منشا و هویت ژنتیکی ایرانیان58
به سیستم نژادپرستی-آپارتایدی-شوونیزمی فارسی در ایران خاتمه دهید ملل ساکن ایران از
جمله ملت تورک را از ستم ملی برهانید حضور محترم - دکتری ژنتیکی ضد حقوق بشری، آقای مازیار اشرفیان بناب، در دانشگاه کمبریج - ریاست دانشگاه کمبریج - هیئت علمی دانشگاه کمبریج - هیئت علمی بخش ژنتیک دانشگاه کمبریج - هیئت علمی بخش بیواتیک دانشگاه کمبریج - قسمت حقوق و تاریخ و فلسفه دانشگاه کمبریج - مسئولین مجلات معتبر علمی دانشگاه کمبریج - تشکلهای دانشجویی و تمامی دانشجویان دانشگاه کمبریج - دانشگاههای معتبر فعال در علوم زیستی، ژنتیکی و انسانی و حقوقی - بخش حقوق بشر سازمان ملل متحد و همچنین سازمانهای حقوق بشر دنیا و ایران - ریاست جمهوری محترم آلمان و تمامی ریاست جمهوریهای دول آزاد و ضد نژاد پرستی - کشورهای و ملل مظلوم آزاد شده از چنگال نژادپرستی، آپارتاید و شووینیسم - تلویزیون گوناز، اویانیش و سایر تلویزیونهای فعال در زمینه حقوق بشر - تمامی گروههای اینترنتی، سایتها و خبرگزاریهای جهان - تمامی احزاب سیاسی مدافع حقوق بشری و انسانی - فعالان حقوق بشر و ضد آپارتاید و نژادپرستی - تمامی مشمولین جایزه صلح جهانی - و تمامی انسانهای آزاده دنیا خانمها و آقایان محترم، ایران کشوری کثیرالمله میباشد که از اقوام و ملتهای تورک (اکثراً آذربایجانی)، فارس، لر، کرد، عرب، بلوچ، تورکمن، گیلک، مازنی، تالش و ... تشکیل شده است. این ملتها در سه گروه زبانی اورال-آلتایی، هند و اروپایی، و سامی تکلم میکنند. ایران همیشه یک کشور کثیراللمه بوده که بصورت فدرال-سنتی اداره میگشته و سه زبان تورکی، فارسی، و عربی به صورت نانشوشته در کشور رسمی بود و تمامی مکاتبات و نوشتهها به این سه زبان نوشته میشد. پیش از ظهور اسلام نیز در ایران زبانهای آرامی، ایلامی، بابلی و یونانی و ... زبانهای نوشتاری این محدوده جغرافیایی فلات ایران را تشکیل میدادند. ولی متأسفانه، از دوران کودتای رژیم نژادپرست و قومگرای پهلوی زبانهای دیگر اقوم و ملل ایران قدغن و غیرقانونی اعلام گردیده و فقط فارسی بعنوان تنها زبان رسمی و آزاد و قانونی شناخته شد و علارغم اینکه فارسها در ایران یک اقلیت را تشکیل میدادند (و میدهند) ایرانی بودن معادل فارسی بودن قرار گرفت و حقوق ملی و زبانی قریب به 85 درصد ساکنان ایران انکار گردید. شوونیزم فارس برای از بین بردن دیگر ملتها مخصوصاً ملت تورک آذربایجان با آسمیلاسیون منفی، خواندن و نوشتن به زبان تورکی (آذربایجانی، تورکمنی، قشقایی، خراسانی) را قدغن نمود وعین همین کار نسبت به سایر ملل ایران از جمله لرها، کردها، عربها، بلوچها، گیلکها، مازنیها، تالشها، و ... هم انجام گرفت. آنها در برابر سوالات: چرا ما نباید به زبان مادری خود یعنی تورکی حرف بزنیم و بنویسیم؟ و چرا نباید اسامی فرزندانمان را به زبان مادری خودمان انتخاب کنیم؟ و چرا زبان ما قدغن و زبان مادری شما فارسی رسمی است؟