« انقلاب و آزادی رضا مرزبان شعری از سال ۱۳۵۹ | Main | جعلی بودن مدرک دکترای رحيمی، معاون پارلمانی احمدی نژاد، از سوی وزير علوم تائيد شد، ايلنا »

انقلاب ايران و راه حل خروج از بحران کنونی، جهانگير گلزار

انقلاب ايران و راه حل خروج از بحران کنونی، جهانگير گلزار


 

 
 جهانگير گلزار

ولايت فقيه را تبديل به ولايت مطلقه فقيه کردند و خمينی را حاکم بر جان و مال و ناموس مردم نمودند. آقای خمينی همراه با متحدينی که امروز در مسند قدرت هستند

در يکه تازی آن چنان تاخت که گويی چنگيز ديگری قصد ويران کردن تمامی فرهنگ و نسل جوان انقلاب را دارد. يادمان نرود حکم اعدام چند هزار جوان در سه روز

در سال ۶۷ را آقای خمينی با نوشته ۳ خطی صادر نمود

*******************

Golsar57@yahoo.de

۳۰ سال از انقلاب مردم ايران در براندازی سيستم حکومت سلطنتی می گذرد . 
انقلابی که به انقلاب گل بر گلوله معروف شد توانست با معرفت ، انساندوستی و مقاومت در مقابل يکی از بزرگترين استبدادهای قرن تغيير اساسی در ايران و منطقه و جهان بگذارد . از بعد از انقلاب ايران در سطح جهان آمدن تمام اقشار مردم به صحنه و نه صرفا نماينده احزاب و دادن شعار و ابراز خواسته های عمومی و دفاع از حقوق تا براندازی مستبد مرسوم شد. دوران جنگ چريکی و استفاده از اسلحه و خشونت برای براندازی خشونت به سر آمد . 
مردم ايران بعد از ماهها همبستگی و مقاومت سخنگوی خود را انتخاب کردند . آقای خمينی به عنوان نماينده مردم و تحت نام سخنگو و رهبر انقلاب و به عنوان مرجع مذهبی، در پاريس در مقابل خبرنگاران جهان برخورداری از حقوق انسانها را متعهد شد . او آزادی ها را برشمرد و هر روز در پاسخ خبرنگاران ، حکومت آينده را متعهد به اجرای آن حقوق و آزاديها دانست . تصريح کرد که ولايت با جمهور مردم است و تحقق آزاديها حق همه اقشار است . در آن دوران تمام ابتکارات از سوی مردم بوجود می آمد و آقای خمينی تنها سخنگوی خواست مردم بود . 
به قول يک خبرنگار آلمانی او با روشنفکران به ايران آمد و از روی پله های هواپيما به آغوش ملايان رفت . عکس معروف آمدن خمينی به ايران را بسياری ديده اند که چگونه ملايان او را در ميان گرفته اند . 
از فردای حکومت جمهوری، مستبدان جديد کارزار خود را شروع کردند . ملايان بوی قدرت شنيده و عمامه سرخها بر سر ديکتاتوری و چگونگی آن درمحتوای ديکتاتوری با هم متحد بودند و در ظاهر بر سر دسترسی به قدرت با هم مقابله می کردند .
روحانيت وارد شده در صحنه قدرت سياسی و گروههای وابسته به روسيه ، آزادی را نمی شناختند و به هر آزاديخواهی انگ ليبرال ميزدند و هر دو با آزادی و آزاديخواهان مخالفت می کردند . آزاديخواهان که بر اصول مردم مانده بودند مورد بدترين سانسورها و برخوردها قرار می گرفتند . استبداد جديد بجای استبداد قديم با شکل و ظاهری ديگر سلطه خود را دامن می گستراند . آقای خمينی و يارانش قدرت را انتخاب کردند و خمينی فراموش نمود که در پاريس چه وعده هايی به مردم داده بود . او گفت «من اگر صلاح بدانم امروز يک حرفی می‌زنم، فردا اگر صلاح ديدم مخالفش را می‌گويم» اين طرز تفکر باعث شد که به محض پيروز شدن انقلاب، با آنکه در پاريس گفته بود به ايران که بيايد برای محاکمه مجرمان دادگاه تشکيل می دهد و مجرمان را در دادگاه عدل اسلامی محاکمه می کند. و کتبا به سران ارتش تأمين داده بود، گفت : اينها محاکمه لازم ندارند. زيرا مجرم هستند و احراز هويت آنها کافيست. و خلخالی را به اعدام سران ارتش مأمور نمود.
