من نه چریکم نه مسلسل بدست
///
خشونت از دیگری یا من بدست
***
فکرت و اندیشه من کارگر
///
حاجت من نیست بزور و تبر
***
من که پی عشق روان میروم
//////
در پی اسرار جهان میروم
***
جستجوی عشق بود کار من
//////
در پی حق میرود آثار من
_________________________
من معتقدم نجات ایران در بر پایی یک حکومت دمکراتیک بر اساس حقوق بشر و رفتن بسوی خودکفایی علمی و اقتصادی است
حيدربابا نام کوهى در زادگاه استاد محمد حسين بهجتى تبريزى ملقب به شهريار است . منظومة « حيدربابايه سلام » نخستين بار در سال ١٣٣٢ منتشر شد و از آن زمان تا کنون به زبانهاى مختلفى ترجمه شده است . ليکن ترجمه بى بديل آن به شعر منظوم فارسى توسط دکتر بهروز ثروتيان شاهکارى ماندگار است . مترجم در توضيح هدف خود از انجام اين کار بسيار دشوار مى گويد : « زيبايى يک شعر در وزن و آهنگِ کلماتِ همنشين در يک بيت و هماهنگى آواها از نظر نرمى و درشتى و حتى برداشت و فروداشتِ حرکات نهاده شده که ذوق و استعداد هنرمند آنها را به هم دوخته ، است تا خواست دل او را به صورتى مؤثر و دل انگيز بيان کند . از همين روست که هر گونه تغيير در صورتِ شعر زيبايى و دلربايى آن را پريشان مى سازد بى آنکه شايد به شکل خيالى يا معنى آن لطمه اى بزند . » با اين حال مترجم معتقد است که هيچ ترجمه اى قادر به انتقال کاملِ بار احساسى و معنوى موجود در اين اثر نيست . منتقدان در توجيه ترجمه زيباى ايشان اين مثل فرانسوى را متذکر شده اند که : ترجمه به زن مى ماند اگر وفادار باشدزيبا نيست واگر زيبا باشد وفادار نيست . حيدربابا سندى زنده است ، و پرده اى رنگين و برجسته از زندگى در روستا را نشان مى دهد . مضمون اغلب بندهاى آن شايستة ترسيم و نقاشى است . زيرا از طبيعت جاندار سرچشمه مى گيرد . قلب پاک و انسان دوستِ شهريار بر صحنه ها نور مى ريزد و خوانندگان شعرش را به گذشت هاى دور مى برد . نيمى از اين منظومه نامنامه و يادواره است که شاعر در آن از خويشان وآشنايان و مردم زادگاه خود و حتى چشمه ها و زمينها و صخره هاى اطراف خشگناب نام مى برد و هر يک را در شعر خود جاودانگى مى بخشد .
ترجمه: حيدربابا چو ابر شَخَد ، غُرّد آسمان سيلابهاى تُند و خروشان شود روان صف بسته دختران به تماشايش آن زمان بر شوکت و تبار تو بادا سلام من گاهى رَوَد مگر به زبان تو نام من
حيدربابا ، کهليک لروْن اوچاندا کوْل ديبينَّن دوْشان قالخوب ، قاچاندا باخچالارون چيچکلنوْب ، آچاندا بيزدن ده بير موْمکوْن اوْلسا ياد ائله آچيلميان اوْرکلرى شاد ائله
ترجمه حيدربابا چو کبکِ تو پَرّد ز روى خاک خرگوشِ زير بوته گُريزد هراسناک باغت به گُل نشسته و گُل کرده جامه چاک ممکن اگر شود ز منِ خسته ياد کن دلهاى غم گرفته ، بدان ياد شاد کن
ترجمه: چون چارتاق را فِکنَد باد نوبهار (نوروزگُلى) و (قارچيچگى) گردد آشکار بفشارد ابر پيرهن خود به مَرغزار از ما هر آنکه ياد کند بى گزند باد گو : درد ما چو کوه بزرگ و بلند باد
ترجمه: حيدربابا چو داغ کند پشتت آفتاب رخسار تو بخندد و جوشد ز چشمه آب يک دسته گُل ببند براى منِ خراب بسپار باد را که بيارد به کوى من باشد که بخت روى نمايد به سوى من
Reader Comments