« ده دليل برای تحريم انتخابات رياست جمهوری اسلامی، اميد حبيبی نيا | Main | تحریم بازی انتخاباتی ملایان اولین قدم برای سرنگونی آنان است »

دیکتاتور پرستان میخواهند ما هم چنان برده دیکتاتورها بمانیم

امروز چند روز است که از پیام گذاری بنده در سایت جزب مشروطه ایران که رضا شاه ضد مشروطه را تبلیغ میکند میگذرد که بنا به ماهیت ضد ایرانی بودن خود و ضد تعقل بودنشان نوشته مرا سانسور کردند

این پیام مجددا برای آنان گذاشته شد

چقدر بی شرم و بی حیا هستید که رضا قلدر را ضد مشروطه و بر هم زننده آن بوده است را بنام مشروطه تبلیغ میکنید
بر آمدن خمینی در سرزمین ما بی سبب نبود زیرا تا ضد حقانی مثل شما و دروغگویانی مثل شما باشند که مردم را بی عقل و فریب خورده میدانند بدتر از خمینی هم بحکومت خواهد رسید.شما پای ثابت قدرت گیری خارجی در کشور و عقب ماندگی ملی ایران و ایرانی هستید.ننگ بر کسانی که اهل نجات نیستند و فقط در فریب و سفسطه کوشش میکنند

پایان پیام

بنظر شما با اپوزیسیونی مثل اینها که در واقع ادامه چپاول ملایی با ایدئولوژی وطن پرستی افراطی هستند و هر دو حکومت بورژوازی کمپرادور ملایی و شاهی تاسیس کرده اند میشود عقب ماندگی ملت را جبران کرد و رفاه و آزادی آورد..

*********************

واقعیت این است که از نظر کیفی رژیم شاه و ملا فرقی با هم ندارند و هر دو دلال تولیدات غربی و در خدمت سیاستهای غرب هستند.اما از نظر کمی این دو رژیم خیلی فرق دارند.اگر شاه یک خدمت بغرب کرده باشد رژیم ملایی ده ها خدمت کرده است.
دیروز مرکز توطئه علیه استقلال واقعی و آزادی کشور دربار بود امروز بیت ولی فقیه.
بجای ایران باستان گرایی و کورش و آریا بازی اسلام ولایی آمده است.هر دو ی این زیر بنای حکومتی بر ضد مردم و استقلال کشور و در خط نوکری غرب است.
___________________
همه دانند که شاه و ملا پستند
مثال تیغه های قیچی هستند
اگر ملت شکشته تیغه شاه
شکست تیغ ملا هست در راه
________________________
البته من تصدیق میکنم که شاه بهتر از ملا بود ولی هر دو بضد ملت بودند.رضا شاه و سلسله پهلوی نوکر انگلیس و غرب بود و با کودتاهای انگلیسی و غربی 1299-1320 و 1332 بر سر کار ماند و دیکتاتور و دزدی را حاکم کرد.
دموکراسی بر اساس حقوق بشر و رسیدن بخود کفایی علمی و اقتصاد عزت ما را بر خواهد گرداند

************************

منبع

http://www.irancpi.net/digran/matn_3213_0.html

www.irancpi.net

کی می رسد روزی که در دنیا به دلیل ایرانی بودنم تحقیرم نکنند؟


با پرواز شیراز وارد فرودگاه بحرین شدم . کشوری که وسعتش از زادگاهم -بندر ماهشهر - کوچکتر است . صف گرفتیم تا گذرنامه هایمان را مهرورود بزنند . پروازمان ترانزیت بود و طبق قوانین بین المللی می بایست

تا پرواز دوم ، ما را به هتل می بردند و میهمان شرکت هواپیمایی طیران الخلیج می شدیم. ماموری تنومند با چهره ای خشن و دشداشه پوش فریاد زد : ایرانی ها کنار بایستند .. شما حق خروج از فرودگاهرا ندارید و تا هشت ساعت دیگر که پروازتان برای لندن آماده شود همینجامی مانید.. مثل یهودیان بازداشتگاه آشویتس از دیگران جدایمان کردند .


کسی حرفی نمی زد. گویی به این وضعیت خو کرده بودند. به زبان عربیاعتراض کردم . گفتم اینها زن و بچه هستند، بدون و آب و غذا رسم مروت نیست که اینجا نگاهشان دارید. با تاسف گفت من مامور هستم و

معذور ، شما ایرانی هستید .. چقدر تحقیر شدم آنروز ..


 


در فرودگاه استانبول گفتند ایرانی ها یک سمت بایستند .. گویی جذامیان رااز دیگران جدا می کردند . دیگران با ترحم نگاهمان می کردند .. چقدر تحقیر شدم آنروز ..
در فرودگاه نیویورک نوبتم که شد افسری آمریکایی با تباری چینی از ملیتمپرسید . گفتم ایرانی ام . گویی جنایتکاری فراری را به دام انداخته بودند .روی سرم ریختند. کیفم را از دستم درآوردند و خودم را برای بازجویی به اتاقی مخصوص بردند. از هر ده انگشت دستم اسکن گرفتند با سه از

عکس از سه زاویهء چهره ام .. چقدر تحقیر شدم آنروز ..

در ایستگاه راه آهن مادرید مشغول تماشای غرفهء فروش صنایع دستی بودم.ماموری با لباس شخصی که ظاهرا" به چهره و ملیتم شک کرده بود نزدیکم آمد و پرسید اهل کجایی؟ گفتم ایرانی ام . ناگهان به سمتم هجوم آوردند.سه مامور با لباس

شخصی به زمینم زدند و در مقابل چشمان حیرت زدهءمردم همه جایم را گشتند، کوله پشتی ام را روی زمین خالی کردند .. چقدر تحقیر شدم آن روز..

کی می رسد روزی که در دنیا به دلیل ایرانی بودنم تحقیرم نکنند؟ دلم میخواهد تاریخم را دوباره ورق بزنم و برگردم به گذشته ها .. نه به کوروش و داریوشی که داستانشان با افسانه و افسوس در هم آمیخته است و در موزه ها می توان ردی از آنها گرفت . نه، دوست دارم بر گردم به روزی که رضاشاه به سان

شیر ژیان با تکیه بر خرد و درایت فرهیختگانی سیاسی و فرهنگی که

گرد آورده بود و با دلی مملو از شجاعت و مهر به آب و خاک وطنش و با درنظر داشتن منافع ملی و مصالح مملکتش، با سپاه ظفرنمونش شهر به شهر پیش می رفت و سفرای روس و انگلیس و مزدورانشان شهر به شهر می گریختند .. دلم میخواهد برگردم به روزی که برای نخستین بار در تاریخ معاصرمان، ایرانی هر

جا که می رفت با گردنی برافراشته می گفت ایرانی ام و همه جا عزت و احترام درانتظارش بود .. دلم میخواهد برگردم به روزی که شب سیاه جهل و خرافات وعقب ماندگی و نکبت قاجاری از کشورم رخت بربست .. ای رضاشاه بزرگ! افتخار ملی من تو بودی نه موشک سجیل ..




 

Posted on Thursday, May 28, 2009 at 03:20AM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>