»
*در کشورهای خارجی تنوع تفريح و سرگرمی بقدری زياد است که کار ما به چشم نمی آيد.
تصاوير سميه و خانواده اش را در لينک زير ببينيد
http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1055232
شور زندگی سميه و خانواده اش بر ديوار مرگ! ديدن دختران موتور سوار در جاده ها و خيابان های ايران صحنه ای است که به طور معمول رخ نمی دهد با اينحال تصوير دختری موتور سوار بر ديوار مرگ رويدادی نيست که حتی بتوان در سراسر جهان نيز شاهد آن بود.
به گزارش خبرنگار مهر، برای گذراندن روزهای بهاری چند روزی را مهمان مردم انزلی بودم. اتفاق جالبی نظر مرا به خود جلب کرد. ديدن پوسترها و تبليغات دختر موتور سوار از خطه سر سبز گيلان در استوانه ديوار مرگ، اتفاقی نبود که بتوان با بی توجهی از آن گذشت.
"سميه مدنی" دختری بی باک و البته "خاص" از خانواده ای ماجرا جو که جرات و جسارت و هنر خود را همراه با موتور کراس خود بر ديوار مرگ به نمايش می گذارد.
از ديدن نمايش های جالب اين دختر بی باک تمام حاضران غرق در هيجان و تحير بودند. نمايش "سميه" به قدری حرفه اي، جسورانه و هنرمندانه بود که تا وقتی کلاه ايمنی را از سر برنداشته بود باور کردن اين که يک دختر 26 ساله با موتور کراس بر ديوار مرگ حرکات آکروباتيک را به نمايش می گذارد سخت می نمود.
از دريچه کوچک داخل استوانه ديوار مرگ وارد دستگاه می شود. بعد از ادای احترام به حاضران کلاه ايمنی را بر سر گذاشته و سوار موتور می شود. با حرکت او بر ديوار مرگ چارچوب استوانه زير پاهای آدم شروع به لرزيدن می کند. با حرکات ماهرانه اش و دو دستی که در حال دور زدن رو به مردم بلند کرده و دست می زند تشويق همگان را به خود جلب می کند. صدای کف و سوت بر صدای موتور غالب گشته و همه برايش پول می ريزند و بعضی ديگر پول را به دستش می دهند.
"سميه مدنی" تنها دختر موتور سوار ديوار مرگ در ايران است که با وجود شهرت خانوادگی در اجرای حرکات آکروباتيک با موتور و حتی خودرو بر روی ديواره مرگ تا به حال خبر و گزارشی از آنها انعکاس داده نشده است.
"دختری بر ديوار مرگ" تنها منسوب به يک نفر است. پس از اجرای نمايش، همراه سميه داخل "استوانه مرگ" می روم تا در فضای کار و در کنار موتورش با هم گفتگو کنيم. فضای پر شوری است. غرور دختر موتور سوار ديوار مرگ و انعکاس شور و هيجان و تشويق های مردم بر فضای دستگاه حاکم است.
از هفت ماهگی موتورسواری می کنم
سميه داستان زندگی خود را اينگونه آغاز می کند: وقتی که تنها هفت ماهه بودم، استادم مرا با شال به کمر خود می بست و با يک دست سرم را می گرفت و با موتور بر ديوار مرگ دور می زد. در واقع من از هفت ماهگی موتور سواری می کنم!
وی ادامه می دهد: از سن 5-6 سالگی همراه استادم تمرين رسمی موتورسواری بر روی ديواره مرگ را شروع کردم. در همان سنين، استادم ترک موتور می نشست و دستورات لازم را می داد و من موتور را کنترل می کردم.
سميه با اشاره به دوران نوجوانی خود می افزايد: دوران مدرسه را هم موتور سواری می کردم. صبح ها مدرسه می رفتم و عصرها کار می کردم. از سن 14 سالگی به تنهايی بر روی ديوار مرگ موتور سواری را آغاز کردم!
دختر موتورسوار، مرا با استاد هندی خود آشنا می کند. در اين لحظه با واقعيتی آشنا می شوم که خيلی جالب است. استاد هندی سميه همان پدر اوست! و بدينگونه با شگفتی های خانواده مدنی بيشتر آشنا می شوم.
سميه در خصوص اجراهايش می گويد: از سال 76 تا 79 در شهرهای بندرعباس، شيراز، کرمانشاه همراه با پدر اجرا داشتيم.
اين دختر موتورسوار تاکنون خارج از کشور اجرايی نداشته و گرچه کار در ايران را بيش از هر جای ديگری دوست دارد اما از به نمايش گذاشتن توانمندی هايش در کشورهای خارجی نيز بدش نمی آيد.
