« تصویری از ارتش آن روز و سپاه پاسداران امروز در شهر من زنجان، ابوالفضل محققی | Main | درباره قانون اساسی مشروطیت »

شهر کوچک ما داشت از خواب بر میخاست، ابوالفضل محققی


حاشيه نشينان در اطراف شهر هاى بزرگ جذب شعار هاى خمينى شدند. اين حاشيه نشين ها كه اصالت روستايى داشتند بعد از اصلاحات ارضى شاه از زمين هاى كشاورزى كنده شدند و به شهر ها پرت شدند. با توجه به عدم تحصيلات آنان و نداشتن ثروت كافى در حاشيه شهر ها خوش نشين شدند. مثلا در تهران زمان انقلاب كه پنج ميليون جمعيت داشت يكى نيم ميليون حاشيه نشين داشت كه در مناطق خارج از محدوده تهران شامل ده ها محله ساكن بودند. قرار بر اين بود كه اين مناطق در بيست و پنج سال بعد به مناطق شهرى افزوده شوند و خدمات شهرى مثل آب و فاضل آب، برق و خدمات پاكيزه سازى روزان و دفع زباله داشته باشند ولى اين جمعيت در بهشت شاهنشاهى بحال خود رها شده بودند. اگر خانه اى مى ساختند مأموران شهردارى بنا بماده صد شهردارى ها و ساخت و ساز بدون اجازه خواب مى كردند. كوچه ها گلى بود . اينان حتى نمى توانستند جياط آلونك هاى خود را كاشى كنند تا از گل و لاى رها شوند. قدرت خدمات شهرى شهردارى تهران محدود بود و اين خدمات محدود در اختيار ايادى دربار و كله گندم ها بود تا بيابانهاى جردن و عباس آباد و اطراف را بهرقيمت طلا به خلق اللهربغروشند. اينها صبحانه را در تهران و انهار را در پاريس و شام را در نيويورك مى خوردند و بحان اعلاحضرت دعا مى كردند وصداىراينها را در نوشته هاى بعد از انقلاب بهمن مى بينيم كه نوينالژى بسيار غريبى براى آن روزها دارند.  اين وضع جوقه هاى انقلاب را با شعار هاى خمينى و آب و برق مجانى و اتوبوس مجانى و…. زدند.  چرا انقلاب شد سرمایه داران ایرانی با داشتن قدرت اقتصادی و تبلیغات دولتی همسو با غرب فاقد قدرت سیاسی لازم بودند و ایادی دربار با تبعیض حقوق آنها را زیر پا میگذاشتند و از این وضعیت نا برابر ناراحت بودند.اینها هم در فرو ریختن نظام به امید تاسیس نظامی مشابه شاه ولی دارای آزادیهای سیاسی با ملایان همکاری کردند عروج آخوندیسم ارتجاعی با کشاندن خمینی بپاریس از سوی ارتجاع جهانی انجام شد و خمینی عامل و مزدور ارتجاع جهانی بود که رسانه های ارتجاعی در سطح جهانی از این مزدور حمایت و بنفع او تبلیغات میکردند بنظر میرسد در سر یک بزنگاه و نقطه عطف تاریخی که میباید به سمت آزادی نیروهای بیشتر سیاسی حرکت میکردیم.تا صنایع مونتاژ بسمت صنایع تولیدی با کمک سازندگان صنعتی کشور برود و ایران خودکفا شود، شاه با اعلام تک حزبی رستاخیز بند سیاسی بر نیروهای اجتماعی و سیاسی را تشدید کرد و از این فرصت نیروهای ارتجاع اسلامیست ضد شاهی با همکاری ارتجاع جهانی بقدرت رسید تا این ارتجاع در ایران حکومت را ناحق غصب کند و ارتجاع جهانی ده ها بار بیشتر از زمان شاه ایران را چپاول کند.روزی این ارتجاع باید تنبیه خودش را تحمل کند.این هم با همکاری ملت و با تاسیس حکومتی دمکراتیک بر اساس ارزشهای حقوق بشری و دمکراسی و سکولاریسم همسو با حقوق بشر میسر است.این حکومت لازم است برای بقای خود عقب ماندگی های علمی و اقتصادی ایران را رفع کند.ایران از نظر اقتصادی کشوری هم چون هلند و یا سوئد باید بشود  خمينى با استفاده از شبكه مساجد و حاشيه نشينان شهرى و طبقه متوسطى كه در پى آزادى هاى سياسى بود با سازش با ارتجاع جهانى و با مشورت اين ارتجاع در ارسال بنى صدر و يزدى و قطب زاده كه به خمينى تعليم دادند در پاريس دم از حكومت اسلامى و ولايت فقيه و شلاق زدن و دست فطه كردن و چشم كور كردن نزند و بجايش دم از دمكراسى و جمهور مردم و خواسته مردم بزند. او گفت ملايان و خودش در حكومت شركت نخواهند كرد. در توسعه استبداد شاهى و گسترش اسلام خواهانه شاه كه بنا به دستور اربابش آمريكا براى مبارزه با كمونيسم لازم بود ، دست اسلاميستها را باز گذاشت و هر حركت سياسى غير اسلامى را سركوب كرد. در اين بلاهت سياسى مردم و بضاعت دينى و اجتماعى بار آمدگان در استبداد شاهى مردم از چاله شاهى بهرچاه جمهورى اسلامى افتادند. نجات ايران در بر پايى حكومت دمكراسى حقوق بشرى ورفع عقب ماندگى هاى علمى و اقتصادى كشور توسط اين حكومت است.

