« به آهن جان داده اندولی جان آدمها را میگیرند | Main | حرف های غیر علمی و سفسطه »

دشمنان علم و آگاهی دانشگاه ها را بستند و جنایت کردند

از افشا

همیشه عده ای عوام پرست میگویند که این روشنفکران و دانشجویان بودند که ما را به این روز انداختند و ملا ها را بر ما حاکم کردند.ولی در عمل میبینیم که دانشجویان بر خلاف گفته این سفسطه بازان رفتار کرده اند و  گروه های اسلامی در دانشگاه شکست داده بودند  وبر خلاف نظر خمینی و اسلامش میاندیشدند.اگر جامعه هم راه دانشجویان را ادامه میداد مسئله ما امروز حکومت ملایان نبود.این مردمان عادی بودند که در هیبت سپاه و کمیته و حزب الله و گروه چمتاق دار خود انگیخته و یا سازمان یافته بدانشجویان و دانشگاه ها حمله کردند.

در این دید یک نوع بی عدالتی مشهود است.مثل کار ملایان و مصدق است.ملایان حتی از نام مصدق وحشت دارند ولی اگر لازم باشد برای کوبیدن آمریکا میگویند که آمریکا مصدق را سرنگون کرده است و حتی میگویند خمینی جزو باند کودتایی  آیت الله کاشانی بود و در خیابانهای تهران حاضر بوده است و افراد را جمع آوری میکرده است.خوب اگر آمریکا مصدق را بر کنار کرد در کنار کاشانی و خمینی بوده است ولی دیگر چرا ایراد میگیرند که آمریکا مصدق را با کودتا بر کنار کرده است.هم از توبره میخورند و هم از آخور.


___________________________________

اول ارديبهشت سالروز مقاومت دانشجويان در مقابل "انقلاب فرهنگی" رژيم جمهوری اسلامی
ارژنگ سپاسی


 


