ما پیروزیم چون بر حقیم
این وبلاگ سعی دارد مسایل کشور عزیزمان ایران را مورد بررسی قرار دهد و سرافرازی و رفاه ایران آرزوی من است. رسیدن به این آرزو بدون همراهی و تعاون ایرانیان بر اساس دموکراسی و حقوق بشر و خود کفایی علمی و اقتصادی ممکن نیست.برای آشنایی با عقاید بنده در این موارد میتوانید بنوشته های زیر کلیک بفرمایید توجه خواهید داشت که هر سرفصلی متشکل از پستهای زیادی است که میتوانید در پی خواندن نخستین پست بقیه را از همان صفحه اولی که خوانده اید پیګیری بفرمایید
لیستی از نوشته های قبلی
این وبلاگ از همکاری تمام خوانندگان استقبال میکند .نظرات همه مورد احترام است و سانسوری بجز کاربرد کلمات رکیک که در عرف ایرانی فحش و ناسزا و لودگی تصور میشود ندارد
مسایل موجود در جامعه ایران بر اساس عقل منطقی و آزاد و رها که نوکر دین و یا ایدئولوژی بخصوصی نیست بررسی میشود. بعقیده نگارنده عقلی که هدفش کشف حقیقت و رفاه و منافع جامعه انسانی امروز و آینده است بدمکراسی و عدالتی منتهی میشود که حداقل عدالتش حقوق بشر خواهد بود.
من با تمام کسانی که این عقل را برای سنجش رویدادها و ایجاد جامعه ای که روابط افرادش با هم بر اساس آن عقل و عدالت باشد همراه هستم و همه را هم به این عقل و عدالت دعوت میکنم
لطفا نظر خودتان را در مورد نوشته ها و اخبار بنویسید.بدون تبادل افکار و آرا نمیتوان بخرد جمعی و دانش بیشتر رسید
پيام الکس گوردون، از اتحاديه کارگران قطار، کشتيرانی و حمل ونقل بريتانيا به رضا شهابی
پيام الکس گوردون، از اتحاديه کارگران قطار، کشتيرانی و حمل ونقل بريتانيا به رضا شهابی
رفيق عزيز، رضا شهابی
اين پيام را بنا به درخواست دوستان و رفقای "اتحاد بين المللی در حمايت از کارگران در ايران" برايتان می نويسم . من رياست اتحاديه کارگران کشتی رانی و حمل نقل را به عهده دارم که از هشتاد هزار کارگر حمل و نقل عمومی در بريتانيا، شامل کارگران قطار، مترو، اتوبوس و تاکسي، تشکيل شده است.
امروز کارگران در سراسر جهان در حال آماده شدن برای مهم ترين مصاف احتمالی با سرمايه داری جهانی در طول تاريخ هستند. ما بطور مرتب در جريان مبارزه شما برای آزادی سياسی و در راه کسب حقوق کارگري، و سرکوب آشکار و بی شرمانه شما و ديگر رفقای کارگر که توسط رژيم ضد طبقه کارگر ايران صورت می گيرد، قرار داريم .
در ماه اوت سال 2010 در کنگره فدراسيون بين المللی کارگران حمل و نقل ( آی تی اف) در مکزيکوسيتی که هر چهار سال يک بار برگزار می شود، من توانستم قطنعامه ای در حمايت از سنديکای کارگران شرکت واحد و نمايندگان زندانی اين سنديکا از جمله خود شما ارائه دهم. در آن قطعنامه بطور مشخص از شما نام برده شده بود. ما امسال در همکاری با نمايندگان سوسياليست و نمايندگان مدافع طبقه کارگر در پارلمان بريتانيا، کوشيده ايم که موضوع شما را برجسته و آزادی شما را درخواست کنيم .
ما به استقلال و حق حاکميت مردم و جنبش کارگران در ايران احترام می گذاريم و آماده هر گونه ياری به شما هستيم تا آزادی خود را بدست آوريد و به مبارزه خود برای کسب حقوق کارگران در ايران ادامه دهيد.
به همين دليل من بنا به درخواست رفقای خود در جنبش کارگری ايران، از شما تقاضا می کنم که اعتصاب غذای خود را که اکنون 21 روز از آن می گذرد، بشکنيد. ما از قاطعيت شما عليه شکنجه و سرکوب توسط رژيم ايران آگاهيم. هيچ کس، حتی دشمنان شما نمی توانند نسبت به شهامت و اراده شما برای مبارزه در راه باورها و کسب حقوق خود، ترديد داشته باشد. از شما تقاضا می کنم که اعتصاب غذای خود را بشکنيد؛ زيرا جنبش کارگري، نيازمند است که رهبرانی چون شما زنده بمانند و نميرند. دردی که شما از نخوردن غذا متحمل شده ايد از اين به بعد منجر به صدمات بيشتر و شايد نابود کننده در کارکرد اندام شما ( کبد، کليه، قلب و... ) خواهد شد .