از روز اول بعد از انقلاب دو نظريه در مقابل هم قرار گرفتند . يک دسته طرفدار ولايت فقيه ، تحت نام متعهد و ملتزم به ولايت فقيه مخالف آزاديها شدند و سعی در بوجود آوردن تشکلهای مسلح، موافق حذف گرديدند و در زمينه اقتصادی اکنون نيز حاصلش خود گواه ميدهد که بی برنامگی و وابستگی برايشان اصل بوده است . خط ديگر موافق برقراری حقوق انسانها يعنی آزادی و حقوق اجتماعی يعنی استقلال بودند و در زمينه اقتصادی نيز طرفدار استقلال و داشتن برنامه ای بر اين اصل و بر کار کارشناسی و احترام به علم و منزلت متخصصين و مدافع رشد اقتصاد کشور بودند . اين دو خط فکری در اولين انتخابات رياست جمهوری چهره خود را نشان دادند . 
حاصل رای گيری انتخابات به اين شرح است: 
نفر اول ابوالحسن بنی صدر ۷۶ درصد آرا را کسب کرد . 
نفر دوم احمد مدنی ۸/۱۵ در صد آرا 
نفر سوم نامزد حزب جمهوری اسلامی يعنی آقای حبيبی کمتر از ۵ در صد آرا 
نفر چهارم داريوش فروهر ۹۵/۰ درصد آرا 
نفر پنجم کاظم سامی ۶۳/۰ در صد آرا 
نفر ششم صادق قطب زاده ۳۲/۰ درصد آرا 
بقيه کانديداها روی هم رفته ۰۱/ ۰ در صد آرا 
در اين انتخابات کانديدای حزب جمهوری اسلامی و شخص خمينی تنها توانست ۵ در صد رای بياورد . مردم نشان دادند که نظريه آقای خمينی و اسلامی که او تعريف می کند . يعنی اسلام موافق استبداد و خشونت و مخالف آزاديها تنها ۵ در صد موافق در کشور دارد . 
خمينی و استبداد جديد نتوانستند آزاديخواهان را و مخصوصا اولين منتخب مردم را مطيع خود کنند. بدين خاطر در مقابل اولين منتخب مردم که وفادار به رای مردم مانده بود و روزانه گزارش به مردم می داد و مخالفتش در نظر و عمل مخالف روحانيت مرتجع و استبداد وابسته به او بود ، کودتا کرده و حکم قتلش را صادر نمودند . 
آقايان کاظم سامی و قطب زاده و داريوش فروهر را نيز به قتل رساندند. ولايت فقيه را تبديل به ولايت مطلقه فقيه کردند و خمينی را حاکم بر جان و مال و ناموس مردم نمودند. آقای خمينی همراه با متحدينی که امروز در مسند قدرت هستند در يکه تازی آنچنان تاخت که گويی چنگيز ديگری قصد ويران کردن تمامی فرهنگ و نسل جوان انقلاب را دارد . يادمان نرود حکم اعدام چند هزار جوان در سه روز در سال ۶۷ را آقای خمينی با نوشته ۳ خطی صادر نمود ! 
امروز معتقدان به استبداد فقيه خاوران آن آرامگاه هميشه در جوشش مادران داغ ديده را شخم می زنند و روی آن درخت می کارند . تصور می کنند سايه درختان خاورا ن برجنايت مستبدان تاريکی می اندازد . يادمان نمی رود ، خون بيگناه جوانان وطن در ريشه درختان خاوران ابدی ميشود و صدای برگهای خاوران ندای زجه مادران را به گوش تمامی انسان دوستان و آزاديخواهان خواهد رساند .

