمل با مخالفت دمکراسی و اعای این که این دمکراسی امپریالیستی و مرتجعانه است در عمل با این نیروهای مرتجع ارتجاعی همراهی کرده اند و اسیر برداشتهای ایدئولوژیک خود هستند.در عمل کار بجایی رسیده است که مثلا عده ای از کمونیستها از آخوندها و سیاست آنها دفاع میکنند.
از نظر من هر کسی که در ایران با مظاهر مدرنیته ضدیت میکند ارتجاعی است .مظاهر مدرنیته دمکراسی ؛ سکولاریسم و ارزشهای حقوق بشری است.من فکر میکنم که مظاهر مدرنیته بهترین محک برای یافتن مرتجع و تشخیص ترقی خواهان است
اکثریت اپوزیسیون ایرانی دارای باورهای ارتجاعی و استبدادی هستند که منشا بسیاری از مسایل کشورمان است.این باورها متعلق به اسلامیستهای سیاسی و ناسیونال فاشیسم آریامهری است.این دو اپوزیسیون که در نود سال اخیر هم حاکمیت و هم اپوزیسیون هم بوده اند در عمل همسو با ارتجاع جهانی بوده اند که سبب عقب ماندگی در کشور ما شده اند.تا زمانی که مردم بسمت باورهای مدرنیته یعنی دمکراسی و سکولاریسم و حقوق بشر نروند نه تنها راهی برای اتحاد بین مردم موجود نخواهد بود بلکه زمینه ساز ادامه حکومت مرتجعین هم خواهند شد
از نظر من بر اساس منافع ملی و در حکومت استبدادی نمیتوان به اتحاد رسید زیرا منافع ملی خودش بر آمده از نظرات حاکمان است و منطبق بر دیدگاه سیاسی حاکمان است. مثلا در رژیم شاهنشاهی تقویت احساسات ملی و تقویت ارتش ملی ملاک بود و در رژیم اسلامی تقویت باورهای اسلامی و تقویت قدرت حکومت ملاک منافع ملی است. نام بردن از محک منافع ملی برای اتحاد سرپوش گذاشتن بر این ایده های و نظرات حاکمان است.ما را حاکمان به اتحاد نمیتوانند برسانند زیرا این حاکمان در طول تاریخ استبدادی فقط برای منافع خود کوشش کرده اند.ملت با رنسانس فرهنگی و دینی و سیاسی اگر بباورهای مدرنیته ای مزین شود یعنی باورهای دمکراتیک و ارزشهای حقوق بشری و سکولاریسم را باورهای خود و هویت خود بداند خواهد توانست بر خرافات و احساسات ضد عقلی فایق آید و عقب ماندگی علمی و صنعتی کشور را جبران نماید.البته اگر منافع ملی بر اساس حقوق مردم تعریف شود که در دمکراسی و سکولاریسم این منافع ملی بر اساس حقوق مردم خواهد بود زیرا آزادی بیان و نقد ادعاهای احزاب و حکومتها و مردم وجود دارد و این ما را از اشتباه جلوگیری میکند
ارتجاع ایرانی در عمل با تحریف و دروغ و فریب و نوکری بیگانه سعی دارد وضع موجود و بی عدالتی فعلی را حتما حفظ کند.بناچار جعل میکند و واقعیات تاریخی را تحریف میکند.مثلا در اذهان جا میاندازد علی امام اول شیعیان دو پسر تنی (حسن و حسین)و یک پسر ناتنی(ابوالفضل ) دارددر صورتی که علی پسران دیگری با نام ابوبکر و عثمان و عمر دارد.عمر داماد علی است ولی ارتجاع اسلامیستی این دو را دشمن هم دیگر نمایش میدهد که نه تنها رابطه ای ندارند بلکه در جنگ همیشگی هستند و از این تحریفات در نزد جناح دیگر ارتجاع ایرانی یا ناسیونالیسن اریامهری هم دیده میشود
عملیات مشترک نیروهای ارتجاعی برای فریب مردم ایران:
اول-تقویت خرافات ملی در ایران.مثلا ترکان از نژاد مغول و بازمانده مهاجمان به ایران هستند
یا کورش بنیان گذار حقوق بشر, شعر سعدی بر سر در سازمان ملل و ......
دوم تقویت خرافات اسلامی در جامعه که در سی و چهار سال اخیر نمونه های بسیاری را دیده ایم
سوم حمله به دمکراسی و سکولاریسم و حقوق بشر و سازمان ملل و مبارزان حقوق بشری در کشور
سوم - ضدیت با تولید در عمل و یا افزایش واردات و قاچاق دولتی نیازهای مردم در عمل
چهارم -تاکید بر ایدئولوژی و انکار ارزشهای مدرنیته ای مثل دمکراسی و سکولاریسم و ارزشهای حقوق بشری و تمایل به استبداد حکومتی
خلاصه ای از معیارهایی که عملا میتوان برای گروه های ارتجاعی ایرانی پیدا کرد:
اول -با ارزشهای حقوق بشری و دمکراتیک و سکولاریسم همسو با آنها مخالف هستند. اینها را میتوان بعد اجتماعی و سیاسی مدرنیته نامید یا به اختصار من بعدا مدرنیته خواهم خواند .
دوم -سعی دارند بجای ارزشهای مدرنیته که منطقی و بر حق و منطبق با عقلانیت ازاد و رهاست از ارزشهای احساساتی (متضاد عقلانیت ) استفاده کنند مانند اوهامات ایران باستانی و یا اسلامی.در این راه واقعیت را تحریف و جعلیاتی را سامان میدهند.
سوم - اینها اجازه گردش آزاد اطلاعاتی نمیدهند .مثلا اگر سایتی باشد نظر خوانندگان را منتشر نمیکنند و فقط بصورت تبلیغاتی خواسته و نظر خودشان را منتشر میکند که تکلیفی برای جامعه است و اگر قدرت داشته باشند مردم باید از آن نظرات تحمیل شده پیروی بکنند