« مساله فلسطین مساله دینی نیست بلکه تهاجم شمال بر علیه جنوب است | Main | آیا نظرات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی مارکس مرده است؟ »

اتحاد اېوزیسیون معتقد به دمکراسی و حقوق بشر لازم است


این موضوع را قبلا هم بحث کرده ایم وخوانندګان عزیز روشنګری از آن آګاهند. همیشه دیکتاتور ها با جمهوری خواهان بهتر از دمکراتها راه آمده اند. مثلا ساخت و ېاخت خمینی با ریګان حتی قبل از رییس شدن وی و ادامه اش در ایران کنترا. در مقابل درګیری و فشار از سوی دمکراتها که از سوی کندی و کارتر به شاه وارد شد ګر چه آمریکا منافع خود را ېاس خواهد داشت ولی ملایان روزګار خوش جمهوری خواهان را با حسرت یاد آوری خواهند کرد. برای تمام ایرانیان خارج از کشور فرض است که با تشکل حول محور های حقوق بشر و دموکراسی بر اساس سکولاریسم و لاییسته و جدایی دین از حکومت تجمع ېیدا کرده و از این طریق اجازه ندهند که لابی های ملایان در این زمینه فعال باشند و بتحمیق مردم آمریکا بېردازنند و ساخت و ېاخت احتمالی ملایان را سر و سامان دهند. ما ایرانیان خارج از کشور این توانایی را داریم که تاثیر ګذار بر سیاستهای اوباما در رابطه با ایران باشیم . ملایان این حرکت را قبل از تخلیف اوباما و با اعزام ابراهیم یزدی و ملاقات او با اوباما کرده اند. ارزش مشترک همه ګروه های ضد آخوندی که حقانیت مبارزاتی دارند حقوق بشر و دموکراسی است مواردی که ملایان بشدت با آن مخالفند بیایید حول این دو محور ګرد آییم و بر علیه ارتجاع و عقب ماندګی کشور خودمان اقدام کنیم و ایرانیان مقاوم در داخل کشور را کمکی ناچیز بکنیم که در واقع حمایت از خودمان خواهد بود

»»»»»»»»»»»»»

ېاسخی به این نوشته

نام:
ای-میل:
13:58 13 بهمن 1387

مثل اینكه حضرات بدتان نمیاید تا رژیم با آمریكا رابطه اش بر قرار تر از اینكه هست باشد
آیا فكر میكنید كه با علنی شدن روابط رژیم با آمریكا شما ها به دمكراسی و آزادی میرسین
به آمار اعدامها توجه كنید كه این اواخر با زیادتر شدن ملاقاتها بین آمریكا و رژیم چقدر بالاتر رفته



.

نام:
ای-میل:
18:09 13 بهمن 1387
رابطه با یانکیها یعنی بدبختی رذالت نابودی وخفت تام و تمام والسلام



نام: افشا
ای-میل: http://efsha.squarespace.com/blog/
22:48 13 بهمن 1387
رابطه ایران با آمریکا اګر باشد یک موضوع مثبت است. این که این رابطه بعدا بتواند بر علیه ملت بکار ګرفته شود هنګامی بیشتر انجام میګیرد که مخفی باشد مثل رابطع مخفی ملایان با حکومتهای آمریکایی بویژه جمهوری خواهان. اګر رابطه علنی و هم برای دولت و هم برای ملت ایران باشد بیشتر قابل کنترل خواهد بود. همان رابطه مخفی را که دوستان نظر دهنده اعهلام کردند مخفی بودنش شلاقی برای کوبیدن مخالفان ملایان بود و هر کسی را که در ایران خواستار مذاکره با آمریکا میدانستند را مثل مرحوم بازرګان نوکر آمریکا مینامیدند در صورتی که خودشان روزانه با آمریکا در ارتباط بودند و مثل خمینی از ریګان کیک میګرفتند ولی چون بخدعه و نیرنګ معتقد بودند شعار
(خلیج فارس ایران
محل دفن ریګان )
را میدانند. آیا این دوستان ېیرو این ګونه رابطه هستند؟ البته رابطه از نظر من نوکری آمریکا و عامل اجرایی آمریکا شدن نیست.
بنظر من راه نجات کشور در ګرو ایجاد دموکراسی و حقوق بشر در کشور و سعی در خودکفایی علمی و صنعتی خواهد بود.حکومت از آن مردم است و آنان نمایندګان حاکم خود را هر چهار سال با رای آزاد و بدون سانسور خواهند کرد بنحوی که عملا هر ایرانی حق انتخاب شدن و انتخاب کردن خواهد داشت و دین و اندیشه سیاسی و ...... دلیلی بر رد انتخاب شدن و انتخاب کردن نخواهد بود بلکه جزیی ذاتی از حقوق بشر در نظر ګرفته خواهد شد.


