« مصاحبه مجله اشپيگل با سعيد منتظری | Main | رمزگشایی از رویکرد جدید حکومت وبلاگ سهرابستان »

بحثی درباره مسایل ایران و نفت با یک دوست فیس بوکی مهدی صفار

نظر شما در باره نفت چیست و چرا؟


 

اولین نظر از خودم


بشکه نفتي داخل انبار بود
سالن انبار تنگ و تار بود
عصر جمعه حول و حوش شيش و هفت
برق سالن اتصالي کرد و رفت
عده اي هم جمع بودند از قضا
صف کشيده تا کنار پله ها
يک به يک مي آمدند و با ادب
لمس مي کردند و مي رفتند عقب
لمس مي کردند مردان و زنان
هرکسي چيزي گمان مي برد از آن
اين يکي استادکار ذوالفنون
گفت چيزي نيست اين غير از ستون
آن يکي مرد سياسي با دو دست
لمس کرد و گفت حتمآ قدرت است
کودکي هم روي آن دستي کشيد
گفت اسنک بود با طعم شويد !
کهنه رندي هم رسيد و دست زد
گفت ايران هزار و چارصد
عاشقي هم گفت اين دعوا خطاست
بي خيال بشکه معشوقم کجاست
عاقلي هم ميگذشت از آن کنار
گفت مارک و ليره و پوند و دلار
دختري هم ناگهان جيغي کشيد
گفت مردي بود با اسب سپيد
عده اي ناگاه از راه آمدند
شمعي آوردند تا روشن کنند
شمع را با فندکي افروختند
بشکه در دم منفجر شد سوختند
بشنو اما حاصل اين گفتگو
ما درون بشکه نفتيم اي عمو
مي رسد هر کشوري از هرکجا
پاي خود را مي کند در کفش ما
حرف آخر يک کلام است و همين
کاشکي بي نفت بود اين سرزمين

حسن صنوبری

شعر از (افشا)

اي برادر درد ما از نفت نيست
درد ما از نوکران اجنبيست
درد ما از شاه و ملايان پست
حاکمي دزد و به دزدي چيره دست
شاه و ملايي که ضد مردمند
ظالمند و در جهالتها گمند
نوکران اجنبي بر ضد خلق
دولت شاهي ولايي کرده خلق
حاکمان اين چنين بس فتنه اند
از براي ملت خود دشنه اند
اجنبي چاپيد و دنيا را بخورد
يک جايي نفت جاي ديگر قهوه برد
اجنبي خواهد که دنيا را خورد
کي زند بر دزدي خود دست رد
نفت شد غارت در ايران ما
کشورم شد خانه ويران ما
اجنبي از سکس تايلند ميخورد
هر کجايي يک نوايي مي برد
ديدي آخوندان گرفتند خوي او
صادرات دختران خوبرو
نفت يک مزيت ايراني است
حاکم احمق فقط ويراني است
اين سخن گويم نزد مردمان
عاقلانه بنگريم بر کارمان
شعر افشا گفته هايي از دل است
اهل دردم شعر من پر حاصل است

**********************

نظری از دوست بنده 

 مهدی صفار

نفت و شاه وشیخ درد ما نبود
عقل هر سه تا جلوی پا نبود
من که داد عقل بر می داشتم
عقل خود سوی دگر بگذاشتم
شاه رفت و شیخ جایش را گرفت
وسوسه در کله ی من جا گرفت
شیخ بر انگشت می چرخاندیم
بی مهابا اسب خود می تاختیم
بانک و ثروت را گرفتیم از همه
گوسفند و گاو بردیم از رمه
کارگر را آشیانه عرش شد
زارعان را نمدها فرش شد
تخم آمریکا ز کشور روفتیم
مشت بر فرق گروگان کوفتیم
هر چه قدرت بود یکجا جمع شد
هر چه ثروت اخذ از نامرد شد
بهرمحرومان همه پنداشتیم
خویش را ناجی خلق انگاشتیم
خلق ملا را چو ناجی برگزید
هر چه را من بافتم از هم درید
شیخ این هدیه زمن دریافت کرد
تف به گور هر چو من پرتاب کرد

