دومین نامهی آیت الله شریعتمداری به آیت الله خمینی
دومین نامهی آیت الله شریعتمداری به آیت الله خمینی
تلگراف فوری ۲۹ جمادیالثانی ۱۴۰۲. بسمه تعالی، حضرت مستطاب آیتالله العظمی آقای حاج آقا روحالله موسوی خمینی دامت برکاتهبا ابلاغ سلام و تحیّات، جناب حجتالاسلام آقای [حسن] صانعی را فرستاده بودید و ضمناً برای حفظ امنیّت ما از طرف پاسداران اظهار اطمینان فرموده بودید. بینهایت متشکر شدم. ضمناً مطالبی را بهوسیلۀ ایشان بهحضور عالی معروض داشتیم که امیدوارم مورد لطف و عنایت مخصوص قرار بگیرد. برای توضیح و تأکید بیشتر، مجدداً مزاحم میشوم که وضع فعلی ما قابلِ بیان نیست و عبارتی حاضر ندارم که مقصود را روشن کند. همینقدر بگویم که کارد به استخوان رسیده است! زیرا از آقایان وعاظ و سخنرانها در نمازجمعهها و غیره و در مجلس شورای اسلامی و در روزنامهها، مطالبی گفته میشود که مردم را تحریک میکند و وضعی را ایجاد میکند که خطر قریبالوقوع است. همین امروز عصر، عدۀ زیادی با شعارهای مخصوص، قصد هجوم به خانۀ ما را داشتند که پاسدارها مانع شدند و تا نزدیکی منزل آمده بودند. خانواده و بچهها و نوهها نالان و گریان، در حال اضطراب و ناراحتی کامل به سرمیبرند و خود حقیر مبتلا به مرض مهمی هستم که معلوم نیست بالاخره نجات حاصل شود؛ اغلب خونریزی مفصلی دارد که خود آن ممکن است باعث خطراتی شود و دائماً با دکتر و دوا و پرستار مشغول بودم و اکنون با این سختگیری فوقالعاده نسبت به رفت و آمد که حتی خویشان نزدیک هم مجاز نیستند، ادامۀ معالجه ممکن نیست و معلوم نیست عاقبت چه خواهد شد.اکنون، شما را قَسَم میدهم به خدای لایزال و ارواح رسول اکرم و ائمۀ طاهرین و به روابط حسنۀ پنجاهساله و ارادت قبلی که ادامه دارد، توجه فوری به حال ما بفرمایید و زکات قدرت و مقام را در این موقع، ادا فرمایید! بحمدالله شما رهبر هستید و ولایت فقیه دارید و میتوانید امر صادر فرمایید که این تحریکات را در مجلس و نمازجمعهها و در روزنامهها و در مجالس، بهکلی موقوف کنند.اگر مقصود بیآبرو کردن بوده، بهکلی حاصل گردید و اگر مقصود سلب مرجعیّت است، به مقصود رسیدند. و اکنون، ادامۀ این تبلیغات دو ضرر مهم دارد: اول، تولید ناامنی و هرج و مرج و مخاطرۀ ما و مربوطین است. و دوم، استفادههای رادیوهای کذائی خارجی است که بهنفع خود سوءِاستفاده میکنند و هر دو مطلب ملالآور و رنجافزاست. پس خواهش میکنم که امر فرمایید این تبلیغات را به همین مقدار اکتفا کنند که دیگر حاصلی جز ضرر ندارد.امروز، نقل کردند که آقای رفسنجانی گفته است که حقیر در سه سال پیش از آمریکا پول برای انقلاب خواستهام. بوالله العلیّ العظیم، دروغ محض است. پس چرا در این سه سال، اظهار نمیکردند؟! آقای مهدوی [کنی] اظهار کرده است که در صدد تجزیۀ آذربایجان بودهام! بوالله، دروغ است. پس چرا تا بهحال، مدرکی ارائه نداده است؟ اکنون که این آقایان با این حرفهای بیحقیقت، تبلیغات و تحریکات میکنند. ببینید نتیجه چه خواهد شد؟!شما را بهخدا، ما را به اینها واگذار نکنید! جنابعالی خودتان تحقیق فرمایید و هرچه ثابت شرعی شود، بفرمایید.