امیر کبیر؛ بهاییان و مصدق
بیستم دی ماه سال روز بقتل رسیدن امیر کبیر است.امیر کبیر را از نظر مشرب اقتصادی و سیاسی میتوان با مصدق زمان شاه مقایسه نمود
اول هر دو میخواستند که کشور استقلال واقعی و اقتصادی داشته باشد و واردات را محدودتر کنند
دوم هر دو توسط دربار شکست خوردند
منتها رژیم پهلوی برای کوبیدن قاجارها برای بزرگنمایی امیر کبیر خیلی کوشش کرد.این کار هم عمدی بود.مثلا با این که احمد شاه شانزده سال شاه بود در تاریخی که در دبستان و دبیرستان تدریس میشد احمد شاه و این شانزده سال را حذف میکردند و در باره او حرفی نمینوشتند
نویسنده خشونت شدید در پیکار با پیروان باب را به دو علت میداند: یکی گسترش سریع آرای باب در میان مردم ناراضی، و دیگر آن که: "اساس مشروعیت، قدرت و نفوذ روحانیت شیعه بر ادعای نیابت امام غایب استوار است. مدعای سید علی محمد باب مبنی بر این که امام غایب خود اوست، مشروعیت روحانیت شیعه را منتفی میکرد. (انکار) ادعای مهدویت یا ادعای رابطه مستقیم با امام دوازدهم، روحانیت شیعه را از یکی از مهمترین مبانی مشروعیت و قدرت خود، حق انحصاری تفسیر و وضع قوانین از طریق فتوا محروم میکند. سید علی محمد باب نه تنها ادعای مهدویت کرد، که بر آن بود که دین و مذهب به روحانیون و نهاد روحانیت نیازمند نیست."(۱۵۷)
در اواخر سلطنت محمد شاه و طول سلطنت ناصرالدین شاه بابیان به رشتهای از قیامها دست زدند که یکسره به قتل عام آنها ختم شد.
http://www.fariborzbaghai.org/archives/individual/000699.php
البته بهاییان در زمان پهلوی هم کشتار شدند ولی مصدق نقشی در آن میان نداشته است
ادامه سرکوب در دوران پهلوی
رضاشاه، پایهگذار سلسله پهلوی، دست روحانیون را از امور اداری و مشاغل مدنی کوتاه کرد، اما این به معنای در امان ماندن غیرمسلمانها از فشارها و تعرضات نبود.
نویسنده کتاب "سرکوب و کشتار دگراندیشان مذهبی در ایران" عقیده دارد که در دوران رضا شاه نیز سرکوب بهائیان ادامه داشت، منتها نه به دست روحانیت، بلکه خود دولت با توسل به سرپوشهای قانونی، بهائیان را زیر فشار میگذاشت.
.
نویسنده، حکومت محمدرضا شاه را "دوران زنده شدن مرجعیت شیعه" میداند که طبعا با آزار اقلیتهای مذهبی، به ویژه بهائیان همراه شد. روحانیون از جمله "نفوذ موذیانه" افراد بهایی در مقامات بالای دولتی را دستاویز تحریک اذهان علیه آنها قرار میدادند.
نویسنده در بخشی تحت عنوان "افسانه نفوذ بهائیان در حکومت پهلوی دوم" چنین آورده است: "تعداد بهائیان شاغل در ادارات دولتی نسبت به کل مستخدمین کشور در دوران محمد رضا شاه ناچیز بود. در ارتش افسران بهایی در رشتههای فنی، طب و حسابداری خدمت میکردند و هرگز به مقام فرماندهی نمیرسیدند. در سایر ادارات هم بهائیان با این که دارای تواناییهای علمی بودند هیچگاه به مقامات عالی نرسیدند... تعداد بهائیانی که در دوران سلطنت محمد رضا شاه دارای مقام اداری مهمی بودند از انگشتان یک دست تجاوز نمیکرد... کسانی که در تبلیغات روحانیون شیعه، بهایی معرفی شدهاند، مانند هویدا نخست وزیر یا فرخرو پارسا، وزیر آموزش و پرورش بهایی نبودند."(۳۶۷)
تخریب حظیرةالقدس تهران
در دوره سلطنت محمد رضا شاه بزرگترین نیایشگاه بهائیان (حظیرةالقدس) در خیابان حافظ در تهران به دست ارتش ویران شد.
در دوران اقتدار نظامیان پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شیخ محمد تقی فلسفی، واعظ مشهور، سخنرانیهای تحریکآمیزی ایراد میکرد که مرتب از رادیو تهران پخش میشد.
فلسفی تبلیغ میکرد که مراجع شیعه، از جمله آیتالله سید حسین بروجردی، با فعالیت عبادتگاه و مرکز تبلیغی بهائیان مخالف هستند و این عمارت باید تخریب شود.
دولت برای جلوگیری از غوغای عوام دست به کار شد. سرتیپ تیمور بختیار، فرماندار نظامی تهران در اعلامیهای به تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۳۴ اعلام کرد: "چون تظاهرات و تبلیغات فرقه بهایی موجب تحریک احساسات عمومی شده است لذا به منظور حفظ نظم و انتظامات عمومی دستور داده شد قوای انتظامی، مراکز تبلیغات این فرقه را... اشغال نمایند."(۴۶۰)
نادر باتمانقلیچ، رئیس ستاد ارتش و تیمور بختیار، فرماندار نظامی تهران کلنگ به دست گرفتند و شخصا در اشغال و تخریب "مرکز بهائیان" شرکت کردند.
با راه افتادن کارزار تازهای علیه بهائیان، مراکز آنها ویران شد، خانههای آنها به چپاول رفت و عده بیشماری کشته شدند. نویسنده با ذکر نمونههای بسیار یادآوری میکند: "نیروهای دولتی نه تنها مانع قتل و غارت نشدند، بلکه از مهاجمین حمایت کردند."
http://www.fariborzbaghai.org/archives/individual/000699.php
Reader Comments (1)
در این وبلاگ حرفهای رکیک حذف میشود.اگر مطلبی دارید واگر اشتباهی در نوشته ها موجود است ؛ حتما با زبانی که رکیک و فحش در عرف ایرانی نباشد بنویسید مطلب شما حذف نخواهد شد.