« نامه مهندس طبرزدی- افشاگری در باره حکومت دزد و آدم کش ولی فقیه | Main | ارزش توهین پرهیزی در هم بستگی ملی - علی افشاری »

نیچه ارتجاع و زن ستیزی

 

از افشا

افکار نیچه ارتجاعی بود و مورد استفاده هیتلر قرار گرفت.نیچه در پایان عمر بزوال عقل سیفلیسی مبتلا شدو او نمیتوانست راه طبیعی ازدواج را برگزیند لاجرم با فواحش سر  میکرد.کسی که راه زندگی خودش را نتوانست اداره کند چگونه راهنمای دیگران خواهد بود.فرهنگ ایرانی فرهنگی فرامنطقه ای است و فقط ایرانی خالص نیست.این را باید درنظر گرفت که در تربیت و حفاظت از نیچه زنان - مادر و خواهرش - رنجهای بی شماری را برده اند.

زنان را بود بس همین یک هنر

نشینند و زایند شیران نر

شیران نر =ابر انسان.

 آیازن هیچگاه نمیتواند ابر انسان بشود؟ ظاهرا این گونه است و زن نمیتواند ابر انسان بشود

نیچه معتقد است سطح آموزش همگانی قرارنیست برای زن و مرد یکی شود.نیچه بر حق انحصاری مردان در دانش تاکید می کند ومی گوید زن باید در جهل خود باقی بماند،برای همین در زرتشت می گوید اززنان تنها با مردان سخن بگویید.این جهل زن باعث خدمت بیش تربه مرد می شود

   از نظر شخصی من در نیچه پرستان رفتارهای ارتجاعی و ارزشهای ارتجاعی حاکم استو بویژه با یاد آوری نیچه از زرتشت خیلی مورد استفاده ناسیونالیستهای آریامهری واقع میشود

_________________________________________________

 

جلسه سیزدهم : (11/3/1388)

 

نیچه و زن

 

مقدمه:

مطالب زیر چکیده ای از مهم ترین قسمت های کنفرانس یکی از دانشجویان درباره کتاب "زن در تفکر نیچه" نوشته نوشین شاهنده و نیز مختصری از تصحیحات و نتیجه گیری های دکتر احسان شریعتی می باشد که در سطور پایانی در لا به لای مباحث طرح شده آمده است.

زن در تفکر نیچه:

زن در تفکر نیچه دارای دو رویکرد کلی است.

1. نیچه زن ستیز(مخالف فمینیسم)

2. نیچه زن ستا (موافق فمینیسم)

 

تقسیم بندی کلی نیچه در مورد زن :

1. زن یک دروغ است ، او اخته شده است.

2. زن با حقیقت بازی می کند، او اخته کننده است.

3. زن دیونیزوسی یا زن خود تاییدگرکه این حالت سوم از زن مورد قبول نیچه می باشد.

زن اخته شده زنی است که پس از جنبش های فمینیستی اروپا خود را به هیبت مرد درآورده و به نفی ارزش های زنانه خود میپردازد. برای بازپس گیری حقوقی که مردان از او گرفته اند یک علم زنانه برای خود وضع می کند. زن اخته شده دشمن جریان زندگی و شور و هیجان است.

تفاوت جنبه های دیونیزوسی و آپولونی نیچه در مورد زن هم مصداق دارد. مثلا در یونان باستان وقتی جنبه ی دیونیزوسی حاکم بود یعنی احساس و شور و ریسک و جنبه مردانه زندگی غالب بود،اما وقتی آپولونی شد ، از زمان سقراط به بعد خرد روی کار آمد و عقلانیت جایگزین شد و هر چه غیرعقلانی و ماورایی است (صفات زنانه = آپولونی) جایگزین صفات یونانی شده و صفات پس از سقراطی که سیر فلسفه و تاریخ را فراگرفته، در حقیقت همان صفت زنانه است . از نظر طبیعی زن از مرد برتر است، چون دارای صفت دیونیزوسی آفرینندگی است و دائما در حال شدن است و وقتی زن صفت خود را نفی می کند، چون مرد می داند که محدودیتی دارد که برای آفریده شدن به زن وابسته است در نتیجه همانطور که نیچه می گوید چون زن همین تنها صفت طبیعی خود را نفی می کند، مردها نیز سوءاستفاده کرده و بیش تر زن را تخریب می کنند. پس در زن اخته شده، زن صفات طبیعی خود را کنار می زند.