از او در خصوص فعاليت ديگر اعضای خانواده اش می پرسم. می گويد: تا چند سال پيش خواهر و دو تا از دختر عمو هايم نيز موتور سواری می کردند اما اکنون من تنها دختر موتور سوار ايرانم.
از سميه در خصوص زندگی شخصی اش می پرسم و اينکه نظر همسرش در خصوص کارهايش چيست؟ می گويد: همسرم يکی از حاميان و مشوق های اصلی من است. در واقع او مدير برنامه های اين گروه به شمار می رود!
شور زندگی در ديوار مرگ!
با شروع تايم بعدی نمايش از در کوچک دستگاه بيرون می روم و در پشت دستگاه با "سهيل مدنی" برادر سميه به گفتگو می نشينم.
سهيل جوانی است پر شور و هيجان. لذت زندگی و هيجان کار ديوار مرگ در چشمانش هويداست. برای او ديوار مرگ معنا بخش زندگی است. شور و نشاط زندگی و حتی خاطراتش در ديوار مرگ خلاصه می شود. ديواری که نام مرگ را بر آن نهاده اند اما او زندگی را با آن معنا می کند.
سهيل از کودکی خود می گويد که از هفت سالگی زير نظر پدر و استاد خود موتور سواری می کند. از هفت سالگی به کاری مشغول است که علاقه و آينده اش را در آن می بيند و از درآمدش راضی است.
با افتخار از کارشان و درآمد آن می گويد: ما کاری را ارائه می دهيم که بی مثال باشد و کسی آن را انجام نمی دهد و همين موضوع باعث می شود که از کارمان استقبال زيادی می شود. تعطيلات و تابستان بيشترين استقبال را داريم.
سهيل رضايت خاطرش را با جملات کوتاه و پر اميد بيان می کند و از خاطره 9 سالگی اش در کرمانشاه می گويد که با دو موتور و ماشين با سميه و پدرش دور می زدند.
او وعده فردا را می دهد که با سميه همزمان با دو موتور دور خواهند زد و در اين چند روز خرابی موتور سميه مانع از اين شده است.
سهيل خانواده ای دارد ماجرا جو و علاقه مند به ديوار مرگ. او متاهل است و همسرش در فروختن بليط همکاری می کند و علاقه مند به موتور سواری است.
وقتی " ديوار مرگ" سرنوشت رقم می زند
با اجرای نمايش آکروباتيک سهيل تايم بعدی نمايش به پايان می رسد. اکنون در جمع خانواده مدنی حضور دارم. همه برای 10 دقيقه استراحت در کنار من نشسته اند. محمد سليم مدنی استاد و پدر خانواده نيز حضور دارد. فردی که تقدير و سرنوشتش در ايران رقم خورده بود. اهل هندوستان است و دوسال پيش از انقلاب به ايران آمده و در اينجا ماندگار شده است.
استاد هندی با حوصله قصه زندگی اش را از اول تعريف کرده و می گويد: پدر و مادرم موتور سوار ديوار مرگ بودند. پدرم در کشورهای اروپايی و آفريقايی بر ديوار مرگ موتور سواری می کرد. 24 فرزند از چهار همسر بوديم. پدرم تصميم می گيرد به تمام فرزندانش اين حرفه را آموزش دهد.
شش ساله که بود موتور سواری را شروع کرد. زمانيکه موتور سواری را کامل ياد گرفت پدرش تک چرخ زدن و پرش با موتور از روی ماشين ها را نيز به او ياد می دهد که چندين بار زمين خورده و دست و پايش بخيه خوره است.
او می گويد: سال 56 طی قراردادی که با پارک خرم داشتيم به ايران آمديم. خرم نام قديمی پارک ارم است. آن زمان من به همراه خواهر و برادرم با موتور دور می زدم.
پس از دوسال در ايران انقلاب می شود و پس از انقلاب محمد سليم به انزلی آمده و در شهربازی گيلان کار می کند. در سال 61 در همان پارک با همسرش آشنا می شود و با هم ازدواج می کنند.
سميه، سهيل و پدرشان محمدسليم
محمد سليم دومين موتور سوار ديوار مرگ در ايران است و پيش از او جان اورال از ترکيه اين کار را می کرد.
موتور سواری بر ديوار مرگ در خانواده محمد سليم حرفه ای است موروثی. خانواده اش اولين های ديوار مرگ هستند.
