نبود بینش ملی خاورمیانه را به انقراض می کشاند - رضا حسین بر
از افشا
http://efsha.squarespace.com/blog/2011/2/5/-islamic-republic-of-eygept.html
_____________________________________
نبود بینش ملی خاورمیانه را به انقراض می کشاند
رضا حسین بر
کسی که نداند به کجا می رود ولی بهر حال قصد رفتن دارد، احتمالاً به جایی می رسد که از رسیدن به آنجا احساس پشیمانی می کند. این هم درست است که گفته اند: "تنها کسی به مقصد می رسد که مقصد را بداند و هزینهء رسیدن به مقصد را بپردازد." اما نه مردم تونس مقصد را می دانستند و نه مردم مصر می دانند که می خواهند به کجا بروند. هیچ چیز خطرناک تر از این نیست. مردم ایران هم نمی دانستند به کجا می روند و درست به همان جا رسیدند که هرگز نمی خواستند.ه
تونسی ها در یک انفجار احساسی غیرمترقبه، آنچه را که داشتند دور انداختند بدون آنکه فکر کنند چه چیز را بجای آن می خواهند. نتیجه آن است که هنوز نمی دانند بعد از خارج شدن بن علی، دنبال چه چیزی بگردند. نه رهبری مشخصی وجود دارد و نه بینش روشن و امیدوار کننده ای. جوانان به هیجان آمده ای در خیابان ها فریاد می زنند که خود محصول سیاست های موفق اقتصادی بن علی هستند ولی هیچ برنامه ای برای آینده ندارند.ه
مردم مصر هم دقیقا دچار همین مشکل هستند. آنچه را که نمی خواهند می دانند ولی آنچه را که مي خواهند هنوز نمی دانند. ه
مردم ایران هم درست با دنبال کردن چنین الگویی، دست به یک خود زنی دسته جمعی زدند. تا به بینم که بر سر تونسی ها و مصری ها چه خواهد آمد.ه
اصولاً، در دنیای اسلام و خاورمیانه در طول این صد سال اخیر، بجز مطهر محمد، رهبر سابق مالزی، هیچ کس دیگر با یک بینش موفق و مولد، روی کار نیامده است. وی تنها کسی بود که می دانست برای توسعهء کشور خود چه بکند. او توانست کشور خود را از طریق بسیج نیروهای مردم در صنعت و تولید و صادرات از نظر سیاسی و اقتصادی تبدیل به یک مملکت دمکراتیک، مرفه، با ثبات و پیشرفته نماید. سیاست های او از دل مردم و فرهنگ سنتی کشورش بیرون آمد. نظام سیاسی بر اساس یک نظام فدرال، دمکراسی را تضمین کرد. حفظ خانواده های پر قدرت سنتی و کشاندن آنها در عرصهء مدرنیته و تشویق آنها برای مشارکت در پروسهء توسعهء صنعتی، انرژی بی پایان مردم را بر رشد اقتصادی متمرکز گردانید.ه
اولین بینش ملی این کشور " سیاست اقتصادی نوین" نامیده شد و، بعد از آن، بینش جدیدی جای آنرا گرفت که "بینش ملی توسعه" نام گرفت. این دو بینش توانست یک مملکت عقب مانده و زراعتی را به جایی برساند که بسیاری از ممالک اسلامی آرزوی آن را دارند. آنچه در ممالک دیگر به عنوان موانع اصلی مدرنیته و پیشرفت، شمرده می شوند، در مالزی، هیچ مشکلی در راه توسعه ایجاد نکردند.ه
مالزی یک مملکت اسلامی است. در ایران و ممالک عربی، اسلام بعنوان مانع محوری صنعتی شدن و مدرنیته، قلمداد می گردد. اما همین اسلام در مالزی بعنوان صاف کنندهء راه برای توسعه و پیشرفت، مورد بهره برداری قرار گرفت. مالزی، مثل بسیاری از ممالک اسلامی، یک مملکت سنتی بود ولی سنت در این مملکت مبنای ثبات برای تغییرات و تحولات اجتماعی قرار داده شد.ه
مالزی یک مملکت چند ملیتی است. بر خلاف ایران، افغانستان و پاکستان که تنوع نژادی و ملی را یک مانع برای پیشرفت می دانند، مالزی چند ملیتی بودن خود را یک امتیاز بزرگ برای توسعه خود به حساب آورد و بهر قوم و ملیت (مالایی ها، چینی ها، هندی ها، بومیها و اقوام دیگر) فرصت داد تا استعداد های خاص خود را در زمینهء تولید و صادرات تا حد اکثر پرورش بدهند و در روند توسعهء ملی بطور فعال شرکت کنند. هر یک از این ملیت ها فرهنگ و توانایی های مخصوص خود را داشت. ترکیب موزون این توانایی ها، توسعهء هماهنگ و پایدار این مملکت را تضمین کرد.ه
اکنون به برکت رهبری مطهر محمد و جانشینانش، مالزی یک مملکت پیشرفته و دمکراتیک به حساب می آید که می تواند الگوی بسیاری از ممالک اسلامی قرار گیرد.ه