، تنها با کشت و کشتار، تحقیر و آسمیلاسیون منفی (آسمیلاسیون همراه جوکسازی، تحقیر، اهانت و ... ) جواب دادند. عناصر شووینیست فارس و افراد همکاری کننده با آنها که ممکن است از آسمیله شدههای ملل غیرفارس باشند دلیل میآورند که شما از نژاد ایرانی هستید، قبلاً فارس بودهاید و بعداً تبدیل به تورک شدهاید و الان نیز باید به زبان پیشینیان خود که فارسی است صحبت بکنید. آنها برای عملی شدن این ایده خود به تحریف تاریخ، تحریف علم فیلولوژی، و تحریف تمامی علوم مربوط به ملتها به نفع قومیت فارس پرداختند و میپردازند. آنها شهرها و روستاهایی که ملل غیرفارس در آنجا ساکن بودند را بدون بودجه و امکانات رفاهی زندگی میگذارند و جلوی صنعتی شدن و پیشرفت اقتصادی آنها را میگیرند و عملاً آنها را در تحریم اقتصادی و بصورت مستعمره قرار میدهند تا آنها مجبور به مهاجرت به مناطق فارسنشین و آسمیله شدن نمایند و آنها را معروض قتلعام فرهنگی قرار دهند. در این مورد نه تنها دولت کنونی ایران، بلکه اپوزسیون خارج و داخل کشور آن نیز که گذشتهای انباشته از فاشیسم و نژادپرستی دارند متفق هستند و دست در دست هم به زنده نگه داشتن سیستم فاشیستی-آپارتایدی-شووینیستی فارس کمک میکنند. آنها برای نفی وجود ملتهای غیرفارس ایران که اکثریت ساکنان کشور با جمعیتی حدود 85 درصد ساکنان ایران را تشکیل میدهند و همچنین برای آسمیلاسیون منفی و خشن آنها برای فارس شدن نه تنها از ارتش، پلیس، اعدام و زندان استفاده میکنند، بلکه، با تحریف تاریخ و علم فیلولوژی و سایر علوم و بهرهگیری از نتایج غلط سعی در پایهریزی علمی معجولات خود برای توجیه اینکار دارند. آنها همواره از افتخارات نژادی، و افتخار به اینکه در ایران فقط نژاد آریایی که باهوشترین نژاد بشر میباشد صحبت به میان میآورند و سعی میکنند تعصب فارسی را در ذهن همه ساکنان کشور بگنجانند و تعصب فارسی را به افتخار عمومی مبدل سازند. متأسفانه هم اکنون شاهد آن هستیم که پای این تحریفها به علم ژنتیک دانشگاه کمبریج هم رسیده است و این خلاف بیواتیک ( Bio Ethic ) و دیانتولوژی ( Deontology ) و مخصوصاً بر علیه حقوق بشر میباشد. موضوع در واقع یک تز دکتری ساده یک دانشجوی ایرانی است که نتایج ناشی از تحریف علمی آنرا به علم تاریخ، فیلولوژی و حقوق بسط داده و حقوق اولیه میلیونها انسان را نفی کرده و سرکوب آنها را توجیه میکند. موضوع تز ایشان «ژن ایرانی» میباشد. البته این دانشجو که مدرک باستانشناسی را از دانشگاه منچستر گرفته و فقط دوره دکتری ژنتیک پزشکی و جمعیتی را در دانشگاه کمبریج میگذراند و تزی برای یافتن ژن مشترکی بین ملتهای ساکن این فلات را ارائه خواهد داد از نتیجه این تز قبل از اینکه مورد قبول دانشگاه کمبریج قرار گیرد و از آن دفاع شود به نتیجهگیریهای غلط حقوقی و در حقیقت ضد حقوق بشری میرسد و محافل شوونیست و نژادپرست و آپارتایدی فارس از همین الان به تبلیع این نتایج تحریف شده پرداختهاند. نتایج تحریف شده را بهتر است از زبان خود آقای مازیار اشرفیان بناب بشنویم که در مصاحبهاش با خبرگزاری دانشجویان ایران-تهران به تاریخ 2006-12-06 که در سایت خبری ISNA ( Iranian Students News Agency )
درج گردیده میگوید: "نزدیکی ژنتیکی بین اقوام ساکن ایران و از سوی دیگر خاص بودن این محتوی ژنتیکی در فلات ایران به قدری ملموس و غیرفابل انکار است که حتی به کار بردن کلمه اقوام را در مورد جمعیتهای ساکن در فلات ایران را با شک و تردید روبرو میکند. به این معنی که، آنچه باعث تمایز ژنتیکی گروههای انسانی میشود تا بتوان آنها را به صورت اقوام تمایز یافته در زمانی و مکانی خاص تصور کرد ابداً در محتوی ژنتیکی ایرانیان اعم از فارس، آذری، لر، بلوچ، تورکمن و ... دیده نمیشود." و باز در جای