« در مورد مقدس کردن فردوسی و شاعران بزرگ دیگر | Main | نگاهی فشرده بر ريشه های اقتصادی ــ سياسی انقلاب پنجاه و هفت نگاهی فشرده بر ريشه های اقتصادی ــ سياسی انقلاب پنجاه و هفت »

فاشیزم در فاشیزم - Farhad Vakof

 

 از افشا

ضدیت با صلح هم میتواند یکی از مشخصات فاشیزم باشد

_____________________

فاشیسم در فاشیسم

تاریخ نگارش این جستار بر می گردد به چند ماه پیش که هم اکنون با بازنگری دوباره  تقدیم می شود.

 

در مورد این که فاشیزم چیست اتفاق نظر وجود ندارد. اروپائیها نظیر دیگر مسائل از این قبیل چون دمکراسی و لیبرالیته و سوسیالیته

و...فاشیزم را هم واقعیتی برگرفته از فرهنگ و نژاد خود دانسته و از این مبنا حرکت می کتند چون فاشیزم مانند دیگر پدید ه ها  برای نخستین بار از اروپا برخاسته لذا از اینرو فاشیزم هم یک پدیده اروپایی به شمار می اید.

 

اما تجربه ای که ما ایرانیها از فاشیزم در ایران داریم ما را از این محدود نگری که فاشیزم یک پدیده فرهنگی و اروپایی باز می دارد.

 

فاشیزم و وتداوم آن در اسپانیا از سال 1936تا 1975 -و از سال 1975 تا    2005حدودا 30 سال برای زدودن فاشیزم در اسپانیا وقت احتیاج بود- نشان می دهد که گرچه فاشیزم اروپایی به موازات انقلاب سو سیالیستی اکتبر و دو جنگ جهانی تقریبا در کلیه کشور های اروپایی به منصه ظهور رسید و از اینرو هم فاشیزم اروپایی پیش از هر چیز دارای دو مولفه اصلی گردید

یکی ضدیت با کمون سالاری-کمونیزم-  و به این اعتبار ضدیت با شرق و دیگری با سرمایه داری انحصاری-امپریالیزم-  یعنی ضدیت با غرب. از دیگر مولف های اصلی فاشیزم اروپایی و ژاپنی یعنی فاشیزم هایی که که در دهه اول قرن گذشته به واسطه انقلاب اکتبر و جنگ های امپریالیستی دنیا را به خود مشغول کردند نظامی گری و میلیتاریزم و شوینیزم متعرض آنها بود.

 

 

من به این ترتیب می خواهم خواننده را وارد این مبجث کلی پیرامون فاشیزم جهانی کنم که اگر ما بخواهیم یک تعریف کلی از فاشیزم جهانی داشته باشیم که حتی پدیده فاشیزم در ایران را هم در خود بگنجاند به نظر من ما باید از ویژگی ها فاشیزم که محصول زمان و مکان است پرهیز کرده و از خصوصیاتی از فاشیزم در آغاز حرکت کنیم که برای کلیت فاشیزم جهانی حائز خصیصه عمومی است و سپس وارد ویژیگی های زمانی و مکانی فاشیزم در هر کشور گردیم.

 

 

تعریف کلی فاشیزم جهانی

 

از نظز من کلی ترین تعریف از فاشیزم جهانی عبارت است از این می باشد:

 

فاشیزم عبارت است از

 

  • 1-رادیکال و توده ایی شدن محافظه کاری.

 

در این تعریف بسیار کلی که فاشیزم جهانی را مشتمل می شود  فاشیزم در چالش میان جامعه نو و جامعه کهنه بروز می کند. و یک پدیده کهنه و کنسرواتیو و دست راستی و به این معنا سنتی است. نظر به چالش موجود میان نو و کهنه و  لهذا سنتی بودن فاشیزم ما باید در هر کشور که در آن فاشیزم به منصه ظهور می رسد دوران کم یا بیش انقلابی و گذار از کهنه به نو را در ذهن خود تصور کنیم تا بتوانیم به این مفهوم از فاشیزم نزدیک گردیم.

 

در این دوران گذار از شرایط اجتماعی کهنه به جامعه عالی تر در هر کشور پدیده  فاشیزم عبارت است  از آن حرکت محافظه کارانه و اعاده گرایانه که از یکسو رادیکال و از سوی دیگر توده ایی است.