امروز بعد از ۳۰ سال تجربه شاهديم که: 
احمدی نژاد يا خاتمی ، رفسنجانی يا خامنه ای با هم در قدرت طلبی و استحکام قدرت فرقی نمی کنند . همه موافق استحکام نظامند. حفظ اين نظام سراسر فساد مافيايی را يکی در زير نام عدالت خواهی و ديگری در زير نام اصلاح طلبی پنهان ميکنند.

به ايران امروز بنگريم 
اقتصاد ورشکسته حاصل نظريه" اقتصاد مال خر است " آقای خمينی است . 
ميانگين تورم به ۳۰ درصد رسيده و خانه کارگر معتقد است، قيمت ۳۵ کالا‌ی اساسی مصرفی و اصلی ۳۵ درصد تورم يافته است. 
برآورد حد اقل مخارج در تهران معادل بيش از ۲ برابر درآمد خانوارهای متوسط است . 
با اعلا‌م خط فقر ۶۵۰ هزار تومانی از سوی شورای‌عالی مزد ، انسانهای زير خط فقر بيش از ۱۴ ميليون بر آورد می شوند . بعضی از متخصصين تعداد افراد زير خط فقر را بر اساس کمبود ميزان مصرف کالری در روز ۲۰ ميليون برآورد می کنند . 
به برکت نظريه حذف آقای خمينی امروز ايران بيشترين فرار مغزها را در جهان دارد . 
اعتياد بيداد می کند. آمار ۴ ميليونی و مصرف بالای مواد مخدر تنها از لحاظ هزينه ۱۵ درصد در آمد نفتی کشور يعنی ۳ ميليارد دلار را به خود اختصاص داده است. پدر و مادری در ايران نمی يابی که نگران به اعتياد افتادن فرزند خود نباشد. 
اقتصاد مبتنی بر توليد مدتهاست نفس آخر خود را کشيده است. ورشکستگی کارخانجات چای کشور؛ نساجی کشور، شکر، و... پيامدهای مديريت ضد توليد و سياست واردات زدگی حکومتهای متعدد در اين نظام خصوصا حکومت آقای احمدی نژاد است . 
واردات بيداد می کند . مديريت فروش نفت و خريد از خارج همان مديريت شاهنشاهی است و شاه در سال آخر سلطنتش روزی ۵ ميليون و ۷۰۰ هزار بشکه نفت صادر ميکرد و در حکومت آقای خاتمی زنگنه وزير نفتش آرزوی صدور ۷ ميليون بشکه را در روز در سر ميپروراند.و به نفت تنها به عنوان منبع در آمد نگاه ميکرد.و جز استخراج و فروش حراج نفت که سرمايه نسلهای آينده است، سياستی ديگر که نشان از تمايل به استقلال و ادغام نفت در اقتصاد و چرخه توليد داخلی است نداشتند.
در واقع در عمل و روش همان روش دوران شاه را اتخاذ کرده اند و اکنون نيز حکومت احمدی نژاد ادامه ميدهد. 
اگر امروز ايران محاصره اقتصادی شود ، ۳ ماه از لحاظ تامين مواد غذايی دوام نخواهد آورد . ايران بزرگترين وارد کننده گندم جهان است . با واردات بيش از ۷ ميليون تن در سال . يادمان نرود که مصدق بزرگ در اوج محاصره اقتصادی ، گندم صادر می کرد. واردات بی رويه مواد غذايی ، ميوه و پنبه ، کشاورزی را بی آينده کرده است .
«کاهش سن جرم
کاهش سن فحشا به ۱۱ سال
کاهش سن اعتياد به ۱۰ سال
افزايش بيماران اعصاب و روان به ميزان ۳۱ درصد
افزايش طلاق و ناکامی يک‌سوم ازدواج‌ها
افزايش بيکاری به ميزان ۳۵ درصد
اينها بخشی از فاجعه اجتماعی ايران است که حاصل ۳۰ سال سياست خشونت طلب نظام ولايت فقيه می با شد .

