وقتی که در باره ایران مینویسیم کلیاتی را باید در نظر داشته باشیم
ما از دور کوهستان را میبینیم و یک تصویر کلی داریم.در این کوهستان دره های زیبا و یا یخچال های وسیع هم است.اگر در بررسی کوهستان ما از یک دره شروع کنیم و جزییات دره را بخوبی شرح بدهیم در عین حالی که بسیار واقعی بر خورد کرده ایم اما اگر تعبیرات ما برای کل کوهستان در نظر گرفته شودغلط خواهد بود.اگر اجتماع را کوهستان در نظر بگیریم و شما از احزاب این اجتماع صحبت کرده باشید ،نتیجه را نمیتوان به تمام اجتماع تعمیم داد.بنابراین ابتدا باید به شمای کلی این اجتماع نظر کنیم و بعدا تفسیر خود را در رابطه با کل اجتماع بیان کنیم تا در حد کلی و جزیی حرف ما همسو و درست باشد.اجتماع ایران دو مسئله عمده دارد.
اول این که این اجتماع دارای باور ها و عقاید ضد حقوق بشری و ضد اصول دمکراسی است که اکثرا توسط دو ارتجاع ملی ناسیونالیستهای آریامهری و اسلامیستی(ولایت فقیه -مجاهدین - مجاهدین انقلاب اسلامی- افکار نزدیک به نواب صفوی یا فداییان اسلام-ملایان سنتی حوزه های آخوندی و...) در جامعه پخش میشود.
دوم وابستگی اقتصادی ببیگانه است . ما از نظر اقتصادی وابسته به تولیدات بیگانه هستیم و هر نیازمان از خارج تامین میشود .اقتصاد ما در نود سال اخیر اقتصاد دلالی بر اساس واردات و رانت خوری حاکمان ما از این واردات بوده است یعنی حاکمان ما (رضا شاه و پسرش و خمینی و خامنه ای ) دلال تولیدات بیگانه و بر ضد تولیدات داخلی بوده اند.شما اگر از زمان رضا شاه کم کم جلوتر بیایید میبینید که ما وابسته تر به بیگانه میشویم و در زمان ملایان با سرعت بیشتری این وابستگی ادامه دارد.این اقتصاد با استبداد و آدم کشی و حق کشی و فساد همراه است و هر جه وابسته تر بشویم حکومت ما آدم کش تر ،دزدتر، و فاسد تر میشود
در کنار این دو ویژگی جامعه ما مسایل دیگری مطرح است که این مسایل خودش در رابطه با آن دو علت اصلی است.مثلا ما در دوران گذر از سنت بمدرنیته هستیم ارزشهای قدیمی حاکمند ولی زیر سوال رفته اندو سنتیان جامعه (ارتجاع اسلامی وارتجاع ناسیونالیستی ) در برابر تحول مقاومت میکنند و این دو در ابطه نوکری با ارتجاع جهانی و یا همان یک در صد حاکم در غرب هستند که همه مردم جهان را چه غربی و چه شرقی و چه شمال و چه جنوب را میچاپند تا منافع و ثروت و قدرت بیشتری بدست آورند
در کنار این دو عامل اصلی ما ملتی جهان سومی هم هستیم.این ملتهای جهان سومی خصوصات ویژه ای دارند که نشان ازاین دارد که منشا جهان سومی شدن این کشور ها بهمدیگر نزدیک است.كشور عقب مانده كه گاهي از آنان به عنوان كشور هاي توسعه نيافته و
يا در حال توسعه هم ياد ميشود؛ مشخصات مشتركي دارند
.یکم- به بيگانه براي تامين نيازمندي هاي خود محتاجند از نظر علمي عقب مانده هستند
.دوم- كشور ديكتاتوري است و گاه با كودتا هاي متعدد در تاريخ چند دهه آنان مواجه ميشويم
.سوم- يك چهارم تا بيش از يك دوم جمعيت در پايتخت زندگي ميكنند
چهارم - جامعه سطوح زندگي مختلفي را نشان ميدهدكه ممكن است مثلا طرز زندگي يك صد اخير را در كنار آخرين پديده هاي نو ببينيم. معمولا در هر گوشه ای سطوح مختلفی از زندگی موجود است که ممکن است تا دویست سال هم در تکنولژی با هم اختلاف داشته باشند
این مناطق مختلف مانند جزاير متعدد هستند كه به هم ربطي ندارند ؛ مگر اين كه منطقه اداره يك كشور عقب مانده هستند.
پنجم- اين قدرت سياسي است كه تعيين كننده است و اقتصاد تابعي از سياست است.در كشور هاي پيشرفته اين قدرت اقتصادي كه سبب بوجود آمدن قدرت سياسي براي سرمايه دار ميشود.
