دکتر مصطفی رحیمی نماد روشنفکری ایران
مصطفی رحیمی (زاده ۱۳۰۵ در نائین ـ درگذشته ۹ مرداد ۱۳۸۱ در تهران) استاد دانشگاه، نویسنده و مترجم ایرانی است.
رحیمی در دهه چهل شمسی با ترجمههایی از سارتر، دوبوار، کامو، برشت و دیگران در شناسایی مکاتب فلسفی و هنر و ادبیات غرب در فضایروشنفکری آن زمان کوشید. اما او خود نیز دارای تآلیفات متعددی و به خصوص در بارهٔ جایگاه و نقش روشنفکر در اجتماع میباشد
زندگی نامه
مصطفی رحیمی در سال 1305 در نایین متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در همان شهر به پایان رساند و برای تحصیلات دوره اول دبیرستان بهیزد رفت و دوره دوم دبیرستان را در اصفهان خواند و سپس به تهران آمد و در دانشکده حقوق دانشکاه تهران به ادامه تحصیل پرداخت. در سال ۱۳۳۷ به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن دوره دکتری خود را گذراند. در پاریس با افکار ژان پل سارتر آشنا شد. در بازگشت به تهران وارددادگستری شد. در سالهای دهه ۴۰ به ترجمه پرداخت، و مدتی در دانشگاه تهران ادبیات غرب را تدریس کرد.
در روزهای اواخر دیماه ۱۳۵۷، روزنامهٔ آیندگان در شماره دهم دیماه، ناممهای را با امضای دکتر مصطفی رحیمی، خطاب به سید روحالله خمینی، مبنی بر دلایل شخصاش در مخالفت با مدل حکومتی «جمهوری اسلامی» منتشر کرد. عنوان نامه بود: «چرا با جمهوری اسلامی مخالفم.»[۲] [۳]
وی در بخشی از نامه مینویسید :«آن چنان كه من میفهمم، جمهوری اسلامی یعنی آن كه حاكمیت متعلق به روحانیون باشد.» این در حالی است که در پیش نویس قانون اساسی که به امضا و تأیید سید روحالله خمینی رسید ولایت فقیه وجود نداشت و در مجلس خبرگان به پیشنهاد سیدمحمد کیاوش ، عبدالرحمن حیدری و حسن آیت وارد قانون اساسی شد.[۴] مصطفی رحیمی سه سال بعد از نگارش نامه اش خطاب به روح الله خمینی در روزنامه آیندگان، به علت نوشتن متنی به اسم «عصرانه حکومت قانون» در سال ۱۳۶۰ بیش از سه ماه بازداشت شد.[۵] وی در تاریخ ۹ مرداد ۱۳۸۱ درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد.
کتابشناسی
شعر
- بهشت گمشده، ۱۳۲۸
داستان
- اتهام، ۱۳۵۷
- باید زندگی کرد ۱۳۵۶
- قصههای آن دنیا ۱۳۵۶
نمایشنامه
- آناهیتا، ۱۳۴۹
- تیاله، ۱۳۵۶
- دست بالای دست، ۱۳۵۷
- هملت، ۱۳۷۱
مجموعه مقالات
- یأس فلسفی، ۱۳۴۵
- نگاه، ۱۳۴۸
- نیم نگاه، ۱۳۴۹
- دیدگاهها، ۱۳۵۲
- گامها و آرمانها، ۱۳۷۰
- آزادی و فرهنگ، ۱۳۷۴
- عبور از فرهنگ بازرگانی، ۱۳۷۴
بررسی و تحقیق
- قانون اساسی ایران و اصول دمکراسی، ۱۳۵۴
- اصول حکومت جمهوری، ۱۳۵۸
- تراژدی قدرت در شاهنامه، ۱۳۶۹
- حافظ اندیشه، ۱۳۷۱
- سیاووش بر آتش، ۱۳۷۱
- درباره ژان پل سارتر
- مارکس و سایههایش (پس از مرگ وی منتشر شد)
- دمی با دشتی
ترجمهها
- آنکه گفت آری، آنکه گفت نه ۱۳۳۸ برتولت برشت
- اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر ۱۳۴۴، ژان پل سارتر
