« احترام عقاید و سپهر عمومی و اجتماعی | Main | کند و کاوی در ارتجاع ایرانی و برخوردش با مقوله دمکراسی خواهان »

ملل و دمکراسی 

 

 

تحزب بخش لاينفك توسعه دموكراسي است.  نمیتوان به‌جايي اشاره كرد كه در

آن‌جا تحزب نبوده ولي دموكراسي در آن جا شكل گرفته باشد. هر جا‌كه دموكراسي شكل گرفته، تحزب هم بوده است. 
 دمکراسی در جهان مثل سکته مغزی و یاقلبی نیست.بدن همه سیستمی بسیار شبیه به همدیگر است ولی  مثلا اجتماعات ایرانی و آمریکایی و باورها و سنن و برداشت بسیار

متفاوت است.بنظر من بدو دلیل دمکراسی در اروپا بالاتر از آمریکاست اولا دمکراسی آمریکایی زیر مجموعه یونیون است یعنی اول یونیون بعدا دمکراسی مثل انتخابات سال 2000 بین بوش و ال گور که ال گور رای بیشتری آورد ولی بوش با رای مشکوک فلوریدا که شاید با کمک جف بوش(برادر بوش) برنده  ایالت فلوریدا با پانصد رای شد!! دوم این که خاستگاه دمکراسی اروپا و انگلستان بوده است و روش اروپاییان بدمکراسی نزدیک تر است.با این که اروپا و آمریکا بهم  شبیه هستند باز هم اختلاف را در بین این دو میبینیم.در ضمن در اروپا مللی مانند روسیه وآلمان  وجود دارند که روح جمعی بر روج فردی در آن ملل  تسلط دارد این ملل  بیشتر تمایل به استبداد و فاشیسم دارند و در سابقه رسیدن بدمکراسی هم عقب تر از انگلستان هستند.بنابراین دمکراسی در بین تمام ملل جهان از نظر برخورد آن ملل و انتخاب نوع دمکراسی و اجرای مخصوص  دمکراسی با هم  فرق هایی دارد ولی اصول دمکراسی و یا انواع آن همه جااز نظر تئوریک  یکی است

 

دمکراسی و اجرایش در کشورهای مختلف با توجه به مصلحتها و بینش نیروهای حاکم بطرق مختلفی هم اجرا شده است مثلا در آمریکا  
اولاً در هر كدام از اين دو حزب، جمهوري خواه و دموكرات، راي دهندگان مي‌توانند اعلام بكنند كه عضو اين حزب هستند. بنابراين صد و چند ميليون نفر مردم آمريكا كه مي‌توانند راي بدهند، هر كدام از آن‌ها بايد قبل از راي دادن نام نويسي بكنند و مشخصات فردي و نشاني محل سكونت آن‌ها مشخص باشد. اين به‌خاطر آن است كه جلو تقلب را بگيرند. هر كس موقعي كه نام‌نويسي مي‌كند، مي‌تواند اعلام كند كه من عضو اين يا آن حزبم يا حتي مي‌تواند اعلام بكند كه من عضو هيچ حزبي نيستم اگر خود را عضو يكي از دو حزب معرفي كرده باشد، در انتخابات دروني آن حزب شركت مي‌كند كه رهبري حزب در آن پيش انتخابات مشخص مي‌شود. بنابراين، درهاي اين دو حزب تقريباً باز است و مثل حزب كارگر يا حزب محافظه‌كار انگليس نيست كه شما بايد حتماً عضو حزب بشويد، حق عضويت بدهيد و ديسيپلين حزبي را رعايت كنيد. در آمريكا، هركسي مي‌تواند بگويد كه من عضو حزب دموكراتم و در روز مشخص برود و به يكي از كانديداهاي آن حزب راي بدهد. بنابراين، حتي شيوه‌ي دموكراسي درون حزبي آن‌ها هم كمي با ديگران فرق مي‌كند. احزاب آمريكايي خيلي عوامانه‌تر هستند، شايد بشود اين كلمه را به‌كار برد، بنابراين در برنامه‌هايشان معمولاً سعي مي‌كنند كه بين گرايش‌هاي متفاوت درون حزب، مخرج مشترك بگيرند. ولي در عين‌حال سيستم آمريكا به‌گونه‌اي بنا شده است كه احزاب كوچك‌تر نتوانند وارد معادلات سياسي بشوند. اگر حزب سوم يا شخص سومي بخواهد در انتخابات شركت بكند، بايد يك تعداد امضا از هر پنجاه ايالت آمريكا جمع بكند تا اجازه داشته باشد كه ثبت نام بكند. در اين‌صورت؛ اگر مثلاً در چهل‌ونه ايالت بتواند يك مقدار راي جمع بكند، تنها در همان چهل‌و‌نه ايالت مي‌تواند در انتخابات شركت كند و در آن ايالتي كه راي نياورده است. نمي‌تواند شركت داشته باشد. بنابراين، اصولاً سيستم به‌گونه‌اي تعبيه و طرح‌ريزي شده است كه به ضرر حزب سوم باشد و بنابراين قدرت در دست اين دو حزب بزرگ است. حالا چرا اين كار را كرده‌ند؟ خوب، در زمان جنگ سرد مي‌خواستند در آمريكا ثبات سياسي برقرار باشد و به قول معروف، آمريكا بتواند در توفان‌هاي سياسي در برابر اتحاد شوروري بايستد. اين سيستم. ثبات سياسي زيادي را به آمريكا داده است، ولي در عوض دموكراسي را به قشر برگزيده يا اليت منحصر كرده است كه در مقابل احزاب سياسي اروپا خيلي عوامانه ترند.

