استقرار دیکتاتوری ها از راه انتخاب مردم
کی ترقی خواهان کشور را میتوانند در دست بگیرند؟ آیا با کودتا و با فشار نظامی مردم را ترقی خواه خواهند کرد.بنابراین ابزار دست این ترقی خواهان باید روشن باشد.این ابزار همان رنسانس فرهنگی و ملی و دینی است تا این رنسانس بوجود نیاید و مثلا باورهای حقوق بشری در بین مردم جا نیفتد کاری از پیش نخواهد رفت. در ضمن دمکراسی منشاش عصر روشنگری و عقلانیت است تا زمانی که مردم به عقلانیت رو نیآورند و فقط احساسات مذهبی و ملی را با چشم بسته قبول کنند بجایی نخواهند رسید و حتی مثل رفراندم خمینی سبب بر آمدن دیکتاتوری هم خواهند شد.این موردی است که رضا پهلوی مثل خمینی میخواهد با یک رفراندم آری یا نه بسلطنت دیکتاتوری دیگری را بر قرار کند
اهمیت ارزشهای حقوق بشری در ایران و در باورمندی مردم به این ارزشها برای شکست استبداد ایرانی اسلامی
http://efsha.squarespace.com/blog/2011/7/2/774975790655.html
_________________________
استقرار دیکتاتوری ها از راه انتخاب مردم
دیکتاتوری پرولتاریا یک حرکت فاشیستی نیست اما ایده پنهان در آن یعنی استقرار دیکتاتوری از راه جنبش کارگری و توده ایی الگوی فاشیستها واقع گردیده است. فاشیستها که پیوسته مورد حمایت آشکار و پنهان سرمایه های مالی و انحصاری بوده اند اندیشه استقرار دیکتاتوری از راه انقلاب مردمی و توده ایی را از چپ های مدعی دیکتاتوری پرولتاریا عاریه گرفتند.
امروزه انقلاب های دست راستی و محافظه کارانه چنان عمومی شده است که در دستور روز برنامه های امپریالیستها در منطقه قرار گرفته است.
هدف این برنامه ها استقرار دیکتاتوری ها و استبداد های نظیر استبداد ولایت فقیه نه از راه کودتا و راه نظامی آشکار بل که با مساعدت آشکار و پنهان کودتا و قشون نظامی راه اندازی جنبش های دست راستی و محافظه کار و به این معنا انقلاب و رفراندم و از این راه برپایی نظام های پادشاهی و دیگر مدل هایی از نظام فردی نظیر ولایت مطلقه فقیه ست.
همان گونه که در بالا ذکر شد چپ هایی که در پی دیکتاتوری پرولتاریا و به قول خود شان دمکراسی پرولتری یعنی حکومت مردمی از راه انقلاب کارگری اند استدلال های خاص خود و در نهایت اهداف ترقی خواهانه ایی دارند که به جای خود محفوظ است. و از اینرو همه آنهایی که سعی کرده اند این چپ را به فاشیسم متهم کنند مطلقا در اشتباه اند.
اما جالب در این میان نحوه استدلات این چپ پیرو دیکتاتوری مردمی است که مشابهات با استدلاتی دارد که راست فاشیست از آن بهره برداری می کند.
در کشور ما نظر به جوان و بالنده بودن پرولتاریا یعنی در کشوری که ظاهر 93 درصد صنایع مدرن کمتر از 50 نفر پرسنل دارند و همین مقدار 63 درصد اشتغال کشور را به خود اختصاص می دهند و اقتصادی که نظر به فائق بودن بخش سنتی و تجاری بر آن در معرض فروپاشی است در چنین کشوری طبیعی است که صرف نظر از هسته مرکزی از جامعه کارگری- که این هم پس از انقلاب مورد ضربات سهمگینی قرار گرفت- هاله گسترده ایی از پرولتاریا بر حول این هسته مرکزی وجود دارند که از نظر اجتماعی بسیار متغیر و درارتباط با شرایط سنتی در شهر وروستا می باشند.
از کانال همین ارتباطات اجتماعی است که مدام راست و محافظه کار اجتماعی سموم خود را بر بدنه پرولتاریای جوان و بالنده ایران تزریق می کند.
در همین سمپاشی ها دست راستی در جامعه کارگری است که اندیشه های گوناگون دیکتاتوری مردمی در هم می آمیزند و برآیند آن در نهایت بسود نیروهای فاشیست تمام میشود.