در زن اخته کننده ما نگاه نیچه به هنر را می بینیم یعنی زنی که نه تنها صفات طبیعی اش را ندارد بلکه به عنوان فاعل عمل کرده تا بقیه صفاتش را نیز نداشته باشد. این جا هنر را وارد می کند تا جنبه دیونیزوسی وحشتناک با جنبه آپولونی ادغام شود تا تخیلی را جایگزین کند و ترس و وحشت را از انسان بگیرد. زن مثل بازیگر نقش بازی می کند ولی ایراد جنبه هنرمندی زن این است که زن توهمی را رایج کرده و در عین حال که صفاتش را نفی میکند در همان حال فعالیت فمینیستی هم می کند. قدرت زن اخته کننده را بیش تر از ازن اخته شده می داند. یعنی زن اخته کننده مثل بازیگر نقاب های مختلفی می زند . ایرادی که فمنیست ها از زن بازیگر می گیرند این است که مرد این سناریو را برای زن نوشته تا بازی کند و نیچه می گوید زن ها اگرمیخواهند کاری برای خودشان بکنند بهتر است چشم اندازشان را خودشان برای خودشان بنویسند، یعنی از چشم انداز مرد خودشان را تعریف نکنند. از آنجایی که ما با جنبه دیونیزوسی تنها نمی توانیم زندگی کنیم و به جنبه های آپولونی هم نیازمندیم، مرد هم بدون زن نمی تواند زندگی کند و این هنر که همچون زن است باعث شده تا زندگی برای مرد راحت تر باشد.

اما زن تاییدگر را که مورد قبول نیچه هم هست ورای حقیقت قرار می دهد، همانطور که درباره حقیقت نقد داشته و دارای سخنان دوپهلوست درمورد زن نیز همین را میگوید. زن تاییدگر به حقیقت نیازی ندارد. او بی آنکه به مرد احتیاجی داشته باشد خود را هم در خود و هم در مرد تایید می کند. این زن نیز مثل دیونیزوس در حال شدن بوده و دائما چیزی را خلق می کند و یا نابود می کند.موقعیتی است که هم در جهت ساختن زندگی است و هم در جهت نفی آن و از این حیث از مرد برتر است. پس زن کامل در نوشته های نیچه زنی است که پاک و بی آلایش است.

بعضی این نقدهای نیچه را بدین دلیل می دانند که در کودکی پدرش مرده و تمام خانواده ی وی از زنان تشکیل شده است. گروهی دیگر از منتقدین مثل دریدا حرف های نیچه درمورد زن را استعاره دانسته و آنها را جدا از فلسفه اش می پندارند. در شرایطی که نیچه نظرات خود را درباره زن اعلام می دارد نه یکسری اصطلاحات موجود را، یعنی زن در اندیشه ی وی بخشی از سیستم فلسفی اش محسوب می شود. نیچه به زنان اروپایی اعلام میکند به دنبال زنان شرقی روند، چون آنها هنوز در تملک مردانشان هستند.

nietzsche

سه نگرش تحقیری نیچه نسبت به زن:

1. حقارت طبیعی زن که پست بوده و اخلاقا گمراه کننده و منحرف کننده ی مرد می باشد. این خاصیت زنانگی جاودان زن می باشد که چه بسا مایه ترس مرد از او می شود، چون ازلحاظ زیست شناختی طبیعی تر از مرد هستند و سرنوشت آنها در طبیعت نوشته شده و از قبل تعیین شده و زنان هیچ گونه نقشی در تعیین سرنوشتشان ندارند. نیچه به دنیا آوردن بچه و تربیت آن را از وظایف زن می داند و معدود تحسین های نیچه از زن هم در راستای همین قدرت باروری و خود آفرینشگری زن می باشد و بواسطه ی همین خصوصیات، زن را مادر ابر انسان میداند. وی زنی را که از خانه بیرون می رود و کار می کند را زنی می داند که باید در جنسیتش شک کرد.

2. زن خود انتخاب میکند و مسئول چیزهایی که انتخاب می کند است. زن مخالف ارزش های آرمانی مرد قرار می گیرد و یک برده محسوب می شود و همیشه با کینه به مرد نگاه می کند و بعد از استقرار دموکراسی این برده ها جای ارزش های سروران را گرفته اند. پس یکی از ویژگی های دموکراسی را استقرار ارزش های زنانه میداند که جامعه را به سمت سقوط و انحطاط کشانده و اولین کسی که از این انحطاط رنج می برد خود زن است. چون صفت آفرینندگی اش را از دست می دهد و مردها از همین برای کوبیدنش سود می برند.

3. همین سرکوبی زن استراتژی آخر نیچه را نشان می دهد که زن به عنوان مدافع حقوق خود یا "فمینیست " ازحد خود تجاوز کرده و درنتیجه همچون چیزی غیر زنانه معرفی می شود.