 

در این رابطه مهم نیست حرکت توده ای راست افراطی از کدام نقطه شروع می شود بلکه مهم توده های وسیع از نظام فرپاشیده کهن می باشند که در یک حرکت سراسری و همگانی رادیکال و افراطی خواهان توقف تحول اجتماعی ، بازگشت به گذشته های زنده و غیر گورستانی .. می شوند.

 

از همین مکان  دیگر مولفه های انشقاقی و اما مهم فاشیزم جهانی منشعب می شوند. حرکتهای فاشیستی دنیا از آنجائیکه حرکتهای اعاده گرایانه هستند آنگاه از اینرو حرکت های رومانتیستی و اراده گرایانه هم هستند. فاشیزم جهانی معمولا در پی اعاده نه تنها نظام گذشته از راه تکیه یکجانبه به اراده و تصمیم ملی است بلکه  همچنین نظام  گذشته ملت را توامان با یک عصر طلایی که در کشور دارای یک عظمت تصور ناپذیر بوده  رنگ آمیزی می کند.

 

مهم نیست این بنیاد گرایی و عقب گرایی از نظر زمانی دارای چه عمقی است و کدام عصر طلایی از تاریخ کشور مطرح است مهم این که کارخانه فاشیزم جهانی آماده ساختن اتوپیایی و رمتنتیک وار از  یک عصر طلایی در تاریخ کشور است که در آن ملت دارای آن شرایط مغلوب و شکست خورده و فروپاشیده و... امروزی نبوده است. به این اعتبار می توان نتیجه گرفت که بنیاد گرایی ملی و یا دینی که در اینجا مد نظر ماست در واقع  از دیگر  مولفه های انشقاقی از چالش میان نو وکهنه است که در آن فاشیزم جهانی به منزله ابرمرد تاریخ کشور با اراده پولادین ملی و  یا وحدت کلمه امت در پی تحصیل عصر باشکوه طلایی  گذشته خویش است.

 

  • 2-لیدر و کیش رهبری

 

از دیگر ویژگی های فاشیزم جهانی موجودیت یک کیش و کولت  قوی از رهبری در حرکت  فاشیستی است. در حرکت احتماعی فاشیزم رابطه حاکم میان توده ها و رهبری یک رابطه شدیدا مخروطی از بالا به پایین است. فاشیزم یک نظام عمودی است. فاشیزم الزامی به داشتن یک حزب ندارد. . و داشتن حزب از ویژگی های عمومی فاشیزم جهانی نیست بلکه حزبیت در فاشیزم یک مولفه خاص و بومی و کفایی است. اما مولفه عمومی در فاشیزم یک کیش قدرتمند از رهبری استکه در آن  اراده بازسازی دوباره کشور و بازگشت به عصر طلایی گذشته تنها با وجود یک رهبری نستوه و با ارده پولادین آن مقدور می شود.

 

در  پدیده فاشیزم ملی و دینی توده های بستوه آمده از نو گرایی و تحول و انقلاب مدرن  سیل آسا به به پای ناجی خود می شتباند تا در زیر رهبری های پیامبر گونه و یا قهرمانه و رستم گونه او  گوسفند وار از او مطابعت کنند چون بخوبی می دانند که تنها در ایمان بی شائبه به رهبری سازش ناپذیر  است که امکان عبور از دریای طوفانی و رسیدن به ساحل نجات ممکن می شود.

 

  • 3-ضدیت با مردم سالاری و لیبرالیته

 

از خصوصیات برجسته دیگر فاشیزم جهانی که در واقع در کیش رهبری آن حرکت هم منعکس است مخالفت سرسختانه فاشیزم جهانی با آزادی و دمکراسی یعنی جریان لیبرال دمکراسی در کشورها  تحت عنواین مختلفمی باشد. از اینرو طلوع و افول  پدیده فاشیزم در کشور ها در ارتباط با طلوع و افول دمکراسی و آزادی در این کشور هاست. بر این پایه در همه کشورها درجات بالا و پایین امکان بروز فاشیزم با میزان رشد یافتگی و انتظام آزادی و دمکراسی در این کشور ها  در ارتباط ارگانیک  است ..

