فردوسی ایدئولوزیک هشتاد ساله است و فردوسی اصلی هزار و هشتاد ساله
عکسی از فردوسی ایدئولوژیک
................................................
عکسی از فردوسی اصلی
وقتی که میگویم فردوسی ایدئولوزیک است معنایش این است که دریچه تفکر و تعقل را باید در مورد فردوسی قفل کرد زیرا هر حرفی که به تقدس فردوسی صدمه بزند و او را از حالت ایدئولوژیک در آورد میشود ضدیت با ایران و ضدیت با وطن پرستی.اگر گفتیم که افلاطون تفکرات غلطی هم داشت نمیایند بگویند تو با یونان مخالفی ولی در ایران اگر بگویی که فردوسی غلط اندیش بودمیشوی ضد وطن.این از تبلیغات ناسیونالیستهای نوکر غرب بوده است که حکومت خود را بنام سلسله پهلوی ایجاد کردند و قانون اساسی مشروطیت را پامال کردند و بر علیه مشروطه و حقوق ملت ایران کوشیدیند کسانی هستند که ادعا میکنند پدرشان یونجه خورند و با استبداد مبارزه کردند تا انقلاب مشروطیت پیروز شد ولی حالا دارند اباطیل مستبد وطن فروش دیگری را در اینجا تبلیغ میکند ننگ بر این افراد باد که حتی بر پدران خود نیز رحم نمیکنند وقتی که با اسلامیستها بحث میکنم که در اسلام قوانین ضد حقوق بشری و ضد زن وجود دارد بعضی از این زنان خود باخته آن چنان دفاعی میکنند و بر جهل خود پا میفشارند که نگو. این موجودات در بین ناسیونالیستهای فاشیست ایرانی هم دیده میشود مثلا وقتی میگویید فردوسی افکار ضد زن داشته شما را بی وطن میدانند و سعی بدفاع از فردوسی هم دارند.
نقض کرامت انسانی زنان در اشعار شعرای فارسی"
فردوسی
زنان را ستايي سگان را ستاي
که يک سگ به از صد زن پارساي
زن و اژدها هر دو در خاک به
...جهان پاک از اين هردو ناپاک به
به اختر کسی دان که دخترش نيست
چو دختر بود روشن اخترش نيست
کی را ار پس پرده دختر بود
اگر تاج دارد بد اختر بود
فردوسی
زنان را ستايي سگان را ستاي
که يک سگ به از صد زن پارساي
زن و اژدها هر دو در خاک به
...جهان پاک از اين هردو ناپاک به
به اختر کسی دان که دخترش نيست
چو دختر بود روشن اخترش نيست
کی را ار پس پرده دختر بود
اگر تاج دارد بد اختر بود
آیا فردوسی با اینگونه برخوردهای نادرست خویش نسبت به زنان، غیر شعوری به کرسی زن ستیزان و تمدن ستیزان تکیه نکرده است؟ آیا فردوسی طوسی با این برخورد اشتباه آمیز خود نسبت به زنان، زنده و مرده همه اربابان شعر و ادب، دانش و تمدن و... مربوط به جها...ن بشریت را که در این زمینه آنها شریک این جرم فردوسی نیستند، یکجا در قعرکرهء سوزان به آتش فرو نبرده است؟
فردوسی جهان را از وجود زن خالی می خواهد:
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از اين هردو ناپاک به
به اختر کسی دان که دخترش نيست
چو دختر بود روشن اخترش نيست
کی را ار پس پرده دختر بود
اگر تاج دارد بد اختر بود
فردوسی در اين شعر خود استدعا می نمايد که زن و اژدها هردو دفن گورستان گردند تا جهان از وجود اين دو موجود نا پاک شود. وهمچنان زن و اژدها را همرديف می داند و دختر را مانند عصر جاهلیت عرب قبل از ظهور اسلام بد اختر می پندارد
فردوسی جهان را از وجود زن خالی می خواهد:
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از اين هردو ناپاک به
به اختر کسی دان که دخترش نيست
چو دختر بود روشن اخترش نيست
کی را ار پس پرده دختر بود
اگر تاج دارد بد اختر بود
فردوسی در اين شعر خود استدعا می نمايد که زن و اژدها هردو دفن گورستان گردند تا جهان از وجود اين دو موجود نا پاک شود. وهمچنان زن و اژدها را همرديف می داند و دختر را مانند عصر جاهلیت عرب قبل از ظهور اسلام بد اختر می پندارد
نگاه ایدئولوژیک بفردوسی وپی امد آن//به هر حال بیت مشهور این «سرود ملی؟!» كه میگوید :
چو ایران نباشد تن من مباد.............بر این بوم و بر زنده یك تن مباد
بر خلاف تصور حضرات شاه پرست و سلطنت طلب و پان ایرانیست از فردوسی نیست و كاملا شعری من درآوردی و بی اصل و نسب و جعلی است كه از روی یك بیت دیگر فردوسی با دستكاری و جعل آشكار ساخته شده است.