*****************

افشا

مهدی صفار گفتی حرف ما
حرفهای روشن و با محتوا
هر که با عقل و عدالت دشمن است
کی ز مکر ظالمان او ایمن است
ملت ایران نجست حق بشر
دارد او با مکر ملا دردسر
آری ملایان جنایت کرده اند

ملت ایران حمایت کرده اند
هر کس او حق بشر را خوار داشت
عاقبت دردسر بسیار داشت

پس بجوییم راه حق و عقل را
تا بیابیم توسعه هم عدل را

************************

دوست بنده

عیب خود را بین و ملا کن رها

**************

افشا

ملا حامل ارزشهای غلط و ضد عقلی است.کدام عقل:
عقلی که ماموریتش یافتن حقیقت و رفاه انسانیت امروز و فردا است عقلی که خود محور و مستقل است و نوکر دین و ایدئولوژی نیست

ملا را نمیتوان رها کرد تا بذر بی عقلی و بی حقی (بخوانید استبداد و وابستگی را بکارد)  ر

**************

دوست بنده

من هم حامل ارزشهای غلط و ضد عقلی هستم . کمتر یا بیشتر . شاه و ملا و نفت ، عقل زیادی نداشته و ندارند که ازشان گله کنم . من چاقوی ملا را دسته کردم
هر چه قدرت بود یکجا جمع شد
هر چه ثروت اخذ از نامرد شد
بهرمحرومان همه پنداشتیم
خویش را ناجی خلق انگاشتیم
خلق ملا را چو ناجی برگزید
هر چه را من بافتم از هم درید
ملا اگر دنبال این ماجراها هم بود ، غریزی بود ، من با تئوری بافی و فکر ، این میدان و عرصه را برای ترکتازی ملا فراهم کردم و حال می گویم ملا بخاطر منافعش مملکت را ویران کرد . دولت و قدرت متمرکز یعنی ویرانی و خرابی . ملا خود خواسته به اینجا نرسید . شاه و حاکم دوست دارد کشورش آباد و مردمش مرفه باشند . با دولت متمرکز و سرمایه هایی که همه دولتی ست نمی توان به سوی آبادی رفت . حکام خر کمی این مشکل را فهمیده اند و منی که این لقمه را در دهان ملا گذاشتم تا تکان می خورد هیاهو راه می اندازم . او هم ترجیح میدهد تکان نخورد . و اینطوری همه با هم با سر بطرف پرتگاه می رویم

*******************

افشا

 

مردم گیرم بقول شما اشتباه کردند و ملا را ناجی خود تصور کردندولی مردم هیچ گاه از ملایان نخواستند که قدرت را تا ابد بدست بگیرند و حقوق آنان را (همان حقوقی که مردم رای اشتباه دادند و بملایان دادند تا نجاتشان بدهند منظور است)زمانی که مردم آنان را نمیخواستند و به اشتباه خودشان هم پی بردند که خطا کرده اند و ملا ناجی آنان نیست چرا ملایان بزور قدرت را در دست گرفته و رها نمیکنند. کی مردم از ملایان خواستند که اجازه ندهند بازرگان در انتخابات شرکت کند. کی از ملایان خواستند که جوانان ایرانی هزار هزار در زندانها اعدام کنند؟ کی از هاشمی رفسنجانی خواستند که اتوبوس نویسندگان را به دره حیران بیندازند؟و....
شما طوری مینویسید که مردم حق اشتباه ندارند و چون یک باراشتباه کرده ا ند تا ابد باید ملایان سوارشان بشوند. همان مردم و فرزندان آنان امروز و دیروز به این ملایان حالی کرده اند که مردم آنان را دزد و خائن میدانند چرا از قدرت کناره گیری نمیکنند.
من میخواهم با شما این موضوع را بررسی کنم . بنظر میاید که شما خوشتان میآید که ملایان همچنان در قدرت بمانند زیرا میگویید ملایان خطا اقتصادی را فهمیده اند ولی مردم جلوی تصحیح آن خطا را توسط ملایان میگیرند(منی که لقمه در دهان ملا گذاشتم تا تکان میخورندهیاهو راه میاندازم)
واقعا اگر این طور فکر میکند خیلی از چیز ها را توضیح باید بدهید:
راه نجات ما چیست (اگر معتقدید که ملایان خطا کار هستند)ر
آیا این وضع فعلی شما را راضی میکند نباید عوض بشود اگر عوض بشود راه حل شما چیست؟
***********************
دوست بنده