 

حتی در کشور هایی که که دمکراسی و آزادی افول می کند نظر به چالش موجود میان نظام نو و کهنه امکان ظهور فاشیزم حتی  در کشور های پیشرفته دنیا وجود دارد. از اینرو در کشور های امپریالیستی حکومت ها ی محافظه کار که در نبرد دائمی با نظم نوین هستند مستعد گرویدن به نظام های فاشیستی هستند. البته همان طور که می دانید از نظر تاریخی بروز فاشیزم در آن دسته از کشور ها مطرح بوده که در آنها نه افول دمکراسی بلکه در اصل روند دمکراتیزه و طلوع دمکراسی عمده است. در چنین  کشور هایی نظام فاشیستی غالبا از سوی جامعه سنتی در شهر و روستا احضار می شود ولی در کشور های امپریالیستی ظهور فاشیزم معمولا به صورت گرایشهای فاشیستی است. و از همینجاست که مفهوم نئو فاشیزم متداول شده است. اما بهر حالت می توان نتیجه گرفت که یکی از مولفه های فاشیزم تمایل وافر در سرکوب آزادی و انهدام نهاد های دمکراتیک و مدنی می باشد.  در این رابطه کلیه فاشیستها  شدیدا متمایل به سرکوب مخالفین و برچیدن بساط پلورالیته و تحزب در کشورها  می باشند.

 

  • 4-ضدیت با جنبش کارگری و نهضت اشتراکیه

 

از دیگر مولفه های فاشیزم مخالفت شدید با مبارزه طبقاتی آشکار و از جمله نهضت کارگری و اشتراکیه است. بر این پایه  از مولفه های برجسته فاشیزم جهانی  اتحاد اهالی در زیر بیرق واحد رهبری ، در درون یک تشکیلات  واحد و زیر لوای واحد یک رنگی است. در فاشیزم باید به میارزه طبقاتی و علی الخصوص مبارزه کارگران در سندیکا و در احزاب پایان داده شود و همه با هم باید زیر یک رهبری و برای یک خواسته عمومی که همان باز سازی عظمت از دست رفته و  لطمه خورده کشور است تلاش کنند. فاشیزم به این معنا یک جنبش طبقاتی نظیر نهضت اشتراکی و کمون سالاری کارگران نیست. فاشیزم از هم طبقات و احاد ملت و امت برای اهداف رهبری و احیای عصر طلایی دعوت به عضو گیری می کند. فاشیزم یک بسیج عمومی و حتی نظامی است و نه یک جنبش طبقاتی. مخالفت فاشیزم با نهاد های مدنی و جامعه مدنی یعنی با پلورالیزم و تحزب و... از یکسو و از سو دیگر گرایش شدید به کیش رهبری و ... روی هم رفته گواهی از یک  نظم فاشیستی است که در آن نه تنها احزاب لیبرال بلکه همچنین احزاب کارگری شدیدا سرکوب گردیده و در عوض آن  از کلیه طبقات اجتماعی در یک فراخوان عمومی دعوت به مشارکت در بسیج عمومی و حتی نظامی برای بازسازی  کشور و اعاده  عصر طلایی گذشته می شود.

 

از اینرو فاشیزم از یک زاویه نوعی  سوسیالیزم و جامعه گرایی را ارائه می دهد.  اما سوسیالیزمی که فاشیزم از آن پشتیبانی می کند همان دولت گرایی و نظامی گرایی دست راستی و افراطی است که در آن همه توان کشور در دست دولت و رهبری کشور است. هرچند ممکن است این یک  نوع تضاد جلوه کند و میان اعادت طلبی و ترقی خواهی وحدتی نتوان یافت اما فاشیزم حتی در صورت تقویت نظام رهبری و دولت به پیشرفت تن در می هد که معمولا چنین پیشرفتهای عمدتا نظامی هستند.