«مجتبی مینوی» كه خود از اركان شوونیزم فارس بود در نتیجه «عذاب وجدان ادبی» عاقبت در «نخستین جشن طوس» كه در تیرماه 2534 شاهنشاهی (1354 شمسی) در مشهد برگزار شد مجبور به اعتراض به این شیادیهای ادبی گردیده و خطاب به پیر و پاتالها و مترسكهای شركت كننده در این به اصطاح جشن!! معترضاً گفتند : «شعرِ:
چو ایران نباشد تن من مباد..............بر این بوم و بر زنده یك تن مباد
از فردوسی نیست. در تمام شاهنامه چنین بیتی نیست. وقتی كسی نمیدانم كی دلش خواسته است چنین بیتی بسازد و به فردوسی نسبت بدهد. به من میگویند این بیت در گرشاسپ نامه اسدی است. نمیدانم و آنجا آن را ندیدهام. تنها بیتی كه در شاهنامه مطلبش شباهتی به این بیت دارد آنجاست كه در داستان رستم و سهراب هجیر به دست سهراب گرفتار است او را به سر یك بلندی میآورد كه مشرف به لشكرگاه ایرانیان است، خیمهها را از دور یك یك میبینند و سهراب هر سرا پردهای میپرسد از آن كیست و هجیر جواب میدهد، تا میرسد به سراپرده رستم. هجیر عمداً ابا میكند از اینكه به سهراب بگوید این خیمه رستم است با خود میاندیشد كه اگر رستم به دست سهراب كشته شود كسی نخواهد بود كه با این پهلوان مبارزه كند ، ولی اگر من بدست سهراب كشته شوم آن همه پهلوانان هستند كه انتقام مرا بگیرند :
چو گودرز و هفتاد پور گزین
همه پهلوانان با آفرین
نباشد به ایران تن من مباد
چنین دارم از موبد پاك یاد
گویا این بیت را برداشتهاند و تغییر داده و آن بیت را از آن ساختهاند یا از كتاب دیگری آورده و به دامن فردوسی انداختهاند. بنده وقتی بگویم این شعر مال فردوسی نیست می گویند آقا تو وطن پرست نیستی[؟!]»(
این را یکی از پایه های ناسیونالیسم فاشیستی پهلوی زده است و متهم میشود که تو وطن پرست نیستی چه برسد ببنده حقیر که کسی نیستم مگر یک قلب طپنده برای وطنم و مردم وطنم.
چو ایران نباشد تن من مباد.............بر این بوم و بر زنده یك تن مباد
بر خلاف تصور حضرات شاه پرست و سلطنت طلب و پان ایرانیست از فردوسی نیست و كاملا شعری من درآوردی و بی اصل و نسب و جعلی است كه از روی یك بیت دیگر فردوسی با دستكاری و جعل آشكار ساخته شده است.
