بازیگران ژئو استراتژیک و محورهای ژئو پلیتیکی ترجمه بخشهایی از کتاب "میز بزرگ شطرنج" اثر زینیو برژنسکی مشاور امور خارجی در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر و مشاور سیاستهای خارجی براک اوباما در انتخابات جاری ریاست جمهوری آمریکا. این کتاب در سال 1997 نوشته شده است. برای آشنایی خوانندگان با نظر بلوک شرقی طبقه حاکمه آمریکا. جناح راکفلر ،اگزان-موبیل ترجمه:غلام امیدوار بازیگران فعال ژئواستراتژیک کشورهایی هستند که از ظرفیت و اراده ملی برخوردارند وقادرند قدرت خویش را خارج از مرزهای خود به منظور تغییر بکارگیرند، تا که به درجه ای بر منافع آمریکا و اوضاع و امورات ژئوپایتیکی آمریکا اثر بگذارند. دارای پتانسیل و /یا و آمادگی هستندکه بطور ژئو پلیتیکی خطرناک باشند. به هر دلیلی به خاطر کسب عظمت ملی، کامیابی ایدئولوژِکی،مسیانیسم مذهبی،یا افزایش قدرت اقتصادی-برخی کشورها در پی بدست آوردن سلطه منطقه ای یا موقعیت جهانی هستند.تحت تاثیر انگیزه های پیچیده و ریشه دار هستند انگیزه هایی که به بهترین نحوی این گفته رابرت برونینگ آنها را توضیح می دهد ".... کشش یک انسان باید که از آنچه می تواند به چنگ آورد تجاوز کند در غیر این صورت بهشت برای چیست؟"بنابراین با دقت قدرت ذخیره آمریکا را برای تعیین آن اندازه ای که منافعشان با قدرت آمریکا در تصادم قرار می گیرد و چقدر اهداف محدود یوروآسیایی آنها را شکل می دهد، برخی از مواقع تصادم و بعضی از مواقع در تضاد با سیاستهای آمریکا قرار می گیرند.کشورهای یوروآسیایی در تعقیب اهداف خود هستند ایالات متحده یاید توجه خاص به آنها مبذول دارد. محورهای ژئوپلیتیک کشورهای هستند که اهمیتشان نه از قدرت و انگیزه هایشان بلکه از منطقه حسا س وپی آمدهای شرایط بالقوه آسیب پذیرشان در اثر رفتار بازیگران ژئواستراتژیکی مشتق می شود.اغلب اوقات،محورهای ژئو پلیتیکی از روی مکان جغرافی اشان،که در برخی از موارد به آنها نقش ویژه ای در تعریف دسترسی به مناطق مهم و یا ندادن منابع به یک بازیگر عمده تعیین می گردند. در برخی از موارد یک محور ژئو پلیتیکی ممکن است به مثابه ژاندارم برای یک کشور اساسی یا حتی یک منطقه عمل کند.بعضی اوقات خود وجود یک محور ژئو پلیتیکی می تواند پی آمدهای خیلی عمده برای یک همسایه که بازگر ژئواستراتژیکی است داشته باشد. تعیین محورهای کلیدی ژئوپلیتیکی یوروآسیایی پسا جنگ سرد، و به این ترتیب محافظت از آنها، همچنین یکی از عرصه های بین المللی ژئو استراتژیکی آمریکاست. ابتدا باید مورد ملاحظه قرار کیرد که هر چند همه بازیگران ژئو استراتژیکی کشورهای مهم و قدرتمند به نظر آیند،ولی تمام کشورهای قدرتمند و مهم بطور اتوماتیک بازیگران ژئواستراتژیکی نیستند. در شرایط کنونی جهان حداقل پنج محور ژئوپلیتیکی (بعضا دوتای آخر ممکن است به مثابه بازیگران ژئوپلیتیکی به حساب آیند) در نقشه سیاسی یورو اسیا می توان تشخیص داد. فرانسه، آلمان ، روسیه، چین، و هندوستان بازیگران بزرگ و مهم هستند. در حالیکه انگلستان، ژاپن و اندونزی، هرچند بطور مسلم کشورهای مهمی هستند ولی محورهای ژئو پلیتیکی تشحیص داده نمی شوند.