توضيح تفصيلى اين كه چرا انقلاب بهمن ١٣٥٧ اتفاق افتاد
بنظر میرسد در سر یک بزنگاه و نقطه عطف تاریخی که میباید به سمت آزادی نیروهای بیشتر سیاسی حرکت میکردیم.تا صنایع مونتاژ بسمت صنایع تولیدی با کمک سازندگان صنعتی کشور برود و ایران خودکفا شود، شاه با اعلام تک حزبی رستاخیز بند سیاسی بر نیروهای اجتماعی و سیاسی را تشدید کرد و از این فرصت نیروهای ارتجاع اسلامیست ضد شاهی با همکاری ارتجاع جهانی بقدرت رسید تا این ارتجاع در ایران حکومت را ناحق غصب کند و ارتجاع جهانی ده ها بار بیشتر از زمان شاه ایران را چپاول کند.روزی این ارتجاع باید تنبیه خودش را تحمل کند.این هم با همکاری ملت و با تاسیس حکومتی دمکراتیک بر اساس ارزشهای حقوق بشری و دمکراسی و سکولاریسم همسو با حقوق بشر میسر است.این حکومت لازم است برای بقای خود عقب ماندگی های علمی و اقتصادی ایران را رفع کند.ایران از نظر اقتصادی کشوری هم چون هلند و یا سوئد باید بشود
البته در زمان انقلاب بهمن ١٣٥٧، واقعيت اين است كه عليرغم عزيز بودن آزادى بيان و حقوق بشر در نزد تحصيل كردگان شهرى وجود داشت و از آن آگاه بودند ولى ما نيرويى مستقل بنام دمكراسى نداشته ايم كه در انقلاب شركت كرده باشد.
در پى استبداد سه هزار ساله در ايران و سركوب آگاهى و مبارزه از سوى مستبدان حاكم ، بضاعت سياسى ما اندك بود و با آن بضاعت سياسى به بيشتر از اين كه به جمهورى اسلامى مستبداتر از زمان شاه برسيم، اميد نمى شد داشت.
با اين كه تعداد روشنفكران اندك و فاقد سازمان يابى نظير اسلاميستها و سلطنت طلبان بوده اند، هنوز ارتجاعيون مردم را فريب مى دهند و مى گويند انقلاب كار روشن فكران بود!
در جنوب تهران در زمان قبل از پيروزى انقلاب اسلاميستها روزنامه ديوارى داشتند و به توسعه خرافات كمك مى كردند، من رديه اى نوشتم و زير آن روزنامه گذاشتم ولى فردا نوشته رديه مرا از بين برده بودند!! جامعه خواستار دمكراسى نبود ولى مردم بويژه تحصيل كردگان مى دانستند آزادى بيان و حقوق بشر چيست اما اين مردم روشنفكر سازمان يافته نبودند و هنوز هم سازمان يافته نبستند . ما به جبهه متحد دمكراسى خواهى حقوق بشرى نياز داريم كه حتى در بين دمكراسى خواهان خارج از ايران هم شكل نگرفته است
علل سازمانى عمل نكردن دمكراسى خواهان را چنين مى توان تفسير كرد:
علتش تقويت احساسات ملى و تعطيل كردن عقلانيت بود. اين وضع سبب بروز خرافات ملى بود كه بنام كورش پرستى و آريا پرستى ، تركان از نسل مغولان و ….هم چون يك دين جديد در برابر اسلام پرستى بود كه قبلا خرافات يا احساسات دينى را با تعطيل كردن عقلانيت بر سر فرهنگ سياسى و اجتماعى مردم ايران آوار كرده بودند . رضا شاه چون پايه ايلاتى نداشت تا بر تكيه بر ايل و قبيله خود حكومت كند ، به ساختن دين جديد كورش پرستى و تخدير مردم با عظمت ايران باستانى رو آورد.
بنا براين يك اصل مزاحم روشن فكران هم مسموميت فرهنگى خرافات دينى و ملى بود. در كنار آن با تقويت اقتصاد استثمار نوينى غير توليدى حكومت شاه به سمت ديكتاتورى بيشتر و تك حزبى رفت.