ملا باید برود اما منهم باید بفهمم چه تندروی هایی کردم و ملا را سر کار آوردم تا الان حواسم جمع باشد تکرار نکنم و بنفع ملا یا بدتر از ملا ، تندروی نکنم

***************

افشا

خطایی که ما کردیم این بود که بدنبال حقوق بشر و دمکراسی نرفتیم. وقتی که خمینی و گروه هایی که همراهش بودند شروع بکشتار در دادگاه های چند دقیقه ای کردند شروع به تظاهرات نکردیم زیرا با توجه به احساساتمان حکم اعدام آنان را قبل از خمینی و دادگاهش ما مردم خودمان تعیین کرده بودیم.
دوم این که فکر میکردیم عدالت در مبارزه با امپریالیسم و بویژه با آمریکا باید باشد تا ما به عدالت برسیم. فکر میکردیم که دموکراسی و حقوق بشر ساخته غربی است و یک کلک است.در صورتی که دموکراسی هنوز هم بپایان نرسیده است و باید ما هم سهم خودمان را ادا کنیم زیرا دمکراسی موضوعی انسانی است و هر جا که انسان است دموکراسی و حقوق بشر لازم است آنجا باشد.
حقوق بشر و رعایت آن و اصول دمکراسی منطبق بر حقوق بشر را باید از ایدئولوژیها جدا کرد. زیرا این نوع دمکراسی بر اساس عقل آزاد و رها و خود محور است که هدفش کشف حقیقت و منافع انسانیت امروز و آینده است. این گونه عقل بر خلاف عقول ناقص اسلامی - هیتلری و یهودی و مسیحی و ...که هدفشان نوکری ایدئولوژی است فرق دارد. مثلا عقل هیتلری عقلی است که در خدمت عقاید هیتلری است یعنی اثبات بر تری آلمانها و بعد بودن و واجب القتل بودن یهودها و ..است این عقل ناقص حق ندارد بر علیه عقاید هیتلر نتیجه گیری کند و به همین نحو عقل اسلامی هم یعنی اثبات عقاید محمد و سنت او ماموریت خودش میداند و حق ندارد بر خلاف عقاید محمدی نتیجه گیری کند.علم اسلامی هم یعنی یافته های این عقل ناقص.اگر امامی و یا محمد و یا قرانش از علم تعریف و تمجید میکند هم همین علم است ونه علم واقعی که گالیله را برای کشف علم واقعی بدار هم میزنند.
وقتی که این عقل آزاد و رها و خودمحور با حقوق بشر بعنوان حداقل عدالت اجتماعی در میآمیزد حکومت دمکراسی را پی ریزی میکند
پايه اوليه دموکراسي را بايد عقل دانست اصول حقوق بشر که حق آزادي بيان ، انتخاب حکومت، انتخاب کار و شغل، برابري انسانها در حقوق اجتماعي و عدم تبعيض سياسي، قومي و عقيدتي و...شامل ميشود از نظر بنده عقلي است.و اگر به عقلانيت اصول حقوق بشر اعتقاد نداشته باشيم ميتوان حقوق بشر را هم پايه ديگر دموکراسي ناميد
منظور از عقل عقلی است زمینی و مادی که ماموریتش کشف حقیقت و جستجوی منافع همه بشریت امروز و آینده است؛ بنابراین دموکراسی بمرزی نمیتواند محدود بماند و هر جا که انسانی موجود است لازم است حکومت دموکراتیک هم موجود باشد یعنی دموکراسی محدوده فقط ملی ندارد و باید جهانی باشد و گر نه ممکن است منافع همه بشریت را بر نیاوردهمانطور که عرض شد حقوق بشر و در نگاه کلی تر عدالت که حقوق بشر حداقل عدالت در حکومت دموکراتیک است.عدالت از نظر من منشا عقلی دارد البته عقلی که در پی حقیقت و منافع همه بشرین امروز و آینده است.پس بزبان ساده تر دموکراسی دو پایه دارد: عقل و عدالت
يکي از نتايج اين پايه هاي دموکراسي نبودن هيچ موضوع مقدس در امور حکومتي خواهد بود که سبب حذف قدرت مردم و حق انتخاب آنان بشود، مورد آشنا مثل اسلام حکومت ملا خميني که حق انتخاب مردم ايران را سلب کرده است وحکومت را حق خدای محمد یا الله میدهد که نظریه سخیف و خرافاتی است.يا ايران پرستي افراطي زمان شاه که پايه ديکتاتوري شاه را تشکيل ميداد و هر مخالف شاه يک ضد ايراني وطن فروش و خرابکار ناميده مي شد.