- هنرمند و زمان او ۱۳۴۵، کامو و دیگران
- ننه دلاور و فرزندان او ۱۳۴۵، برتولت برشت
- ادبیات چیست ۱۳۴۸، ژان پل سارتر
- ارفه سیاه ۱۳۵۱، ژان پل سارتر
- نقد حکمت عامیانه ۱۳۵۴ سیمون دوبوار
- رسالت هنر،۱۳۵۶، آلبر کامو و دیگران
- ادبیات و اندیشه ۱۳۵۶، سارتر و دیگران
- مجازات اعدام،۱۳۵۶، مارک آنسل
- آنچه من هستم ۱۳۵۷، ژان پل سارتر
- کشتار عام ۱۳۵۷، ژان پل سارتر
- حقوق و جامعه شناس ۱۳۵۸، گورویچ و دیگران
- تعهد کامو ۱۳۶۲، آلبر کامو
- دیالکتیک ۱۳۶۲، فولکیه
- پرولتاریا، تکنولوژی، آزادی ۱۳۶۳، آندره گرز
- بحران مارکسیسم ۱۳۷۰، کاری گروهی
- پروسترویکا و نتایج آن ۱۳۷۰، کاری گروهی
- جنگ خلیج فارس ۱۳۷۰، سالینجر/ لوران
- سخن پاز ۱۳۷۱، اکتاویو پاز
- چرا شوروی متلاشی شد ۱۳۷۳، کاری گروهی
- هملت، ویلیام شکسپیر، ۱۳۷۱
پانویس
- ↑ شایگان، حسن. «وداع با دکتر مصطفی رحیمی». وبگاه نور ، اطلاعات سیاسی - اقتصادی. بازبینیشده در ۱۷ ژانویه ۲۰۱۲.
- ↑ چرا با جمهوری اسلامی مخالفم؟ مصطفی رحیمی
- ↑ مصطفی رحیمی و اولین نامه به آیتالله خمینی؛ 'چرا با جمهوری اسلامی مخالفم؟' حشمت حکمت روزنامه نگار و پژوهشگر فرهنگی؛ ۲۵ دی ۱۳۹۰
- ↑ ««اصل ولایت فقیه در پیشنویس قانون اساسی وجود نداشت»». رادیو فردا. بازبینیشده در ۱۷ ژانویه ۲۰۱۲.
- ↑ ««مصطفی رحیمی و اولین نامه به آیتالله خمینی؛ 'چرا با جمهوری اسلامی مخالفم؟'»». بیبیسی فارسی. بازبینیشده در ۱۶ ژانویه ۲۰۱۲.
منابع
- یادواره دکتر مصطفی رحیمی. نشریه آزادی، شماره ۳۰، پاریس، بهار ۱۳۸۲
- چرا با جمهوری اسلامی مخالفم؟، مصطفی رحیمی
- منبع
- http://ref.kodoom.com/مصطفی_رحیمی
تلویزیون هلند اعلام كرده بود كه فیلم «باشو، غریبه كوچك» را نشان خواهد داد. سر ساعت آماده شد و نشستیم به دیدن فیلم. بی تاب بود و بی دریغ احساسات خود را درباره ایران نشان می داد. تا فیلم رسید به صحنه ای كه بچه ها با هم شعری می خواندند: «ما فرزندان ایرانیم...» یك باره چنان گریست كه پدر مرده ای! نگران شدیم. نتوانست بقیه فیلم را نگاه كند.
دکتر رحیمی: سیاستمداران تأثیرشان به شکل یک حزب سیاسی تاثیری فوری و آنی است و این دلایلی هم دارد مثلاً اگر حزب سوسیالیست در مملکتی بخواهد با برنامه ای مخالفت کند چون دارای مجله و روزنامه و امکانات مشابه است مسلماً تاثیر مخالفتش آنی خواهد بود. اما روشنفکر و نویسنده فقط می تواند مطلبی بنویسد یا کتابی چاپ کند که این مطلب و کتاب را ابتدا یک گروهی می بینند و می خوانند و این عده به گروه دیگر سفارش می کنند که بخوانند و برروی آن بین مردم بحث و گفتگو می شود و به هرحال این از نظر زمانی بطول می انجامد. که گرچه تاثیر روشنفکر و نویسنده در انقلاب یا مخالفت با یک برنامه دولت آنی نیست ولی تاثیرش در دراز مدت معلوم می شود و در انقلاب ایران هم بی شک چنین خواهد بود.
