نگاه ایدئولوژیک بفردوسی وپی امد آن//به هر حال بیت مشهور این «سرود ملی؟!» كه میگوید :
چو ایران نباشد تن من مباد.............بر این بوم و بر زنده یك تن مباد
بر خلاف تصور حضرات شاه پرست و سلطنت طلب و پان ایرانیست از فردوسی نیست و كاملا شعری من درآوردی و بی اصل و نسب و جعلی است كه از روی یك بیت دیگر فردوسی با دستكاری و جعل آشكار ساخته شده است.
«مجتبی مینوی» كه خود از اركان شوونیزم فارس بود در نتیجه «عذاب وجدان ادبی» عاقبت در «نخستین جشن طوس» كه در تیرماه 2534 شاهنشاهی (1354 شمسی) در مشهد برگزار شد مجبور به اعتراض به این شیادیهای ادبی گردیده و خطاب به پیر و پاتالها و مترسكهای شركت كننده در این به اصطاح جشن!! معترضاً گفتند : «شعرِ:
چو ایران نباشد تن من مباد..............بر این بوم و بر زنده یك تن مباد
از فردوسی نیست. در تمام شاهنامه چنین بیتی نیست. وقتی كسی نمیدانم كی دلش خواسته است چنین بیتی بسازد و به فردوسی نسبت بدهد. به من میگویند این بیت در گرشاسپ نامه اسدی است. نمیدانم و آنجا آن را ندیدهام. تنها بیتی كه در شاهنامه مطلبش شباهتی به این بیت دارد آنجاست كه در داستان رستم و سهراب هجیر به دست سهراب گرفتار است او را به سر یك بلندی میآورد كه مشرف به لشكرگاه ایرانیان است، خیمهها را از دور یك یك میبینند و سهراب هر سرا پردهای میپرسد از آن كیست و هجیر جواب میدهد، تا میرسد به سراپرده رستم. هجیر عمداً ابا میكند از اینكه به سهراب بگوید این خیمه رستم است با خود میاندیشد كه اگر رستم به دست سهراب كشته شود كسی نخواهد بود كه با این پهلوان مبارزه كند ، ولی اگر من بدست سهراب كشته شوم آن همه پهلوانان هستند كه انتقام مرا بگیرند :
چو گودرز و هفتاد پور گزین
همه پهلوانان با آفرین
نباشد به ایران تن من مباد
چنین دارم از موبد پاك یاد
گویا این بیت را برداشتهاند و تغییر داده و آن بیت را از آن ساختهاند یا از كتاب دیگری آورده و به دامن فردوسی انداختهاند. بنده وقتی بگویم این شعر مال فردوسی نیست می گویند آقا تو وطن پرست نیستی[؟!]»(
این را یکی از پایه های ناسیونالیسم فاشیستی پهلوی زده است و متهم میشود که تو وطن پرست نیستی چه برسد ببنده حقیر که کسی نیستم مگر یک قلب طپنده برای وطنم و مردم وطنم.
کسی نمیخواهد فردوسی را کوچک کند من دارم فردوسی را در واقع بزرگ میکنم و سو استفاده از فردوسی را از بین میبرم.شاعری مثل فردوسی که بیاید بگوید
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
اگر دریابد اشعارش وشخصیتش را برای دیکتاتوری کردن و تحقیر ملل دیگر مورد سو استفاده قرار داده اند وجدانش جریحه دار خواهد بود.وطن دوستی فردوسی ضدیتی با بشریت نداردو ضد حقوق بشری نیست که سلطنت طلبان دیکتاتور پرست بزور این دیدگاه را میخواهند تحمیل کنند.
شعر از افشا
عمری که رفت دور از وطن یاد تو ایران میکنم
هر لحظه با یاد وطن آرامش جان میکنم
ایران شده ویران سرا در دست آخوند گدا
جنگ و جدل با دشمن ایران وانسان میکنم
در این ره نور وصفا همواره بوده صد جفا
صد مانع گر در راه حق هر مانع ویران میکنم
من زنده با یاد وطن با عشق و آهنگ وطن
رزمنده ام چون شیرها کار دلیران میکنم
جنگندگی علم و خرد آن دم که آمیزد بهم
هر مانع ویران میشود ایران گلستان میکنم
ای رهروان راه عشق ای دوستداران وطن
من اتحاد و همدلی در کار یاران میکنم