منشا و هویت ژنتیکی ایرانیان58
Wednesday, October 1, 2008 at 02:21AM
افشا

 

به سیستم نژادپرستی-آپارتایدی-شوونیزمی فارسی در ایران خاتمه دهید ملل ساکن ایران از

جمله ملت تورک را از ستم ملی برهانید حضور محترم - دکتری ژنتیکی ضد حقوق بشری، آقای مازیار اشرفیان بناب، در دانشگاه کمبریج - ریاست دانشگاه کمبریج - هیئت علمی دانشگاه کمبریج - هیئت علمی بخش ژنتیک دانشگاه کمبریج - هیئت علمی بخش بیواتیک دانشگاه کمبریج - قسمت حقوق و تاریخ و فلسفه دانشگاه کمبریج - مسئولین مجلات معتبر علمی دانشگاه کمبریج - تشکل­های دانشجویی و تمامی دانشجویان دانشگاه کمبریج - دانشگاههای معتبر فعال در علوم زیستی، ژنتیکی و انسانی و حقوقی - بخش حقوق بشر سازمان ملل متحد و همچنین سازمان­های حقوق بشر دنیا و ایران - ریاست جمهوری محترم آلمان و تمامی ریاست­ جمهوری­های دول آزاد و ضد نژاد پرستی - کشورهای و ملل مظلوم آزاد شده از چنگال نژادپرستی، آپارتاید و شووینیسم - تلویزیون گوناز، اویانیش و سایر تلویزیون­های فعال در زمینه حقوق بشر - تمامی گروه­های اینترنتی، سایت­ها و خبرگزاری­های جهان - تمامی احزاب سیاسی مدافع حقوق بشری و انسانی - فعالان حقوق بشر و ضد آپارتاید و نژادپرستی - تمامی مشمولین جایزه صلح جهانی - و تمامی انسان­های آزاده دنیا خانم­ها و آقایان محترم، ایران کشوری کثیرالمله می­باشد که از اقوام و ملتهای تورک (اکثراً آذربایجانی)، فارس، لر، کرد، عرب، بلوچ، تورکمن، گیلک، مازنی، تالش و ... تشکیل شده است. این ملت­ها در سه گروه زبانی اورال-آلتایی، هند و اروپایی، و سامی تکلم می­کنند. ایران همیشه یک کشور کثیراللمه بوده که بصورت فدرال-سنتی اداره می­گشته و سه زبان تورکی، فارسی، و عربی به صورت نانشوشته در کشور رسمی بود و تمامی مکاتبات و نوشته­ها به این سه زبان نوشته می­شد. پیش از ظهور اسلام نیز در ایران زبان­های آرامی، ایلامی، بابلی و یونانی و ... زبان­های نوشتاری این محدوده جغرافیایی فلات ایران را تشکیل می­دادند. ولی متأسفانه، از دوران کودتای رژیم نژادپرست و قوم­گرای پهلوی زبان­های دیگر اقوم و ملل ایران قدغن و غیرقانونی اعلام گردیده و فقط فارسی بعنوان تنها زبان رسمی و آزاد و قانونی شناخته شد و علارغم اینکه فارس­ها در ایران یک اقلیت را تشکیل می­دادند (و می­دهند) ایرانی بودن معادل فارسی بودن قرار گرفت و حقوق ملی و زبانی قریب به 85 درصد ساکنان ایران انکار گردید. شوونیزم فارس برای از بین بردن دیگر ملتها مخصوصاً ملت تورک آذربایجان با آسمیلاسیون منفی، خواندن و نوشتن به زبان تورکی (آذربایجانی، تورکمنی، قشقایی، خراسانی) را قدغن نمود وعین همین کار نسبت به سایر ملل ایران از جمله لرها، کردها، عرب­ها، بلوچ­ها، گیلک­ها، مازنی­ها، تالش­ها، و ... هم انجام گرفت. آنها در برابر سوالات: چرا ما نباید به زبان مادری خود یعنی تورکی حرف بزنیم و بنویسیم؟ و چرا نباید اسامی فرزندانمان را به زبان مادری خودمان انتخاب کنیم؟ و چرا زبان ما قدغن و زبان مادری شما فارسی رسمی است؟، تنها با کشت و کشتار، تحقیر و آسمیلاسیون منفی (آسمیلاسیون همراه جوک­سازی، تحقیر، اهانت و ... ) جواب دادند. عناصر شووینیست فارس و افراد همکاری کننده با آنها که ممکن است از آسمیله شده­های ملل غیرفارس باشند دلیل می­آورند که شما از نژاد ایرانی هستید، قبلاً فارس بوده­اید و بعداً تبدیل به تورک شده­اید و الان نیز باید به زبان پیشینیان خود که فارسی است صحبت بکنید. آنها برای عملی شدن این ایده خود به تحریف تاریخ، تحریف علم فیلولوژی، و تحریف تمامی علوم مربوط به ملتها به نفع قومیت فارس پرداختند و می­پردازند. آنها شهرها و روستاهایی که ملل غیرفارس در آنجا ساکن بودند را بدون بودجه و امکانات رفاهی زندگی می­گذارند و جلوی صنعتی شدن و پیشرفت اقتصادی آنها را می­گیرند و عملاً آنها را در تحریم اقتصادی و بصورت مستعمره قرار می­دهند تا آنها مجبور به مهاجرت به مناطق فارس­نشین و آسمیله شدن نمایند و آنها را معروض قتل­عام فرهنگی قرار دهند. در این مورد نه تنها دولت کنونی ایران، بلکه اپوزسیون خارج و داخل کشور آن نیز که گذشته­ای انباشته از فاشیسم و نژادپرستی دارند متفق هستند و دست در دست هم به زنده نگه داشتن سیستم فاشیستی-آپارتایدی-شووینیستی فارس کمک می­کنند. آنها برای نفی وجود ملتهای غیرفارس ایران که اکثریت ساکنان کشور با جمعیتی حدود 85 درصد ساکنان ایران را تشکیل می­دهند و همچنین برای آسمیلاسیون منفی و خشن آنها برای فارس شدن نه تنها از ارتش، پلیس، اعدام و زندان استفاده می­کنند، بلکه، با تحریف تاریخ و علم فیلولوژی و سایر علوم و بهره­گیری از نتایج غلط سعی در پایه­ریزی علمی معجولات خود برای توجیه اینکار دارند. آنها همواره از افتخارات نژادی، و افتخار به اینکه در ایران فقط نژاد آریایی که باهوش­ترین نژاد بشر می­باشد صحبت به میان می­آورند و سعی می­کنند تعصب فارسی را در ذهن همه ساکنان کشور بگنجانند و تعصب فارسی را به افتخار عمومی مبدل سازند. متأسفانه هم اکنون شاهد آن هستیم که پای این تحریف­ها به علم ژنتیک دانشگاه کمبریج هم رسیده است و این خلاف بیواتیک ( Bio Ethic ) و دی­انتولوژی ( Deontology ) و مخصوصاً بر علیه حقوق بشر می­باشد. موضوع در واقع یک تز دکتری ساده یک دانشجوی ایرانی است که نتایج ناشی از تحریف علمی آنرا به علم تاریخ، فیلولوژی و حقوق بسط داده و حقوق اولیه میلیون­ها انسان را نفی کرده و سرکوب آنها را توجیه می­کند. موضوع تز ایشان «ژن ایرانی» می­باشد. البته این دانشجو که مدرک باستانشناسی را از دانشگاه منچستر گرفته و فقط دوره دکتری ژنتیک پزشکی و جمعیتی را در دانشگاه کمبریج می­گذراند و تزی برای یافتن ژن مشترکی بین ملتهای ساکن این فلات را ارائه خواهد داد از نتیجه این تز قبل از اینکه مورد قبول دانشگاه کمبریج قرار گیرد و از آن دفاع شود به نتیجه­گیری­های غلط حقوقی و در حقیقت ضد حقوق بشری می­رسد و محافل شوونیست و نژادپرست و آپارتایدی فارس از همین الان به تبلیع این نتایج تحریف شده پرداخته­اند. نتایج تحریف شده را بهتر است از زبان خود آقای مازیار اشرفیان بناب بشنویم که در مصاحبه­اش با خبرگزاری دانشجویان ایران-تهران به تاریخ 2006-12-06 که در سایت خبری ISNA ( Iranian Students News Agency )