بنابراين در دموکراسي هيچ نوع ديکتاتوري وجود ندارد و برنده شدن اکثريت بمعناي ديکتاتوري بر اقليت نخواهد بود. اکثريت موظف است عقل و اصول حقوق بشر را رعايت کند و در غير اين صورت قانوني نيست.

عده ای این موضوع را در نظر نمیگیرند و مدعی این هستند که انتخابات آزاد و دموکراسی غلط است زیرا مثلا هیتلر هم با انتخابات دموکراتیک انتخاب شد ولی نمیگویند که هیتلر جنایتکار حقوق بشر و عدالت را را زیر پا گذاشت
دموکراسی چیست؟را از نوشته زیر پی بگیرید
از نظر من:
نجات ایران در دموکراسی متکی بر خرد جمعی و حقوق بشر بعلاوه خود کفایی علمی و اقتصادی است
از نظر شما نجات ایران در چیست؟

http://efsha.squarespace.com/blog/2008/3/15/1.html

***********************

دوست بنده

بیراهه رفتن ما این نبود که حکومتی مثل حکومت محمد یا علی درست کردیم چون درست نکردیم و درست شدنی نیست . ساده لوحانه است اگر ریشه ی مشکلات را در هزار سال قبل بجوییم . به قانون اساسی نگاه کنیم و ببینیم چقدر اصول حقوق بشری دارد که اجرا نشده ، چرا ؟ چون در اجتماع و سیاست ، ما بدنبال شعارها و افکار چپ راه افتادیم و همان کارها را کردیم که چپها می کردند  البته شیخ هم علیرغم دینش ، خوش خوشانش شد و در این میدان سواری کرد و سواری گرفت . وقتی شما شعار دفاع از محروم و دشمنی با آمریکا و سرمایه داری داری ، آزادی به سوراخ می خزد . دادگاه انقلاب که سه دقیقه ای آدم می کشد ، در میان همه ی تندرو ها و چپ روهای دیگر هم بوده و بنحوی توجیه کرده اند . این مد و مدل را شیخها به قرن بیست تقدیم نکردند . شما می گویی زیربنای این دادگاه ، دین است ، باشد اما فراموش نکنم هرجای دیگر هم که دولت متورم و مقتدر شده ، انسان هم بی ارزش و تحقیر شده . اینها مقدمات و پیامدهای همند . چرا ما فرار می کنیم از اینکه بفهمیم اول انقلاب چه کردیم و همه ی طرح و نقشه و اجرا را به شیخهایی نسبت می دهیم که می دانیم همین الان هم و بعد سی سال حکومت ، هنوز عقل و فهم و طرح درستی ندارند؟ هدف متهم کردن کسی نیست هدف اینست که با همان طناب به چاه شیخ و بدتر از شیخ نرویم . چرا باید در کشور ما معنی مخالف و مخالفت ، فقط براندازی ، و معنی موافق و موافقت ، حذف همه ی مخالفان باشد . این مدل از کجا آمده ؟ اینرا از محمد و علی یاد گرفته ایم یا مدل مطلوب و تئوریک انقلابهای چپ بوده . نمیگویم ، آگاهانه اینکار شده ، راهی که شروع کردیم مثل همه ی انقلابها و ادعاهای دیگر ، به همینجا می رسیده . الان هم باید توجه کنم که بسیاری چپ رویها از راست سر در می آورد . شیخها خیلی بدند اما جناح و شعاری هم درست کنیم که یک قدم از براندازی دورتر باشد و این فرهنگ دو قطبی و ویرانگر را از عادتمان حذف کنیم