استقرار دیکتاتوری ها از راه انتخاب مردم در واقع یکی از همین سمپاشی های دست راستی که با دیکتاتوری پرولتاریا در بستر چنین درهم آمیزی هسته چپ و پوسته ضخیم دست راستی فرصت مناسبی برای آمیزش می یابد.
اندیشه حاکم بر نظریه استقرار دیکتاتوری از راه انتخاب مردم بسیار ساده و به همان میزان هم قدیمی و عامه فهم است.
وجه اولیه این اندیشه انتقام گیری است. جوهر سنتی و دست راستی این اندیشه در این است که جامعه سنتی که تناسبی با نظام سیاسی دمکراتیک ندارد با علم به این تناسب در پی دمکراسی نیست بل که در پی انتقام و جابجایی دیکتاتوری است.
به این اعتبار پایگاه اجتماعی و طبقاتی دیکتاتوری در جامعه سنتی تغییر می کند اما دیکتاتوری باقی میماند. بطور مثال آن گونه در کشور ما روی داد از دست اشرافیت فئودالی و سرمایه داری وابسته به خارج درفقدانشان مبدل به دیکتاتوری آخوندی و بازاریان و سرمایه داران تجاری می گردد.
وجه دوم این اندیشه تحریف از دمکراسی است. بر این پایه دمکراسی همان روی دیگردیکتاتوری است. در این اندیشه سنتی هر حکومتی در نفس خود یک دیکتاتوری برعلیه و همزمان برای صاحبان آن یک دمکراسی است. پس فقط این می ماند که دمکراسی و دیکتاتوری را که حکومت نام دارد از آن خود نمود.
وجه سوم این اندیشه سنتی باز در ارتباط است با تحریف دمکراسی اما این بار در نحوه استقرار دیکتاتوری و استقرار حکومت. بر پایه این اندیشه دیکتاتوری ها نظر به رفراندم و نظر به انقلاب مردمی و نظر به استقبال و مقبولیت مردمی مبدل به حکومت های مردمی می گردند.
در این وجه دمکراسی یک نوع حکومت که در تضاد اجتماعی و تاریخی با دیکتاتوری قرار دارد نیست، در این این وجه به عبارت دیگر دمکراسی نظام سیاسی متناسب با انقلاب صنعتی کشور نیست بل که دمکراسی همان وجه مقبولیت مردمی دیکتاتوری است.
وجه مقبولیت عامی دیکتاتوری همان مبحث بیعت است که در فقه شیعه هم از دیرباز تئوریزه شده است. بر پایه تئوری بیعت و مقبولیت آنگاه یک نظام حکومتی- پادشاهی و امامت - برپایه استقبال مردمی نه تنها برپا بلکه به همان میزان هم مبدل به حکومت مردمی می گردد.
این تعریف مردم سالاری و مردمی بودن حکومت های پادشاهی و امامت بر اساس مقبولیت عامه همان تحریف سنتی از دمکراسی است که امروز از سوی طیف های گوناگون محافظه کاران و نیروهای دست راستی مورد بهره برداری قرار می گیرد.
از همین به حرف درآوردن سنتی از مفهوم دمکراسی و مردم سالاری است که پیروان بازگشت نظام پادشاهی در ایران به دنبال مردم افتاده اند و ایده رفراندم برای انتخاب نظام پادشاهی آری و نه را به میان توده های سنتی شهرو روستا برده اند.
بر این اساس قرار است در یک رفراندم توده های سنتی شهر وروستا در تجدید بیعت خود با نظام پادشاهی از عاملان بازگشت رضا پهلوی دوم به تخت سلطنت در ایران گردند. و به این ترتیب از راه یک انقلاب مردمی دیکتاتوری دیگر که در عامه مردم مقبولیت دارد بر سر کار آید.
چنان که می بینید این همان فائق بودن جامعه و اندیشه سنتی در فضای سیاسی کشور است و در همین حیطه غالب است که داریم دهه ها در دور خود دوران می کنیم و در پوسته خود باقی مانده ایم.
پس بدینسان جای دارد گفته شود: راه رهای کشور در رهایی از جامعه سنتی و رویه های سنتی است. و این ممکن نیست مگر این که روزی و سرانجام پیروان ترقی خواهان اجتماعی در ایران مهر خود را بر روند اوضاع اجتماعی کشور بکوبند و بر محافظه کاری که بر فضای سیاسی و اجتماعی کشو غلبه دیرین دارد از این راه فائق آیند. به امید چنین روزی
Reader Comments