« خمینی ؛یزدی؛قطب زاده جاسوسان خارجی در ایران | Main | امام اعظم شیعیان چرا بر ضد زنان است آیا اسلام ضد زن نیست؟ »

مبارزه چه گروه هایی دارای حقانیت است

از افشا

به هیچ نیرویی فقط بصرف این که خود را دمکرات مینامد نباید مجال رهبری ضد

آخوندی و دمکراسی طلب را داد.اگر به ادعا باشد خمینی هم بیشتر از رضا پهلوی

ادعای دمکراسی کرده است و حتی در دمکراسی خمینی قرار بود کمونیستها هم

فعالیت سیاسی بکنند ولی دیدیم که نه تنها نتوانستند فعالیت سیاسی کنند بلکه حتی

اجازه تحصیل در دانشگاه و اجازه کارمندی دولت را هم به کمونیستها ندادند.بنابراین

ملت نباید اولا گول ادعای دمکرات بودن مجاهدین و یا رضا پهلوی

و یا هر گروه دیگری را بخورد.بجای این کلی بافی ها باید ریزه کاریها و کل اهداف

یک نیروی اجتماعی و سیاسی باید اعلام شود.مثلا من خودم با هر گروهی که بر

اساس عقل و عدالت عمل کند متحد میشوم عقلی که هدفش یافتن حقیقت و رفاه

انسانیت فعلی و آینده است و عدالتی که حداقل آن حقوق بشر است.

هر گروهی که با این عقل و عدالت مخالف باشند بنظر بنده ضد مردم ایران و ضد

آزادی ایران خواهند بود.اینهایی که چنین ادعایی را دارند فکر میکنند که ما اول

ادعای دمکراسی میکنیم و وقتی که قدرت را بدست گرفتیم کار خودمان را میکنیم

همان کاری که خمینی کرد ما هم میتوانیم بکنیم زیرا ملت احمق است و نمیداند

دمکراسی چیست وگر نه دنبال خمینی راه نمیافتادند و نود و هشت درصد برای

ایجاد جمهوری اسلامی رای نمیدادند گیریم که خمینی خائن بود ولی این حماقت ملت

مهم است که بخائن اجازه رشد داد.خمینی که آن موقع پاسدار و چماقدار سازمان

یافته نداشت که همه مردم را بزور وادار کند که بجمهوری اسلامی رای مثبت بدهند

بلکه این خود مردم نادان بودند که بخواسته خمینی رای مثبت دادند و خودشان

طنابی را بافتند و بدست خمینی دادند تا ایشان را اعدام کند.وگر نه آدم عاقل که

نمیداند خمینی کیست و نوکر است و یا آزاد است و در فکرش خدا خدا میکند که

سنگسار و مرتد کشی و اهداف ضد بشری اسلامی را پیاده کند(در اسلام مردم با هم

برابر نیستند شهروند درجه اولش مسلمانان هستند وو بعدا اهل کتاب و بعد از آنها

بردگان و کنیزکان و مشرکان و کافران و ...)این که همه مردم دارای حقوق بشری

هستند از نظر اسلام پشیزی ارزش ندارد.فرزند برده که هیچ گناهی بجز فرزند برده

بودن ندارد از حقوق اجتماعی خود محروم است چون سنت اسلامی و سنت محمدی

بوده است.

مجاهدین و هر گروه دیگری که میل به فعالیتهای سیاسی و تسخیر دولت دارند باید

بین حقوق بشر و حقوق دینی و باور های ایدئولوژیکخودشان یکی را انتخاب

بکنند تا بصحنه اداره اجتماع وارد شوند.هر گروهی که حقوق بشر را برسمیت

نشناسد و معتقدات خود را که مخالف حقوق بشر است را در اداره اجتماع و شغل

سیاسی خود بکنار نگذارد حق فعالیت سیاسی و اجتماعی دولتی نباید داشته باشد.ما

نمیدانیم که مجاهدین مرتد کش هستند یا نه.حقوق بشر را بدون تفسیر دینی قبول

دارند یا نه؟

پان ایرانیستها باید بپذیرند که اقوام ایرانی حقوق بشری دارند و با چاخان های آریا

بازی و ایران باستانی که باور مقدس آنان است حق ندارند حقوق بشری اقوام را زیر

پا بگذارند.البته اینها روبنای خواسته این نیروهای ضد حقوق بشری است ودر واقع

آنان نوکرانی هستند که در نهایت به حکومت دلالی شاه و ملا منجر خواهند شد و

دیده ایم که دین و باستان گرایی نه تنها موجب پیشرفت ایران نبوده است بلکه

موجب پسرفت کشور ما بوده اند:

 

همه دانند که شاه و ملا پستند

مثال تیغه های قیچی هستند

اگر ملت شکسته تیغه شاه

شکست تیغ ملت هست در راه

 

بنابراین عقیده بر اساس حقوق بشر آزاد است و اگر عقیده ای مثل اسلام و یا ایران

باستان گرایی در فکر تسخیر دولت است ابتدا باید بر اساس عقل و عدالتی که وصف

شد حقانیت خود را اثبات کند و آیه قران و احساسات وطن پرستانه دلیلی بر هیچ

حقانیتی نیست و ثمرات آنان مرگ و نیستی کشور است.