********************


افشا

به هر حال به این نتیجه میرسیم که در کشور ما وضعیتی وجود دارد که عقل و منطق را در مردم میکشد و آنها را تسلیم احساسات و یا فریبکاریها میکند.
من از نظر شما برای حل کردن مسایل حرف مستقیم و واضحی نیافته ام ولی از کل حرفهای شما این طور بنظر میاید که نیرو های چپ همه جا را گرفته بودند و تاثیر بدی بر انقلاب و خمینی و شیخها گذاشتند. آیا از نظر شما این چپ ها فقط عامل بدبختی مردم بعد از انقلاب هستند و یا این که وجود قدرت اثر گذاری چپها فقط ناشی از علل دیگری است؟
به هر حال مردم و فرهنگ ما اشکالاتی دارد که باید اصلاح شود. نظر شما برای این اصلاح چیست و راه نجات ایران چیست؟ (البته از نظر شما).
بنظر من در کشور دیکتاتوری ما یک هسته تاثیر گذار فرهنگی و تاریخی موجود است و ارزشهای جامعه حول ارزشهای غیر عقلانی تشکیل شده است که ممکن است دینی و یا ملی باشند.
این فرهنگ در کشور ما شدیدا موجود است بنحوی که استبداد از حاکمان غیر دینی و دینی هر دو بروز یافته است و بدبختانه اپوزیسیون قدرت مند هم از این دو گروه تشکیل شده است. ارزشهایی که این دو گروه به آن معتقدند ضد بشری و در عمل نژاد گرایی است.مثلا به سنیان ایرانی حتی اجازه داده نمیشود در پایتخت کشورشان یک مسجد برای عبادت داشته باشند و یا این که میگویند در کشور زندانی سیاسی نداریم و یا در کشور زبانهای مختلف نداریم (در عمل منظور است که اجازه اعتلای دیگر زبانها بجز فارسی را نمیدهند) اینها از همان فرهنگ احساساتی و غیر عقلانی جامعه بر میخیزد

رفتن بسوی دموکراسی و کنده شدن از استبداد نه تنها از چگونگی بار آوردن فرزندان توسط خانواده تاثیر میگیرد بلکه همه مسایل دیگر جامعه هم همزمان لازم است در خط ارزشهای دموکراسی و حقوق بشر باشدمثلا باید تولیدات ملی خودکفا باشد و وابستگی به بیگانه نداشته باشیم خرافات ملی و دینی که ضد عقلی هستند از سوی خرده فرهنگهای جامعه شدیدا عقب رانده شود

مثلا در رابطه با حکومت و اپوزیسیون ما پدیده دیکتاتوری را این گونه میبینیم که حاکمان و اپوزیسیون اصلی و قدرتمند هر دو دیکتاتورطلب هستند و دیکتاتور سازهستند به لینک زیر برای بهتر فهمیدن این موضوع بروید:
http://efsha.squarespace.com/blog/2009/2/1/589198939324.html
در مورد حکومت دیکتاتوری با وابستگی اقتصادی شدید کشور و حکومتهای دلال تولیدات غربی (بورژوازی کمپرادور ) خود را نشان میدهد. و می بینیم علیرغم تغییر از حکومت پهلوی به حکومت ملایی این وضعیت اقتصادی اصلا تفاوتی نکرده است تا این وضعیت وابستگی اقتصادی از بین نرود نمیتوان دموکراسی و عدالت اجتماعی و سیاسی را بر قرار کرد حتی اگر ما ملایان را شکست دهیم و حکومت ملی را سر کار آوریم و این حکومت ملی بدنبال رفع عقب ماندگی  علمی و اقتصادی نرود دوباره استبداد باز تولید خواهد شد
مثلا ملایانی که شکر وارد میکنند سبب بسته شدن کارخانه ها و بیکار شدن کارگران ایرانی و وابسته تر شدن کشور میشوند و منافع این ملایان با بیگانگان هم آهنگ است و بر ضد ایرانیان میباشد