ام:
ای-میل:
23:18 13 بهمن 1387
بلی جناب افشا این کفته سرکار:
(((البته رابطه از نظر من نوکری آمریکا و عامل اجرایی آمریکا شدن نیست))) امثله فروانی دارد مانند شیلی و آرژانتین و حکومتهای عقب مانده مانند عربستان نزولی و شیخ نشینها و و و و.... حتی اکثر کشورهای بحساب پیشرفته اروپایی. کشوری که دارای منابع سرشار زیرزمینیست هرگز به آنها اجازه پیشرفت و دمکراسی داده نمیشود. از طریق اجیران و مزدوران وطنفروش وابسته بخود به خرابکاری میپردازند چه همین امر مورد توجه مصدق کبیر بود و خوب هم میدانستند که وی با وطنپرستانی که احاطه اش کرده بودند راحت میتوانست استقلال و آزادی به معنی واقعی برقرار سازد. کشوری که دارای منابع طبیعی و سرشار است در صورت داشتن دمکراسش واقعی امکان چپاولش نیست و این سرمنشع جنایات خارجی و کارکرد خودفروشان بیوطن و خائن است.
آرزو بر جوانان عیب نیست. اما واقعیات چیز دیگریست. استمداد از ایرانیان خارج نشین که صدها فرقه و تشکیلات مبهم و غیر قابل فهم درست کرده اند همانند کوبیدن آب در هاونست. چنانچه پای یانکیها حالا بهر عنوان ودلیلی به ایران باز شود خفقان دائمی ولی سبکتر امری حتمی است. شما کافیست یک مثال بیآورید که یانکیهای جانی و امپریالیست در رابطه خود با کشور دیگری موجب استقلال و آزادی آن شده اند.؟
در اخر گفتار متین خودتان آب و آتش و پنبه را مخلوط فرموده اید و میفرمایید(دین و اندیشه سیاسی و ...... دلیلی بر رد انتخاب شدن و انتخاب کردن نخواهد بود بلکه جزیی ذاتی از حقوق بشر در نظر ګرفته خواهد شد.) بدون ابنکه توضبح بفرمایید چگونه دین میتواند (جزیی ذاتی از حقوق بشر) درش وجود داشته باشد در اینمورد ادیان با هم از نظر ضایعات مغزی هیچ تفاوت فاحشی با هم ندارند. خوس وشاد باشید



نام: افشا
ای-میل: http://efsha.squarespace.com/blog/
00:51 13 بهمن 1387

من معتقدم که در فضای اجتماعی و بین من و شما

و ما و حکومت تنها رابطه ای که حقانیت دارد آن

است که بر اساس عقل منطقی و آزاد و رها که

ماموریتش کشف حقیقت و منافع انسانیت امروز و

فرداست باید باشد. هر موضوعی که بفضای اجتماعی و

سیاسی و اقتصادی وارد میشود لازم است که هم آهنګ

و همراه با آن عقل موصوف باشد. اما اګر کسی

عقیده ای بر ضد آن عقل موصوف دارد مانع از

آن نیست که رای دهد و یا انتخاب شود ولی حق ندارد

اصول دمکراسی را منحل و یا بر ضد آن اقدام کند.
اګر شما معتقدید که ما قادر به تاثیر ګذاری بر

سرنوشت خودمان نیستیم و سرنوشت ما را دیګران تعیین

میکنند با شما بحثی ندارم ولی من معتقدم با روشن تر

شدن مردم و با ګرد آمدن مردم بر حول حقوق بشر و

دمکراسی میتوانیم خیلی از کار ها را بنفع خودمان و

برای ېیشرفت کشور انجام بدهیمږمثلا تا زمانی که دنیا بر

اساس واحد های ملی اداره میشوند که فقط بفکر سود

و منافع خودشان هستند حتی اګر بر ضد منافع

محق کشور های دیګر هم باشد لازم است که ما هم قوی

و اثر ګذار باشیم و این قوی بودن واثر ګذار بودن

میتوانداز خودکفایی علمی و اقتصادی بدست آید.ولی

ما در فکر چېاول ملل دیګر نخواهیم بود و

مانع حاکمیت دموکراسی جهانی نخواهیم بود.
اګر شما و دیګر دوستان راه حلی برای اتحاد اېوزیسیون

ایرانی بویژه در اتحاد اېوزیسیون معتقد به حقوق بشر

و دمکراسی دارید اعلام بفرمایید نبودن اتحاد

در اېوزیسیون بر میګردد به این که حاکمین و اېوزیسیون

در واقع یک چیز هستند و ما راه دیګری را بغیر از آنان باید انتخاب کنیم:

 

http://efsha.squarespace.com/blog/2009/2/1/589198939324.html


ام: یه گیلانی
ای-میل: http://gilanak.blogspot.com
02:13 14 بهمن 1387
آن دوست بی نامی که نوشتند :"این اواخر اعدامها با زیادتر شدن ملاقاتها بین آمریكا و رژیم بالاتر رفته" فکر میکنم بدون آمار و سند نوشتند
اعدام و سنگسار و زندان در این بیش از سی سال مدام و بدون وقفه وجود داشت و بسته به شرایط داخلی کشور شدت و ضعف پیدا کرده و میکند
من فکر میکنم رژیم اسلام به نفعش نیست تا رابطه ای زسمی با آمریکا داشته باشد چون در آنصورت یکی از محرکها و شعارهای فریب مردم یعنی مبارزه ضد امپریالیستی محروم خواهد شد
لذا بنفع مردم ایران هست که با آمریکا رابطه منطقی و مناسبات بدور از وابستگی یا امتیاز دهی و برعکس داشته باشیم


نام:
ای-میل:
10:12 14 بهمن 1387
اکونومیست هفته‌نامه خبری و بین المللی به زبان انگلیسی که در لندن ویرایش می‌شود و به شرکت روزنامه اکونومیست تعلق دارد. چاپ مستمر آن به دست بنیانگزار آن جیمز ویلسون از سپتامبر ۱۸۴۳ آغاز شد.

قدرت بریتانیا در چهار چوب محاصره روسیه با کمر بند سبز در قرن 19انواع و اقسام فرق اسلامی را در این کمربند سازماندهی کرد. بریتانیا می دانست که یکسری از روحانیت شیعه خودشان را عقبه های پیغمبر می دانند ( عمامه سیاه ها) و یکسری ارتباطی با اهل بیت ندارند و فقط طلبه هستند( عمامه سفید ها) حالیا باید انگشت را بر نوک بینی نهاد و به کاریکاتوریست اکونومیست گفت " این جای آدم دروغ گو . تو نمی دانی همه روحانیت شیعه کلاه مشکی ندارند؟"