«مجتبی مینوی» كه خود از اركان شوونیزم فارس بود در نتیجه «عذاب وجدان ادبی» عاقبت در «نخستین جشن طوس» كه در تیرماه 2534 شاهنشاهی (1354 شمسی) در مشهد برگزار شد مجبور به اعتراض به این شیادیهای ادبی گردیده و خطاب به پیر و پاتالها و مترسكهای شركت كننده در این به اصطاح جشن!! معترضاً گفتند : «شعرِ:
چو ایران نباشد تن من مباد..............بر این بوم و بر زنده یك تن مباد
از فردوسی نیست. در تمام شاهنامه چنین بیتی نیست. وقتی كسی نمیدانم كی دلش خواسته است چنین بیتی بسازد و به فردوسی نسبت بدهد. به من میگویند این بیت در گرشاسپ نامه اسدی است. نمیدانم و آنجا آن را ندیدهام. تنها بیتی كه در شاهنامه مطلبش شباهتی به این بیت دارد آنجاست كه در داستان رستم و سهراب هجیر به دست سهراب گرفتار است او را به سر یك بلندی میآورد كه مشرف به لشكرگاه ایرانیان است، خیمهها را از دور یك یك میبینند و سهراب هر سرا پردهای میپرسد از آن كیست و هجیر جواب میدهد، تا میرسد به سراپرده رستم. هجیر عمداً ابا میكند از اینكه به سهراب بگوید این خیمه رستم است با خود میاندیشد كه اگر رستم به دست سهراب كشته شود كسی نخواهد بود كه با این پهلوان مبارزه كند ، ولی اگر من بدست سهراب كشته شوم آن همه پهلوانان هستند كه انتقام مرا بگیرند :
چو گودرز و هفتاد پور گزین
همه پهلوانان با آفرین
نباشد به ایران تن من مباد
چنین دارم از موبد پاك یاد
گویا این بیت را برداشتهاند و تغییر داده و آن بیت را از آن ساختهاند یا از كتاب دیگری آورده و به دامن فردوسی انداختهاند. بنده وقتی بگویم این شعر مال فردوسی نیست می گویند آقا تو وطن پرست نیستی[؟!]»(
این را یکی از پایه های ناسیونالیسم فاشیستی پهلوی زده است و متهم میشود که تو وطن پرست نیستی چه برسد ببنده حقیر که کسی نیستم مگر یک قلب طپنده برای وطنم و مردم وطنم.
کسی نمیخواهد فردوسی را کوچک کند من دارم فردوسی را در واقع بزرگ میکنم و سو استفاده از فردوسی را از بین میبرم.شاعری مثل فردوسی که بیاید بگوید
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
اگر دریابد اشعارش وشخصیتش را برای دیکتاتوری کردن و تحقیر ملل دیگر مورد سو استفاده قرار داده اند وجدانش جریحه دار خواهد بود.وطن دوستی فردوسی ضدیتی با بشریت نداردو ضد حقوق بشری نیست که سلطنت طلبان دیکتاتور پرست بزور این دیدگاه را میخواهند تحمیل کنند.
شعر از افشا
عمری که رفت دور از وطن یاد تو ایران میکنم
هر لحظه با یاد وطن آرامش جان میکنم
ایران شده ویران سرا در دست آخوند گدا
جنگ و جدل با دشمن ایران وانسان میکنم
در این ره نور وصفا همواره بوده صد جفا
صد مانع گر در راه حق هر مانع ویران میکنم
من زنده با یاد وطن با عشق و آهنگ وطن
رزمنده ام چون شیرها کار دلیران میکنم
جنگندگی علم و خرد آن دم که آمیزد بهم
هر مانع ویران میشود ایران گلستان میکنم
ای رهروان راه عشق ای دوستداران وطن
من اتحاد و همدلی در کار یاران میکنم
هر لحظه با یاد وطن آرامش جان میکنم
ایران شده ویران سرا در دست آخوند گدا
جنگ و جدل با دشمن ایران وانسان میکنم
در این ره نور وصفا همواره بوده صد جفا
صد مانع گر در راه حق هر مانع ویران میکنم
من زنده با یاد وطن با عشق و آهنگ وطن
رزمنده ام چون شیرها کار دلیران میکنم