 درج گردیده می­گوید: "نزدیکی ژنتیکی بین اقوام ساکن ایران و از سوی دیگر خاص بودن این محتوی ژنتیکی در فلات ایران به قدری ملموس و غیرفابل انکار است که حتی به کار بردن کلمه اقوام را در مورد جمعیت­های ساکن در فلات ایران را با شک و تردید روبرو می­کند. به این معنی که، آنچه باعث تمایز ژنتیکی گروه­های انسانی می­شود تا بتوان آنها را به صورت اقوام تمایز یافته در زمانی و مکانی خاص تصور کرد ابداً در محتوی ژنتیکی ایرانیان اعم از فارس، آذری، لر، بلوچ، تورکمن و ... دیده نمی­شود." و باز در جای دیگر ادامه می­دهد: "یکی از یافته­های جالب توجه در مطالعه اخیر این است که گروه­های غیرفارس زبان به ویژه جمعیت آذری زبان ساکن در فلات ایران ریشه ژنتیکی مشترکی با اقوام ساکن در کشور ترکیه و اورپای شرقی ندارند و برعکس شاخص تمایز ژنتیکی آنها با سایر گروه­های ساکن در فلات ایران به ویژه فارسی­زبانان نزدیک به صفر است که نشانگر ریشه ژنتیکی مشترک آنها در اعماق تاریخ این مرز و بوم است... حتی هزاران سال قبل از این که نامی ایران یا اقوام آریانی در میان بوده باشد." و باز ادامه می­دهد: "این در حالی است که در بیشتر منابع جمعیتی و زبان­شناسی ایرانیان را به دو گروه تقسیم می­کنند: یکی آنهایی که به زبان فارسی یا سایر زبان­های هند و اروپایی مکالمه می­کنند و تصور بر این است که از اعقاب اقوام آریایی هستند و دیگر انها که با زبان­های غیر از گروه هند و اروپایی مکالمه می­کنند، مانند گروه آلتاییک که زبان­هایی مانند ترکی، آذری، ترکمنی یا افشار را در بر می­گیرد و تصور می­رود این گروه فاقد ریشه مشترک هند و اروپایی هستند؛ اما یافته­های ژنتیکی این بررسی همه دلالت بر این دارند که ساکنان فلات ایران در گذر تاریخ هر چند بسیار مورد هجوم و آسیب سایر اقوام قرار گرفته­اند و گاه زبان و تکلم آنها کم و بیش تحت تأثیر قرار گرفته است نه تنها هویت فرهنگی و تاریخی خود را حفظ کرده­اند بلکه محتوی ژنتیکی خود را که نشان از ریشه مشترک چندین هزار ساله در آنان دارد را نیر مصون داشته­اند." همانطور که شما ملاحظه می­فرمایید آقای مازیار اشرفیان بناب، از یک تز دکترای ساده به یک عده نتیجه­گیری­های حقوقی، سیاسی، تاریخی، و فیلولوژیک می­خواهند برسند که نتیجه آن توجیح وضعیت ضد حقوق بشری دهها میلیون تورک آذری در ایران است. چنانکه ملاحظه فرمودید: 1) آقای مازیار اشرفیان بناب تز خود را در ظاهر با نام یک موضوع ساده برداشته­اند ولی از آن می­خواهند برای نتایج دیگر استفاده کنند و این یک تقلب و تحریف علمی است. 2) اگر آقای مازیار اشرفیان بناب برای نتیجه­ای که می­خواهند استفاده کنند تز خود را بسط دهند باید خیلی فاکتورهای دیگر را در این تز وارد کنند که در این صورت به احتمال قوی به نتیجه معکوس خواهند رسید. بنابرین قصد واقعی خود را پنهان می­کنند.