با اين همه بحران چه بايد کرد؟ 
عده ای تصور می کردند که چاره را می شود در درون رژيم يافت و فريب اصلاح طلبان را خوردند و ۸ سال دوره اجرای فريب و سراب اصلاح طلبی اين نظام که می شد در آن با يک نظام مردم سالار سازندگی کرد ، در تخريب کشور و تحکيم قدرت ولی فقيه گذشت . 
آقای احمدی نژاد که مطيع رهبری است و جزو متعهدين به ولايت فقيه است کشور را در ۴ سال گذشته تحت نام عدالت خواهی به گورستان خشونت طلبی تبديل کرده است .

در حال حاضر وضعيت در زمينه موقعيت سلطه گران خارجی چنين است: 
دوران سلطه روس از بين رفته و آمريکا در گير مشکلات سياسی و نظامی و اقتصادی خود گرديده است .
در مورد آمريکا همچون دوران انقلاب که کارتر رئيس جمهوری آمريکا شده بود و و شعار مدافع حقوق انسانها را سر داده بود. رئيس جمهوری جديد آمريکا نيز دفاع از حقوق انسانها جزو شعارهای انتخاباتيش بوده است .
اقتصاد آمريکا در زمينه توليد در دوران بوش ۲۵ درصد توان خود را از دست داده است . انگليس نيز با مشکل سخت اقتصاد دست به گريبان است و ارزش پولش پوند را به مقدار زياد از دست داده است . 
از بابت تهديدات دشمن خارجی که هميشه برای ايرانيان مسئله مهمی بوده است . در حال حاضر اين ترس زمينه ندارد زيرا آنها به مقدار زياد درگير مشکلات داخلی خود می باشند .