در ايران در عرض يك قرن تقريباً سه‌انقلاب رخ داده است. اگر ما نهضت ملي را هم جزو انقلاب‌ها به‌حساب بياوريم كه شبيه انقلاب هم بود، هر بار كه انقلاب مي‌شود تغيير نظام سابق و جايگزيني آن با يك نظام جديد مطرح مي‌شود و اين يعني عوض شدن روابط توليدي، روابط سياسي و روابط اجتماعي. درحالي‌كه اگر حكومت دموكراسي قوام پيدا بكند، معناي دموكراسي اين است كه بر روند تقسيم قدرت يك نوع نظارت وجود دارد، همين‌طور بر تقسيم ثروت، روابط اجتماعي و روابط سياسي. اما هر بار كه در ايران اقدامي براي دموكراسي صورت گرفته است، به‌نظر مي‌آيد كه طبقات حاكم يا طبقاتي كه تازه حاكم شده‌اند؛ منفعت را در اين ديده‌اند كه جلوي اين نظارت بر قدرت اجتماعي و اقتصادي را بگيرند. مشروطه را در نظر بگيريد؛ قانون اساسي مشروطه، اجازه‌ي تحزب و اجازه‌ي داشتن مجلس مي‌دهد و مي‌خواهد همه‌چيز را بر مبناي قاعده و برنامه قرار دهد؛ به اين معنا كه يك نوع نظارت بر امور حكومتي را از طريق نهادهايي مثل پارلمان و احزاب برقرار سازد، ولي چون نهادهاي حكومت در دست افرادي مي‌افتد كه منافع اقتصادي و اجتماعي دارند خوب طبيعتاً به نفع آن‌هاست كه جلوي تحزب را بگيرند. اين به‌نظر من يك مشكل تاريخي‌در راه ايجاد حزب در ايران بوده است. يك مشكل ديگر هم اين است كه احزاب در ايران به‌نظر من با افراد مشخص مي‌شوند. تا موقعي كه احزاب با افراد شناخته بشوند، جلو شكل‌گيري و رشد حزب گرفته مي‌شود. در كشورهاي ديگر مي‌بينيد كه اين افراد نيستند كه حزب‌ها را مي‌سازند يا حتي اگر براي مدتي يك خانواده بر حزبي تاثير زيادي دارد، بعد از مدتي اين تسلط برطرف مي‌شود. مثلاً مي‌گويند كه كندي‌ها در آمريكا يا خانواده گاندي در هندوستان، ولي شما مي‌بينيد كه در عمل، خانم گاندي نخست‌وزير هندوستان نشد و آقاي ديگري از حزب كنگره به اين سمت رسيد. يا مثلاً در انگلستان، اگر آقاي بلر نباشد، اين‌گونه نيست كه حزب كارگر زيرورو بشود و از بين برود. حزب كارگر خواهد بود، كما اين‌كه ده‌ها سال بوده است. حزب جمهوري‌خواه در آمريكا هم با رفتن آقاي بوش از بين نمي‌رود چون اصلاً اين نكته نهادينه شده كه حزب به افراد ارتباط ندارد. افراد مي‌آيند و مي‌روند، ولي چيزي كه مهم است، نهادها و سنت‌هاي حزب است. مساله ديگر آن‌است كه در ايران، كساني كه به‌عنوان طبقات حاكم، حالا چه زمين دار و چه آن‌هايي كه نهادهاي اقتصادي ديگري را در دست داشته‌اند و دارند، منفعت آن‌ها در اين است كه تحزب شكل نگيرد و تحزب را مساوي آشوب و بلوا تبليغ كرده‌اند، زيرا آن را مساوي با از دست رفتن منافعشان يا احياناً نظارت بر اين منافع مي‌بينند.


 

Posted on Tuesday, July 16, 2013 at 11:06PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>