دیگر ادامه میدهد: "یکی از یافتههای جالب توجه در مطالعه اخیر این است که گروههای غیرفارس زبان به ویژه جمعیت آذری زبان ساکن در فلات ایران ریشه ژنتیکی مشترکی با اقوام ساکن در کشور ترکیه و اورپای شرقی ندارند و برعکس شاخص تمایز ژنتیکی آنها با سایر گروههای ساکن در فلات ایران به ویژه فارسیزبانان نزدیک به صفر است که نشانگر ریشه ژنتیکی مشترک آنها در اعماق تاریخ این مرز و بوم است... حتی هزاران سال قبل از این که نامی ایران یا اقوام آریانی در میان بوده باشد." و باز ادامه میدهد: "این در حالی است که در بیشتر منابع جمعیتی و زبانشناسی ایرانیان را به دو گروه تقسیم میکنند: یکی آنهایی که به زبان فارسی یا سایر زبانهای هند و اروپایی مکالمه میکنند و تصور بر این است که از اعقاب اقوام آریایی هستند و دیگر انها که با زبانهای غیر از گروه هند و اروپایی مکالمه میکنند، مانند گروه آلتاییک که زبانهایی مانند ترکی، آذری، ترکمنی یا افشار را در بر میگیرد و تصور میرود این گروه فاقد ریشه مشترک هند و اروپایی هستند؛ اما یافتههای ژنتیکی این بررسی همه دلالت بر این دارند که ساکنان فلات ایران در گذر تاریخ هر چند بسیار مورد هجوم و آسیب سایر اقوام قرار گرفتهاند و گاه زبان و تکلم آنها کم و بیش تحت تأثیر قرار گرفته است نه تنها هویت فرهنگی و تاریخی خود را حفظ کردهاند بلکه محتوی ژنتیکی خود را که نشان از ریشه مشترک چندین هزار ساله در آنان دارد را نیر مصون داشتهاند." همانطور که شما ملاحظه میفرمایید آقای مازیار اشرفیان بناب، از یک تز دکترای ساده به یک عده نتیجهگیریهای حقوقی، سیاسی، تاریخی، و فیلولوژیک میخواهند برسند که نتیجه آن توجیح وضعیت ضد حقوق بشری دهها میلیون تورک آذری در ایران است. چنانکه ملاحظه فرمودید: 1) آقای مازیار اشرفیان بناب تز خود را در ظاهر با نام یک موضوع ساده برداشتهاند ولی از آن میخواهند برای نتایج دیگر استفاده کنند و این یک تقلب و تحریف علمی است. 2) اگر آقای مازیار اشرفیان بناب برای نتیجهای که میخواهند استفاده کنند تز خود را بسط دهند باید خیلی فاکتورهای دیگر را در این تز وارد کنند که در این صورت به احتمال قوی به نتیجه معکوس خواهند رسید. بنابرین قصد واقعی خود را پنهان میکنند.
a
. چرا آقای مازیار اشرفیان بناب با سایر ملتهای همسایه ایران دنبال ژن مشترک نمیگردد و چرا تمام این ژنها و فاکتورهای مشترک را حذف میکند و چرا ژن سومری، ایلامی، اورارتوری، آشوری، مغولی، هونی، عربی، و سامی را هم در نظر نمیگیرند؟ شاید ژن مشترک ناشی از ژن اقوام فوق باشد!
b
. چرا فاکتور تاریخی و فرهنگی مشترک بین تمام ملتهای همسایه در نظر گرفته نمیشود؟
c.
ایران یک جزیره دور افتاده نیست که فاقد ارتباطات برون مرزی باشد و گشتن به دنبال ژن ایرانی احتیاج به در نظر گرفتن چیزهای بیشتری دارد. چرا آین فاکتورها در نظر گرفته نمیشود؟
d.
ایشان سخن از نژاد آریایی کردند. منظور ایشان چه چیزی است؟ آیا چنین ژن خالصی که مربوط به نژاد آریای باشد موجود است؟ آیا دارندگان این ژن با هیچ قوم و ملت دیگر ازدواج نکردهاند و این ژن بصورت خطی از گذشتگان به آریاییهای امروزی (؟!) رسیده است؟ آیا آریاییهای امروزی (؟!) از یک موجود دو جنسی بصورت مستقل بوجود آمدهاند و هم اینک نیز یک موجود دو جنسی هستند که با کسی ازدواج نکرده و ژن آنها خالص مانده است؟
e.