جمهوری اسلامی در سال 1359، دو سال پس ازقيام مردم تصفيه دانشگاهها از دانشجويان و استادان مبارزرا با يک حمله وحشيانه شروع کرد. نقشه اين حمله پس از سخنرانی خمينی در فروردين همان سال انجام گرفت که خواهان تصفيه دانشگاهها از اساتيد وابسته به شرق و غرب و تحکيم آن با حوزه گرديد تا دانشگاه محيط سالمی برای تدريس علوم عالی اسلامی شود.سخنرانی خمينی عکس العملی بود به شکست انجمن های اسلامی در انتخابات دانشگاهها که کمتر از ده در صد آرا را آورده بودند و بنی صدر بعد از برکناری خود در روزنامه اش به آن اشاره می کند که اين مساله در شورای انقلاب نيز مطرح شد.
حملات با سخندرانی رفسنجانی در دانشگاه تبريز در 26 فروردين آغاز گرديدند. بدنبال اين سخنراني، دانشجويان در بخش پرسش و پاسخ به افشای وی پرداختند ورفسنجانی نيز,در آنجا تهديد به تصفيه دانشگاهها نمود که با هو کردن دانشجويان مجبور به فرار شد. بدنبال آن حدود 250 تا 300 دانشجوی حزب اللهی در ساختمان مرکزی دانشگاه تبريز دست به تحصن زدند. دکتر فاروقی رييس وقت دانشگاه تبريز اين اشغالگران را مورد انتقاد قرار داده و گفت که سرنوشت 12000 دانشجو را تابع احساسات چند صد نفر نخواهد کرد. در 30 فروردين همان سال شورای انقلاب اسلامی با صدور اطلاعيه ای فرمان حمله به دانشگاهها را اين چنين صادر کرد: ستادهای عملياتی گروههای گوناگون، دفترهای فعاليت و نظاير اينها که در دانشگاهها و موسسات عالی مستقر شده اند چناچه ظرف سه روز از صبح شنبه تا پايان روز دوشنبه اول ارديبهشت برچيده نشوند شورای انقلاب مصمم است که همه باهم يعنی رييس جمهور( بنی صدر) و اعضای شورا مردم را فرا خوانده و همراه با مردم در دانشگاهها حاضر شوند و اين کانونهای اختلاف را برچينند. ( به نقل از اعلاميه شورای انقلاب). در روز 28 فرودين دانشگاه علم و صنعت در تهران به وسيله انجمن اسلامی تعطيل و پاسداران دانشگاه را محاصره کردند. دانشجويان انشگاه صنعتی نيز مورد حمله قرارگرفته و پس از مقاومت تصميم گرفتند به همراه ساير دانشجويان دردانشگاه تهران به مقاومت خود ادامه دهند. دانشجويان در زير حملات حزب الله و نيروهای سپاه که با سنگ و گاز اشک آور حمله می نمودند ساعت 11.5 بعد از ظهر دوشنبه اول ارديبهشت مجبور به ترک دانشگاه شدند. ترک دانشگاه در زمانی صورت گرفت که راديو با پخش اعلاميه های شورای انقلاب تهديد می کرد که روز سه شنبه با مردم به دانشگاه ميروند. بنی صدر در راس حزب الله روز سه شنبه دوم ارديبهشت وارد دانشگاه شد و اعلام کرد: اينها اين گروههای چپ نما در دو روز گذ شته ابتکار عمليات قهرآميز را دست گرفتند. چرا ؟ بهانه اين بوده که دولت می خواهد دانشگاه را تعطيل کند. غافل از اينکه خودشان دانشگاهها را تعطيل کرده اند. اکنون در دانشگاه درس و بحثی در کار نيست و عملا به مرکز فعاليتهای تخريبی و صدور اين فعاليتها تبديل شده است. بدين قرار همانطوری که تعطيل دانشگاهها دليل نداشت، ايجاد برخوردهای خونين از سوی چپ نمايان نيز دليل نداشت ( انقلاب اسلامی نشريه بنی صدر سوم ارديبهشت 1359). بدين ترتيب بنی صدر دانشجويان مقاوم چپ را همرديف و حتی عامل درگيری ها معرفی نمود. همزمان در تهران، نيروهای حزب الله و سپاه و کميته و در راس انها دانشجويان انجمن اسلامی در شهرهای مختلف به دانشگاهها حمله کرده و با سرکوب دانشجويان به بستن دانشگاهها دست زدند. بنا بگزارش صدای جمهوری اسلامی 130 نفر در حمله به دانشگاههای تهران زخمی شدند. بنا بگزارش شاهدان حداقل 3 نفر کشته شدند که محسن رفعتی دانشجوی انستيتو تکنولوژی مشهد متولد 1338 يکی از سه نفر می باشد.
در رشت، حزب الله و در راس انها هادی غفاری و امامی کاشانی با همکاری انصاری استاندار و کريمی دادستان شهر روز سوم ارديبهشت به دانشگاه حمله کرده وبا کشتن 4 نفر و زخمی و دستگير نمودن بسياری ديگردانشگاه را به تصرف خود در آوردند.
در شيراز بنا بگزارش کيهان بيش از 491 نفر مجروح شدند. بنا به گزارش شاهدان عينی ميزان مجروحان به 1000 نفر ميرسيد و حداقل 3 نفر کشته شدند. نسرين رستمی يکی از کشته شده ها می باشد.