نظر شما

نام: ع. زاکانی
ای-میل:
10:13 14 بهمن 1387

اقای افشا این بیان شما
" اګر شما معتقدید که ما قادر به تاثیر ګذاری بر سرنوشت خودمان نیستیم و سرنوشت ما را دیګران تعیین میکنند با شما بحثی ندارم "
یعنی تنها باکسی بحث می کنید که هم نظر شما بود و نظرات شما را تائید کند. حال اگر استدلال شود سرنوشت ما ی پراکنده را دیگران رقم می زنند، شما باز هم بر ایقان خود پا می فشارید.
خوب زمانی که همه این گونه بی اندیشیم، چه اشکالی داردهمه هم بصورت پراکنده مخالف قدرت های جهانی باشیم. ملاحظه کردید 30 سال همه شعار مرگ بر امپریالیسم دادیم متحد که نشدیم اتمیزه هم شدیم.
شما ژنرال آیرون ساید ( 1299)را بخاطر دارید
شما کرمیت روزولت(1332) را بخاطر دارید
شما کندی را خاطرتان است به شاه دستور داد یا اصلاحات ارضی را انجام میدهی یا آنرا امینی انجام خواهد داد
شما ژنرال هویزر( 1357) را بخاطر دارید
اینها نمایندگان قدرتهای برتر جهانی به سادگی سرنوشت ما را رقم زدند.
اینها همه نافی این نیستند که مردم ایران مبارزه نکردند، کشته ندادند مبارزه کردند اما هیچگاه قادر به درک شرایط نشدیم. هنوز هم در چنبره تصمیم گیری قدرتهای بزرگ در گوادولوپ هستیم. به اعترافات ابراهیم یزدی در 26 ماه می 2008 باید توجه داشت.
قبل از بازگشت خمینی به ایران در سال 1979، هنگامی که هنوز در پاریس در تبعید بسر می برد، دکتر ابراهیم یزدی یکی از مشاوران نزدیک او بود. او رهبر "نهضت آزادی"، یکی از سازمانهای جریان ملی مذهبی در ایران، است. وی، اخیرا مصاحبه ای با یک نشریه اینترنتی بنام ایران- جهان کرده است. اهمیت این مصاحبه در آن است که، برای اولین بار، یکی از عناصر کلیدی در تاسیس حکومت جمهوری اسلامی، صحبت از نقش قدرتهای امپریالیستی و بطور خاص آمریکا، در به قدرت رساندن روحانیت و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران می کند.
بیشترین تمرکز این مصاحبه بر روی نشست سران 4 کشور صنعتی جهان در گوادلوپ است. برای کسانی که مسائل انقلاب ایران را دنبال می کنند، گوادلوپ نامی آشناست که معرف تصمیماتی کلیدی در لحظه ای کلیدی، توسط قدرت های غربی، برای به قدرت رساندن روحانیت اسلامی در ایران است. در هفته اول ژانویه 1979، کنفرانس سران چهار قدرت امپریالیستی (آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان غربی) در جزیرهء کارائیب فرانسه، گوادلوپ، برگزار شد. دستور کار این نشست، بررسی اوضاع جهانی و بحران سیاسی در ایران بود؛ در ایرانی که یک قیام انقلابی توده ای در حال سرنگون کردن رژیم شاه بود-- رژیمی که در یک کودتای سازمان یافته توسط "سیا" در سال 1953 (1332) به تخت سلطنت بازگردانده شد.
قدرت های امپریالیستی در نشست گوادلوپ به توافق رسیدند که به رژیم شاه در ایران پایان دهند و حکومت را به ملایان تحت رهبری خمینی منتقل کنند. درست بعد از این کنفرانس بود که رسانه های آمریکایی شروع به نشان دادن نارضایتی گسترش یابنده ی مردم علیه شاه کرده و زمزمه سر دادند که احتمالا آمریکا از شاه حمایت نخواهد کرد.
اگرچه از همان ابتدا روشن بود که تصمیمات نشست گوادلوپ نتیجه ی مذاکرات و توافقات بین امپریالیستها و خمینی و اطرافیان او بود، اما ابعاد این توافقات قبل و بعد از این نشست، از دید مردم ایران و جهان، کاملا پوشیده و مخفی ماند. زیرا در هر دو دوره، هم آن زمان و هم امروز، امپریالیست های غربی منافع بسیار در پنهان کردن نقش شان در به قدرت رسیدن خمینی داشته اند. نیروهای مرتجع اسلامی و ضد مردمی در ا یران، این راز را برای چند دهه مخفی نگه داشته اند تا مبادا بزک ضد امپریالیستی که بدقت بر چهره رژیم شان نقاشی کرده اند، پاک شود و رسوائی به بار آورد. زیرا، این رژیم با اتکاء به این بزک ضد امپریالیستی و مذهب، ادعای مشروعیت می کند.
خیلی مهم است که توجه کنیم این مصاحبه فقط برخی جوانب موضوع، بخش کوچکی از واقعیات مربوط به نشست گوادلوپ و توافقات میان امپریالیستها با باند خمینی را روشن می کند. منابع دیگر، مانند مصاحبه ها و خاطرات برخی افراد با نفوذ و قدرتمند در آن زمان ( از جمله کتاب ژنرال هویزر، فرستاده ی جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا به ایران) جزئیات بیشتری را بیان می کنند. برای اینکه بتوانیم تصاویر کاذب را کنار بزنیم باید بینیم پشت صحنه این ماجرا (قدرت گیری روحانیون در ایران پس از سقوط شاه) چه چیزهایی جریان داشت.
اما دنبال کردن این مسئله از دو زاویه حائز اهمیت است: یکم، فاش کردن نقش امپریالیستهای غربی در شکل دادن رژیم اسلامی در ایران، که آن را بهترین "انتخاب" خود می دیدند. دوم، با توجه به ظهور جنبش های اسلامی در خاورمیانه که بعنوان مخالفین آمریکا ایفای نقش می کنند، و چالشی که این مسئله، در مقابل مردم جهان و نیروهای انقلابی و مترقی قرار می دهد.
ما اگر نسبی گری را در درون خود نهادی نکنیم همین خواهیم بود که هستیم


جواب از افشا

موضوع این است که اګر کسی معتقد است که ما سرنوشتمان را دیګران تعیین میکنند و قادر نیستیم کاری بکنیم و خودش را بخواب زده باشد چګونه میشود او را بیدار کرد؟
بفرض محال بدانیم که صد در صد حرف شما درست است و و قدرت های غربی منافع خودشان را بسردمداران حکومتی دیکته و آن را ېیاده کرده باشند ولی تاثیر این دیکته ها وقتی است که من و شما ګول خورده واقعی باشیم یعنی ملت نداند که کار درست کدام است. تا زمانی که این آلت های فعل مابین مردم ما وجود دارند و ما هر کدام بر ضد افراد دیګر این مملکت در خط نوکران اجنبی خدمت میکنیم غربیان و یا دیګران خواهند توانست که بر ما حاکم شوند.مثلا موجود بودن افرادی در جامعه که تحت نفو‌ذ عقاید مذهبی بعد از اعدام فرزندان رشید سرزمین ما شیرینی بین خود و دیګران توزیع کرده اند نشانه بی خردی و عدم تعقل است و از سوی دیګر در طیف سلطنت طلب هم از این آدم های غیر عقلانی که میتوانند براحتی اجیر این نوکران اجنبی شوند هم موجود بوده است که مثلا ېیشنهاد داده اند که فرزندان مردم آذربایجان را از آنان بزور جدا کنیم تا زبان ترکی در آذربایجان ریشه کن شود کاری که سفید ېوستان اشغال ګر استرالیا با بومیان استرالیا و در کانادا با بومیان سرخ ېوست آن کردند
اګر اجنبی میتوانداین برنامه ها را در کشور ما ېیاده کند بعلت بی عقلی من و شماست و متاسفانه تاکنون هم حاکمان و اېوزیسیون آنان از این دو ګروه اشاعه دهندګان بی عقلی تشکیل شده است یعنی طیف مذهبی و سلطنت طلب اېوزیسیون.
اینهایی که شما ګفته اید واقعیت دارد و اګر ما عاقلانه فکر کنیم دخالت اجنبی هم یکی دیګر از موانع ما برای رسیدن به آزادی و دمکراسی خواهد بود ولی به این معنا نخواهد بود که ما کاری نمیتوانیم بکنیم.
نقاط ضعف بسیاری در کار ما روشنفکران ایرانی موجود است که باید در رفع آنان بکوشیم و اولین قدم بر طرف کردن تنبلی و بی تحقیقی و نداشتن تولیدات علمی در زمینه اجتماعی سیاسی و اقتصادی و تاریخی فعلی است. مثلا هنوز بعد از ېنجاه سال مساله مصدق را و این که او کی بود و چه میخواست و دوستان و دشمنانش کی بودند را انجام نداده ایم. این فقر تحقیقی و تنبلی ما به بی عقلی بیشتر در جامعه دامن میزند عقلی که بنده از آن میګویم عقلی است که هدفش کشف حقیقت و رفاه انسانیت امروز وآینده و هم چنین منافع همه مردم ایران و نه فقط خط شاه و ملا باشد.

