« درباره قانون اساسی مشروطیت | Main | نامه فایزه هاشمی از زندان اوین »

هرچه سکولارتر دوست‌داشتنی‌تر، اکبر کرمی




بايد توجه كرد در جامعه افراد دينى هم هستند و باورهاى دينى دارند. به اينها بايد فرصت داد كه تغيير باور هاى خود را يا اهميت دادن به سكولاريسم و بالتبع حقوق بشر و دمكراسى را از زاويه دينى خود ببيند و وجود خود را در جامعه دمكراتيك تصور و مجسم كنند.
در مورد قاطی کردن دین با سیاست در نزد اصلاح طلبان و بنی صدر و ...
من نمیدانم چرا درجایی با کمک حقوق بشر و دمکراسی بدون هیچ گونه شک و تردیدی نسبت به ادعاهای دینی میتوان همین نتیجه سیاسی و حقیقتی را گرفت ، عده ای میایند دنیای سیاست را با مذهب پیوند میزنند.بنظرم این کار نوعی ارتجاع و عقب زدن سکولاریسم است.شیطان و آخرت و ...مربوط به اسلام چه ربطی به مبارزه سیاسی دارد.آن هم اسلامی که یک دین سازمان یافته است و دکان سیاسی است . مگر ندیدید که بازرگان این راه را رفت و نردبان ترقی ملایان برای بر پایی استبداد شد. چون بازرگان راه را برای تحمیق توده ها باز کرد .مردم میگفتند استاد دانشگاه اسلام را قبول دارد و خمینی هم که مبارز بزرگی است پس اسلام بر حق است و این در واقع تحمیق توده ها بود. چرا اسلاميستها از این وضع هنوز درسی نگرفته است.
وقتی که به تاریخ نگاه میکنیم میبینیم خمینی با رای زنان مخالف بود و آن غیر اسلامی میدانست منتها با فرهنگ سازی غربی شاه (شاه نوکر غربی و ارزشهای غرب را ترویج میکرد و رای زنان هم یک ارزش غربی است) امروز رای زنان حتی در حکومت اسلامی هم پذیرفته شده است.این موارد نشان میدهد مبارزه غیر دینی بیشتر تاثیر گذار است تا مبارزه افراد غیر ملا و دینی.اصولا رفتار بر اساس دمکراسی در نگاه کلی ضرری به آخرت کسی نمیزند.اخلاق دمکراتیک و حقوق بشری تضادی با دنیای آخرت ندارد.تنها فرقش این است که اسلامیست نمیتواند بزور عقیده اش را بدیگری تحمیل بکند و اسمش را امر بمعروف و نهی از منکر بگذارد و یا شکنجه کند و اسمش را تعزیر بگذارد.
رفتار روحانیت نشان میدهد که اسلام فقط دکان سیاسی بوده است و لاغیر و این ذاتی ادیان سازمان یافته است.
خمینی چه شد که در اوج قدرت سیاسی حق رای زنان را ملغا نکرد .مگر در مخالفت با این حق رای زنان به شاه اعتراض نکرده بود؟اجازه ندهیم دین و آخرت ما توسط قدرت طلبان ببازی گرفته شود
علت پدید آمدن دیدگاه های مرکب مثل ملی مذهبی ، دمکراسی دینی ، جمهوری اسلامی ، پان ایرانیست دمکراسی
طلب و..... چیست؟ آیا در پی این ترکیبات هدفی برای فریب وجود ندارد؟ یک زمانی ترکیب دمکرات مسیحی زیاد شنیده میشد مثلا حزب دمکرات مسیحی آلمان در سی ، چهل سال قبل ولی اکنون دیگر خبری از این اسامی و احزاب نیست!!یعنی این احزاب در المان بر ایدئولوزی دوگانه خود تاکید نمیکنند و سعی بدور شدن از حالت ایدئولوزیک دارند.
بینشهای التقاطی نشانی از تنش در باورهای سنتی جامعه دیده میشود یعنی جامعه سعی دارد با این بیشنهای التقاطی بسمت ارزشهای جدیدتر برود و در واقع ارزشهای دنیای غرب و انقلاب صنعتی و مدرنیته را در فرهنگ خود ترکیب کند و در برابر این واقعیت نیروهای ارتجاعی و سنتی هم سعی دارند با ایجاد تحریف و سر در گمی اجازه این متحول شدن ارزشهای سنتی را ندهند و توازن قوا بین نیروهای چپاولگر در جامعه و نیروهای چپاول شونده را بدون تغییر نگه دارند.کشتار نیروهای سیاسی ضد ولایت فقیه توسط جمهوری اسلامی که همسو با ارتجاع جهانی است ،فقط این معنا را میدهد : نوکری بیشتر و همسویی بیشتر حاکمیت ارتجاعی ایران با ارتجاع جهانی.
شایسته است که از این قدرت تغییر دهندگی ارزشهای سنتی توسط این ارزشهای التقاطی استفاده کرد و در عین حال باید سعی نمود از اثرات تحریفی این التقاطها بر مفهوم ارزشهای مدرنیته ای (سکولاریسم و دمکراسی همسو با حقوق بشر ) کاست
التقاط های سیاسی در ایران را میتوان براحتی در سازمان مجاهدین خلق دید که منجر بدو پاره شدن این سازمان اسلامیستی شد یعنی ایدئولژی مارکیستی از آن جدا شد.
اصولا وجود زیاد ترکبیات التقاطی اسلامی ، مثل مورد مجاهدین و مارکسیستهای اسلامی ، ایران باستان گرایی احمدی نژاد و باند همراه و بهار بهار کردن، مورد بنی صدر که سعی میکند اسلام را به دمکراسی پیوند بزند و ....همه بیان گر این است که در جامعه ایرانی اسلام سیاسی و اسلام بعنوان دین دچار تزلزل و تضعیف است.به امید روزی که دین داری مردم از حالت دین سازمان یافته و دکان سیاسی خارج شود تا بازیچه ملایان قدرت پرست بنام خدا و دین نباشند. هر کس خدای خودش را بطور شخصی و بدون تحمیل عقاید خود بدیگران بپرستد و از سکولاریسم موجود درجامعه همه ما ، بی دین و دیندار و تمام اقلیتها دفاع کنند.کار حکومت با عقلانیت و برابری و کمک مساعدت همه برای همه است و نه این گروه بالاتر از آن گروه است
نجات ايران در بر پايى حكومت دمكراسى حقوق بشرى است و اين حكومت بايد عقب ماندگى هاى علمى و اقتصادى كشور را جبران كند.و در واقع ما را به مدرنيته برساند كه آينده همه بشريت است:
مدرنيته : ارزش هاى حقوق بشرى، اصول دمكراسى و سكولاريسم همسو با آنها بعلاوه داشتن قدرت توليدى براى رفع نياز هاى روزمره و بقاى جامعه.
نوشته بالا نقدى است بر مقاله زير:

هرچه سکولارتر دوست‌داشتنی‌تر، اکبر کرمی

Posted on Thursday, September 12, 2024 at 10:58PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>