***************

دوست بنده

نظر خودم را بنویسم . نظر شما در بالا هست . من یکبار ننوشته و نمی نویسم پس از انقلاب بلکه می نویسم پس از سقوط شاه . هیچ راه حلی ندارم جز آنکه به سویی بروم که حداکثر مردم حضور و مشارکت کنند . اینکار با شعار و هوچی بازی و هل دادن ، نمی شود . باید فکر کنم و زحمت بکشم . همدلی و همراهی کردن با مردمی که فرسنگها از مشکلات و شعارهای من دورند ، مشکل و تنها راه حل برای ایجاد همراهی و همفکری ست . کشور ما مشکلات بسیار بزرگی دارد و بزرگترین مشکلش اینست که بصورت یک کشور با دولت متمرکز و متورم و قدرتمند اداره می شود . بزرگترین مشکلات مردم ، در همین مشکل اساسی ریشه دارد . این را بفهمم و حتی فراموش کنم که این مشکل را من درست کرده ام یا شیخ یا آمریکا . مشکل را بفهمم و فهم و درک خودم و اطرافیانم بسوی نفی این وضع و مشکل هدایت کنم . همه ی کشورهایی که خدا و دین و دخالت دین در سیاست را قبول نداشتند ، و اقداماتی مثل اقدامات ما کردند ، به همین جا رسیدند . من شیخ را قبول ندارم که دخالت او در سیاست را بپذیرم اما باید بفهمم که ریشه ی خرابی در کشور من از دخالت شیخ در سیاست است یا از اینست که ما همه ی اقتصادمان را دولتی کردیم ؟ وقتی پیازی جلوی چشم گرفتی و اشک می ریزی ، تسلا دادن یا دستمال کاغذی یا اتش روشن کردن که جلوی اشک را نمی گیرد ، فکری به حال پیاز بکن . شاه را شکست دادیم و به این پرتگاه رسیدیم . ملاها را هم که شکست بدهیم و ندانیم چه کرده و می کنیم ، به روز بد تری می افتیم . روزگار بسیار بدتری ست برای ما اگر همانطور که گمان کردیم شاه را ما شکست دادیم ، فردایی برسد و گمان کنیم ما ملاها را شکست داده ایم و در واقع ما شکست نداده باشیم . زود و تند و سریع شکست دادن ، مهم نیست واقعا شکست دادن مهم است. یعنی اینکه بتوانم اکثر مردم را به این فکر و باور برسانم که مفید است ملاها بروند و فریب خوردگانشان حتی المقدور قانع شده باشند این امامزاده ، معجزه ای ندارد

*****************

افشا

در اول انقلاب هم حداکثر مردم از خمینی و کار های او پشتیبانی کردند. حضور حداکثری ولی فاقد عقلانیت و عدالت بی نتیجه خواهد بود.البته اگر مردم همان آزادی ایی را که هنگام رای دادن به رفراندوم جمهوری اسلامی آری یا نه را داشتند و میتوانستند حرف دلشان را مثل همان روز رفراندوم بزنند و موثر باشد اشتباه خودشان را جبران میکردند ولی بازیچه دست خمینی شدند زیرا ضد حقوق بشر و ضد دمکراسی بودند

تغاری بشکند ماستی بریزد
جهان گردد بکام کاسه لیسان
شود یک انقلاب مردمانه
ولی سامان رسند مردم فریبان
خدای ملت ایران نگه دار
ز ملایان شر این دین فروشان
اگر چه خائینین آماده بودند
بچاپند قدرت و ثروت ز ایران
چرا ما مردمان کاری نکردیم
نکردیم کار ها بر عقل بنیان
پی ملاخمینی رفته باختیم
تمام عزت خود را چه آسان
بنابراین حضور حداکثری مردم در کنار ارزشهای حقوق بشری و دموکراسی کار ساز است و نه بخودی خود. این ارزشها را باید در جامعه نهادینه کرد و بجای ارزشهای ملی و مذهبی نشاند. ارزشهای ملی و مذهبی ما غلط و نژاد پرستانه است