من صميمانه از شما تقاضا می کنم که اقدام شجاعانه و از جان گذشته ی اعتصاب غذای خود را بشکنيد؛ اعتصابی که اگر ادامه يابد مردم ايران را از يکی از رهبران خود محروم خواهد کرد، همان گونه که رژيم ضد طبقه کارگر ايران تلاش می کند با ربودن، به ناحق زندانی کردن و اعدام رهبران جنبش شما انجام دهد.
لطفا به خانواده و رفقای خود در سراسر جهان اعلام کنيد که اعتصاب غذای خود را می شکنيد تا باور خود به توانايی جنبش ما در رسيدن به پيروزی را نشان دهيد.
در همبستگی با شما،
الکس گوردون
رئيس اتحاديه کارگران قطار، کشتيرانی و حمل و نقل بريتانيا ( (RMT
12 دسامبر 2011
ترجمه و تکثير از اتحاد بين المللی در حمايت از کارگران در ايران
http://www.etehadbinalmelali.com
***********
RMT�s Alex Gordon�s Message to Reza Shahabi
12 December 2011
Dear Comrade Shehabi,
I write to you at the request of your friends and comrades in the International Alliance in Support of Workers in Iran (IASWI). I am President of the National Union of Rail, Maritime & Transport Workers (RMT), which organises 80,000 public transport workers in Britain, including rail, metro, bus and taxi workers.
Workers around the world are today preparing for potentially the most significant confrontation with global capitalism in history. We are constantly informed about your struggles for political freedom and for the full trade union rights of Iranian workers and about the gross and scandalous oppression against you and other Iranian comrades by the anti-working class regime in Iran.
In August 2010 I was able to move a resolution at the four-yearly Congress of the International Transport Workers� Federation (ITF) in Mexico City in solidarity with the VAHED Syndicate and with all the imprisoned trade union officers, including yourself. You were named specifically in the resolution. This year we have worked with socialist and pro-working class members of parliament in Britain to highlight your case and to call for your freedom.
We respect the independence and the sovereignty of the Iranian people and its workers� movement and we want to offer you every possible assistance to regain your freedom and to take forward the fight for workers� rights in Iran.
It is for that reason that I am asking you at the request of your comrades in the Iranian workers� movement to suspend your hunger strike, which has now been taking place for 21 days. We know your determination to resist the torture and the oppression of the Iranian regime. No-one, not even your enemies, can doubt your courage and mental strength to fight for your rights and your beliefs. I am asking you to suspend your hunger strike because the working class movement needs leaders such as yourself to live, rather than to die, and from this point on the pain that you have already experienced in refusing to take food will lead to further and perhaps fatal damage to your vital body functions (liver, kidney, heart, etc).
I earnestly ask you to break from this brave and desperate action of hunger striking, which if it continues will deprive the Iranian people of another leader, just as surely as the Iranian anti-working class regime seeks to kidnap, wrongly imprison and execute your movement�s leaders. Please announce to your family and comrades around the world that you will suspend the hunger strike in order to show faith in our movement�s ability to triumph.
Yours in solidarity,
Alex Gordon,
President,
National Union of Rail, Maritime & Transport Workers (RMT)
For more information on the situation of Reza Shahabi and other Iranian imprisoned workers, see: http://www.workers-iran.org/
جنجال بر سر قالی کرمان در آلمان
جنجال بر سر قالی کرمان در آلمان
یک زن آلمانی این فرش کرمان را که به ارث برده بود برای فروش در اختیار حراجی آگسبورگ قرار میدهد. مامور حراجی آن را ۹۰۰ یورو قیمت میزند. فرش در حراجی به قیمت ۱۹ هزار و ۷۰۰ یورو به فروش میرود. این فرش متعلق به قرن هفدهم، بعدا در حراجی لندن بعنوان گرانترین فرش جهان به قیمت ۷ میلیون و ۲۰۰ هزار یورو به فروش میرسد. اکنون کار به دادگاه کشیده و صاحب اولیه فرش از حراجی آگسبورگ شکایت کرده است
سازمان بهزيستی: بيش از ۵۰درصد کارگران جنسي(زنان خودفروش)، زنان متاهل هستند
سازمان بهزيستی: بيش از ۵۰درصد کارگران جنسي، زنان متاهل هستند
بى بى سى:براساس گزارشی که به تازگی سازمان بهزيستی در خصوص کارگران جنسی (روسپی) در ايران منتشر کرده است، بيش از "۵۰ درصد کارگران جنسی در اين تحقيق زنان متاهل و اغلب اين افراد از طبقه متوسط هستند."