 a

. چرا آقای مازیار اشرفیان بناب با سایر ملت­های همسایه ایران دنبال ژن مشترک نمی­گردد و چرا تمام این ژنها و فاکتورهای مشترک را حذف می­کند و چرا ژن سومری، ایلامی، اورارتوری، آشوری، مغولی، هونی، عربی، و سامی را هم در نظر نمی­گیرند؟ شاید ژن مشترک ناشی از ژن اقوام فوق باشد!

 b

. چرا فاکتور تاریخی و فرهنگی مشترک بین تمام ملتهای همسایه در نظر گرفته نمی­شود؟

 c.

 ایران یک جزیره دور افتاده نیست که فاقد ارتباطات برون مرزی باشد و گشتن به دنبال ژن ایرانی احتیاج به در نظر گرفتن چیزهای بیشتری دارد. چرا آین فاکتورها در نظر گرفته نمی­شود؟

d.

 ایشان سخن از نژاد آریایی کردند. منظور ایشان چه چیزی است؟ آیا چنین ژن خالصی که مربوط به نژاد آریای باشد موجود است؟ آیا دارندگان این ژن با هیچ قوم و ملت دیگر ازدواج نکرده­اند و این ژن بصورت خطی از گذشتگان به آریایی­های امروزی (؟!) رسیده است؟ آیا آریایی­های امروزی (؟!) از یک موجود دو جنسی بصورت مستقل بوجود آمده­اند و هم اینک نیز یک موجود دو جنسی هستند که با کسی ازدواج نکرده و ژن آنها خالص مانده است؟

e.