*********************

دوست بنده

رای مردم ممکن است به خطا برود که نشانه ی تنبلی و بی دردی و بی تفاوتی من است . از امکان خطا رفتن رای مردم باید نتیجه گیری کنم لازم است بیشتر زحمت بکشم نه اینکه چیزی مثل شورای نگهبان را بالا سر مردم بگذازم . بتدریج این شورا دهها برابر مردم غلط خواهد کرد لذا باید رای مردم در کارهای سیاسی و اجتماعی ، کارساز و حرف آخر باشد و در عین حال تلاش کنم این رای به بیراهه نرود . راه رفتن در کنار عموم مردم در بیراهه بهتر است از قدم زدن در اتوبان به تنهایی و یا با خواص . چون آن همراهی می تواند همه را به راه اورد و این تنهایی مرا هم به بیراهه می کشاند

**************

از افشا

اگر آزادی باشد مردم حق و عدالت را در نهایت انتخاب خواهند کرد. پس من با شما همعقیده ام
عشق گر زین سر و گر زان سر است
عاقبت ما را بدان سر رهبر است

***************

دوست بنده

آزادی از آسمان بر سر و روی من نخواهد بارید . معنی مبارزه برای آزادی هم جنگ در خیابانها نیست . شاید آخرین بخش مبارزه برای آزادی ، جنگ در خیابان باشد . در کشوری که مردم گرفتار مصیبتهایی هستند که آزادی در آن گم است ، باید به این مصیبتها هم در کنار آزادی فکر کرد . اگر به این مصیبتها فکر نکنیم مثل دوران پس از سقوط شاه ، ظاهرا به آزادی می رسیم و با دممان گردو می شکنیم و چند صباحی بعد ، چند صد گام به عقب برمی گردیم . این عبارات را تردید در طرفداری از آزادی تلقی نکنم بلکه باید بدانم : ازادی لوازمی دارد و بدون تلاش در آماده کردن آن لوازم ، آزادی به دست نخواهد آمد بلکه دیکتاتوری جایگزین دیکتاتور بعدی می شود ، آنهم پس از پرداخت بهای سنگین و کمرشکن

*************

افشا

اصلا بحث ما از اول هم برای بر طرف کردن موانعی بوده است که بر سر راه زندگی سعادتمند و آزادنه ملت ایران است
من نظرم را قبلا نوشته ام که برای رهایی از این وضعی که استبداد و زورگویی را حاکم میکند و بدون رهایی از این وضع اگر ملایان هم شکست بخورند باز هم استبداد در لباس دیگری باز تولید خواهد شد.
بنظر من این وضع بد ناشی ازارزشهای غلط ملی و مذهبی است که در دو نیروی ناسیونالیستهای استبداد طلب و ملی گرایان و مذهبیون دیده میشود که در هشتاد سال اخیر حکوکت و یا اپوزیسیون قوی و قدرتمند هم در اختیار این دو گروه بوده است ولی چون ارزشهای مورد اعتقاد آنان ضد حقوق بشری و خرافات و افسانه بافی است فقط از طریق تحریک احساسات مردم و نه تعقل مردم اهداف خودشان را بپیش برده اند. تا این ارزشها در جامعه باشد امکان رهایی از استبداد و رسیدن به آزادی محال است برای رسیدن به آزادی لازم است که ارزشهای حقوق بشری و دموکراسی در نزد افراد جامعه و در افکار آنان نهادینه و با شخصیت آنان عجین شود. نبود این ارزشها بود که دیکتاتوری خمینی را دامن زد و ما را به امروز نکبت بارمان رساند.
برای بدست آوردن آزادی همان طور که گفته ام فقط با حقوق بشر و دمکراسی نمیتوان به آزادی رسید  زیرا اگر محتاج تولیدات خارجی باشیم ، خود این احتیاج و واردات استبداد زاست. بنابراین از لحاظ اقتصادی لازم است که ارزشهای برتر حقوق بشری و دمکراسی همراه با خودکفایی علمی و اقتصادی باشد