اکثر شهر های ايران شاهد هنر نمايی او بوده اند از جمله: تربت حيدريه، گناباد، طوس، تمام شهرهای سيستان و بلوچستان، خاش، چهاربهار، بم و شيراز.
محمد سليم با افتخار می گويد: دور زدن با ماشين فکر من بود و من اولين فردی بودم که با ماشين بر روی ديوار مرگ دور زدم.
با هيجان و علاقه خاصی از فکر دور زدن با ماشين می گويد تا مرحله اجرای آن. از آن روزی که فکر خود را با يک ماشين کنترل از راه دور آزمايش کرد و آنرا در ديواره سطل چرخاند و بالا آورد تا روزی که فکرش را به مرحله اجرا رساند و با رنو برای اولين بار دور زد.
با هيجان و لبخندی بر لب ادامه می دهد: اولين بار با رنو دور زدم اما رنو تحمل فشار را نداشت و موقع دور زدن از وسط دو تکه شد. در آن حادثه زخمی نشدم. پس از آن با گلف کار کردم و شش بار در ايران و يک بار در عربستان افتادم که بارها دست و پايم شکست و کمرم جراحی شد. يک رنو و دو گلف را خراب کردم.
جز او فردی در ايتاليا بود که ماشين های کورسی دست ساز درست می کرد و با آن ها دور می زد. اما او می خواست با ماشين های معمولی که مردم سوار می شوند دور بزند. دست از تلاش نکشيد و آنقدر تلاش کرد تا فن کار را پيدا کرد.
سال 69 شروع به ساختن دستگاه برای ماشين کرد و اولين دستگاه را در پارک ارم گذاشت. در سال 70 بود که در پارک ارم اولين نمايش خود را اجرا کرد.
از آخرين اجرای خاطره انگيزش با ماشين در کرمانشاه می گويد: دفعه آخر در کرمانشاه با 11 سرنشين با ماشين دور زديم. همه بودند؛ دو دخترم، پسرم، به همراه فرزندان خواهر و برادرم. پس از آن دستگاه را به عربستان فرستادم.
اکثر موتور و ماشين سواران ديوار مرگ شاگردان او هستند و از برادران سقزی که در باغلارباغی تبريز کار کردند می گويد: آنها نيز دور زدن با ماشين را از يکی از شاگردان من آموزش ديدند. کسانی که دور زدن با ماشين را از من ياد می گيرند هيچ وقت با مشکلی مواجه نمی شوند چرا که تمامی فنونی را که خود ياد گرفته ام به آنها نيز آموزش می دهم.
محمد سليم در کشور های عربستان، کويت، هندوستان، ايتاليا و بحرين کار کرده است.
در خصوص گرفتن مجوز برای کار می گويد: مجوز گرفتن ساده است. شهرداری بايد مجوز بدهد که البته مدتی است روند کار عوض شده و برای گرفتن مجوز نامه ای به شهرداری می نويسيم و شهرداری برای تاييد نامه را به شورای شهر می دهد. پس از تاييد با شهرداری قرارداد می بنديم.
او به استقبال پر شور ايرانيان اشاره کرده و می گويد: در ايران مردم خيلی بيشتر از کشورهای خارجی استقبال می کنند و ما ترجيح می دهيم در ايران کار کنيم.
او در پاسخ به علت استقبال مردم ايران نسبت به ديگر کشورهای جهان از ديوار مرگ معتقد است: چون مردم ايران تفريح خاصی ندارند ديدن کار آکروباتيک ما برايشان سرگرمی و تفريح خوبی است. اما در کشورهای خارجی تنوع تفريح و سرگرمی بقدری زياد است که کار ما به چشم نمی آيد. نحوه استقبال در پايين شهر و بالا شهر نيز به همين شکل است.
10 دقيقه به پايان می رسد و در حالی از خانواده مدنی خداحافظی می کنم که صدای محمد سليم مدنی با آن لهجه هندی اش از پشت ميکروفن همه جا طنين انداز شده:
برای نخستين بار نمايش موتور سواری بر ديوار مرگ توسط دختری از بندر انزلی. آکروتيو موتور سواری هندوستان تقديم می کند. نمايشی از جرات و جسارت دو حادثه جو، حرکتی دلاورانه و تلاشی باور نکردنی با موتور سيکلت بر ديوار قائم به ارتفاع شش متر. عمليات آکروبات موتور سواری توسط خواهر و برادر تا لحظات ديگر آغاز خواهد شد...
خبرگزاری مهر
Posted
on Sunday, April 18, 2010 at 01:35AM
by
افشا
View Printer Friendly Version
Email Article to Friend
Reader Comments