نیروهاییکه مایل به ایجاد حکومت دمکراتیک هستندلازم است برای آگاهی و

اعتلای دانش مردم برای انتشار

اصولدمکراسی برنامه ها و فعالیتها داشته باشد و مثل خمینی فقط ادعای دمکرات

بودن نکنندما این فعالیتها را در برنامه ایران باستان پرستان و مجاهدان ندیده ایم

بلکه این نیرو ها فقط عقاید احساساتی و غلط و ضد عقلی خودشان را تبلیغ

میکنند.همه نیرو های اجتماعی و سیاسی لازم است بپذیرند که خواسته مردم معیار

حقانیت است و مثل خمینی نباشد با گول زدن این اکثریت از او رای تصویب

جمهوری اسلامی را بگیرد و بعدا دیکتاتوری ایجاد کند و بقول خودخمینیاگر پدران

ما هم تاسیس حکومت جمهوری اسلامی را کرده باشند چه ربطی به نسل فعلی دارد

و چرا نسل فعلی نمیتواند حکومت دلخواه خودش را پیاده کند و اگر مردم حالا این

حکومت اسلامی و ملایی را نمیخواهند چرا خامنه ای و مزدوران او کناره گیری

نمیکنند.

البته برای این که مردم در قضاوت و رای دادن کمتر خطا بکنند لازم است که فرهنگ

عقل گرایی را در کشور تقویت کرد تا امثال خمینی های خائن و احمق مبارزات مردم

را به بیراهه نکشند.

لطفا به مقاله زیر که نقد فوق مربوط به آن است توجه فرمایید


 


 


 

٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭

سه شنبه 14 خرداد 1387

مبارزۀ خوب! ايدئولوژی بد! محمّد هادی

ميگويند: مجاهدين با آخوندها خوب می جنگند، ولی حيف که ايدئولوژيک اند!


در حاليکه همان ايدئولوژی، دليل خوب جنگيدن آنهاست!

در ميان مشکلات متصوّر در ارزيابی و تنظيم رابطۀ کشورهای آمريکا و اروپا و نيز

نيروهای اپوزيسيون با مجاهدين، احتمالاً ايدئولوژيک بودن مجاهدين از جمله مسائل

مهمّ و مطرح ميباشد.

منتقدين ايدئولوژيک بودن مجاهدين تلويحاً اعتراف دارند که مجاهدين در مبارزۀ سی

 

سالۀ خود با آخوندها فوق العاده جدی و با شجاعت تمام ميجنگند! ولی بطور

متناقض ميگويند: ولی حيف که ايدئولوژيک اند! و در اين ميان-بازهم آگاهانه و يا

ناآگاهانه-توجه و دقت نمی کنند که ای بسا دليل خوب جنگنديدن و سازش ناپذيری

مجاهدين همان ايدئولوژی و رهبری ايدئولوژيک آنهاست! البته اگر نخواهند به تز

معروف و فرسودۀ " بالا بد و پائين خوب!" و "رهبری بد و بدنه خوب!" پناه ببرند!
هر چند جدا از بسياری بدفهمی ها و حتّی غرض ورزی ها، نبايد از نظر دور داشت

که شايد برای جامعۀ خمينی گزيده و بدبينی عميق و ريشه دار ايرانی، دشوار باشد تا

باور کند که نيرويی مذهبی-مانند مجاهدين- ميتواند برای روی کار آوردن رژيمی

غيرمذهبی با رژيمی مذهبی سی سال مبارزه کند!