جنگندگی علم و خرد آن دم که آمیزد بهم
هر مانع ویران میشود ایران گلستان میکنم
ای رهروان راه عشق ای دوستداران وطن
من اتحاد و همدلی در کار یاران میکنم
علت ناکامی مشروطه و بازتولید استبدادسلطنتی همین نیروهای ضد تعقل و ایدئولوزیکی است که فعلا دارند از زبان فارسی ایدئولوژیک شده - ایران ایدئولوژیک شده و فردوسی ایدئولوزیک شده نیرویی در تقابل با ارزشهای عقلانی و عادلانه حقوق بشر ساخته اند تا بمنافع اقتصادی خود که با سرکوب ایرانی و حقوق بشری ایرانی همراه است برسند
هیچ چیز نباید ایدئولوزیک بشود و در تقابل با عقلانیت و عدالت قرار گیرد.این تقابل فقط برای چپاول است و با هندوانه زیر بغل ملت گذاشتن و با پنبه سر بریدن است.کسانی که این کارهای ایدئولوزیک را دامن میزنند مرتجع و از عوامل چپاول کنندگان ملت ایران بطور آگاه یا نا آگاه هستند
نیروهای مرتجع اسلامیست سیاسی ولایت فقیه و ناسیونالیستهای فاشیست ایدئولوژیک نیروهای مزاحم بر ی بر پایی دمکراسی و ایجاد جوامع مدنی هستند.بدون بر پا داشتن حکومتی دمکراتیک همسو با ارزشهای حقوق بشری و رفتن بسوی خود کفایی علمی و اقتصادی راه دی
گری برای نجات ایران نداریم.این موضوع مورد کنکاش نوشته زیر است//جامعه متحول میشود تا بقاداشته باشد و اگر جامعه با تحولات زمانه نتواند هم آهنگ بشود از بین خواهد رفت.اگر جامعه بقایی داشته باشد لازم خواهد بود برای بقایش سنتهایی را تغییر دهد تا بتواند با تحولات جدید همراه شود.انقلاب اسلامی ناشی از نبود تولید داخلی و وابستگی کشور به تولیدات خارجی و حاکمیت دولت دلال تولیدات خارجی در ایران بود
در واقع ما از ارزشهای انقلاب کشاورزی بسوی ارزشهای مدرنیته گذر میکنیم و ملایان و سلطنت استبدادی که حامل مسمومیت فرهنگی ما و مانع ما برای پرش از این ارزشهای قدیمی بسوی ارزشهای جدید هستند باید نابود میشدند.این آخرین فرصت برای ملایان بود که خودشان را با مدرنیته همراه کنند ولی اینان در خلاف جهت آب شنا کردند و نابود خواهند شد.
انقلاب صنعتی نه تنها ما را بلکه همه جهان با شلاق تحول بجلو خواهد راند و هیچ قدرتی نخواهد توانست علم و فنآوری را متوقف کند.برای بقا ما در تولید علم جدید باید جایی داشته باشیم وتا بتوانیم باقی بمانیم و گر نه کلاهمان پس معرکه است بنابراین لازم است که هویت ما هویتی نزدیک به مدرنیته و انقلاب صنعتی باشد و این هویت هویتی حقوق بشری و دمکراتیک خواهد بود یعنی تا زمانی که همه ایرانیان معتقد به ارزشهای حقوق بشری و اصول دمکراسی همسو با ارزشهای حقوق بشری نباشند هویت ایرانی مشکلی از انان را حل نخواهد کرد.در نود سال اخیر که ارزشهای ناسیونالیستی فاشیستی و سپس ارزشهای دینی و اسلام سیاسی حاکم شده اند عقب ماندگی ایران تشدید شده و استبداد حاکم بوده است که نشانه غلط بودن هویت ایرانی ناسیونالیستی و یا هویت مذهبی ایرانی بوده است
بقیه در لینک زیر
در واقع ما از ارزشهای انقلاب کشاورزی بسوی ارزشهای مدرنیته گذر میکنیم و ملایان و سلطنت استبدادی که حامل مسمومیت فرهنگی ما و مانع ما برای پرش از این ارزشهای قدیمی بسوی ارزشهای جدید هستند باید نابود میشدند.این آخرین فرصت برای ملایان بود که خودشان را با مدرنیته همراه کنند ولی اینان در خلاف جهت آب شنا کردند و نابود خواهند شد.