نیچه مرد را عمق و زن را سطح می داند و این که مردها به دنبال یافتن ژرفای زن ها باشند را کاری باطل می داند، چون اصلا ژرفایی وجود ندارد. البته زندگی را لایه لایه می داند و ژرف و سطح را به معنای واقعی قبول ندارد، چون تضادی وجود ندارد و این را کاری بیهوده می داند که فلاسفه از سقراط به بعد باب کرده اند که بین همه چیز تضاد می گذارند. صفات طبیعی زنان را در تمایلشان به سمت پستی می داند و این که آنها خودشان می خواهند ملک و دارایی مردان قرار گیرند و برای همین طبیعت این صفات را مثل زایمان و درد آن را به زنان داده. نیچه این صفات را طبیعی می داند.

عوالم زن و مرد را از بنیاد متفاوت می داند، همین طورعواطفشان را یکسان نمی پندارد و به همین خاطر زن و مرد به درک درستی از هم نمیرسند و از این جا ستیزه ای بین آنها شکل می گیرد که هرکدام از ابزارهای خاص خود در این جنگ بهره می برند.

 

سه ویژگی حقیر زن ها:

1. کینه توزی : زن شرورتر و زیرک تر ازمرد است.

2. خودبیزاری : نیچه همین پدیده کینه توزی و انتقام جویی زنان نسبت به زنان دیگر که در قالب توهین و... بیان می کند، به عنوان آگاهی خود زن از حقارت و پستی ذاتی اش تفسیر می کند، یعنی خودآگاهی زن ازعدم صلاحیت و شایستگی واقعی اش.

3.خواست دروغ : هنر بزرگ زنها دروغ گویی است و بالاترین مشغولیتش به ظاهروزیبایی ومردان نیز همین صفاتش را دوست دارند.نیچه زن را موجودی می داند که جز فریبکاری وپنهانکاری چیزی دیگر نمیداند.

یک نقد فمینیستی به این حرف نیچه این است که مردها چون به دنبال حقیقتی هستند و چون زنها صفاتی دارند که مرد ندارد،فکر می کنند شاید این حقیقت نزد زنها باشد.

نیچه می گوید این که فلسفه چیزی را که عقلانی - آپولونی است را خوب می داند ومتضاد آن را بد،بدین دلیل است که صفاتی مثل غیرعقلانی بودن و ماورایی بودن صفات زن است و چون فلاسفه این صفات را بدمی دانستند،این صفات برای زن نیز بد شده،در حالی که این صفات بد نیست و این تضاد را نباید ایجاد کرد،بلکه تفاوت حاکم است.مثل:عقلانی و غیرعقلانی یا مرد وزن.

زنانگی واکنش ومردانگی کنش است.واکنش زنانگی با تبعیت از اراده و قدرت های طبیعی انجام می شود وحال آنکه کنش مردانه از طریق خواست قدرت.

زنان یونان باستان از زنان حال بهتر بوده اند،چون مردانی را می آفریدند که صفات خوب مردانه مثل جنگندگی را دارا بودند،در حالی که زنان فعلی که جنسیت خود را نفی می کنند همین یک صفت خود را هم از دست می دهند.

نیچه معتقد است سطح آموزش همگانی قرارنیست برای زن و مرد یکی شود.نیچه بر حق انحصاری مردان در دانش تاکید می کند ومی گوید زن باید در جهل خود باقی بماند،برای همین در زرتشت می گوید اززنان تنها با مردان سخن بگویید.این جهل زن باعث خدمت بیش تربه مرد می شود.

دو جنبه ی آپولونی و دیونیزوسی مکمل همند،وقتی می گوید زن زندگی یا حقیقت یا خرد است با هم تناقض ندارد،با اینکه ترجیح او دیونیزوسی می باشد.تساوی اخلاقی زن ومرد را نیچه بد می داند،نه حقوقی.مثل فمینیسم که می خواهد زن را مرد بسازد و همه درمدرنیته مساوی می شوند که این از لحاظ حقوقی پیشرفت است و برایش مبارزاتی انجام شده ولی از لحاظ اخلاقی به یک نوع mediocracy یا میانمایه سالاری منجر شده.

بنابراین نقد نیچه،نقد اخلاقی یا به عبارتی فرا اخلاقی است یعنی درکادرفلسفه اخلاقش معنی میشود.

پیام نیچه به زن:

پیام نهایی نیچه برای زن این است که مثل معیار اخلاقی اش برای زندگی (شعار آنچه هستی بشو) آن چه که هستی باش.

منبع

http://ehsanshariati-un.blogfa.com/post-14.aspx

Posted on Sunday, June 17, 2012 at 03:59PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>