روشن فکری دینی تناقضی اشکار است
در باره روشنفکران دینی
مسئله این است که با اسلام و یا هر دین سازمان یافته دیگری که ذاتا سیاسی است نمیتوان جامعه را اداره کرد.ارزش دین از هر نوعش چه شخصی و چه سازمان یافته در حد اشعار سعدی و حافظ است و هیچ کس حق تحمیل آن را به افرااد اجتماع ندارد.چه بدین معتقدیم و چه مخالف آن باید بپذیریم که اداره اجتماع با ارزشهای دینی سبب فساد و آدم کشی و عقب ماندگی است.جامعه را باید بر اساس یافته های عقلانیت آزاد و رها و خود محور که نوکر دین و یا ایدئولوزی نیست و ماموریت ان کشف حقیقت و رفاه وبقای همه انسانهاست، اداره کرد.
نوشته های باور مندان به ادیان سازمان یافته حاوی دو خطاست.اول این که میگویند دین متحد کننده بشریت است بلکه بر عکس دین باعث شکاف بین انسانها است و کشتار جنگهای مذهبی گواه این ادعای بنده است. دوم این که به دنبال دینهایی هستند که دکان سیاسی نباشد ولی دین غیر سیاسی در تاریخ هیچ گاه وجود نداشته است بویژه ادیان سازمان یافته که اصلا کارکرد سیاسی و غیر دینی آنها بیش از کارکرد دینی آنهاست.دین در کارکرد اجتماعی سیاسی فقط دردسر ساز و پدید آورنده ناحقی و کشتار است.این باور مندان به ادیان سازمان یافته مثل اسلام و یهودیت و مسیحیت ادعا میکنند دین کاران(ملایان و کشیشان و خاخامها) برای نفع خود قوانین را بنام خدا ایجاد کرده اند و با آن قوانین دکان سیاسی خود را اداره میکنند و این قوانین ربطی بخدا و دین پاک و غیر سیاسی ندارد.البته ملایان در مورد مسیحیان میگویند که قوانین دین مسیح حرف اصلی خدا نیست بلکه دستکاری شده است و کشیشان هم ملایان و محمد را متهم به تقلب در کار خدا میکنند. اولا ما دینی نداریم که غیر سیاسی باشد باورهای فرد اگر به اجتماع و بروابط بین افراد بیاید سبب کنشهایی خواهد شد و با توجه به این که دین سبب شکاف بین انسانها شده است واز قوانین آن بر علیه جان و مال و ناموس مردم استفاده شده است لازم است از قدرت اجتماعی و سیاسی بدور باشد و حتی قدرت فرهنگی هم نباشد.خمینی با قوانین همین اسلام سیاسی هزاران تن از زندانیان سیاسی که هر موی هر کدام از آنها به صدها خمینی و اسلام او میارزید را اعدام کرد.پشتیبانی این باورمندان به ادیان سازمان یافته پشتیبانی از کشتار و ناحقی هایی است که از دین بر میخیزد.از این کشتار های مذهبی و دکانهای سیاسی حمایت نکنید و بدنبال دین اصلی غیر سیاسی هم نگردید زیرا چنین ادیانی وجود ندارد. لطفا خودتان و دیگران فریب ندهید.راه نجات ایران بر پایی حکومتی دمکراتیک بر اساس ارزشهای حقوق بشری و رفتن بسوی خود کفایی علمی و اقتصادی است
ما روشنفکر دینی نداریم.زیرا باور دینی داشتن و به آن عمل کردن مخالف روشنفکری است.روشنفکر دینی مثل کچل مو فرفری است. این شدنی نیست.ما اصلاح گران دینی داریم که دین را بسمت خرافات بیشتر میبرند مثل خمینی و یا بسمت اصلاحات بیشتر و درهر دو حالت اصلا هم چنان ضد روشن فکری باقی میماند
از افشا:
خدا پاک است و بخشنده
خدا یک خالق زنده
خدا عقلی بما داده
که باشیم پاک و آزاده
اگر پیغمبر سامی
شده بر عقل تو دامی
تخیل برتر از عقلت
تجارب ضد هر نقلت
چگونه نیستی هشیار
چرا درمانده ادبار
چرا بی عقل و درمانده
در این وادی چرا مانده
ببین عقلست پیغمبر
بری از ملا و منبر
براه عقل بشو عادل
جهان خرم ز هر عاقل
بنای زندگی گستر
که عاقل با حق هم سنگر
کدام عقل میتواند ادعای پیامبری بکند؟:
خرد هم وسیله ای مثل وسایل دیگر است! مثل چاقو و یا ماشین.شما میتوانید استفاده خوب از خرد بکنید و یا استفاده بد از خرد بکنید باید سعی کرد با ارزشهای عادلانه وعاقلانه جلوی استفاده بد از خرد و عقل را گرفت .همانطوری که جلوی استفاده بد از چاقو را میگیرند: اگر با چاقو به کسی حمله شود مجازات دارد ولی اگر با همان چاقو جراحی شود و بیمار را از مرگ نجات دهند تشویق هم میشوند و جایزه هم میگیرند.استفاده بد از خرد باید مجازات داشته باشد:
استفاده بد از خرد جایی است که ارزشهای حقوق بشری پامال شده باشدمثلا آزادی بیان نباشد آزادی تحصیل نباشد _ آزادی انتخابات نباشد و ....