رهبر دیگری که بینش شفاف و سازنده ای دارد، شیخ محمد ، حاکم دبی است. وی توانست یک بیابان بی آب و علف را به یک بهشت تبدیل نماید که هزاران نفر بومی و خارجی را از امکانات زیاد و بی نظیری بر خور دار کرده است. زمانی که در ایران انقلاب شد، دبی یک سرزمین در حال رشد بود؛ ولی هیچ کس خیال نمی کرد که ایران آباد ویران شود و دبی به یکی از ثروتمندترین مناطق دنیا در بیاید. آنچه دبی را آباد ساخت، بینش فوق العاده شیخ محمد بود. ه
از تصادف روزگار، سومین رهبری که توانست مملکت خود را، بیش از بقیهء کشور های عربی و افریقایی، توسعه دهد بن علی، رهبر تونس بود. آمارها نشان می دهند که این مملکت بی نفت، از دیگر کشور ها رشد اقتصادی بیشتری داشت، تورم و بیکاری در آن کمتر از امریکا و مصر بود. ه
اکبر گنجی در یک مقالهء بسیار خوب اوضاع تونس و ایران را چنین مقایسه کرده است:ه
"بن علی در رأس کشوری با ده میلیون جمعیت، نظامی سکولار، اقتصاد لیبرال، غربگرا و مورد حمایت غرب قرار داشت. علی خامنه ای در رأس دولتی دینی، اقتصاد دولتی/ نفتی، ضد غرب و در حال نزاع دائمی با جهان غرب قرار دارد. تونس فاقد نفت، از راه درآمدهای توریسم (نزدیک 6 میلیون توریست در سال 2008) و صادرات تولیدات داخلی، کشور را اداره می کرد/ می کند. اقتصاد ایران عمدتاً وابسته ی به درآمدهای نفتی است (ایران طی 6 سال 2010- 2005 مبلغ 391 میلیارد دلار درآمد حاصل از صادرات نفت داشته است). غیر دولتی بودن اقتصاد، یکی از پیش شرط های ایجاد نظام دموکراتیک است. نرخ بیکاری در سال 2010 در تونس 13/3 درصد و در ایران 14/6 درصد بوده است. درآمد سرانه در سال 2009 در تونس 7810 دلار و در ایران 11470 دلار بوده است[4]. 3/8 درصد جمعیت تونس در سال 2010 زیر خط فقر قرار داشتند، این رقم در ایران حداقل 20 درصد کل جمعیت را فرا می گرفت (پانزده میلیون نفر). نرخ تورم در سال 2010 در تونس 4/5 درصد و در ایران 9 درصد بوده است. ضریب جینی (شاخص نابرابری) در سال 2010 در تونس 0/400 بود و در ایران هم تقریباً در همین حدود قرار داشته است (ضریب جینی ایران طی سال های 81 تا 86 به ترتیب به قرار زیر بود: 0/419، 0/415، 0/399، 0/402، 0/400، 0/404). از نظر فساد در سال 2010 – در میان 178 کشور- تونس در رتبه ی 59 و ایران در رتبه ی 146 قرار داشته که وضعیت ایران بسیار بدتر از تونس است. در هر دو کشور ساختار اجتماعی و اقتصادی از حدود گنجایش نظام سیاسی فراتر رفته است.ه
آمارهای ذکر شده نشان دهنده ی آنند که وضعیت اقتصادی تونس آن چنان وخیم و بحرانی نبوده است. وضع بسیاری از کشورها- از جمله ایران- به مراتب بدتر از تونس بوده و هست، با این همه حرکتی در آنها به وقوع نپیوسته است. میزان بیکاری که عامل مهم قلمداد شده، کمی بیشتر از برخی از کشورهای پیشرفته ی اروپایی است (اسپانیا 20 درصد در سال 2010، فرانسه 9/1). رشد اقتصادی تونس در سال 2006 و 2007 به ترتیب، 5/7 و 6/3 درصد بوده است.همه ی آمارها حکایت از آن دارند که میزان بیکاری و تورم و فقر و فساد ایران به مراتب بالاتر از تونس بوده و هست. درآمد سرانه ی ایران بالاتر از تونس است که دلیل اصلی آن درآمد باد آورده ی نفتی است. تونس فاقد 391 میلیارد دلار درآمد نفتی 6 سال اخیر ایران بوده است. مقایسه ی رشد اقتصادی ایران و تونس در دو سال 2008 و 2009 نیز حاکی از آن است که وضع تونس بهتر از ایران است. رشد اقتصادی ایران در این دو سال به ترتیب 2/3 و 1/8 بوده در حالی که این شاخص در تونس به ترتیب 4/6 و 3/1 بوده است[5]. عامل دیگری که مفسران بر آن تأکید کرده اند، میزان بالای فساد بن علی و خانواده ی اوست. اما در تحلیل های علمی باید به میزان فساد در کل رژیم چشم دوخت. مطابق گزارش سازمان شفافیت بین المللی، میزان فساد رژیم ایران نزدیک سه برابر رژیم تونس است."(۱)
هیچ کدام از رهبران جمهوری اسلامی بینش مناسبی برای ایران نداشتند. آنها تنها چند چیز می دانستند و آن خرافاتی کردن مردم و زدودن عقل و افرایش بی سابقهء توهمات بوده و هست، در حالیکه بن علی مملکت خود را به مهمترین صادر کنندهء دنیای عرب تبدیل کرد.
