حيدربابا نام کوهى در زادگاه استاد محمد حسين بهجتى تبريزى ملقب به شهريار است . منظومة « حيدربابايه سلام » نخستين بار در سال ١٣٣٢ منتشر شد و از آن زمان تا کنون به زبانهاى مختلفى ترجمه شده است . ليکن ترجمه بى بديل آن به شعر منظوم فارسى توسط دکتر بهروز ثروتيان شاهکارى ماندگار است . مترجم در توضيح هدف خود از انجام اين کار بسيار دشوار مى گويد : « زيبايى يک شعر در وزن و آهنگِ کلماتِ همنشين در يک بيت و هماهنگى آواها از نظر نرمى و درشتى و حتى برداشت و فروداشتِ حرکات نهاده شده که ذوق و استعداد هنرمند آنها را به هم دوخته ، است تا خواست دل او را به صورتى مؤثر و دل انگيز بيان کند . از همين روست که هر گونه تغيير در صورتِ شعر زيبايى و دلربايى آن را پريشان مى سازد بى آنکه شايد به شکل خيالى يا معنى آن لطمه اى بزند . » با اين حال مترجم معتقد است که هيچ ترجمه اى قادر به انتقال کاملِ بار احساسى و معنوى موجود در اين اثر نيست . منتقدان در توجيه ترجمه زيباى ايشان اين مثل فرانسوى را متذکر شده اند که : ترجمه به زن مى ماند اگر وفادار باشدزيبا نيست واگر زيبا باشد وفادار نيست . حيدربابا سندى زنده است ، و پرده اى رنگين و برجسته از زندگى در روستا را نشان مى دهد . مضمون اغلب بندهاى آن شايستة ترسيم و نقاشى است . زيرا از طبيعت جاندار سرچشمه مى گيرد . قلب پاک و انسان دوستِ شهريار بر صحنه ها نور مى ريزد و خوانندگان شعرش را به گذشت هاى دور مى برد . نيمى از اين منظومه نامنامه و يادواره است که شاعر در آن از خويشان وآشنايان و مردم زادگاه خود و حتى چشمه ها و زمينها و صخره هاى اطراف خشگناب نام مى برد و هر يک را در شعر خود جاودانگى مى بخشد .
ترجمه: حيدربابا چو ابر شَخَد ، غُرّد آسمان سيلابهاى تُند و خروشان شود روان صف بسته دختران به تماشايش آن زمان بر شوکت و تبار تو بادا سلام من گاهى رَوَد مگر به زبان تو نام من
حيدربابا ، کهليک لروْن اوچاندا کوْل ديبينَّن دوْشان قالخوب ، قاچاندا باخچالارون چيچکلنوْب ، آچاندا بيزدن ده بير موْمکوْن اوْلسا ياد ائله آچيلميان اوْرکلرى شاد ائله
ترجمه حيدربابا چو کبکِ تو پَرّد ز روى خاک خرگوشِ زير بوته گُريزد هراسناک باغت به گُل نشسته و گُل کرده جامه چاک ممکن اگر شود ز منِ خسته ياد کن دلهاى غم گرفته ، بدان ياد شاد کن
ترجمه: چون چارتاق را فِکنَد باد نوبهار (نوروزگُلى) و (قارچيچگى) گردد آشکار بفشارد ابر پيرهن خود به مَرغزار از ما هر آنکه ياد کند بى گزند باد گو : درد ما چو کوه بزرگ و بلند باد
ترجمه: حيدربابا چو داغ کند پشتت آفتاب رخسار تو بخندد و جوشد ز چشمه آب يک دسته گُل ببند براى منِ خراب بسپار باد را که بيارد به کوى من باشد که بخت روى نمايد به سوى من
Article originally appeared on افشا (http://efsha.squarespace.com/).
See website for complete article licensing information.