به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران، حبيبالله فريد، مدير امور آسيب ديدگان اجتماعی سازمان بهزيستي، زنان کارگر جنسی در ايران را به دو گروه تقسيم کرده و گفته که گروه نخست"صرفا به خاطر مسائل اقتصادی به اين چرخه وارد ميشوند و گروه دوم نيز افرادی هستند که ميزان درآمد متوسطی دارند و انگيزه آنها صرفا اقتصادی نيست."
به گفته آقای فريد، در برخی از اين افراد "اعتياد جنسی" نيز مشاهده شده که نيازمند درمانهای روانشناختی هستند.
اين سخنان در حالی مطرح ميشود که به گفته برخی از کارشناسان مسايل اجتماعي، مقامات دولتی ايران، به دليل برخی ملاحظات اجتماعی و سياسی حاضر به ارائه آمار دقيقی از کارگران جنسی در اين کشور نيستند.
اما کاهش سن روسپيگری در ايران و افزايش تعداد افرادی که در اين بازار فعاليت ميکنند، نگرانی کارشناسان و فعالان مدنی را برانگيخته است.
سعيد مدني، تحليلگر مسائل اجتماعی پيشتردر گفت و گويی با روزنامه شرق ضمن اعلام کاهش سن کارگران جنسی به" کمتر ار ۱۴ و ۱۵ سال" گفت :"براساس مطالعات، وضعيت تحصيل در اين قشر به طور کامل دگرگون شده و ادعای زن بی سوادی که درگذشته دست به اين کار ميزد، ديگر منتفی است."
او همچنين گفت که در گذشته زنانی که وارد بازار کارگری جنسی می شدند برای تامين حداقل نيازهای خود دست به اين کار می زدند اما امروز بخش قابل توجهی از اين دختران برای کاهش نابرابری اجتماعی يعنی تامين حداقل نيازهای اساسی و اوليه اين شغل را به عنوان "شغل دوم" انتخاب می کنند.
به عقيده آقای مدني، دخترانی که وارد بازار کارگری جنسی ميشوند به اين آگاهی رسيدهاند که بايد اقدامات پيشگيری انجام دهند.
يکی کارگر جنسی که در تهران کار ميکند به بی بی سی فارسی گفت که "مشکلات اقتصادي، فشارهای خانوادگي، روابط جنسی سرد زن و شوهر باعث شده که اين زنان به روسپی گری روی بياورند البته در ميان آنها کسانی هم هستند که به آنها تجاوز شده يا به روابط جنسی بيش از اندازه علاقه دارند "
اين کارگر جنسی با اشاره به اينکه اين زنان از حضور در مراکز درمانی هراس دارند، گفت:"اگر پرستار و دکتر به مامور و پليس زنگ بزنند، بيچاره می شويم برای همين ترجيح می دهيم حتی المقدور به بيمارستان و دکتر مراجعه نکنيم."
مسئله ديگری که کارشناسان بر روی آن تاکيد دارند اين است که "نگاه مجرمانه"به اين افراد است که باعث ميشود آنها به درمان يا فعاليتهای تحقيقی تمايلی نداشته باشند.
برای همين هم مدير امور آسيب ديدگان سازمان بهزيستی می گويد که "روسپيگری" در ايران جرم است و برای همين کارگران جنسی برای "دريافت خدمات مراجعه نميکنند و بايد به سمت ارائه خدمات جامع حرکت کرد، همچنين برای توانمندسازی کارگران جنسی بايد پروتکل توانمندسازی اين زنان ايجاد شود."
آقای مدنی نيز مجرم اصلی در اين پديده را مشتريان آن معرفی کرده و گفته است که آمار نشان ميدهد " مردان در رده سنی ۳۰ تا ۵۰ سال مشتری زنان کارگر جنسی هستند و بعد جوانان قرار دارند."
آقای مدنی همچنين گفته که شاخص مشکلات اجتماعی در ايران نشان ميدهد که" روند مشکلات اجتماعی در ايران روند مطلوبی نيست و جامعه ايران نشانههايی از يک کشور بيمار را دارد چرا که نظام برنامه ريزی در ايران يا غلط بوده يا نسبت به روند مشکلات اجتماعی که روز به روز در حال رشد است، بی توجه شده است."