نوشته بالا نقدی بر مقاله زیر است
https://news.gooya.com/2024/09/post-91139.php

شهر کوچک ما داشت از خواب بر میخاست، ابوالفضل محققی

Abolfasl_Mohagheghi.jpg

زنجان شهری که با وجود قرار گرفتن در شاهراه تهران تبریز ، اما شهری بود پرت افتاده و گرفتار در بند اربابان بزرگ که اکثریت تخم وترکه شاهزادگان قاجار بودند . سالیان سال به نسبت درجه شاهزادگی چند روستا را صاحب می شدند .دمار از روزگار روستائی میکشیدند .از جهان شاه لو افشار با متجاوز از سیصد پارچه ده ، تا خانواده ذوالفقاری آن هم با صد ها ده .داستان این روستا ها وستمی که طی سالیان بر روستائیان رفت .داستان اشگ وخون است .داستان قرن ها ستم و مصلوب الحقوقی ده ها هزار روستائی دم فرو کشیده وکینه اندوخته ای بود که قرن ها از تمدن بشری عقب مانده بودند.داستان شهری بنام زنجان که مرکز تجمع این فئودال های گردن کلفت بود.همپیوندی آنهادسته جات و هیئت های مذهبی ،لات ها و چاقو کشانی که هراس در دل مخالفان می افکندند.آنهاطی سال ها شهر را زمین گیر ومانع از حرکت مستقل مردم وتحول در بافت شهری که متکی به کشاورزی وکار روستائیان آن هم در شکل بدوی بود،میگردیدند.