او، بر خلاف حسنی مبارک، می دانست که سیاست سازی اقتصادی چیست و چگونه می شود یک کشور را متحول ساخت اما نمی دانست که چگونه انرژی لایزال جوانان را در جهت ساختن مملکت به کار گیرد. مطهر محمد می دانست که این مردم هستند که مملکت را مي سازند و نه دولت ها؛ و بهمین دلیل شرایطی ایجاد کرده بود که از هر خانواده، دست کم، یک نفر در کار تولید و صادرات دست داشت و بدنوسیله، تمام شهروندان، بطور روزمره، در ساختن مملکت خود و خانواده های خویش، سهم داشتند. دیپک چپرا، نویسنده بزرگ هندی، معتقد است که یک رهبر باید بینشی داشته باشد که منبع الهام شهروندان برای پیدا کردن آرمان های امید بخش، هدف های بزرگ و مقاصد بلند باشد. او نیز موظف است شرایط لازم را برای تحقق این آرمان ها فراهم سازد. (۲)ه
اما هیچ کدام از حاکمان خاور میانه، بجز شیخ محمد، نتوانستند چنین کاری بکنند. اکنون برای کسانی که دست در کار مدیریت دارند، ثابت شده است که جهان بینی شخصی، سازمانی، منطقه ای و ملی مهم ترین عوامل پیشرفت و توسعه هستند. و اساس همهء اینها آرزوهای مردم است. تا کسی نداند که چه آرزوهایی دارد، چگونه می تواند به آرزوهای خود برسد؟
جهان بینی شخصی بر اساس آرمان های شخصی و بینش ملی بر اساس آرمان های ملی شکل می گيرد. رهبری که خود هدفی جز حفظ قدرت ندارد، قطعاً هم یک بینش ملی برای ساختن مملکت خود ندارد. در چنین صورتی مردم سرگردان می شوند و ممکن است سر از جایی در بیاورند که امروز در تونس و مصر در آمده است. ه
مبارک، خمینی و خامنه ای سال ها فرصت داشتند که ممالک خودرا همچون مالزی، هند و چین آباد کنند، اما نه آنها و نه بسیاری دیگر، که بطور تصادفی حاکم شده اند، هرگز فکر نکرده اند که انسان ها منبع تمام بزرگی ها و ثروتمند سازی ها هستند که هر گاه آزاد بشوند نه تنها از توفان ها نمی ترسند، بلکه هر توفانی را وسیله ای برای کشف افق های جدید قرار می دهند. اینها کسانی هستند که تاریخ به آنها شانس داد که ممالک خود را بسازند، اما آنها از این شانس برای شکستن خود و شکستن غرور مردم خود استفاده نمودند.ه
مردان بزرگ مسیر تاریخ را در جهت ارادهء خود تغییر می دهند تا چیزهایی بسازند که هرگز نبوده است و مردان کوچک که در مقامات بلند قرار می گیرند، بزرگترین دستاوردهای تاریخ را به نابودی می کشانند.(۳)ه
هر حاکم کوچکی مملکت بزرگ خود را به اندازه خود کوچک میکند. حسنی مبارک کجا و فرعون هایی که خود را به اندازه خدا بزرگ می پنداشتند کجا؟!
1. http://www.roozonline.com/ersian/news/newsitem/article/-70d29b4170.html
2. Chopra, Deepak, The Soul of Leadership, page 4
3. Burns, James MacGregor, Transforming leadership, page 11
Reader Comments