« فرشاد مومنی اقتصاد دان : "این نداها از حلقوم خائنان به منافع ملی بیرون می آید" | Main | لیستی از نوشته های قبلی »

عقب ماندن از جهان و گسست بین بخش دینی و سلطنتی حکومت در ایران 

بعد از شکست ایران از روسیه و معلوم شدن عقب ماندگی ما از اروپاییان در جامعه ایران تلاطمی پیدا شد که
ناشی از این عقب ماندگی ملت ما بود. ملتی که در اثر سه هزار سال استبداد مداوم - فرهنگش استبدادی و همسو با استبداد بود و در امور کلی نظری و اثری نمیتوانست ارایه دهد و اداره جامعه هم چنان در دست استبدادیون ( کشوری یا سلطنتی و مذهبی ) بود. بعد از آن هر چه جلوتر آمدیم اثر این تلاطم ناشی از عقب ماندگی باز هم بیشتر شد. شاید بر آمدن بابی ها و بهایی ها هم در این جهت بوده باشد.  میرزا رضای کرمانی ناصرالدین شاه را به دلایل مختلفی ترور کرد که مهم‌ترین آنها عبارتند از:  میرزا رضا کرمانی و استبداد و ظلم ناصرالدین شاه: میرزا رضا کرمانی معتقد بود که ناصرالدین شاه با حکومت مستبدانه و بی‌توجهی به خواسته‌های مردم، عامل اصلی فساد و عقب‌ماندگی کشور است. او در بازجویی‌های خود بارها به ظلم و جور شاه و حاکمان منصوب او اشاره کرد.
تأثیرات سید جمال‌الدین اسدآبادی: میرزا رضا کرمانی از مریدان و پیروان سید جمال‌الدین اسدآبادی، یکی از روشنفکران و مصلحان بزرگ آن دوره بود. در واقع در اینجا بخش مذهبی حکومت بر علیه بخش سلطنتی حکومت اقدام کرده است و سلطنت و شاه را عامل عقب ماندگی کشور می داند و شاید به این علت که از اوامر مذهبی اطاعت نمیکند و خودش مستقل هر چه می خواهد - انجام می دهد. اینان فکر میکردند عامل عقب ماندگی ما دوری از اوامر دینی و مذهبی در کشور است. باوری که با خمینی هم به قدرت رسید( با فریب ملت و با ساخت و پاخت با غرب خمینی این کار را کرد ).
کلا در این زمان همکاری دین و سلطنت برای چپاول و غارت ملت و حکومت بر ملت از بین رفت و این دو نیرو بر علیه همدیگر مشغول دسیسه و همکاری با ارتجاع جهانی برای بقدرت رسیدن و حذف دیگری از قدرت کردند. یعنی در بین مردم ایران سلطنت و حکومت دین دیگر خریداری نداشت. یعنی هنوز هم این ملت و الیت دینی و سلطنتی آن در نیافته است که علت پیشرفت اروپاییان اجرای فرامین مذهبی نیست بلکه تفوق عقلانیت و دوری از مذهب و دین علت برتری اروپاییان بوده است!!! این اشتباه در گروه سلطنت طلب با رفتن به زمان کورش و هخامنشیان و تمجید از دو هزار و پانصد سال قدمت تاریخ ایران و با گروه مذهبی حکومت رفتن به صدر اسلام و تمجید آن ادامه یافت و با کشتار و فریب مردم و سانسور اجازه ندادند صدای آن افرادی که مخالف این برداشت های حکومتیان بودند - نمودی پیدا کند.
مثلا کسروی به جای اسلام  - دینی مثل زرنشتی را در جهت ایدئولژی ایران باستانی تبلیغ می کرد و او از واقعیت عقب ماندگی ما بی اطلاع بود. یا هژیر کسروی را مهدور الدم می نامید و خودش هم گرفتار همان عقیده اسلامی ولی ضد حقوق بشریش شد. در واقع بنیاد گرایی اسلامی یک جنبش دینی نبود بلکه یک جنبش سیاسی برای حفظ برتری ملایان و حفظ منافع جاری ولی ناحق آنان بر اوقاف و قضا و آموزش و پرورش و حاکمیت بر مردم و دستگاه حکومتی بود. اینها اصلا کاری با عقب ماندگی نداشتند و به عنوان ضدیت با بی عدالتی و زورگویی سلطلنت مردم را فریب می دادند تا به خواسته های خود برسند.
با پیشرفت جنبش مشروطه و به قدرت رسیدن آن که با طرق مختلف سعی میکرد با دین و ملایان درگیری پیدا نکند - امیدی بود که کشور به راه درست هدایت شود زیرا این عده خارج از حاکمیت اصلی ( ملایان و شاهان ) بودند و راه پیشرفت را همانی می دیدند که اروپاییان طی کرده اند. اما مشروطیت نتوانست با ارتجاع ایرانی و قدرت استعمارگران جهانی مثل انگلیس در بیفتد یا راهی را پیدا کند که از تاثیر آنان بدور باشد - در نتیجه مشروطیت با روی کار آمدن رضا شاه مزدور انگلیس و رفتار ضد مشروطه و استبدادی سلسله پهلوی شکست خورد. البته در این راه انگلیس با ایجاد نا امنی مثل ایجاد قحطی بزرگ با خرید کل غلات تولیدی در ایران و محاصره دریایی و اجازه ندادن به ورود غلات خریداری شده توسط ایران  و تلالمات جنگ اول جهانی و آنفلونزای اسپانیایی نیمی از جمعیت ایران کشته شدند و نا امنی کشور را فرا گرفت . در این فضا رضا شاه با مزدوری برای انگلیس در جهت ایجاد حکومت مرکزی قوی برای جاده صاف کنی غارت نفت توسط انگلیس و البته گذاشتن پایانی به نا امنی هادر کشور و ایجاد سد در برابر نفوذ کمونیسم روسی مطابق با خواسته انگلستان بقدرت رسید.
وجود فداییان اسلام را در زمان  محمد رضا شاه و بعدا بشکل جمهوری اسلامی در این فضا باید تحلیل کرد. سلسله پهلوی بخش سلطنتی حکومت ایران که در اختیار ارتجاع جهانی و سر سپرده آنان بود و جنبش فداییان اسلام تنها در این که رقیب هم بوده اند و بقدرت رسیدن هیچ یک از آنها تاثیری در رفع عقب ماندگی کشور و از بین بردن استبداد نداشت . یعنی این دو نیرو مزاحم ملت و بقای کشور بوده اند. امروز هم ادامه جمهوری اسلامی و یا بقدرت رسیدن رضا پهلوی هم بر ضد بقا و رفع عقب ماندگی های ملت ایران است.
در واقع این وضع فعلی مبین داشتن مسئله در روند تاریخی ماست. بعد از مظفرالدین شاه هیچ شاهی احساس امنیت در داشتن قبر در داخل ایران ندارد. جنازه رضا شاه را میتوان مثال زد که زیر زور سر نیزه صاحب قبر شد و حالا خمینی زیر زور سر نیزه صاحب قبر است که بر چیده خواهد شد.
نجات ایران در تاسیس حکومت دمکراسی حقوق بشری و رفع عقب ماندگی های علمی و اقتصادی کشور است. 
Posted on Sunday, April 27, 2025 at 02:59PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>