(تغاری بشکند ماستی بریزد
جهان ګرد بکام کاسه لیسان)
شود یک انقلاب مردمانه/
ولی سامان رسند مردم فریبان/
اګر چه دشمنان آماده بودند/
بچاېند ثروت و هستی ایران/
چرا ما مردمان علقل نبودیم/
نکردیم کار ها بر عقل بنیان/
ېی ملا خمینی رفته باختیم/
تمام عزت خود را چه آسان

ګر چه درک درد نصف معالجه آن است و شما درد را ګفتید مهم تر از آن کاربرد وصف درد برای درمان آن است که در نوشته شما و من لازم میبود بتفصیل باز شود و این موردی است که ملت ما به آن خیلی نیاز دارد.
بنظر من در نهایت راه حل مشکل ما در ایجاد یک حکومت مبتنی بر حقوق بشر و دمکراسی و در کنارش کوشش برای خود کفایی علمی و اقتصادی خواهد بود.
دموکراسی مورد نظر بنده
http://efsha.squarespace.com/blog/2008/3/15/1.html

ــــــــــــــــــــ

ام: ع. زاکانی
ای-میل:
14:35 16 بهمن 1387

طرح نظری در رابطه با سئوال خواننده مطلب
تعجب من از این بود چرا با وجود این همه منافع که آمریکا از ایران و حکومت شاه می برد خواهان تغییر نظام در ایران شده بودند"!
حاکمیت ایران نوین( از 1300 به بعد) در قبال قدرتها، دو تعهد داشت:
1- تعهد امنیتی
2- تعهد اقتصادی: کمک به تسهیل عبور نفت از خلیج فارس
رضا شاه با گرایش به آلمان تعهد امنیتی را به خطر انداخت باید می رفت
مصدق با ملی کردن نفت تعهد اقتصادی را به خطر انداخت
باید می رفت
محمدرضا شاه هر دو تعهد را به خطر انداخت باید می رفت:
تعهد امنیتی: تا سال 1975 دکترین منطقه ای امریکا " دکترین دوپایه "بود. قدرت نظامی ایران باضافه سرمایه عربستان، دوپایه این دکترین بودند. در این سال با شکست آمریکا در ویتنام، این دکترین عوض شد. شاه معتقد بود قادر است از منطقه دفاع کند. این با منافع امنیتی دراز مدت آمریکا در تعارض قرار گرفت. دکترین جدید انتقال پایگاه فرماندهی مرکز از دیه گو گارسیا در اقیانوس هند به خلیج فارس بود. قادر شدن به انتقال 500.000 نیرو از آمریکا و اروپا به خلیج فارس در عرض 4 هفته . که تاکنون دو بار در دوجنگ با عراق پیاده شده است حضور دائم در خلیج
تعهد اقتصادی: کارتر در سفر 1977 به ایران از شاه خواست نفت ایران را بمدت 50 سال بشکه ای 8 دلار به آمریکا بفروشد. شاه در پاسخ گفته بود قیمت محصولات شما همواره در حال افزایش است ما نمی توانیم با قیمت های ثابت خرید کنیم. همانند دو حاکم پیشین شرایط خروج شاه مهیا شده بود.
چرچیل گفته معروفی داشته که همواره تکرار می کرده است: ما نه دوستان ابدی داریم نه دشمنان ابدی. منافع ما ابدیند که باید از آنها دفاع کنیم.
نوریگا پاناما، پینوشه شیلی، چون دو هو - وا کره جنوبی، ضیاالحق پاکستان، محمد ارشاد بنگلادش، مارکوس فیلیپین ، سوهارتو اندونزی، شاه ایران همه و همه دقیقا ً منافع مقطعی آمریکا را در یک دکترین منطقه ای تامین می کردند، با تغییر دکترین می بایستی می رفتند.غیر از ضیاالحق و نوریگا مابقی دوراندیش بودند، می دانستند پایگاهی در کشور خود ندارند خانه استیجاری را تخلیه کردند و رفتند اما ضیاالحق و نوریگا بر خواسته های خود اصرار کردند اولی کشته، دیگری زندانی شد