فاکتور حقوقی مسأله: آیا با یک فاکتور ژنی میتوان حقوق بشر و حقوق اولیه و زبانی دهها میلیون تورک را منکر شد؟
f
. فاکتور بیو اتیک مسأله: آیا یک دانشگاه اجازه خواهد داد که از یک تز معمولی چنین نتایج ضد انسانی و ضد حقوق بشر گرفته شود؟ آیا باید شاهد این باشیم که در کشورهای کثیرالمله و یا کشورهای استعمار شده زبانهای رایج این کشورها را به بهانه داشتن یک ژن مشترک از بین ببرند؟ آیا تبت و تورکستان چین و منچوری و مغولستان با کشف یک ژن مشترک باید در بین ملت چین هضم و جذب شده و همه چینی شوند؟ آیا باید کلی از کشورهای سازمان ملل به علت داشتن اشتراک ژنی از بین رفته و در بین کشورهای بزرگتر و قویتر هضم و جذب شوند؟ آیا باید با این نوع تفکر نازیسمی و فاشیسمی چند کشور و چند ملت اروپا در یک کشور و ملت هضم میشدند و تنوع فرهنگی و زبانی آن از بین میرفت؟ آیا نازیسم تفکری نبود که به هولوکاست و یک تراژدی برای بشریت ختم شد؟ ما خواهش میکنیم که گروه بیواتیک و دیانتالوژی و حتی حقوقی دانشگاه کمبریج با در نظر گرفتن نتایجی که آقای مازیار اشرفیان بناب میخواهد از این تز بگیرد و همچنین قصد واقعی ایشان از ارائه این تز، لطفا،ً تمام فاکتورهای جدیدی که برای نتیجهگیری درست لازم است را در نظر گرفته و بسیاری از فاکتورها و ژنهای جدید را هم از کشورهای همسایه و همچنین بومیان ساکن ایران قبل از ورود آریاییها را نیز مد نظر داشته باشند تا غیرعلمی بودن یا علمی بودن این نتیجهگیری برای همگان ثابت شود و چنان نگردد که این آقایان با یک دکتری کمبریج مثل هیتلر دردی بر درد تورکهای ایران بیفزایند و دکتری دانشگاه کمبریج چماقی گردد بهر سرکوب حقوق اولیه زبانی ملل ساکن ایران و آسمیلاسیون منفی و مضاعف آنها. در پایان از اینکه به این نوشتار توجه فرمودید کمال تشکر را داریم.
پیشنهادات: 1-
ای کاش قانونی بود که از هر گونه استفاده از علوم بیولوژی و ژنتیک بر علیه بشریت، حقوق بشر و حقوق ملتها جلوگیری میکرد و ای کاش تمام ملتها این قانون را قبول میکرند و یا لااقل در حد بیواتیک مورد قبول محافل علمی قرار میگرفت.
2-
ای کاش قانونی بود (لااقل در حد بیواتیک) که از هر گونه سوء استفاده ملتهای حاکم از علوم بیولوژی و ژنتیک بر علیه ملتهای محکوم و ملتهای بدون وطن برای آسمیلاسیون یا الیناسیون فرهنگی-اقتصادی و یا حتی هولوکاست فرهنگی-اجتماعی جلوگیری میکرد و از قبول آن در محافل علمی سرباز زده میشد و از نظر علمی زیر سوال برده میشد.
3-
تاریخ را تا به حال فاتحان نوشتهاند. آیا باید اجازه داد علم بیولوژی و ژنتیک هم ملعبه دست فاتحان قرار گیرد. ای کاش انسان انسانتر میبود و ای کاش شمشیر را دست مست نمیسپردند.
4-
یک قسم نامه دیانتالوجیک برای اشخاصی که با بیولوژی و بیوتکنولوژی و علوم ژنتیک کار میکنند لازم است تا آنها از این علم بر علیه بشر و بشریت سوء استفاده نکنند و از این علم برای به خطر انداختن جان و سلامتی و حقوق افراد استفاده ننموده، و همچنین برای هیچ ملتی زمینه هولوکاست فیزیکی-اقتصادی-فرهنگی-سیاسی را فراهم نکنند و حتی هیچ موجود زنده را نابود و یا مورد سوء استفاده قرار نداده و از این علم یک کابوس برای حیات بشریت نسازند. در غیر اینصورت علم ژنتیک رویایی در حال تبدیل شدن به کابوس خواهد بود و این تبدیل شدن ناشی از عدم وجود یک بیواتیک قدرتمند و همچنین سوء استفاده از نتایج علوم جمعیتی، زیستی و انسانی است.