در دانشگاه جندی شاپور به تعداد زيادی از دانشجويان دختر تجاوز ميشود و تا يک هفته مردم جنازه روی آب رودخانه اهواز می ديده اند. غلام سعيدي، فرزانه رضوان، جبراييل هاشمی ، حميد درخشان و طاهره حياتی ( دانش آموز 14 ساله پيشگام که درمقابل دانشکده علوم باقمه کشته شد) از جمله کشته شدگان دانشگاه جندی شاپور می باشند. روز پنجشنبه چهارم ارديبهشت خانواده های دانشجويان زندانی به همراه دانشجويان درجلو تالار شهرداری اهواز جمع ميشوند که با تيراندازی پاسدارا ن مواجه شده و 3 نفر کشته و 26 نفر زخمی ميشوند. روز 12 ارديبهشت احمد موذن فارغ اتحصيل دانشگاه اهواز به همراه مسعود دانيالی ديپلمه بيکار، دکتر نريميسا پزشک درمانگاه حصيرآباد اهواز، مسعود ربيعی دانشجوی فوق ليسانس علوم تربيتي، غلام حسين صالحی دانشجوی علوم کامپيوتر، اسداله خرمی دانشجوی دانشکده علوم تربيتی به جرم شرکت در درکيريها در يک محاکمه چند ساعته محکوم شده و تيرباران می شوند. دو نفراول از دانشجويان و دانش آموزان هوادار پيکار بودند و دکتر نريميسا با پيشگام بود که به جرم مداوای دانشجويان زخمی به جوخه های تيرباران سپرده شد. بر طبق گزارشات، بيشترين جنايات را رژيم در دانشگاه اهواز مرتکب شد.
در زاهدان، روز دوم ارديبهشت به دانشسرای عالی حمله می شود و يکی از دانشجويان پيشگام بنام صادق نظيری کشته و عده زيادی مجروح می شوند. در مشهد و اصفهان و تبريز نيز با حمله به دانشگاهها و مجروح کردن و دستگيری دانشجويان ، رژيم موفق به تسخير دانشگاهها می شود.
بسياری از اصلاح طلبان فعلی رژيم از جمله ابراهيم نبوي، محسن کديور، دکتر معين، مهاجراني، علوی تبار و مجيد محمدی( ازاعضای انجمن اسلامی دانشگاه شيراز) و عباس عبدی و محسن ميردامادی ( از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه پلی تکنيک) فعالانه دراين جنايات حزب الله شرکت داشتند. شاهدی عينی نقل می کند که خود عباس عبدی را ديده که حزب اللهی ها را بداخل دانشگاه می آورده است و حتی به او پرخاش ميکند.
به فرمان خمينی در 22 خرداد 1359 ستاد انقلاب فرهنگی دانشگاهها تشکيل شد. در فرمان خمينی آمده بود: بر اين اساس به حضرات آقايان محترم محمد جواد با هنر، مهدی ربانی املشي، حسن حبيبي، عبدالکريم سروش، شمس آل احمد، جلال الدين فارسي، علی شريعتمداری مسوليت داده ميشود تا ستادی تشکيل دهند وازافراد صاحب نظر متعهد و مومن به جمهوری اسلامی دعوت نمايند تا شورايی تشکيل دهند و برنامه ريزی رشته های مختلف و خط مشی فرهنگی آينده دانشگاهها بر اساس فرهنگ اسلامی و انتخاب اساتيد شايسته و متعهد و آگاه وديگر امور مربوط به انقلاب آموزشی اسلامی اقدام نمايند. بديهی است بر اساس مطالب فوق دبيرستانها و ديگر مراکز آموزشی که در رژيم سابق با آموزش و پرورش انحرافی و استعماری اداره می شد، تحت رسيدگی دقيق قرار گيرد.( به نقل از فرمان خمينی برای تصفيه دانشگاهها در 22 خرداد 1359). بدين ترتيب دانشگاهها به مدت 2.5 سال به تعطيلی کشانده شدند و جمع مذکور به همراه عده ای ديگراز جمله صادق زيبا کلام به تصفيه بيش از 57000 دانشجو و 213 استاد از دانشگاهها پرداختند.
در سی ام فروردين سال 1360، تظاهراتی از جانب دانشجويان و دانش آموزان طرفدار سازمان پيکار درجلو دانشگاه تهران به مناسبت اولين سالگرد انقلاب فرهنگی رژيم و در اعتراض به بستن دانشگاهها انجام گرفت که نيروهای حزب الله از درون دانشگاه و از پشت نرده های دانشگاه نارنجکی ساچمه ای را به ميان تظاهرکنندگان پرتاب کردند. 2 نفر به اسامی آذر مهر عليان دانش آموز سال سوم نظری دبيرستان عاصمی و ايرج ترابی کارگر 18 ساله کشته و بيش از 70 نفر مجروح گرديدند که حداقل يک نفر فلج شد.
روز اول ارديبهشت روز مقاومت دانشجويان در برابر رژيم و بستن دانشگاهها، روز دانشجو در رژيم جمهوری اسلامی می باشد. دانشجويان چپ و راديکال با گراميداشت اين روز به عنوان روز دانشجو در رژيم جمهوری اسلامی بايد يه مقاومت در برابر توطئه سکوت در مورد اين مقاومت تاريخی دانشجويان چپ و انقلابی بپردازند.
ارژنگ سپاسی اول ارديبهشت 1387
arjang.sepasi@gmail.com

2 اردیبهشت 1387    20:34

*******************************************

از افشا:

مقاله جالبی است.خیلی خوب بود این کار ارزشمند با منابع بود و بیشتر مستند میشد.روزشمار انقلاب و دریافتهای مردم و سرگذشت ما باید جمع آوری شود تا عمله زور و ظلم مثل بنی صدرها و رفسنجانی ها ابراهیم یزدیها و وابستگان موتلفه و روحانیان ضد مردم و ضد علم و...شناخته شوند.ما در این مورد کم کاری داریم.

Posted on Monday, April 21, 2008 at 10:19PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>