اوکرائین، آذربایجان، ، کره جنوبی،ترکیه و ایران نقش محورهای ژئو پلیتیکی را ایفا می کنند، گرچه ترکیه و ایران تا حدودی در چهارچوب توانایی محدودشان – همچنین بطور ژئواستراتژیکی عمل می کنند. در مرحله کنونی،در انتهای غربی یوروآسیا بازیگران کلیدی و دینامیک ژئواستراتژیکی فرانسه و آلمان هستند.هر دوی آنها محرک دیدگاه اروپای متحد هستند ، گرچه روی اینکه چقدر و به چه شکلی اروپا باید در ارتباط با آمریکا باقی بماند با هم اختلاف دارند. اما هر دو بطور جاه طلبانه ای خواهان شکل دادن چیزی نوین در اروپا هستند،بنابراین خواهان تغییر آنچه در حال حاضر موجود است می باشند.فرانسه ر درک ژئواستراتژِکی ویژه خود را برای اروپا دارد،درکی که در برخی حوزه ها بطرز چشمگیرس متفاوت از درک ایالات متحده است، مایل است درگیر تاکتیک مانورهای نظامی گردد بطوریکه روسیه را علیه آمریکا و بریتانیا را علیه آلمان کند ، حتی زمانی که به پیمان فرانکو-جرمن برای جبران کردن ضعفهای نسبی خود تکیه دارد. علاوه براین،هر دوی فرانسه و آلمان به اندازه کافی قدرتمند ومدعی هستند که تا ثیر خود را بریک شعاع منطقه ای پهناورتر عملی کنند.فرانسه نه تنها خواهان یک نقش سیاسی مرکزی در یک اروپای متحد است بلکه همچنین خود را به عنوان هسته مجموعه ای از کشورهای مدیترانه-آفریقایی که دارای نگرانیهای مشترک هستند می بیند. آلمان بطرز افزایش یابنده ای محتاط موقعیت ویژه خود به مثابه مهمترین کشور و به عنوان لوکوموتیو اقتصادی منطقه و رهبر اتحادیه اروپا ببیند. آلمان احساس می کند یک مسئولیت ویژه برای کشورهای جدیدا رهایی یافته اروپای مرکزی دارد،مبهما به شکلی که یادآور نظریه های پیشینی است که اروپا بوسیله آلمان رهبری می شد. برعکس بریتانیای کبیر یک بازیگر ژئو استرلتژیکی نیست. گزینه های بزرگ کمتری دارد، دارای دیدگاه بلند پروازانه برای آینده اروپا نیست بعلاوه افول نسبیش همچنین توانایی اش را برای ایفای نقش سنتی موازنه گر در اروپا کاهش داده است.رفتار دو جانبه اش در مورد اتحاد اروپا و رابطه اش با یک ارتباط وِیژه رو به افول با امریکا بریتانیا را در مورد گزینه های بزرگ در مقابل آینده اروپا بی ربط کرده است. مطمئنا بریتانیا هنوز برای آمریکا دارای اهمیت است. هنوز می تواند به درجه ای در بستر منافع مشترک تاثیر جهانی بگذارد،اما نه یک کشور بی قراراست و نه یک کشوری است که توسط یک دیدگاه جاه طلبانه بر انگیخته شده باشد. جای بحثی نیست روسیه هنوز علی رغم موقعیت ضعیفش و احتمالا بیماریهای طولانی شده اش به عنوان یک بازیگر ژئواستراتراتژیکی باقی است. خود حضورش بطور عظیمی بر کشورهای تازه رهایی یافته در چهارچوب فضای یوروآسیا ی شوروی سابق فشار وارد می آورد.اهداف ژئوپلیتیکی جاه طلبانه ای را که بطور آشکار اعلانشان می کند دنبال می نماید. هنگامیکه قدرتش بهبود یافته باشد بر همسایه گانه غربی و شرقی اش فشار عظیمی وارد خواهد آورد. بعلاوه روسیه هنوز باید گزینه ژئو استراتژِکی اساسی راجع به رابطه اش با آمریکا انتخاب کند: دوست است یا دشمن؟ ممکن است احساس کند دارای گزینه های بزرگی در این ارتباط در قاره یورو آسیا می باشد.