خرافات دينى و ملى سبب ايجاد افكار ضد حقوق بشرى و ضد دمكراسى مى شود كه از آن طرف اقتصاد استثمار نوينى هم اين وضع را تشديد مى كند و روشن فكر نوپاى ايران كه سازمان يافته نيست زيرا هر روز توسط ديكتاتورى قاجار و پهلوى و مسمومات ملى و دينى سركوب شده است قادر به مقابله نيست و مردم ما با مسموميت ملى و دينى طنابى براى مرگ خود ساخته اند. درد تغيير عقيده و رد شدن از ايمان به خرافات ملى و دينى خيلى دردناك است و غم صد ساله به صد سال رود و غم ما قرنهاست كه ادامه دارد. بنابراين ايده دمكراسى خواهى فقط نزد تحصيل كردگان ضد سلطنتى بود كه آن هم نتوانست سازمانى و حزبى عمل كند.
اكنون هم با ناميدن همه گروه ها بنام پنج و هفتى ارتجاع سلطنتى سعى داردكه دمكراسى خواهان و روشنفكران را هم بكوبد.
بتجاه و هفتى ناميدن روشنفكران و دمكراسى خواهان در كنار اسلاميستها، كمونيستها و توده مردمى كه عليه شاه قيام كردند، مؤسسى از سوى سلطنت طلبان آريامهرى براى فريب مردم و پنهان كردن إشكالات حكومت سلسله پهلوى است
چرا انقلاب شد
انقلاب بهمن ۱۳۵۷ علل بسیاری دارد ولی این علل زیر مجموعه ایی از دو علت اصلی است
اول - باور های ضد ارزش های حقوق بشری به همراهباور های ضد اصول دمکراسی در بین مردم و بین حاکمین.
دوم - اقتصاد استثمار نوینی غیر تولیدی که ناشی از عقب ماندگی علمی و اقتصادی جامعه ایرانی اکنون است. این جامعه ما نه خود کفایی عصر قاجار را دارد و نه توانسته است به خود کفایی صنعتی برسد.برای هر نیاز خود محتاج بیگانه و خارجی است این نوع اقتصاداستثمار نوینی با فقیر شدن ملت و استبدادی شدن حکومت توام است.
سرمایه داران ایرانی با داشتن قدرت اقتصادی و تبلیغات دولتی همسو با غرب فاقد قدرت سیاسی لازم بودند و ایادی دربار با تبعیض حقوق آنها را زیر پا میگذاشتند و از این وضعیت نا برابر ناراحت بودند.اینها هم در فرو ریختن نظام به امید تاسیس نظامی مشابه شاه ولی دارای آزادیهای سیاسی با ملایان همکاری کردند
عروج آخوندیسم ارتجاعی با کشاندن خمینی بپاریس از سوی ارتجاع جهانی انجام شد و خمینی عامل و مزدور ارتجاع جهانی بود که رسانه های ارتجاعی در سطح جهانی از این مزدور حمایت و بنفع او تبلیغات میکردند
بنظر میرسد در سر یک بزنگاه و نقطه عطف تاریخی که میباید به سمت آزادی نیروهای بیشتر سیاسی حرکت میکردیم.تا صنایع مونتاژ بسمت صنایع تولیدی با کمک سازندگان صنعتی کشور برود و ایران خودکفا شود، شاه با اعلام تک حزبی رستاخیز بند سیاسی بر نیروهای اجتماعی و سیاسی را تشدید کرد و از این فرصت نیروهای ارتجاع اسلامیست ضد شاهی با همکاری ارتجاع جهانی بقدرت رسید تا این ارتجاع در ایران حکومت را ناحق غصب کند و ارتجاع جهانی ده ها بار بیشتر از زمان شاه ایران را چپاول کند.روزی این ارتجاع باید تنبیه خودش را تحمل کند.این هم با همکاری ملت و با تاسیس حکومتی دمکراتیک بر اساس ارزشهای حقوق بشری و دمکراسی و سکولاریسم همسو با حقوق بشر میسر است.این حکومت لازم است برای بقای خود عقب ماندگی های علمی و اقتصادی ایران را رفع کند.ایران از نظر اقتصادی کشوری هم چون هلند و یا سوئد باید بشود
Reader Comments