نام: ع. زاکانی
ای-میل:
13:32 16 بهمن 1387
آقای افشاء

اولین جمله نوشته شما دارای دو بخش است

اګر کسی معتقد است که ما سرنوشتمان را دیګران تعیین میکنند

و بخش دوم

و قادر نیستیم کاری بکنیم

قسمت اول را ! 05;ن بر اساس نگاه به تاریخ معاصر ایران نوشتم و احتمالا ً شما هم بر این باورید. اما قسمت دوم را من ننوشتم.

تمام تلاشمان در این است قادر شویم دگرگونی اساسی بوجود آوریم. اصلا ً ه! ;مین تلاش ق! 604; 05;ی، همین تلاش مفاهیمی ووو تماما ً نشان دهنده آنست که میدانیم و می توانیم روزی موفق می شویم . اینکه در این برهه موفق نمی شویم دلیل آن نیست که موفق نخواهیم شد. اگر تا حالا قادر ! 76;ه پیروزی نبودیم، دلیل آن واضح است، دشمن ما قوی تر از ما بوده است و ما " قواعد بازی " را نمی دانستیم و هنوز هم نمی دانیم اما آهسته آهسته فرا خواهیم گرفت.

تغییر نظام دوقطبی به چ! ;ند قطبی مو! 602; 93;یت مناسبی فراهم کرده است. اطلاعات در سطح گسترده تری منتشر می شود و فضای ذهنی از کشور به منطقه و کل جهان ارتقاء می یابد و مسائل را تنها درکشور خود نمی بینیم.

در ضمن نقاط ضعف م! ا هم گسترده شده است و نسبت به گذشته اتمیزه تر شده ایم. که البته این هم متعلق به دوره ایست که باید سپری شود. اراده گرایانه نمی توان عمل کرد

در ضمن ما یک پاشنه آشیل دیگری هم داریم و آن اینه که دانسته های ما در عرصه سیاست به اندازه یک اقیانوس است به عمق یک سانتی متر. لازم است پایه ای تر به علم سیاست برخورد کنیم.

فصلنامه های متعددی در مورد سیاست خارجی، سیاست دفاعی، مطالعات راهبردی، مطالعات ملی، و قدرتها.... بفارسی وجود دارند که در آنان تبلیغات مذهبی در حداقل ممکن است. اکثرا ً ترجمه اند و قسمتی هم تالیفات.

اساسا ً دستگاه سیاست خارجی ایران فاقد نظرگاه راهبردی است . ترجمه و تالیف می کنند و چندتا مرگ بر این و آن میدهند تا این توهم را به وجود آورند دارای نظرگاهند.

در ایران چه دوره پهلوی چه امروز ، حتا یک روزنامه نیمه رسمی هم وجود نداشته و نداردو بگفته رئیس ایرنا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از افشا



آقای زاکانی تحلیلی کرده اند که درست و لی فقط سیاسی است. ولی مساله ما فقط سیاسی نیست بلکه ما سوار براسبی هستیم که ما را بسوی مرګ میبرد اګر راننده و مسیر را عوض نکنیم نابود خواهیم شد.
خمینی از آن جهت بجای شاه آورده شد که ده ها بار بیشتر از شاه بنفع غرب کمک کرده است. این حکومتهای ایران بعد از مشروطه همه حکومتهای دلال تولیدات غربی بوده اند و دیدیم که با کودتاهای غربی ۱۲۹۹- ۱۳۲۰ و ۱۳۳۲ ېا برجا ماندند.منافع حاکمان ایرانی با منافع سرمایه داران جهانخوار ېیوند خورده است ولی با ېنهان سازی این ېیوند در زیر چتر وطن ېرستی افراطی و یا علایق اسلامی و ولایت فقیه فقط ملت را فریب داده اند .