 

  • 5-فرافکنی مشکلات احتماعی

 

از دیگر مولفه های عمومی فاشیزم بیرونی جلوه دادن و فرافکنی مشکلات احتماعی کشور است. در این رابطه دشمنان داخلی فاشیزم با دشمان خارجی نظام برابر نشانده شده و شدیدا سرکوب می شوند

 

 

دیگر مولفه های فاشیزم نظیر ضدیت با یهود و راسیسم یا ضدیت با سرمایه داری انحصاری و مالی ، ضدیت با سلطنت و یا توسعه طالبی نظامی و... اصلی و عمومی نیستند. اتفاقا بسیاری فاشیزم را از روی همین مولفه های عیر عمومی و خاص آن می شناسند.

 

فاشیزم در فاشیزم

 

در نظر من حرکت روحانیت در ایران همه مولفه های عمومی فاشیزم جهانی را داراست. نظام جمهوری اسلامی

 

  • 1-محافظه کار و حواهان عودت نظام کهن و بازسازی عظمت گذشته اسلامی است
  • 2-نظام جمهوری اسلامی مخالف نهاد های جامعه مدنی است. از تحزب متنفر است. از کیش رهبری پیروی می کند. موافق بسیج عمومی است و این بسیج عمومی را در سطح بسیج و سپاه نهادینه کرده است..
  • 3-مخالف سرسخت لیبرال دمکراسی است.
  • 4-از جنبش های طبقاتی و علی الخصوص جنبش کارگری بیزار است
  • 5-در بیرونی کردن مشکلات داخلی و نسبت دادن آن به آمریکا و اسرائیل خبره است. او دشمنان داخلی خود را با همین بیرونی جلوه دادن ها سرکوب می کند-فرافکنی.-
  • 6-......

 

 

 

اما مفهوم فاشیزم در فاشیزم در واقع حدید است. در نظر من پدیده فاشیزم در فاشیزم متناظر با شرایطی است که فاشیزم موجود در پی احیاء دوباره خود است. در نظر من زمانی که فاشیزم فرسوده می شود و به سرکوب عریان روی می آورد این دیگر فاشیزم نیست. یعنی اگر هم فاشیزم باشد یک فاشیزم فرسوده ایی است

که در برابر نهضت های درونی دیگر یارای قد علم کردن و بسیح و ...  نیست و از اینرو متوسل به سرکوب جنبش های توده ایی می شود که از فاشیزم بریده اند و از آن سرخورده شده اند.  فاشیزم خامنه ای و راست افراطی از شمار چنین فاشیزمی است.

 

 

این در واقع فاشیزم است و نه فاشیزم در فاشیزم که تجربه آنرا داریم و می شناسمیش. فاشیزم در فاشیزم در واقع از سوی آن نیرو هایی است که شاهد  ناکارایی نظام فاشیستی و  ناظر سرخوردگی توده های بسیج شده از نظام حاکم بوده و لهذا در صدد بر می آید آب رفته را به جوی بر گرداند  و دوران طلایی پیر جمارانرا باز سازی کند و.... در حقیقت این فاشیزم در فاشیزم و احیای دوباره نظام فرسوده فاشیستی است.

 

در ایتالیا فاشیزم از سندیکا های کارگری سر بیرون آورد و بعدها آنها را شدیدا سرکوب نمود. در آغاز  در ایتالیا  ایتالیا فوتوریستها در فاشیسم مشارکت داشتند و بعد ها مورد بی مهری موسولینی قرار گرفتند و بیرون رانده شدند. در ژاپن شخصی به نام کیتا اساسنامه سوسیالیستی برای جنبشی را نوشت -1923-که بعد ها این منشور -1936- با سرکوب کودتا مبدل به یک حرکت نهادینه و حکومتی شد. یعنی ناظرین هموراه

برای جنبش های فاشیستی دو دوره قائلند

 

 

1-دوران ماقبل حکومت و دوره که فاشیزم هنوز یک نهضت است

2-دوران نهادینه شدن فاشیزم

 

 

نظر به چنین مسائلی خطری که اکنون ایران را تهدید می کند بازسازی نظام فاشیستی از سوی چپ های نظام فاشیستی است. این چپ ها همانگونه که بار ها آزمایش پس داده اند همه خصوصیات براه اندختن یک فاشیزم در فاشیزم را دارند. لهذا باید فریب این ها را در دوران منشور نویسی و نهضت راه اندختن ها نخورد. چون یکی از مولفه های فاشیزم اگر هم نه یک خصیصه عمومی  آن  در همین نگارش منشور ها و تغییر هزاران باره آنها است.