در اینجا خالی از لطف نیست که برخورد یکی از سیاسیون وقت را نسبت به نامهء دکتر رحیمی خطاب به خمینی را به اطلاع شما برسانم تا شاهدی باشد بر ادعایی که در پست قبلی برایتان شرح دادم و آن اینکه در آن برهه از زمان اگر با "ما" بودی در خط مردم، خلق، طبقهء کارگر و مستضعفین ... بودی و اگر نه خائن و وابسته و جاسوس و مزدور ....
دكتر ممكن از نهضت آزادی كه در دولت مهندس بازرگان به مقام معاونت وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی رسید در مورد نامهء رحیمی مطلبی به روزنامهء آیندگان فرستاد که در شماره اول بهمن ماه ١٣٥٧ درج شد. او چنین نوشت: « نامه ی مذكور (نامه رحیمی خطاب به خمینی) با آنكه خیلی مفصل است ولی محور اصلی آن بیشتر در موضوع جدا نگهداشتن حكومت جمهوری از محتوای دینی (در اینجا اسلامی آن) است، كه خوشبین ترین خواننده رابه یاد فریاد شوم استعمار گرانی می اندازد كه سالیان دراز است كه تبلیغ می كنند كه دین از سیاست جداست، و شخص دیندار باید خود را از آلودگی های اداره ی جامه و مسایل مربوط به حكومت كنار بكشد. در ادمه او می افزاید كه مصطفی رحیمی « به دلایلی كه خود به دست می دهد تحت تاثیر و تلقی بینش خامی از مذهب اروپایی عصر حاضر است». دکتر ممکن بر نویسنده آن نامه خرده میگیرد كه به زعم رحیمی « جمهوری اسلامی یعنی اینكه حاكمیت متعلق به روحانیون باشد». و در ادامه میگوید « این نحو برداشت نیز ناشی از همراه داشتن عنصری از سوابق ذهنی است كه منشاء آن اعماق سیاه قرون وسطی غرب و حاكمیت كلیسا بر مردم است و تصویری كه در برابر نویسنده از حاكمیت روحانی آن دوره نقش می یابد. اگر نویسنده با مكتب تشیع و اسلام آشناعی عمیق می داشت متوجه می شد كه در اسلام طبقه ای به اسم روحانیت وجود ندارد». او به رحیمی میتازد كه چرا نوشت« قواعد معیشتی اسلام (سیاسی، اقتصادی و اجتماعی) برای حل بحران های امروزی كافی نیست، و چرا رحیمی به عناصر مختلف اسلام از آن جمله اجتهاد در اسلام توجه نداشته است»! دکتر ممکن می افزاید كه « در مفهوم حكومت در غرب و مفهوم حكومت در شرق، و بخصوص جهان اسلام، همانقدر فاصله هست كه [مابین] لغت پلیتیک و سیاست. گرچه كتب لغت این دو را به یك معنا گرفته اند، ولی این دو ترجمهء دقیق یكدیگر نیستند. پلیتیک به معنای اداره ی مملكت است، بدان معنا كه دولت موظف است وسایل رفاه و آسایش زندگی روزمره ی مردم را فراهم آورد و محیطی ایجاد كند كه هر كس زندگی خود را به نحوی كه می خواهد بنماید و سالیان چند بار هم در سرنوشت مردم دخالت كند، مثلا هر چند سال یكبار رأی برای انتخاب نمایندگا
و واقعاً که حق با دکتر ممکن است چراکه که در این ٢٨ سال داریم تنبیه میشویم. ولی با این حال از ارتقاع درک و فهم مردم من چیزی نمیبینم شما چطور؟
دکتر ممکن پس از برکناری دولت بازرگان بپاریس رفته است و مخالف ملایان است!!!ر
http://www.namir.info/home/pdf/af6/momken.htm
Reader Comments