عقلی که مورد حمایت قرار باید بگیرد عقلی است که خودکفا و آزاد و رها باشد و هدفش کشف حقیقت و رفاه انسانهای امروز وآینده باشد
عقلی که آزاد و مستقل و خودمحور است و نوکر دین و یا ایدئولوژی نیست پرستش کورش را بعنوان سلاحی علیه حقوق بشر مردم ایران رد میکند.
بعضی از عقلها عقل ناقص و نوکر هستند مثلا عقل مسیحی عقلی است که در خدمت اشاعه عقایدی است که در انجیل بیان شده است و هیچگاه آن عقل حق ندارد(یعنی خودفروخته است) که مسیح را انکار کند با این که فردی بنام مسیح حتی در تاریخ مدون وجود ندارد! یا عقل هیتلری عقلی است که در خدمت اثبات حرفهای هیتلر و ایدئولوژی نازی است یعنی عقل هیتلری حق ندارد که نازیسم را انکار کند وو سوال کند چرا باید یهودیان را کشت و چرا ملت آلمان برترین است.از این لحاظ عقل هیتلری عقلی ناقص و نوکر است و به همین ترتیب عقل اسلامی هم عقلی است که سنت محمد و نوشته های قران او را تایید کند و نه تنها حق ندارد علیه آن نوشته ها و سنن دلیلی ارائه کند بلکه اگر دیگران هم دلیلی بر رد عقاید و نوشته های قران آوردند این عقل اسلامی باید آنها را بچالش بگیرد و نتیجه آن عقل اسلامی علمی است که در اسلام میگویند باید بدنبال آن علم بود منظور از علم اسلامی شیمی و فیزیک و ... نیست بلکه پیدا کردن تاییدیه ای بر قران و سنت محمد است.اسلام هم مثل هر دین دیگری با علمی که حرفهای محمد و دیگر پیامبران را انکار کند ضدیت دارد.
عقلی که کورش پرستان بکار میبرند عقلی است که نمیتواند کورش را رد کند. اگر در آن ایدئولوژی یکی بگوید کورش دیکتاتور بود و آدم میکشد و کشور گشایی میکرد ضد ایرانی و ضد کورش تلقی شده و دشمن شمرده میشود.از این عقل بنام خرد در تبلیغات کورش پرستان میاید باید بر حذر بود.
بنابراین همه ما باید یاد بگیریم که چگونه از عقل و خرد استفاده درست بکنیم.
در باره روشنفکران دینی مسئله این است که با اسلام و یا هر دین سازمان یافته دیگری که ذاتا سیاسی است نمیتوان جامعه را اداره کرد.ارزش دین از هر نوعش چه شخصی و چه سازمان یافته در حد اشعار سعدی و حافظ است و حق تحمیل آن را هیچ کس به افرااد اجتماع ندارد.چه بدین معتقدیم و چه مخالف آن باید بپذیریم که اداره اجتماع با ارزشهای دینی سبب فساد و آدم کشی و عقب ماندگی است.جامعه را باید بر اساس یافته های عقلانیت آزاد و رها و خود محور که نوکر دین و یا ایدئولوزی نیست و ماموریت ان کشف حقیقت و رفاه وبقای همه انسانهاست، اداره کرد.