بسیار زیاد بستگی به آن دارد که سیاست درونی روسیه چطورتکامل یابد بخصوص که آیا روسیه به یک دمکراسی اروپایی تبدیل می شود یا دو باره به یک امپراتوری یورآسیایی. به هر حال با آنکه برخی از عناصرش را از دست داده بطور آشکار یک بازیگر در چهارچوب فضای یورو آسیا باقی است. ص44 به سختی جای شک دارد که چین یک بازیگر بزرگ است. چین از پیش یک قدرت عظیم منطقه ای است و احتمالا با در نظر گرفتن این امر که تاریخا به مثابه یک قدرت بزرگ و دیدگاهش در باره کشور چین به مثابه مرکز دنیا دارای آرزوهای بزرگتر است . گزینه هایی که چین انتخاب می کند از پیش آغاز به تاثیر گذاری برتقسیم ژئوپلیتیکی قدرت در آسیا کرده است در عین حالی که وضعیت اقتصادیش بطور گریز ناپذیری به او هم قدرت فیزیکی و هم جاه طلبیهای رو به افزایش خواهد داد. رشد یک "چین بزرگ" موضوع تایوان را ساکت نخواهد گذاشت، و این امر بطور اجتناب ناپذیری بر موقعیت آمریکا در خاور دور فشار خواهد اورد. (تاکید از من) فروپاشی شوروی در لبه غربی چین کشورهایی را ایجاد کرده که چین نمی تواند نسبت به آنها بی تفاوت باشد. بنابراین روسیه نیز بوسیله این امر که چین در حال تبدیل شدن به یک قدرت فعال جهانی است از آن تاثیر خواهد گرفت. ص 44 پیرامونیهای شرقی یورو آسیا ی دارای یک پارادکس می باشند. ژاپن آشکارا در امورات بین المللی یک قدرت بزرگ است ،و پیمان آمریکا-ژاپن غالبا بدرستی مهمترین رابطه دو جانبه برای آمریکا تعرف گردیده است. به مثابه یکی از قدرتهای اقثصادی درجه یک پتانسیل آن را دارد که به عنوان یک قدرت سیاسی درجه یک عمل کند. اما بر اساس این قدرت اقثصادی برای کسب سلطه منطقه ای عمل نمی کند و ترجیه می دهد در عوض تحت حمایت آمریکا فعالیت کند. خود مهاری سیاسی برجسته ژاپن در عوض به آمریکا این اجازه را می دهد که یک نقش مرکزی امنیتی در خاور دور ایفا کند. ص45 آنکه اندونزی را به مثابه یک بازیگر ژئوپلیتیک دینامیک لیست نکرده ایم توضیحش ساده است. در آسیای جنوب شرقی ف اندونزی مهمترین کشور است، اما در خود منطقه، توانائیش که قادر گردد تاثیر زیادی داشته باشد محدو است چرا که بطور نسبی از نظر اقتصادی کشوری توسعه نیافته است ص45(تاکید از من. اسانس این حرف یا خود حرف باید مورد توجه آن افراد و جریاناتی قرار گیرد که با توجه به وضعیت سیاسی ، اقتصادی جمهوری اسلامی در تحلیلشان در باره "نزاع" میان آمریکا و جمهوری اسلامی می پندارند چمهوری اسلامی به دلیل "هدف" پان اسلامیستی "رقیب" منطقه ای آمریکاست و "نزاع" ریشه اش در این موضوع "نهفته است. تحلیلی بی نهایت غلط. البته همین افراد و جریانات در تحلیلشان می پذیرند که در "بستر بحران سیستم سر مایه داری جهانی تضاد ها ورقابتها سیاسی اقتصادی میان قدرتهای امپریالیستس تشدید گردیده است" آنها از همین حکم درست خود نتیجه ای غلط می گیرند-من) بر عکس هندوستان در این پروسه است که خود را به عنوان یک قدرت منطقه ای بر پا کند و خود را به عنوان یک فدرت بزرگ بالقوه جهانی می بیند. همچنین خود را به مثابه رقیب چین می بیند. این ممکن است تا اندازه ای مبالغه در قابلیتهای دراز مدتش