به اعتقاد برخی از فعالان اين حوزه، مسئولان چندان علاقهای به باز کردن اين پديده و معضل اجتماعی ندارند و " نوع نگاه به اين مسئله شرايط را هر روز نامناسبتر و پيچيدهتر خواهد کرد."
سرگذشت يک زندگی تکان دهنده + عکس
ايميل ارسالی به روشنگری
رضا ديگر نميخندند، يارياش کنيم
به نقل از سلامت نيوز؛ دنيای غريبی است آقا ... در اين مملكت عده ای 3000 ميليارد اختلاس می كنند و كمی آنطرف تر "رضا" در عنفوان جوانی بخاطر بی پولی از درد به خود می پيچد. آقای رئيس جمهور در ابتدای مهرماه از دانش آموزان پرسيده : اگر بجای رئيس جمهور بوديد چه می كرديد؟ ... و دختر رضا در جواب اين پرسش نوشته است : اگر بجای آقای رئيس جمهور بودم، اولين كارم اين بود كه دست و پای پدرم را به او پس می دادم!
دخترك امروز از من پرسيد: يعنی نامه ام را می خواند؟! ... و من نتوانستم جوابش را بدهم.
گروه اينترنتی پرشين استار | www.Persian-Star.org
رضا 39 سال سن دارد. دو سال قبل بر اثر سانحه برق گرفتگی (11000 ولت) به فلاكتی گرفتار آمد كه در عكس می بينيد ... همه چيز از آخرين روز از اولين ماه سال 88 شروع شد، رضا کيکاج نژاد، کارگر شرکت سامان محيط که کار توليد آسفالت و اجرای رويه جادهها را به کارفرمايی سينا گلزاری برعهده داشت. هنگامی که در حال تخليه آسفالتها در محل مورد نظر بود به علت شکم دادگی سيمهای برق 33 هزار ولت کنار جاده ناگهان اتاقک کاميون به برق فشار قوی کنار جاده اتصالی ميکند، لرزشی سخت او را در بر ميگيرد و بر اثر شدت فشار برق گرفتگی به ميان جاده پرتاب ميشود.
چشمانش را در بيمارستان انديمشک باز ميکند، آنجا ماندگار نميشود و به بيمارستان طالقانی اهواز منتقلش ميکنند و بعد از سه روز او را با پزشک و پرستار و با هواپيما به بيمارستان سوانح سوختگی امام موسی کاظم(ع) اصفهان منتقل ميشود.
گروه اينترنتی پرشين استار | www.Persian-Star.org
رضا کيکاج نژاد بارها و بارها در بيمارستان تحت عملهای مختلف جراحی قرار گرفت، در اين اعمال جراحی که برای قطع اندامها و ترميم حفرههای عميقی که درست به شکل قرينه در زير بغلها، پهلوها، زير زانوها و سمت کليهها او ايجاد شده بود حداقل ده بار بيهوشی عمومی را تجربه کرد و بعد از آن نيز برای شتسشو و کنترل عفونت اندامهای تحتانی يک بيهوشی ديگر را نيز تجربه کرد، ساعد دستان راست و چپش و پای راست و چپ او قطع شد تا او زنده بماند. اما کاش اين ماجرای تلخ به همين جا ختم ميشود، غم سنگين چشمهای رضا کيکاج نه از نداشتن دست و پا که از نامهربانيهای عدالت است.
دل او که در کوچه پس کوچههای انتهای خيابان سينای انديمشک به همراه همسر مهربان و دو فرزندش زندگی مستاجری را ميگذارنند در آن ايام سخت، خوش بود به ديهای که قرار بود بر طبق حکم دادگاه که اداره برق و رضا کيکاج نژاد را هر کدام به ميزان سی درصد و کارفرما را به ميزان 40 درصد مقصر اين حادثه اعلام کرده بود به او و خانوادهاش تعلق بگيرد.
اما شرکتی که رضا سلامتياش را در آن از دست داد به حکم اعتراض کرد و با پيگيريهای فراوانی که کرد، بعد از دو سال از گذشت حادثه و زمانی که هر دو طرف، يعنی کارفرما و همچنين اداره برق نواقص خود را برطرف نمودهاند، رضا کيکاج 100 درصد مقصر شناخته شد. بله، شركتی كه رضا در استخدامش بوده توانسته خود را از پرداخت خسارت به او رها سازد... آنها راههايی را بلد بوده اند كه (رضا) هنوز هم به درك آن نرسيده ... است.