عرض دوم اینکه امر کنید صحبت محاکمۀ ما را راکد بگذارند و اگر لازم باشد، خودتان شخصاً در وضع ما دخالت فرمایید. چنانچه قبلاً معروض کردم، فقط مهدوی آمده و چیزهایی به اینجانب گفته است و حقیر نهی کردم. گفت: «از حرف شما اطاعت نمیکنند.» و اینجانب حرفهای او را جدّی و قابل تصدیق نگرفتم، زیرا خیلی احمقانه بود. لذا، در ذهنم ایجاد حالتی نکرد و متوجه لزوم اطلاع دادن نشدم. از این اراجیف را مکرر در افواه شنیده بودم. معذلک، اگر قصور و تقصیری شده است که اطلاع ندادهام، استغفار میکنم و معذرت میخواهم و انشاءالله تعالی دیگر مشابه این واقع نخواهد شد. در آینده منتظر دستورات جنابعالی در هر موردی که لازم باشد هستم که اطاعت شود.اولاً، حقیر در این مدت، نسبت به شخص جنابعالی و مقام شامخی که دارید، وفادار بوده و هیچ مخالفتی نکردهام و نخواهم کرد و انتقادهایی که از بعضی از گروهها داشتم، موجب سوءِتفاهم قرار دادند. ثانیاً، امر فرمایید که محاکمۀ اینجانب که گفتوگو میکنند، راکد باشد؛ زیرا که در خصوص خود، هیچ اطمینانی ندارم که رسیدگی تحقیقی گردد. و علاوه، با اینکه ما را خلع مقام کردند، ولی فتح این باب بهضرر مقامات عالیۀ روحانیّت و بهضرر جمهوری اسلامی است و بهنفع تبلیغات خارجی و موجب اختلاف داخلی است.و اگر زیاد لازم میدانید، جنابعالی خودتان شخصاً اینجانب را احضار فرمایید و رسیدگی کنید و در مورد تمام این اتهامات تحقیق فرمایید. ثالثاً، رفت و آمد نزدیکان ما را زیاد سختگیری میکنند و موجب اختلال امور داخلی میشود. دستور فرمایید که به اعتدال، رفتار و رفع کنند.بالاخره اینجانب در اختیار جنابعالی هستم و هر امر و فرمایشی باشد، اطاعت کامل خواهم کرد، ولی بهطوریکه معروض شد که کارد به استخوان رسیده است، الغوث، الغوث، منتظر مراحم هستم که بهوسیلۀ مطمئنی اجابت آنها را اعلام فرمایید. اطال الله بقائکم والسلام علیکم و رحمته الله. سیّد کاظم شریعتمداری ۲۹ جمادی الثانی ۱۴۰۲(۴ اردیبهشت ۱۳۶۱) رونوشت: حجتالاسلام جناب آقای حاج سیّد احمد خمینی
http://kadivar.com/?p=9870
تلگراف فوری ۲۹ جمادیالثانی ۱۴۰۲. بسمه تعالی، حضرت مستطاب آیتالله العظمی آقای حاج آقا روحالله موسوی خمینی دامت برکاتهبا ابلاغ سلام و تحیّات، جناب حجتالاسلام آقای [حسن] صانعی را فرستاده بودید و ضمناً برای حفظ امنیّت ما از طرف پاسداران اظهار اطمینان فرموده بودید. بینهایت متشکر شدم. ضمناً مطالبی را بهوسیلۀ ایشان بهحضور عالی معروض داشتیم که امیدوارم مورد لطف و عنایت مخصوص قرار بگیرد. برای توضیح و تأکید بیشتر، مجدداً مزاحم میشوم که وضع فعلی ما قابلِ بیان نیست و عبارتی حاضر ندارم که مقصود را روشن کند. همینقدر بگویم که کارد به استخوان رسیده است! زیرا از آقایان وعاظ و سخنرانها در نمازجمعهها و غیره و در مجلس شورای اسلامی و در روزنامهها، مطالبی گفته میشود که مردم را تحریک میکند و وضعی را ایجاد میکند که خطر قریبالوقوع است. همین امروز عصر، عدۀ زیادی با شعارهای مخصوص، قصد هجوم به خانۀ ما را داشتند که پاسدارها مانع شدند و تا نزدیکی منزل آمده بودند. خانواده و بچهها و نوهها نالان و گریان، در حال اضطراب و ناراحتی کامل به سرمیبرند و خود حقیر مبتلا به مرض مهمی هستم که معلوم نیست بالاخره نجات حاصل شود؛ اغلب خونریزی مفصلی دارد که خود آن ممکن است باعث خطراتی شود و دائماً با دکتر و دوا و پرستار مشغول بودم و اکنون با این سختگیری فوقالعاده نسبت به رفت و آمد که حتی خویشان نزدیک هم مجاز نیستند، ادامۀ معالجه ممکن نیست و معلوم نیست عاقبت چه خواهد شد.