باشد، اما هندوستان بدون شک قدرتمندترین کشور آسیای جنوبی ص46 ( آری میان هندوستان ،پاکستان، بنگلادش، سیریلانکا، خوب معلوم است هندوستان با اقتصاد کمپرادوری قویتر از بقیه باشد ولی در سطح بین المللی هیچ کار است زیرا که دارای ساختارهای سیاسی –اقتصادی لازم برای این امر نیست سمیر امین در همین ارتباط مقاله با ارزشی در مجله monthlyreview نوشت. من) ترکیه و ایران با بهره داری از روسیه قدرت منقبض در گیر بر پا کردن درجه ای تاز تاثیر در منطقه دریای خزر- آسیای مرکزی هستند. به هر حال هر دو کشور با مشکلات درونی روبرو هستند و ظرفیتشان به منظور تغییرات در تقسیم قدرت سیاسی منطقهای محدود است. ص 47 نقش ترکیه و ایران در جهت منافع امپریالیسم آمریکا-من ببینیم برژنسکی چه می گوید" هر دو کشور ترکیه و ایران مقدمتا محورهای ژئوپلیتیکی مهمی هستند.ترکیه منطقه دریای سیاه را با ثبات نگاه می دارد،دسترسی از آنجابه دریای مدیترانه را کنترل می کند، روسیه را در منطقه قفقاز بالانس می کند. ص47 ایران علی رغم رفتار مشکوکش نسبت به آذربایجان،مشابها حمایت ثباتگرا برای تنوع نوین سیاسی در آسیای مرکزی را تامین می کند.بر سواحل شرقی خلیج فارس تسلط دارد. در حین استقلالش،صرف نظر از خصومتش نسبت به ایالات متحده ، به مثابه مانعی در برابر تهدیدات دراز مدت روسیه برای منافع آمریکا درز خلیج فارس عمل می کند ص 47 تاکید از من. باه! از زبان یکی از استرتژیستهای طبقه حاکمه آمریکا می شنویم که جمهوری اسلامی در برابر روسیه از منافع آمریکا دفاع می کند.-من بالاخره کره جنوبی یک محور ژئو پلیتیکی در خاور دور است.رابطه نزدیکش با ایالات متحده آمریکا را قادر می سازد ژاپن را محاصرهخ کند و مانع گردد که ژاپن به یک قدرت مستقل و بزرکگ نظامی تبدیل شود، بدون حضور چشمگیر آمریکا در درون خود ژاپن.هر گونه تغییزردر موقعیت کره جنوبی چه از طریق وحدت دو کره و/یا تغییر در مناطق تحت نفوذ چین، الزامانقش آمریکا در خاور دور را تغییر می دهد.ص 48 سیاست آمریکا در مورد محورهای حیاتی ژئوپلیتیکی ،اوکرائین و آذربایجان نمی تواند سر پوشی بر این موضوع باشد، بنابراین آمریکا با وضع دشواری در ارتباط با موازنه تاکتیکی و هدف استراتژیکی در مورزد این دو کشور روبروست. بهبود درونی روسیه اساسی است برای دمکراتیزه کردن و بتدریج اروپاییزه کرده روسیه.اما هر گونه بهبود پتانسیل امپراتوری روسیهبرای این دو هدف نا مساعد خواهد بود. بعلاوه در باره این موضوع که اختلافات میان آمریکا و برخی کشورهای اروپایی می توانند ایجاد شوند، خصوصا به همان اندازه که اتحادیه اروپا و ناتو گشترش می یابند. ص52 فشارهای درونی ترکیه و ایران نه تنها بدتر خواهند شد بلکه این فشارها موجب خواهند شد از نقش ثباتگرای این دو کشور در منطقه آتشفشانی بکاهد. اینگونه مظاهر در عوض موضوع جذب کردن کشورهای نوین آسیای مرکزی به درون جامعه بین المللی را مشکلتر خواهد کرد. ص 53 تاکید از من.