»»»»»»»»»»»»»»»
!ايران فعلا در حال مرگ است
.این دو نوشته زیرین در ده سال پیش نوشته شده است

:ايران بسوي مرگ ميرود. اگر دوست نداريد ايران نباشد ؛ كارهاي زير لازم است

مسئله اصلي امروز ايران در بعد مادي وابستگي به بيگانه براي بر آوردن نيازهاي خودش است:
من فكر ميكنم كه مسئله اصلي براي ملت ايران وابستگي اين ملت به خارج از كشور است. ما براي همه نيازمندي هاي خود به خارج از كشور محتاجيم. اين مسئله بقاي ملت ما را به خطر انداخته است. ما سوار بر اسبي هستيم كه ما را به سوي وابستگي بيگانگان ميبرد. چه جنگ باشد و چه صلح فرقي نميكند محور فعاليت ها در ايران به نفع اجنبي ميچرخد.مثلا در زمان شاه كه دوران صلح بود ما با وارد كردن اتومبيل و يخچال و ديگر وسايل رفاه اي در خدمت اقتصاد و تقويت اجنبي بوده ايم و در زمان خميني با جنگ اين خدمت به بيگانه انجام شده است.در ايران فعلي هرگز فعاليتي صورت نميگيرد كه به نفع بيگانه نباشد.مثلا تصور بفرمائيد رهبر پيامي صادر ميكند. اين پيام از راديو و تلويريون پخش ميشود در مطبوعات چاپ ميگردد. تمام وسايل ارتباط جمعي فوق وابسته به بيگانه است و با مصرف آنهاكه در نهايت منجر به استهلاك ميشود لازم خواهد بود كه وسايل جديدي از بيگانگان دوباره خريداري شود و درواقع بيگانه نفع واقعي را از پيام رهبر ميبرد.اين وضع براي تمام افراد ايراني صدق ميكند.مثلا يك دندانپزشك وقتي دنداني را ميكشددر خدمت بيگانه است زيرا دستگاه دندانپزشكي وي ساخت بيگانه است دارو ي بي حسي ساخت سوئد است سرنگ وسوزن ار خارج دارد شده است.ملتي كه فردا فرد آن در خدمت بيگانه باشد فاقد هر گونه امنيتي خواهد بود و هر چيز او در خدمت بيگانه خواهد بود و حتي مليت و دين آن ملت هم در خدمت بيگانه خواهد بود.
رژيم جمهوري اسلامي اين وابستگي را با سياستهاي غلط از قبيل اصرار در صدور انقلاب هدر دادن سرمايه هاي ملي در جنگ احمقانه كه برنده آن بيگانه و اسرائيل بوده اند و بازنده آن دو ملت مسلمان ايران و عراق هستند با انحصار طلبي در قدرت سياسي و سست كردن پايه هاي قدرت ملي در تمام زمينه هاو..... تقويت كرده است كه سبب نابودي خود و فاجعه براي كشور است.
در بعد غير مادي ما فاقد دموكراسي ؛ نبودن آزاديهاي فردي ؛ جدا نبودن دين از حكومت و ....هستيم.
عليرغم اين كه اگر ما به كاستي هاي غير مادي فايق آئيم؛ همان وابستگي مادي ما را به سمت فنا خواهد برد. ولي با بر طرف كردن نياز مادي(غذا؛ دوا؛ صنعت و....) خود از بيگانگان امكان بقا داريم هر چند روابط غير انساني در بين مردم و حاكمين باشد. بنابراين ما در يك اضطرار بزرگ و وخيمي درگيريم.آن اضطرار به خطر افتادن بقاي ماست.
توجه داشته باشيد كه اگر همه ايرانيان متخصص در علوم سياسي شوند هم با وابستگي نيارهايمان به بيگانه به صورت امروز قادر نخواهيم بود ؛ مسايل خودمان را حل نمائيم.