از لحاظ دشمن داخلی :
که رژيم ولايت فقيه باشد . تا به امروز اين مقدار اين نظام زبون و خار و عاری از مشروعيت نبوده است . 
رژيم از زنان می ترسد . از جوانان و مدل موی آنها می ترسد . از تعداد دانشجويان زن می ترسد . از کارگران معترض به دريافت نکردن حقوق خود می ترسد . از دانشجوی خواهان خوابگاه می ترسد . از دانشجوی معترض به وضع موجود وحشت دارد . نماز جمعه را با اتوبوس مجانی و غذای مجانی برپا می کند . تظاهراتش دولتی ، ضعيف ، کم جمعيت شده است . سفرهای استانی احمدی نژاد پر هزينه و با اعزام گارد فوق العاده رئيس جمهوری به محل ممکن می گردد . 
اين نظام از بالا بردن حقوق کارمندان عاجز است . از تامين نيازهای اوليه مردم عاجز است . از ايجاد اشتغال عاجز است . حيات ايران بدون پول نفت و قرضه غير ممکن شده است . ايران را بارها در سراشيب جنگ کشانده است . اين نظام در کليت ناتوان به اداره کشور و با سياست رانت خواری و پخش قدرت در ميان نظاميان ، تبديل به يک مافيای مالی- نظامی با صدرنشينی مستبدی بنام ولی فقيه شده است . 
برخورداری از امکانات مناسب برای پيشرفت کمتر می تواند در مجموع ، با هم جمع بيايد . درايت استفاده از امکانات همان است که بعضی ها به آن شانس می گويند . 
امروز ايران در بهترين شرايط تحول است . و همانگونه که توضيح دادم شانس بزرگی دارد . چه از لحاظ سلطه خارجی و چه از لحاظ مستبد داخلی . و چه از لحاظ مديريت بعد از تغيير نظام . اين امکان برای کشور هايی که ما در قلب آن حوزه قرار گرفته ايم کمتر يافت می شود . و می توان گفت که اين شانسی است که در خانه ايرانيان آگاه نشسته است . 
در خارج از نظام ، نيروهای مخالف نظام ولايت فقيه حساب خود را داده اند و در بوته آزمايش دوران قرار گرفته اند و ناشناخته ها شناخته شده اند . وابسته ها ، وابستگی خود را نشان داده اند و آزاديخواهان نيز به همين ترتيب . 
در طول مدت مديريت بعد از انقلاب همانگونه که گفتم دو گروه با دو ديدگاه در مقابل هم بوده اند . 
طيفی که مدافع حقوق انسانها بوده، به عهد خود وفادار مانده. در تمامی زمينه های اقتصادی طرح بهبود و تحول را بارها مطرح و تحليل کرده است . در زمينه های اجتماعی، خانواده، نفت ، آموزش و پرورش و... فعال بوده و در جهت تحول جامعه ايران بسوی مردم سالاری راه حل داده است . مدافع حقوق شهروندان ايرانی بوده و در تمام مدت ۲۸ سالی که ولی فقيه و مافيای او حاکمند از حقوق انسانهای ايرانی دفاع کرده است. در مقابل سلطه گران خارجی مواضع قاطع استقلال طلبانه داشته است . اين خط پيوسته به رای مردم وفادار مانده است . 
از طرف ديگر جامعه جوان ايران که ۶۵ درصد جمعيت را شامل می شود ، خود را بی آينده می بيند ، هويت خود را از دست رفته می بيند . با داشتن چنين نظامی و چنين اقتصادی و سياستی احساس حقارت می کند. روزی نيست که جوک جديدی برای احمدی نژاد ساخته نشود . در اين جوکها مردم خود را از او جدا می کنند و او را غير خودی می دانند ، بی علم و درايتش عنوان می کنند . جوان ايرانی خواهان زيست در رشد و آزاديست . 
دانشجويان و ايرانيان مدافع حقوق چه در ايران و چه در خارج ايران بسيار فعالتر از گذشته عمل می کنند . دفاع از حقوق جزو شعارهای معترضين است . 
دانشجو شعار و بيانيه اش فراتر از محدوده نظام است . او خواهان برقراری آزاديهاست . او خواهان حقوق انسان است . او مخالف ديکتاتوری است . او خواهان رشد است . او خواهان نبود زور و محتاج معنويت است . او بدنبال حيات انسانی خويش است . 
کارگران و معلمين معترض نيز پاسخ زندگی در درمانگی را از اين نظام می خواهند و می دانند که اين نظام ناتوان به بوجود آوردن بستر عدالت و رفاه در جامعه است . بدين خاطر در بسياری از بيانيه ها و شعارها ، نظام را مستبد خطاب می کنند . 
اگر به سالهای ۵۶ و ۵۷ برگرديم شباهت در رفتار و خواسته ها را می بينيم . 
انقلاب خواهان، استقلال و آزادی و رشد بر ميزان عدالت اجتماعی بود و اسلام را بمثابه ترجمان حقوق انسانی و حقوق اجتماعی خويش يعنی آزاديها و استقلال می ديد. ايرانی دوران انقلاب خواهان رشد بود . رشدی که عدالت اجتماعی اساسش باشد . رشدی که گشاينده افق معنويت برای او باشد . انسان ايرانی دوران انقلاب اين خواسته ها را در جمهوريت می يافت . امروز خواست های عمومی تداوم آن خواسته ها هستند . تجربه ای که نسلی در آن شرکت کردند اگر ادامه يابد زودتر به نتيجه ولايت جمهور مردم خواهد رسيد . نگرانی از وضعيت موجود امروز و فردا ، نبود حقوق و آزاديها ، خشونتهای بی حدی که نظام مستبد به ما مردم وارد می کند می باشد . 
تحريم انتخابات حداقل خواست عمومی بايد باشد. بايد حرکتهای اعتراضی تا تغيير نظام ولايت فقيه به ولايت جمهور مردم روزانه گردد . 

بخاطر خنديدن کودکانمان در آزادی، نبود تعرض به زنان و بخاطر سربلندی انسان ايرانی در منطقه و جهان ، ارزش آن را دارد که در مقابل استبداد نه بگوييم و برای تغيير برخيزيم . 

Posted on Sunday, February 15, 2009 at 04:34PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>