( آری نقش ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی که بسیاری ار کوته اندیشان و ساده دلان فکر می کنند نه تنها گمستقل" است بلکه از چنان قدرتی برخوردار است که به "رقیب " آمریکا مبدل شده است. این گونه نظرات در واقع رشد دوبارهشان خطری است برای انقلاب کارگران و زحمتکشان ایران. اگر یک دفعه از نظر اینان مبارزات کارگران و زحمتکشان ایران "ضد استبداد شاهنشاهی" بودند اکنون با آن تحلیل مبارزات جاری مبارزاتی "ضد استبداد دینی" در مورد اول کارگران و زحمتکشان ایران بهای این گونه انحرافات خرده بورژوایی را پرداختند تکرار دوباره اش تراژدی خواهد بود.من) در گذشته امورات بین المللی تحت الشعاع رقابت میان کشورهای واحد بود.بنابراین ایالات متحده مکن است مجبور شود از عهده اتحادهای منطقه ای که قصدشان خارج کردن آمریکا از یورو اسیا ، و به این ترتیب تهدید کردن موقعیت وقدرت جهانی آمریکاست بر آید. ص55 در باره رابطه آمریکا با اتحادیه اروپا از نظر زینو برژنسکی به هر رو آمریکا نباید این نظریه را القا کند که خواهان اتحاد نا معلوم و مبهم و حتی عریض تر است، بلکه باید صریحا از طریق نظر و عمل ،تمایلش برای بتدریج کارکردن با اتحاذیه اروپا به مثابه شریک سیاسی و امنیتی بین المللی آمریکا و نه فقظ به مثابه یک بازار مشترک منطقه ای کهاز کشورهایی که با ایالات متحده از طریق ناتو متدند کار کند. برای اینکه این تعهد بیشتر معتبر گردد و به این اعتبار از حد لفاظی شراکت بگذردطرح ریزی مشترک با اتحادیه اروپا در ارتباط با مکانیزمهای تصمیم گیری ترانزآتلانتیک باید پیشنهاد و آغاز شوند. تاکید از من( این نظر در تخلف با نظراتی است که از طزف دولت جورج بوش در ارتباط با اروپا و نقشش در موظوع عراق کرفته شد می باشد. دولت جورج بوش ابتدا و هنوز تا حدودی سیاستهای یک جانبه را بکار می گیرد. زمانی دانالد رامزفلد گفت "اروپای قدیمی") در مورد سلطه آمریکا:-من ایالات متحده نه تنها بر تمام اقیانوسها و دریاهای جهان کنترل دارد،بلکه چنان قابلیتهای نظامی برای کنترل زمینی و دریایی ایجاد کرده است که او را قادر می سازد تا که قدرت سیاسی درون مرزیش را به طرقهای برجسته ای طراحی کند. هنگهای نظامیش بطور استوار بر انتهای غربی و شرقی یورو آسیا فرود آمده اند و همچنین بر خلیج فارس کنترل دارد. ص 23 از کتاب "دومین شانس" نوشته برژنسکی این کتاب سال 2007 نوشته شده است .برژنسکی یکی از مخالفین سیاست نو محافظه کاران به رهبری جورج بوش است در جستجوی "دشمن" برای توجیح سیاست خارجی امپریالیسم آمریکا از زبان برژنسکی "پارادوکس یک آمریکای بزرگ، بطور عینی امن،پیروزمند در جنگ سرد، در جستجوی اهریمنان برای توجیه عدم امنیت درونی زمین حاصلخیزی ایجاد شد برای هراسهایی که پس از 11/سپتامبر فراگیر شدند" ص 89 تاکید از من.( برژنسکی بطور غیر مستقیم و می توان گفت تا حدودی شفاف نیاز آمریکا به واقعه ای مانند 11/سپتامبر برای به اجرا در آوردن نقشه هایی که پیش از واقعه تروریستی 11/سپتامبر طرح ریزی شده بودند ( استراتژی جهانی آمریکا به نام "قرن نوین آمریکایی" که در چهاچوبش طبقه حاکمه آمریکا برنامه برای اشغال عراق داشت را تایید می کند.) |
|
|
Posted
on Thursday, July 17, 2008 at 02:03AM
by
افشا
View Printer Friendly Version
Email Article to Friend
Reader Comments