ايران در گروه كشور هاي توسعه نيافته و بقولي در بين كشور هاي جهان سومي قرار دارد. كشور هاي توسعه نيافته در واقع كشور هاي واقعي نيستند؛ زيرا اين كشور هاي براي تمام نياز هاي خود متكي به خارج هستند.بيگانگان با توجه به اين نقطه ضعف خواست ها و سياست هاي خود را به اين كشور ها تحميل ميكنند.اين وابستگي به علت ضعف تكنولژيكي دامن گير اين كشور هاي توسعه نيافته شده است. امروزه براي اين كه استقلال واقعي داشت لازم است كه كشور بتواند نيار هاي ضروري خود را تهيه نمايد.بنا بر اين نياز هاي اقتصادي يك نكته منفي براي استقلال كشور هاست.همين نياز هاي اقتصادي است كه از دل هر حكومت انقلابي يك حكومت وابسته به سرمايه داري بدنيا ميآورد.اتفاقي كه براي مصر ناصري و الجزاير و.... تكرار شده است.استقلال سياسي بدون استقلال اقتصادي لنگ و در نهايت وابستگي زاست.همه افراد كشور هاي توسعه نيافته در خدمت غربيان هستند زيرا تمام وسايل مورد استفاده آنان در تمام زمينه هاي زندگي از سوي غربيان تامين ميشود جه در جنگ و يا در صلح!
در بين كشور هاي صنعتي واقعي مشاهده ميكنيم كه آنان همه نياز هاي خود را تهيه مينمايند و به خارج از كشور خود احتياجي ندارند.مثلا آلمان گوشت صادر ميكند و فقط محصولات صنعتي صرف صادر نميكند.فرانسه هم همين وضع را دارد. تنها ژاپن است كه نياز هاي غذايي خود را از خارج تامين ميكند كه نشانه ضعف آن كشور است.
ممكن است گفته شود كه اين نياز هاي اقتصادي خريد و فروش است و مسئله مهمي نيست و امروزه تمام كشور ها به همديگر وابسته هستند! براي رفع شبهه تصور بفرمائيد كه تمام كره زمين را بجز آمريكا آب فرا بگيرد و كشور هاي ديگر موجود نباشند كه آمريكا از آنان خريد نموده و تجارت نمايد.به نظر شما سطح تمدن آمريكا بعد از ده سال چقدر پائين خواهد آمد؟ و اگر ايران تنها كشور باقي مانده در جهان باشد سطح تمدن در كشور جقدر پائين خواهد آمد؟
همين وابستگي ما به خارج نقطه مشترك مابين حكومت خميني و شاه است.
اگر چه اين وابستگي از زمان صفويه شروع شده است ولي رفته رفته بيشتر و در صد سال اخير بسيار زياد و در دوران جمهوري اسلامي فاجعه آميز شده است.
مثلا در زمان رضا شاه مواد غذايي صادر ميكرديم ولي در زمان پسرش مواد غذايي وارد ميكرديم و صاحب هيچ صنعتي هم نشده ايم!
بنا براين با ادامه اين وابستگي هر اتفاقي كه بيفتد مصرف داخلي كوتاه مدت خواهد داشت و دوباره اين عامل خارجي سبب بر آمدن يك گروه ديگر از تجار وابسته به حكومت كه اجناس غربي را وارد كرده و سلطه غرب را بر كشور تشديد خواهند كرد. اين تجار ديروز وابستگان دربار و امروز هم آقا و آقازادگان هستند.رفسنجاني با وارد كردن دوو و .. به سرمايه داران بيشتر نزديك است تا اين كه خود را نماينده مستضعفان بداند.
اين گفته ها به بيان شعر در زير ميبينيم:


هم شاه و هم خميني خدمت غرب كرده اند
گر چه كه ضد همند يك سكه ضرب كرده اند
ملت ايران بيا حل معما بكن
نه كراوات را طلب نه فكر عمامه كن
تا كه عقب مانده ايم در ره علم و هنر
آمده اين فاجعه بر سر ما چون شرر
تا كه به دريوزگي دست بريم سوي غرب
نان و غذا و دوا خواسته از كوي غرب
مهره غربي شديم كشور و دين رفت ز دست
هان منشين بي هنر چاره اي آور بدست
علم نداري به كف بنده هر نا كسي
علم و هنر پيشه كن تا كه به عزت رسي
ملت ايران بيا كار دليرانه كن
تا كه به چنگ آري علم همت شيرانه كن
گر نرسيم ما به علم نوكر غربي شويم
هر كه كند رهبري برده غربي شويم
اين وابستگي ها بقدري شديد بوده است كه دولت ايران كه خود را انقلابي ميناميد در زير بمباران هاي عراق سعي ميكرد كه هر چه بيشتر نفت صادر كند و يكي از عوامل آمريكا براي باز ماندن ميسر كشتيهاي نفت بر در خليج فارس بود!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

ابطه با آمريکا,

http://www.roshangari.net/
روشنگری.کاريکاتوريست نشريه اکونوميست ترس و ترديد حاکمان ايران در برابر ژست دولت جديد آمريکا را به نمايش گذاشته است. اما اگر نگاه کاريکاتوريست متوجه لحظه حاضراز رابطه ايران و آمريکاست، بدون ترديد بخش بزرگی از آزاديخواهان ايران، بويژه اکنون در آستانه سی امين سالگرد انقلاب بهمن، با اندوه به خاطر می آورند ,جنگ, و رابطه خصمانه با آمريکا چه نعمتی برای رژيم مذهبی ايران بوده است. زير سايه جنگ عراق، رژيم خود راعليه موج بيداری مردم ايران تجهيز کرد و با تجربه ترين و پيشروترين صف مقاومت در برابر حکومت مذهبی را در هم شکست، و زير سايه ,جنگ با شيطان بزرگ, برای آزادی گورستان ساخت.

ترجمه جملات کارتن:
گوشه راست بالا: ,مواظب باشيد شيطان بزرگ دارد پنجه اش را باز ميکند.,

گوشه راست پائين:, و ترديد نبايد کرد او دارد گلوی ما را ميگيرد.,


12 بهمن 1387 22:10

Posted on Sunday, February 1, 2009 at 12:25AM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>