انقلاب صنعتی نه تنها ما را بلکه همه جهان با شلاق تحول بجلو خواهد راند و هیچ قدرتی نخواهد توانست علم و فنآوری را متوقف کند.برای بقا ما در تولید علم جدید باید جایی داشته باشیم وتا بتوانیم باقی بمانیم و گر نه کلاهمان پس معرکه است بنابراین لازم است که هویت ما هویتی نزدیک به مدرنیته و انقلاب صنعتی باشد و این هویت هویتی حقوق بشری و دمکراتیک خواهد بود یعنی تا زمانی که همه ایرانیان معتقد به ارزشهای حقوق بشری و اصول دمکراسی همسو با ارزشهای حقوق بشری نباشند هویت ایرانی مشکلی از انان را حل نخواهد کرد.در نود سال اخیر که ارزشهای ناسیونالیستی فاشیستی و سپس ارزشهای دینی و اسلام سیاسی حاکم شده اند عقب ماندگی ایران تشدید شده و استبداد حاکم بوده است که نشانه غلط بودن هویت ایرانی ناسیونالیستی و یا هویت مذهبی ایرانی بوده است
بقیه در لینک زیر
من میدانم که مرتجعین نژاد پرست در روزگار حکومت آخوندی که ملایان به ارزشهای ملی حمله ورشده اند از نظر احساساتی میتوانند مردم را بفریبند و با زایل کردن عقول مردم بترویج فردوسی ایدئولوزیک بپردازند و هنوز هم بتقلب ادامه میدهند: این تقلب یکسان شمردن فردوسی ایدئولوژیک و فردوسی اصلی است.یعنی اینان با نمایاندن من بعنوان دشمن فردوسی اصلی مردم را گول زده و علیه دیدگاه من حمله های ناجوانمردانه خواهند کرد
فردوسی اصلی نابغه و انسانی است که همسو با زمانش دارای عقاید درست و غلطی است ولی فردوسی ایدئولوزیک معصوم است و هیچ نوع اشتباهی در کار او نیست.فردوسی اصلی نژاد پرست نیست.فردوسی ایدئولوژیک ضد ترک و ضد عرب است.
Reader Comments (2)
در شاهنامه بسیاری اشعار ملی گرایی و افتخار آمیز ایرانی در برابر اعراب یا تورانیان هست. مشکل ما این است که اینها را نظر فردوسی قلمداد میکنیم و به خودمان که مل یگرا نیستیم بر می خورد و کم می آوریم و در برابر فردوسی جبهه گیری میکنیم. فردوسی راوی همه ی تاریخ پر افتخار ایران است و نقل قول میکند . از زبان رستم دستان و رستم فرخزاد و موبدان سخنان غرورآمیز ایرانی را میگوید. فردوسی واسطه ی آن مردان و سخنان غرور آمیز است. برخی از ما اگه آن غرور و افتخارات را دوست نداریم به فردوسی چه
تاریخ فردوسی سندیت علمی ندارد مثلا اسمی از هخامنشیان و مادها و ایلامیان در شاهنامه نیست.من هم بفردوسی افتخار میکنم ولی فردوسی را بعنوان عامل ایدئولوزیک بکار بردن را قبول ندارم و حتی ما دیده ایم که با جعل اشعار و نسبت دادن آن بفردوسی ایدئولوزیک شده سعی در استقرار استبداد و دزدی در زمان حکومت پهلوی شده است .حتی بزبان باستانی در ایران کتاب در زمان این سلسله جعل شد تا به نیاز ایدئو.لژیک رزیم پهلوی با تقلب جوابی داده شود.من معتقدم با عقلانیت و علم موفق میشویم وبا دروغ و جعل و فریب موفق نمیشویم و من با این تفکر ایران را از فردوسی پرستان ایدئولوزیک حتما بیشتر دوست دارم
http://www.gol5.org/thread2701.html