نوشته های باور مندان به ادیان سازمان یافته حاوی دو خطاست.اول این که میگویند دین متحد کننده بشریت است بلکه بر عکس دین باعث شکاف بین انسانها است و کشتار جنگهای مذهبی گواه این ادعای بنده است. دوم این که به دنبال دینهایی هستند که دکان سیاسی نباشد ولی دین غیر سیاسی در تاریخ هیچ گاه وجود نداشته است بویژه ادیان سازمان یافته که اصلا کارکرد سیاسی و غیر دینی آنها بیش از کارکرد دینی آنهاست.دین در کارکرد اجتماعی سیاسی فقط دردسر ساز و پدید آورنده ناحقی و کشتار است.این باور مندان به ادیان سازمان یافته مثل اسلام و یهودیت و مسیحیت ادعا میکنند دین کاران(ملایان و کشیشان و خاخامها) برای نفع خود قوانین را بنام خدا ایجاد کرده اند و با آن قوانین دکان سیاسی خود را اداره میکنند و این قوانین ربطی بخدا و دین پاک و غیر سیاسی ندارد.البته ملایان در مورد مسیحیان میگویند که قوانین دین مسیح حرف اصلی خدا نیست بلکه دستکاری شده است و کشیشان هم ملایان و محمد را متهم به تقلب در کار خدا میکنند. اولا ما دینی نداریم که غیر سیاسی باشد باورهای فرد اگر به اجتماع و بروابط بین افراد بیاید سبب کنشهایی خواهد شد و با توجه به این که دین سبب شکاف بین انسانها شده است واز قوانین آن بر علیه جان و مال و ناموس مردم استفاده شده است لازم است از قدرت اجتماعی و سیاسی بدور باشد و حتی قدرت فرهنگی هم نباشد.خمینی با قوانین همین اسلام سیاسی هزاران تن از زندانیان سیاسی که هر موی هر کدام از آنها به صدها خمینی و اسلام او میارزید را اعدام کرد.پشتیبانی این باورمندان به ادیان سازمان یافته پشتیبانی از کشتار و ناحقی هایی است که از دین بر میخیزد.از این کشتار های مذهبی و دکانهای سیاسی حمایت نکنید و بدنبال دین اصلی غیر سیاسی هم نگردید زیرا چنین ادیانی وجود ندارد. لطفا خودتان و دیگران فریب ندهید.راه نجات ایران بر پایی حکومتی دمکراتیک بر اساس ارزشهای حقوق بشری و رفتن بسوی خود کفایی علمی و اقتصادی است ما روشنفکر دینی نداریم.زیرا باوره دینی داشتن و به آن عمل کردن مخالف روشنفکری است.روشنفکر دینی مثل کچل مو فرفری است. این شدنی نیست.ما اصلاح گران دینی داریم که دین را بسمت خرافات بیشتر میبرند مثل خمینی و یا بسمت اصلاحات بیشتر و در اصل هم چنان ضد روشن فکری باقی میماند.
نوشته های باور مندان به ادیان سازمان یافته حاوی دو خطاست.اول این که میگویند دین متحد کننده بشریت است بلکه بر عکس دین باعث شکاف بین انسانها است و کشتار جنگهای مذهبی گواه این ادعای بنده است. دوم این که به دنبال دینهایی هستند که دکان سیاسی نباشد ولی دین غیر سیاسی در تاریخ هیچ گاه وجود نداشته است بویژه ادیان سازمان یافته که اصلا کارکرد سیاسی و غیر دینی آنها بیش از کارکرد دینی آنهاست.دین در کارکرد اجتماعی سیاسی فقط دردسر ساز و پدید آورنده ناحقی و کشتار است.این باور مندان به ادیان سازمان یافته مثل اسلام و یهودیت و مسیحیت ادعا میکنند دین کاران(ملایان و کشیشان و خاخامها) برای نفع خود قوانین را بنام خدا ایجاد کرده اند و با آن قوانین دکان سیاسی خود را اداره میکنند و این قوانین ربطی بخدا و دین پاک و غیر سیاسی ندارد.البته ملایان در مورد مسیحیان میگویند که قوانین دین مسیح حرف اصلی خدا نیست بلکه دستکاری شده است و کشیشان هم ملایان و محمد را متهم به تقلب در کار خدا میکنند. اولا ما دینی نداریم که غیر سیاسی باشد باورهای فرد اگر به اجتماع و بروابط بین افراد بیاید سبب کنشهایی خواهد شد و با توجه به این که دین سبب شکاف بین انسانها شده است واز قوانین آن بر علیه جان و مال و ناموس مردم استفاده شده است لازم است از قدرت اجتماعی و سیاسی بدور باشد و حتی قدرت فرهنگی هم نباشد.خمینی با قوانین همین اسلام سیاسی هزاران تن از زندانیان سیاسی که هر موی هر کدام از آنها به صدها خمینی و اسلام او میارزید را اعدام کرد.پشتیبانی این باورمندان به ادیان سازمان یافته پشتیبانی از کشتار و ناحقی هایی است که از دین بر میخیزد.از این کشتار های مذهبی و دکانهای سیاسی حمایت نکنید و بدنبال دین اصلی غیر سیاسی هم نگردید زیرا چنین ادیانی وجود ندارد. لطفا خودتان و دیگران فریب ندهید.راه نجات ایران بر پایی حکومتی دمکراتیک بر اساس ارزشهای حقوق بشری و رفتن بسوی خود کفایی علمی و اقتصادی است ما روشنفکر دینی نداریم.زیرا باوره دینی داشتن و به آن عمل کردن مخالف روشنفکری است.روشنفکر دینی مثل کچل مو فرفری است. این شدنی نیست.ما اصلاح گران دینی داریم که دین را بسمت خرافات بیشتر میبرند مثل خمینی و یا بسمت اصلاحات بیشتر و در اصل هم چنان ضد روشن فکری باقی میماند.
البته ما هزاران نوع عقل داریم و محدود به عقول فوق نیست.عقل خود پرستی داریم که فقط بدنبال منافع خود بر ضد منافع دیگران است و همین طور عقول دیگر
اسلام نه راه حل ما بلکه مسئله ماست
Reader Comments