5-
آقای مازیار اشرفیان بناب از تز دکترای ژنتیکی خود به این نتیجه لینگویستیکی و زبانشناختی رسیدهاند که آنهایی که به زبان فارسی حرف میزنند حتماً باید آریایی باشند و آریاییها ساکن ایرانند، پس، ایرانیها همه باید آریایی باشند و اگر آریایی هستند پس فارسند و فارسزبان و نباید به زبان تورکی حرف بزنند! اگر این منطق غلط ایشان به غیر از لینگویستیک به بخشهای دیگر هم سرایت یابد کمیکتر هم میشود. آنروی سکه نتایج تراژدی کمیکی چنین خواهد بود که مردم برزیل که یک ریشه قوی آفریقایی دارند نباید به پرتقالی که یک زبان لاتینی است حرف بزنند و هیچ افروآمریکن
( Afroamerican )
نباید به زبان انگلیسی آواز بخواند و یا بنویسد و هیچ اروپایی نباید از موسیقی جاز و یا راک که ریشه آمریکایی دارند استفاده کند و چون فوتبال و ساکر بازی انگلیسی الاصل است پس هیچ کس به غیر از اروپاییهای هم نژاد در آن بازی نکند و تمامی گلهای پله و رونالدینو را باید داور فیفا حذف کرده و عنوانهای برتری آنها را بگیرد. و همچنین هیچ کس به غیر از ژاپنیها در مسابقه جدو شرکت نکند و از این قبیل ایررازیونالها و نتایج غیرمنطقی و غیرواقعی. اگر این نتایج به قانون هم سرایت بکند و ژنهای مختلف در برابر قانون یکی نباشند چطور؟ مثلاً در رابطه با تبعیض نژادی نژادپرستی و قومگرایی فارس موجود در ایران بخاطر داشتن یا نداشتن یک ژن و یا مصادره کردن یک ژن به یک گروه و قوم خاص (قوم فارس) گروه دیگر محکوم به زندگی با آن گروه خاص (ملل و اقوام غیرفارس) از خواندن و نوشتن و دادگاه و ... به زبان مادری خود محروم باشند، به شهرهایشان بودجه داده نشود، جلو صنعتی شدنشان را بگیرند و منطقه سکونت آنها را به ویرانه تبدیل سازند و دهها میلیون نفر را مجبور به مهاجرت به شهرهای فارس که دارای «ژن خوشبختی» آریایی هستند بکنند. مهاجرتی که در نتیجه آن میلیونها خانواده تورک در آن از هم بپاشند و یک ژنوساید و قتل عام قومی و ملی ناشی از مهاجرت روی دهد و این مهاجران در شهرهای فارسنشین مجبور به کارهای پست، سخت، کثیف گردند و یا معروض بیکاری، بدبختی، زندگی در دخمهها و محلات فقیرنشین و فساد و بدبختی گشته و در زیر تحقیرهای نژادپرستانه و شووینیستی-آپارتایدی روزانه از زبانهای عامه و کتابها و روزنامهها، احزاب، سینما و تلویزیون، و ... محروم گشته و به یک زندگی جهنمی روی آورند. آیا بشریت دارای «ژن خوشبختی» و «ژن بدبختی» میباشد؟ و آنها که دارای «ژن خوشبختی» هستند همانها دارای «ژن حقوقی» هستند و آنهایی که به خیال اینها همچون تورکها دارای «ژن بدبختی» هستند، دارای «ژن بدحقوقی» و یا «ژن بیحقوقی» میباشند؟ راستی چه اتفاقاتی در حال روی دادن بر بشریت و فرهنگ چند هزار ساله آن است؟ کم کم از بشر بودن خود خجالت میکشیم! یوسف قزوینی – تهران - ایران پيوستها: 1- مصاحبه مازيار اشرفيان بناب با خبرگزاری دانشجويان ايران (مورخه 22/03/1385)
ادامه در پست بعدی
Reader Comments