محمّد هادی - آمريکا

مجاهدين از جمله تنها نيروی جهان سومی، مسلمان و ايدئولوژيک باقيمانده از

دنيای دو قطبی و دوران جنگ سرد است که عليرغم فروپاشی شوروی و عقب

نشينی تفکرات چپ و راديکال، همچنان قدرتمند و با استحکام تشکيلاتی و سازمانی

در صحنۀ سياسی ايران حضور فعال دارند. بيشتر و


مهمّ تر از آن حتی توانسته اند بدنۀ اصلی ارتش آزاديبخش خود را در قلب يکی از

خطرناکترين نقاط روی کرۀ زمين-عراق- بحالت فعال و آماده باش برای نبرد آخرين

حفظ کنند! در حاليکه منتقدين و حتّی مخالفين در زمينۀ مقاومت و مبارزات

شجاعانۀ مجاهدين با رژيم آخوندها نميتوانند انتقاد کنند با اين وصف، بسياری سعی

و تلاشِ-آگاهانه و يا ناآگاهانۀ-بر آن دارند که با سوء استفاده از فضای ضدِ

ايدئولوژیِ مُدِ روز و تحت عناوين و اشکالِ روشنفکرانه، با غيرعقلانی جلوه دادن

وجه ايدئولوژی، از مقبوليتِ مبارزات مجاهدين کاسته و آنها را نيرويی انعطاف

ناپذير و مشکل آفرين در مسيرِ تحقق دموکراسی در ايران معرفی کنند! و بدتر از آن

گاهی ناجوانمردانه جنگ نابرابر و خونين مجاهدين با آخوندها را به جنگ داخلی

مسلمانان و کانون برخورد برداشتهای مختلف از اسلام تنزّل ميدهند و بدين ترتيب

خواهی نخواهی برای رژيم رو به قبلۀ آخوندها وقت اضافی خريداری ميشود! اين

نوع پيله کردن به ايدئولوژی مجاهدين در حالی است که در عرصۀ مبارزات

دموکراتيک نميتوان و نبايد هيچ نيرويی-از جمله نيروهای ايدئولوژيک و مذهبی-را

به شرط پذيرش قواعد و اصول حاکم بر دموکراسی و جدايی دين از دولت، تقبيح و

سرزنش و يا غيردموکراتيک خواند! در فعاليت و مبارزات سياسی قرار است نيروها

با مسائل و مواضع روی ميز، برخورد و تنظيم رابطه کنند نه با اعتقادات و مسائل

زير ميز و داخل کِشُوها! در غير اينصورت فضايی حاکم خواهد شد که سر از نوعی

تفتيش عقايدِ مدرن و شيک درخواهد آورد که بعنوان مثال ميتوان مجاهدين را سئوال

پيچ نمود که اصلاً چرا مسلمان زاده و مذهبی اند؟ و يا اينکه-ساده لوحانه يا

مغرضانه-انتظار داشت که مجاهدين در يک روز صبح بهاری از دندۀ غير مذهبی از

خواب بيدار شوند و ناگهان اعلام کنند که يا ايها الناس! ما در اثر ارشاد سکولارها

و انتقادات دموکرات ها، بدين وسيله از ايدئولوژی و اسلام استعفاء داده و در تولدی

دوباره بصورت نيرويی غيرمذهبی به مبارزه ادامه خواهيم داد! در حاليکه بمحض

تغيير ايدئولوژی فرضی مجاهدين کيست که نداند همان کسانيکه تا ديروز به

ايدئولوژيک بودن مجاهدين خرده گيری ميکردند، بلافاصله مجاهدين را به فرصت

طلبی و سستی در عقايد و تاکتيکی بودن مذهب متهم خواهند نمود! و . . . !


در رابطه با روشن بودن آيندۀ ايران و واهی بودن مخدوش نشان دادن ايدئولوژی

مجاهدين کافيست تا به بحثی پيرامون قيام بهمن و قدرت گيری آخوندها مختصراً

اشاره نمود! در تحليل و بررسی های بهمن ۵۷ آمده است که با توجه به کم عمقی و

سطحی بودن جنبش و حاکميت تفکرات بعضاً غير دموکراتيک در جامعه و . . .

روی کار آمدن آخوندها تا حدود زيادی غيرقابل اجتناب بود و حتی اگر هر نيروی

ديگری هم روی کار می آمد با توجه به پيش شرط ها و ذهنيات موجود، مشکل و ای

بسا بعيد بود که ايران سر از جامعه ای دموکراتيک در بياورد و نهايتاً سطح نازل

جنبش و عقب ماندگی جامعه مُهر خود را بر رژيم برآمده از دلِ قيام ميزد! با فرض

درست بودن نسبی اين تحليل، خوشبختانه امروز بدليل روشدن دست آخوندهای حاکم

و گسترش و نفوذ خواستهای دموکراتيک در جامعه بعيد است رژيم بعد از آخوندها-

حتّی اگر بخواهد- بتواند ساز ديگری غير از نوای دل انگيز دموکراسی و

سکولاراليسم در ايران بزند! ترساندن مردم از رژيم بعد از سرنگونی آخوندها فقط به

نفع آخوندهاست! بهمين دليل ترس واهی از ايدئولوژيک بودن مجاهدين-عليرغم

تمامی تضمين های عملی و کتبی در برقراری حکومتی غيرمذهبی و سکولار از جانب

آنها-در ادامه ميتواند به نوعی "فوبيا" ی سياسی-اجتماعی منجر گردد!

!

 

 

Posted on Tuesday, June 3, 2008 at 11:08PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>