اين نشانه هاي مشترك بيان گر اين است كه منشاء يكساني را ميتوان براي اين كشور ها در نظر گرفت. اين كشور ها چه نفت داشته باشند و يا نفت نداشته باشند؛ اين حالت ها نشان ميدهند.
با اين تنبلي جامعه در اثر ثروت هاي ملي مثل نفت در جامعه ايراني ديده ميشود؛ ولي نميتوان وجود نفت را علت اصلي عقب ماندگي در ايران دانست.
قوانين سرمايه داري و داشتن نقطه قوت براي تاثير گذاري در كشورهاي عقب مانده از سوي كشور هاي پيشرفته عامل مستقيم تري ميباشد كه اين عامل همراه با سرمايه داران مالي كشورهاي عقب مانده كه با وارد كردن اجناس از كشور هاي پيشرفته موجب پسرفت صنعت داخلي هستند؛ ملت ها را به سمت عقب ماندگي ميكشانند
نجات ایران در بر پایی حکومتی دمکراتیک بر اساس ارزشهای حقوق بشری و رفتن بسوی خودکفایی علمی و اقتصادی است
http://efsha.squarespace.com/blog/2011/8/4/542925698210.html
علت اصلی انقلاب اقتصاد کمپرادوری و وابسته و دلالی کشور که ایادی دربار را تغذیه میکرد و بضد منافع ملی ما عمل میکرد؛ بود ودر جوار آن عدم باور به ارزشهای حقوق بشری که خود توسط وابستگی اقتصادی پدید آمده بود و بجای ارزشهای حقوق بشری ارزشهای ناسیونالیستی کورش پرستی و آریا پرستی تقویت شد تا بجای عقلانیت مردم احساسات مردم را تقویت کنند و مردم را از شعور و عقلانیت تهی کنند . بعلت همان احساس گرایی و رفتار دور از عقلانیت احساسات ناسیونالیستی در طی انقلاب با احساسات مذهبی عوض شد و از ملت آریایی ایران یک امت اسلامی ساخت ولی اقتصاد کمپرادوری دلالی نه تنها عوض نشد و یک اقتصاد تولیدی هم نشد بلکه جنبه های دلالی در اقتصاد ایران تقویت بیشتری شد که این نشان میدهد ملایان همان خط وابستگی و ایران بر باد ده را و سرکوب طبقات پایین را بدتر از شاه از سر گرفته اند و در واقع نوکر وعامل همان ابرقدرتهایی است که شاه نوکریش را میکرد. یعنی دیکتاتوری و اقتصاد کمپرادوری و ضدیت با ارزشهای حقوق بشری در بین مردم همه با هم ایران را بدام عقب ماندگی واسلام سیاسی کشاند یعنی کسی فعالان اقتصاد تولیدی و صنعتی را در زمان شاه ببازی نگرفت و آنان را از اهرم های سیاسی و قدرت در جامعه دور نگه داشتند.در واقع انقلاب در اصل یک ضد انقلاب از سوی فعالان اقتصاد کمپرادوری بوده است و هنوز هم اینان پیشروی میکنند ولی نامردانه با ماسک اقتصاد تولیدی و استقلال اقتصادی و تبلیغات در مورد صادرات غیر نفتی در دهه اول انقلاب جلو آمدند ودر جبهه اقتصادی هم مردم را گول زدند. عده ای میگویند که انقلاب شکست خورده است و ایران مورد استفاده قدرتهای بزرگ قرار میگیرد.یعنی در زمان شاه چنین بود و اکنون هم چنین است و حتی بیشتر از قبل یا دوره شاه غربیان و قدرتهای جهانی از وضع ایران آخوند زده بیشتر سود میبرند.این مسئله ا صلی ماست منافع ما در خطر است و مورد سو استفاده قدرتها خارجی هم هستیم .چرا ما بعد از این دهه های بعد از مشروطیت نمیتوانیم دشمن اصلی را پیدا کنیم؟ علتش در فرهنگ مسموم دینی و ملی ماست فرهنگی که در همه ابعادش ضد حقوق بشری است و حاکم و اپوزیسیونش مستبد و ضد حقوق بشری است. مگر نمیبینید که خودشان را برای کبیر نامیدن یک دیکتاتور ضد مشروطه بداد و فغان میرسانند که بگویند رضا شاه کبیر .چگونه یک دیکتاتور میتواند خوب باشد ؟ چگونه ارزشهایی را که دیکتاتور میگوید میتواند خوب باشد؟ چرا ما ملت بدنبال این ارزشهای ضد حقوق بشری میرویم؟
Reader Comments