گروه اينترنتی پرشين استار | www.Persian-Star.org
در اين دو سال چه بر خانواده رضا رفت ؟... وقتی كه 11 عمل جراحی را شاهد بودند ... بخدا سوختند. همه شان سوختند ... مثل رضا
پدرش كه كارگر بازنشسته راه آهن است تنها مايملك اش از اين دنيا كه در يك خانه دو اطاقه خلاصه شده بود را فروخت و خرج فرزندش كرد و خودش به فلاكتی باور نكردنی به اجاره نشينی در دورترين نقطه شهر رفت. پيرمرد، حالا مجبور است در خيابان های شاهين شهر و با اتومبيلی كه همشهريان از سر دلسوزی در اختيارش می گذارند بدنبال مسافر بدود بلكه از پس مخارج درمان دردهای فرزندش كه زير گوشش ناله های جگرخراش می كند برآيد ... اما نمی آيد.
كليه های (رضا) دارد عفونت می كند. عروق اش تاب گردش خون از دست می دهند. استخوانهايش مرتب رشد می كنند و از زير پوست بيرون می زنند ... آنوقت وقتی در روزنامه می خوانم كه در اين مملكت افرادی 3000 ميليارد تومان اختلاس می كنند آنهم درحاليكه (رضا) پول خريد 4 دانه كپسول ضد چرك را ندارد، جان به سر می شوم.
گروه اينترنتی پرشين استار | www.Persian-Star.net
باری ... دولت فخيمه در ارتفاعات و قلل گام می زند و از مديريت جهان سخن می گويد اما (رضا) در پست ترين نقطه عميق زندگي، پايی ندارد تا زندگی ساده خود را گام بزند و زندگی محقرش را مديريت كند. آقا ... كجا داريم می رويم ؟
دانشكده توانبخشی تهران برای پروتز دست و پای رضا فاكتور صد ميليونی صادر كرده و مدير بهزيستی قول داده اگر مسئولان بالاتر قبول كنند 2 ميليون تومان آنهم پس از طی مراحل قانونی و بلند و كوتاه شدن آدمی مثل رضا كه پا ندارد (شايد) به او كمك نمايد.
بسيار خوب، اين از كرامت دولت كريمه، دولتی كه می گويند رئيس جمهور محترمش برای رفاه مردم شبها خواب ندارد. به آمريكا می رود تا حقوق امثال رضا را از شكم استكبار جهانی استيفاء نمايد... اما می پرسم ما � مردم � در كجای اين قصه قرار داريم؟ مايی كه مسلمانيم و درد و رنج آدميان را با عينك نوعدوستی قواره می كنيم.
همسر رضای 31 ساله فرهنگی است، او فداکارانه در اين دو سال هم پرستار همسرش بود و هم نان آور خانواده، اين همسر مهربان ميگويد برای خودم هيچ نميخواهم تنها اميدم و تلاشم اين است که همسرم روی پای خود بايستد. تلاش همسر و پدر رضا تهيه هزينه پروتزهايی است که شايد با وجود آنها بتوانند بار ديگر لبخند را بر لبان همسر و فرزند خود ببينند، اما افسوس...
هنگامی که خواستم از رضا کيکاج عکس بگيرم به جای مسئولين خجالت کشيدم و در دل هزار بار آرزو کردم که روزی اين همسر و پدر را با لبانی خندان و ايستاده بر دو پا هرچند مصنوعی باشد ببينم، مگر نميشود من و شما هر کدام به سهم خود کمکی کنيم برای التيام اين زخم عميق که هزينه ای بالغ بر 100 ميليون تومان دارد، شايد دوباره رضا بخندند با همت هموطنان ما...
گروه اينترنتی پرشيـن استار | www.Persian-Star.org
با شما هستم : حاج آقا... حاج خانم ... آيا می توانيد يك گل لبخند به دختر بچه ای كه پدرش دست و پا ندارد هديه كنيد؟
رضا می گويد : بنويس من از كسی پول نمی خواهم... اگر كسی قصد كمك دارد هزينه پروتز دست وپايم را بپردازد تا وقتی دخترم در عالم بچگی می پرسد : پس كی دست و پايت برمی گردند تا مرا مثل بچه های ديگر به پارك ببري؟... جوابی داشته باشم.
اين روزها، رضا، در آغوش كشيدن فرزندش را يك (رويا) می داند. بيائيد به رويای ساده (رضا) جامه عمل بپوشانيم.
به قدر مسلمانی خود ...
دوستان عزيزی که مايل به کمک هستند ميتوانند کمک های نقدی خود را به شماره کارت 5894631203295555 بانک رفاه به نام رضا کيکاج نژاد واريز کنند.
21 آذر
http://www.roshangari.net/as/sitedata/20111212185915/20111212185915.html