 

از هنگامی که آبهای نظام از جوی گذشتن و نظام فاشیستی مشغول به سرکوب فرزندان خود شده است این ندای بازگرداندن آبهای نظام فاشیستی به جوی، و سخن از دوران طلایی پیر جماران کردن و... تنها به معنای احیای نظامی است که سراپا فاشیستی است و این در عمل تنها به معنای فاشیزم در فاشیزم می باشد.

 

حرکت احیایی که آغاز شده صرف نظر از درجات موفقیت آن تاکنون موفق شده است که آرایش بندی قبلی درون حکومتی را به آن باز گرداند. از ماهها است که بلوک بندی نظام به چپ و راست و میانه به همان فرم سال های اول این نظام فاشیستی بر گشته است.

 

ما الانه دیگر چیزی به نام اصالاح طلب و اصول گرا نداریم. این بلوک بندی ها متعلق به یک سال و اندی پیش بوده اند. الانه همه چپ ها پشت موسوی اند و راستها در پس رهبری و احمدی نژاد و میانه رو ها در پس رفسنجانی و خاتمی و نهضت آزادی.

 

راست ها که در واقع سبز های واقعی و بال سبز و عقیدتی نظامند با طرح اصل عدالت اجتماعی و طرح سوسیالیزم و.. به میدان آمدند و اینبار  اراده کرده اند  سرخ نمایی کنند و بدین نحو  سرخها را تحریک و به اصلشان بازگردانند تا از سر خر  شیطان  دمکراسی و لیبرالیته پایین آیند که این طور هم شد. سرخ های نظام  که این صحنه را دیدند برای اینکه اسلحه عدالت احتماعی را از دست سبز ها بیرون کشند  به دستبرد متقابل دست زدند و رنگ سبز دین  را از حریف ربودند. و بدین ترتیبی سرخی که به مرز های قرمز نظام رسیده بود سبز شد و از حرص راست های افراطی و هراس از عبور از مرز های  نظام سنگر لیبرال - دمکراسی را به سرعت رها کرد و به اصل خود باز گشت  و پرچم عدالت احتماعی را علم نمودتا نشان دهد که بال راست رژبم در پی کاریکاتور سازی از جناح چپ است. پی بدینسان موتور معرکه تغییر آرایش نظام فاشیستی راست افراطی و نهاد های امنیتی و فکری آن است که کل نظام را به اطاعت از خود وادار نموده است.

 

از اینرو در شرایط جدید بوجود آمده هر سخنی بر علیه اصلاح طلبان کردن نه تنها بیهوده و بی پایه است و تیر خلاصی بسوی مرده رها نمودن می باشد بلکه تنها می تواند از موضع راست باشد.

 

در شرایط جدید بوجود آمده در رژیم فاشیستی حاکم دیگر اصلاحات و تغییر قانون اساسی موضوعیت ندارد.  اما در عوض چپ های آن به فکر به گردش در آوردن  خون جدید در رگهای  فرسوده نظام بیمار و  حاکم می باشند تا بار دیگر با راه افتادان یک نهضت عمومی و سراسری در پس یک رهبری امام گونه نظام جمهوری اسلامی را  با صلابت تر و مستحکم تر از پیش زنده کنند. چنین است که چپ های آن از هم اکنون برای این بسچ عمومی شروع به عضو گیری نموده اند و بسیاری از احزاب پوپولیست و سکولار کشور  به مانند روزر های نخستین انقلاب وفادری خود را به رهبر حدید در راه تحقق آرمانهای ناکام نظام ابراز نموده اند. حرکت جدید در پی یک حیزش جدید با اراده جدید است. حرکت جدید همه طبقات و اقشار  و تابعین را در این نهضت سراسری و عمومی فرامی خواند  که زیر رهبری نستوه و وامانده از گذشته و از صحابیون امام راحل  با ابراز وفاداری به آرامانهای از دست رفته نظام به فکر بازسازی آن باشند و بدین ترتیب از عهده وظایف میهنی خود بر آیند . به نظر من به این می گویند فاشیزم در فاشیزم

Posted on Thursday, October 21, 2010 at 08:56PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>