**********

دوست بنده

فرق بین صحبت من و شما اینست که من معتقدم با سقوط شاه ، شعار ها و اقداماتی در دستور کار قرار گرفت که خاص انقلابهای مارکسیستی بود و بخاطر این شعارها و تبلیغات در کشور ما همچون آن انقلابها ، دولت متمرکز و متورم بوجود آمد و کشور مارا به همان پرتگاهی برد که آن انقلابها نیز رسیدند و شما می فرمایی : مذهب و خمینی اینکار را کردند . متاسفانه گمان من اینست که از هیچ جای مذهب و خمینی این اقدامات و شعارها نمی توانست روئید ، اینها مد روز دنیا و انقلابها بودند که در ایران با دست ما و خمینی و به اسم اسلام شد

*************

افشا

شناخت شما در مورد عقاید من درست نیست.
من باور دارم که فرهنگ ایرانی که فعلا حاکم است تحت تاثیر فرهنگ ملی گرایی و فرهنگ مذهبی است. فرهنگ ملی گرایی که هم آهنگ با فرهنگ نازیسم رشد کرده است و خود را آریایی و برتر و دیگران را بویژه اعراب را پست میداند در حالی که اعراب زندگی کننده در بیابانهای بی اب و علف دبی زنان ایرانی را ببردگی خریده اندو بریش همان ها هم میخندند و فرهنگ مذهبی هم دست کمی از فرهنگ ملی گرایی ندارد و هر دوی آنان ضد حقوق بشر و ضد تولید و سازندگی و از پایه های استبداد و باز تولید آن هستند. من معتقدم تا این فرهنگ غلط ملی گرایی و مذهبی با ارزشهای حقوق بشری و دمکراسی یا به عبارت دیگر تعقل منطقی و مبتنی بر عقل ازاد و رها که نوکر ایدئولوژی و دین نباشدو اوصاف این عقل را هم قبلا گفته ام. چون عمل کرد و راه و روش ایرانیان در اکثریت بر خلاف آن عقل موصوف است در نتیجه هر کاری که در ایران میشود منجر به باز تولید استبداد بشکل جدیدی میشود.مثلا دولت شاهان پهلوی که بر اساس ایدئولوژی آریایی و کورش پرستی بنا شده بود دولتهایش دولت دلال تولیدات بیگانه بوده است و هم چنین ماهیت دولتهای ملایی هم همان ماهیت دلال تولیدات بیگانه است. از نظر اقتصادی فرقی بین دولت شاه و ملا دیده نمیشود البته باید پذیرفت که دولت شاهی به هر حال نتیجه اقتصادش بهتر از دولت ملایی بوده است ولی پیآمد نهایی هر دور دولت شاه و ملا از دست رفتن اقتصاد تولیدی و وابستگی کامل ما به بیگانه برای بقایمان میشد منتها شاه دیرتر به  این پیآمد  مرگ ملی میرسید ولی ملایان چهار نعل بسوی این پی امد نهایی میتازند.
با مطالعه دموکراسی چیست به نوع عقل مورد نظر دموکراسی توجه خواهید کرد

http://efsha.squarespace.com/blog/2008/3/15/1.html
با مطالعه نوشته های زیر در خواهید یافت که اپوزیسیون قوی حکومت و خود حاکمان فقط ضد ارزشهای حقوق بشری و دمکراسی و فقط سازنده استبداد هستند

http://efsha.squarespace.com/blog/2009/8/16/904546714403.html

http://efsha.squarespace.com/blog/2009/11/8/300550823326.html
در مورد این که چگونه اقتصاد ایران وارداتی و ضد تولید شد مقاله زیر را ببینید

http://efsha.squarespace.com/blog/2009/11/13/607324818292.html

http://efsha.squarespace.com/blog/2009/9/28/074008490641.html
بعقیده من نجات ایران در بر پایی حکومتی دمکراتیک بر اساس ارزشهای حقوق بشر و رفع عقب ماندگی های علمی و اقتصادی است  


Posted on Friday, January 15, 2010 at 10:04PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>