 فاکتور حقوقی مسأله: آیا با یک فاکتور ژنی می­توان حقوق بشر و حقوق اولیه و زبانی دهها میلیون تورک را منکر شد؟

f

. فاکتور بیو اتیک مسأله: آیا یک دانشگاه اجازه خواهد داد که از یک تز معمولی چنین نتایج ضد انسانی و ضد حقوق بشر گرفته شود؟ آیا باید شاهد این باشیم که در کشورهای کثیرالمله و یا کشورهای استعمار شده زبان­های رایج این کشورها را به بهانه داشتن یک ژن مشترک از بین ببرند؟ آیا تبت و تورکستان چین و منچوری و مغولستان با کشف یک ژن مشترک باید در بین ملت چین هضم و جذب شده و همه چینی شوند؟ آیا باید کلی از کشورهای سازمان ملل به علت داشتن اشتراک ژنی از بین رفته و در بین کشورهای بزرگتر و قوی­تر هضم و جذب شوند؟ آیا باید با این نوع تفکر نازیسمی و فاشیسمی چند کشور و چند ملت اروپا در یک کشور و ملت هضم می­شدند و تنوع فرهنگی و زبانی آن از بین می­رفت؟ آیا نازیسم تفکری نبود که به هولوکاست و یک تراژدی برای بشریت ختم شد؟ ما خواهش می­کنیم که گروه بیواتیک و دی­انتالوژی و حتی حقوقی دانشگاه کمبریج با در نظر گرفتن نتایجی که آقای مازیار اشرفیان بناب می­خواهد از این تز بگیرد و همچنین قصد واقعی ایشان از ارائه این تز، لطفا،ً تمام فاکتورهای جدیدی که برای نتیجه­گیری درست لازم است را در نظر گرفته و بسیاری از فاکتورها و ژنهای جدید را هم از کشورهای همسایه و همچنین بومیان ساکن ایران قبل از ورود آریایی­ها را نیز مد نظر داشته باشند تا غیرعلمی بودن یا علمی بودن این نتیجه­گیری برای همگان ثابت شود و چنان نگردد که این آقایان با یک دکتری کمبریج مثل هیتلر دردی بر درد تورکهای ایران بیفزایند و دکتری دانشگاه کمبریج چماقی گردد بهر سرکوب حقوق اولیه زبانی ملل ساکن ایران و آسمیلاسیون منفی و مضاعف آنها. در پایان از اینکه به این نوشتار توجه فرمودید کمال تشکر را داریم.

 پیشنهادات: 1-

 ای کاش قانونی بود که از هر گونه استفاده از علوم بیولوژی و ژنتیک بر علیه بشریت، حقوق بشر و حقوق ملتها جلوگیری می­کرد و ای کاش تمام ملتها این قانون را قبول می­کرند و یا لااقل در حد بیواتیک مورد قبول محافل علمی قرار می­گرفت.

 2-

 ای کاش قانونی بود (لااقل در حد بیواتیک) که از هر گونه سوء استفاده ملتهای حاکم از علوم بیولوژی و ژنتیک بر علیه ملتهای محکوم و ملت­های بدون وطن برای آسمیلاسیون یا الیناسیون فرهنگی-اقتصادی و یا حتی هولوکاست فرهنگی-اجتماعی جلوگیری می­کرد و از قبول آن در محافل علمی سرباز زده می­شد و از نظر علمی زیر سوال برده می­شد.

 3-

 تاریخ را تا به حال فاتحان نوشته­اند. آیا باید اجازه داد علم بیولوژی و ژنتیک هم ملعبه دست فاتحان قرار گیرد. ای کاش انسان انسان­تر می­بود و ای کاش شمشیر را دست مست نمی­سپردند.

 4-

 یک قسم نامه دی­انتالوجیک برای اشخاصی که با بیولوژی و بیوتکنولوژی و علوم ژنتیک کار می­کنند لازم است تا آنها از این علم بر علیه بشر و بشریت سوء استفاده نکنند و از این علم برای به خطر انداختن جان و سلامتی و حقوق افراد استفاده ننموده، و همچنین برای هیچ ملتی زمینه هولوکاست فیزیکی-اقتصادی-فرهنگی-سیاسی را فراهم نکنند و حتی هیچ موجود زنده را نابود و یا مورد سوء استفاده قرار نداده و از این علم یک کابوس برای حیات بشریت نسازند. در غیر اینصورت علم ژنتیک رویایی در حال تبدیل شدن به کابوس خواهد بود و این تبدیل شدن ناشی از عدم وجود یک بیواتیک قدرتمند و همچنین سوء استفاده از نتایج علوم جمعیتی، زیستی و انسانی است.