تسلط قدرتمند فئودال هائی نظیر خانواده ذو الفقاری که طی ده ها سال اکثر امورات شهر را بر دست داشتند. اما حتی یک مدرسه کوچک،یک بیمارستان برای این شهر نساختند. حال بوی تحولی در فضا پیچیده بود.
شهر خمیازه می کشید .دهن دره می کرد، مشت های بسته خود را به سینه می کوبید،چشم های خماروبسته شده خود را بر تحولات در راه باز می کردو باتعجب به اطراف خود می نگریست .
روابط ارباب رعیتی که اساس مناسبات این شهر را تشکیل می داد با اصلاحات ارضی در هم ریخته بود. آرام آرام هزاران روستائی رها شده از قید مالکان بزرگ ، آزادی این را یافته بودند که بدون ترس از مالک ومباشر آزادانه به شهر بیایند در گوشه ای از شهر صفر آباد ،گونیه ، جاده همایون و رازین سکنا بگیرند. در دل مناسبات تولبدی جدیدی که داشت شکل می گرفت حل شوند. ترکیب این دوره کارگران عمدتا ساختمانی وتا حدی صنعتی، همراه با سیل بیکاران حاشیه نشین را همین روستائیان تشکیل می دادند. روستائیانی که دستشان در شهر بود و ذهنشان در روستا
کسانی که سال ها بعد با زاد ولد بی وقفه و شبانه روزی خود بیشترین سیاهی لشگر انقلاب را تشکیل دادند. حضوری میلیونی فاقد تفکر مستقل .جمعیتی که قادر به تفکر انتزاعی نبودند و سال ها بعد تمام خواسته های خود را در وجود خمینی مجسم کردند. سیل بنان کن جاری شده از کوه های طارم ، دامنه های میانه ،راه های پر پیچ خم منتهی به کردستان به تکاب ،افشار گروس و خدابنده که در سر راه خود همه چیز را ویران میکرد .
مناسیات بازاریان وکسبه نیز با روستائیان در حال تغیر بود .دیگر آن سربه سر گذاشتن توام با تحقیر، داشت کم رنگ می شد. بازاری زنجانی که یک عمر سر وگردن در لاک کشیده وجز جلوی پای خود را نگاه نمی کردو حاضر به هیچ تغیر وتحولی نبود! حال آستین بالا زده ودر کار نو ونوار کردن حجره ها وگشودن در های خود به روی کالا ها ونیازهای جدیدی بود که از او طلب میشد .
بازاریان جوان سر ووضع خود را مدرن می کردند و استفاده از ماشین را رواج می دادند.
ذائقه قدیمی مردم داشت تغیر می یافت .اکراه نخستین در خوردن روغن نباتی جای خو درا به تعریف ازارزانی ومزایای آن می داد .روغن حیوانی راه غربت در پیش گرفته بود.
جای" دوغ "،"شربت سرکنجبین و خاک شیر"را" لیموناد و "گرد" کانادا درای" می گرفت! "پپسی کولا" آماده دخول به شهر بود.
بیسکویت "ویتانا" داشت عرصه را بر نان چای شیرین های" نخودحسین "قناد" سر خیابان ما تنگ می کرد. شکلات" مینو" مچ" قنفیات وشکلات کشی" را خوابانده بود. ظروف پلاستیکی وملامین درحمله ای برق آسا و فرا گیر طشت ولگن وظروف مسی را به عقب رانده وفاتحانه در اکثر دکان ها جا خوش کرده بودند.
لوله کشی شهر شروع شده بود. آب انبار ها با مزمت آلوده بودن !مریض کردن اهالی از رده خارج می شدند. کار یخچال های طبیعی ویخ های آلوده به گل ولای و پر پرندگان جای خود را به یخ های قالبی ساخت کارخانه یخ سازی مدرن مهندس شعیبی می دادند. تاجر های بزرگ به سرعت در تدارک گرفتن نمایندگی بودند .
"چوبک" در مبارزه با "فاب" تن به شکست داده از میدان خارج می شد. روغن" شاه پسند" ،"اطلس وقو"دمار از روزگار روغن حیوانی کشیده و در تیم چه های بازار جا خوش می کردند . آدامس "خروس نشان" جای" سقزمحلی " را می گرفت . محصولات آرایشی داروگر و بایر آلمان جای سرخاب وسفید آب را.
درشگه ها به تمامی از رده خارج می شدند. اسب ها اگر شانسی داشتند برای مدتی قبل از آن که تاکسی بار به میدان بیاید به اسب گاری بدل می شدند. "کفش ملی" "گیوه وچارق" را فتیله پیچ کرده و رمق از آن ها گرفته بود ! " صابون عروس" دستبند بر دست گل سرشوی زده و گناه خودرا پاک می کرد.(یا گنهش پاک کن! یا بزنش دسبتد !)شعار تبلیغاتی "صابون عروس "
موسیقی جاز داشت جای پای خود را باز می کرد و ویگن سوار بر اسب سم طلا در حال تاختن بود.بیتل ها در تهران غوغا می کردند ودر زنجان نیز قند در دل خیلی از جوان ها آب. اتوبوس های ایران پیما که جلوی مهمان خانه مقدم می ایستادند همیشه تعدادی از جوانان غربی در سیمای بیتل ها را داشتند که مایه تعجب ، سرگرمی و آرزوی جوان های زنجانی باشند .دریچه هائی که توریسم و گسترش مراودات و ترانسپورت مدرن دراین شهرمی گشود. فئودال های گردن کلفت ،خانواده های اعیانی حنایشان کم رنگ ترمی گردیدونقش کارمندان دولتی متوسط شهری پر رنگ تر.
قشر جدیدی که خواسته های جدید خود را طلب می کرد .
قهوه خانه ها ، شیره کش خانه ها ، مسافر خانه های در پیتی ،جگرکی ها داشتند از صحنه خارج می شدند وجای خود را به هتل بیمه ، غذا خوری مقدم وساندویچی آقا مهدی و آقا یحیی می دادند .
تقدس خان وخان زادگی بدل به دشنام ."آی آی خان آقا یقشدر .آی آی خان آقا جمعش کن " شده بود.
آمدن ارتش ، گسترش بخش راه آهن ، فعال شدن بانگ ها ،وام های مناسبی که بانگ کشاورزی در اختیار روستائیان می نهاد ، گردش پول بیشتر در دست مردم ،همه وهمه خبر از تحول می داد. تشکیل سپاه دانش ورفتنشان به روستا ها داشت پایه های تحجر وعقب ماندگی روستا ئیان را می لرزاند .امری که آخوند های شهر را سخت آزار می داد.آبی در خوابگه مورچه گان .
دکان های جدید در خیابان ها گشوده می شدند .کار خانه کبریت سازی فعال تر شده بود .کشاورزی مدرن داشت شکل می گرفت .نخستین باغ مدرن سیب در اعتمادیه توسط آقای عباس خان اعتماد امینی (گمانم عموی همسرآقای رضا پهلوی ) یکی از ملاکان ثروتمند که فردی تحصیل کرده وفرنگ رفته بود احداث گردید. باغی مدرن وزیبا با درختان سیب"لبنانی" که بعد انقلاب مصادره بخشی دانشگاه آزاد شد وبخش عظیم تر قطعه ،قطعه شده بفروش رفتند.باغ سیبی که اگر پروژه اولیه انجام می گرفت شهر زنجان بعنوان یکی از بزرگترین مراکز تولید سیب حداقل در خاور میانه بدل می گردید.
لات های دو اسمی شهر داشتند صحنه را ترک می کردند. دیگر آن عربده جوئی های شبانه کم شده بود. چاقو کشی ولات بازی امری سخت مذموم

Posted on Sunday, September 29, 2024 at 10:42PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>