اکنون، شما را قَسَم میدهم به خدای لایزال و ارواح رسول اکرم و ائمۀ طاهرین و به روابط حسنۀ پنجاهساله و ارادت قبلی که ادامه دارد، توجه فوری به حال ما بفرمایید و زکات قدرت و مقام را در این موقع، ادا فرمایید! بحمدالله شما رهبر هستید و ولایت فقیه دارید و میتوانید امر صادر فرمایید که این تحریکات را در مجلس و نمازجمعهها و در روزنامهها و در مجالس، بهکلی موقوف کنند.اگر مقصود بیآبرو کردن بوده، بهکلی حاصل گردید و اگر مقصود سلب مرجعیّت است، به مقصود رسیدند. و اکنون، ادامۀ این تبلیغات دو ضرر مهم دارد: اول، تولید ناامنی و هرج و مرج و مخاطرۀ ما و مربوطین است. و دوم، استفادههای رادیوهای کذائی خارجی است که بهنفع خود سوءِاستفاده میکنند و هر دو مطلب ملالآور و رنجافزاست. پس خواهش میکنم که امر فرمایید این تبلیغات را به همین مقدار اکتفا کنند که دیگر حاصلی جز ضرر ندارد.امروز، نقل کردند که آقای رفسنجانی گفته است که حقیر در سه سال پیش از آمریکا پول برای انقلاب خواستهام. بوالله العلیّ العظیم، دروغ محض است. پس چرا در این سه سال، اظهار نمیکردند؟! آقای مهدوی [کنی] اظهار کرده است که در صدد تجزیۀ آذربایجان بودهام! بوالله، دروغ است. پس چرا تا بهحال، مدرکی ارائه نداده است؟ اکنون که این آقایان با این حرفهای بیحقیقت، تبلیغات و تحریکات میکنند. ببینید نتیجه چه خواهد شد؟!شما را بهخدا، ما را به اینها واگذار نکنید! جنابعالی خودتان تحقیق فرمایید و هرچه ثابت شرعی شود، بفرمایید.عرض دوم اینکه امر کنید صحبت محاکمۀ ما را راکد بگذارند و اگر لازم باشد، خودتان شخصاً در وضع ما دخالت فرمایید. چنانچه قبلاً معروض کردم، فقط مهدوی آمده و چیزهایی به اینجانب گفته است و حقیر نهی کردم. گفت: «از حرف شما اطاعت نمیکنند.» و اینجانب حرفهای او را جدّی و قابل تصدیق نگرفتم، زیرا خیلی احمقانه بود. لذا، در ذهنم ایجاد حالتی نکرد و متوجه لزوم اطلاع دادن نشدم. از این اراجیف را مکرر در افواه شنیده بودم. معذلک، اگر قصور و تقصیری شده است که اطلاع ندادهام، استغفار میکنم و معذرت میخواهم و انشاءالله تعالی دیگر مشابه این واقع نخواهد شد. در آینده منتظر دستورات جنابعالی در هر موردی که لازم باشد هستم که اطاعت شود.اولاً، حقیر در این مدت، نسبت به شخص جنابعالی و مقام شامخی که دارید، وفادار بوده و هیچ مخالفتی نکردهام و نخواهم کرد و انتقادهایی که از بعضی از گروهها داشتم، موجب سوءِتفاهم قرار دادند. ثانیاً، امر فرمایید که محاکمۀ اینجانب که گفتوگو میکنند، راکد باشد؛ زیرا که در خصوص خود، هیچ اطمینانی ندارم که رسیدگی تحقیقی گردد. و علاوه، با اینکه ما را خلع مقام کردند، ولی فتح این باب بهضرر مقامات عالیۀ روحانیّت و بهضرر جمهوری اسلامی است و بهنفع تبلیغات خارجی و موجب اختلاف داخلی است.و اگر زیاد لازم میدانید، جنابعالی خودتان شخصاً اینجانب را احضار فرمایید و رسیدگی کنید و در مورد تمام این اتهامات تحقیق فرمایید. ثالثاً، رفت و آمد نزدیکان ما را زیاد سختگیری میکنند و موجب اختلال امور داخلی میشود. دستور فرمایید که به اعتدال، رفتار و رفع کنند.بالاخره اینجانب در اختیار جنابعالی هستم و هر امر و فرمایشی باشد، اطاعت کامل خواهم کرد، ولی بهطوریکه معروض شد که کارد به استخوان رسیده است، الغوث، الغوث، منتظر مراحم هستم که بهوسیلۀ مطمئنی اجابت آنها را اعلام فرمایید. اطال الله بقائکم والسلام علیکم و رحمته الله. سیّد کاظم شریعتمداری ۲۹ جمادی الثانی ۱۴۰۲(۴ اردیبهشت ۱۳۶۱) رونوشت: حجتالاسلام جناب آقای حاج سیّد احمد خمینی
http://kadivar.com/?p=9870
Reader Comments