 5-

 آقای مازیار اشرفیان بناب از تز دکترای ژنتیکی خود به این نتیجه لینگویستیکی و زبان­شناختی رسیده­اند که آنهایی که به زبان فارسی حرف می­زنند حتماً باید آریایی باشند و آریایی­ها ساکن ایرانند، پس، ایرانی­ها همه باید آریایی باشند و اگر آریایی هستند پس فارسند و فارس­زبان و نباید به زبان تورکی حرف بزنند! اگر این منطق غلط ایشان به غیر از لینگویستیک به بخش­های دیگر هم سرایت یابد کمیک­تر هم می­شود. آنروی سکه نتایج تراژدی کمیکی چنین خواهد بود که مردم برزیل که یک ریشه قوی آفریقایی دارند نباید به پرتقالی که یک زبان لاتینی است حرف بزنند و هیچ افروآمریکن

 ( Afroamerican )

 نباید به زبان انگلیسی آواز بخواند و یا بنویسد و هیچ اروپایی نباید از موسیقی جاز و یا راک که ریشه آمریکایی دارند استفاده کند و چون فوتبال و ساکر بازی انگلیسی الاصل است پس هیچ کس به غیر از اروپایی­های هم نژاد در آن بازی نکند و تمامی گلهای پله و رونالدینو را باید داور فیفا حذف کرده و عنوان­های برتری آنها را بگیرد. و همچنین هیچ کس به غیر از ژاپنی­ها در مسابقه جدو شرکت نکند و از این قبیل ایررازیونال­ها و نتایج غیرمنطقی و غیرواقعی. اگر این نتایج به قانون هم سرایت بکند و ژنهای مختلف در برابر قانون یکی نباشند چطور؟ مثلاً در رابطه با تبعیض نژادی نژادپرستی و قوم­گرایی فارس موجود در ایران بخاطر داشتن یا نداشتن یک ژن و یا مصادره کردن یک ژن به یک گروه و قوم خاص (قوم فارس) گروه دیگر محکوم به زندگی با آن گروه خاص (ملل و اقوام غیرفارس) از خواندن و نوشتن و دادگاه و ... به زبان مادری خود محروم باشند، به شهرهایشان بودجه داده نشود، جلو صنعتی شدنشان را بگیرند و منطقه سکونت آنها را به ویرانه تبدیل سازند و دهها میلیون نفر را مجبور به مهاجرت به شهرهای فارس که دارای «ژن خوشبختی» آریایی هستند بکنند. مهاجرتی که در نتیجه آن میلیونها خانواده تورک در آن از هم بپاشند و یک ژنوساید و قتل ­عام قومی و ملی ناشی از مهاجرت روی دهد و این مهاجران در شهرهای فارس­نشین مجبور به کارهای پست، سخت، کثیف گردند و یا معروض بیکاری، بدبختی، زندگی در دخمه­ها و محلات فقیرنشین و فساد و بدبختی گشته و در زیر تحقیرهای نژادپرستانه و شووینیستی-آپارتایدی روزانه از زبان­های عامه و کتاب­ها و روزنامه­ها، احزاب، سینما و تلویزیون، و ... محروم گشته و به یک زندگی جهنمی روی آورند. آیا بشریت دارای «ژن خوشبختی» و «ژن بدبختی» می­باشد؟ و آنها که دارای «ژن خوشبختی» هستند همانها دارای «ژن حقوقی» هستند و آنهایی که به خیال اینها همچون تورک­ها دارای «ژن بدبختی» هستند، دارای «ژن بدحقوقی» و یا «ژن بی­حقوقی» می­باشند؟ راستی چه اتفاقاتی در حال روی دادن بر بشریت و فرهنگ چند هزار ساله آن است؟ کم کم از بشر بودن خود خجالت می­کشیم! یوسف قزوینی – تهران - ایران پيوست­ها: 1- مصاحبه مازيار اشرفيان بناب با خبرگزاری دانشجويان ايران (مورخه 22/03/1385)

ادامه در پست بعدی

http://www.isna.ir/Main/NewsView.aspx?ID=News-727489

Article originally appeared on افشا (http://efsha.squarespace.com/).
See website for complete article licensing information.