از افشا
این مقاله با استفاده از نوشته های دوستان فیس بوکی بنده پدید آمده است
_______________
عرب و اسلام ستيزی:
لطفا يكی بياد توجيه كنه برای من كه گندی كه پدران و مادران ما بالا آوردند سی سال و اندی پيش چه ربطی به اسلام دارد؟ آقا جان بی سواد و بی منطق بودند ديگر از اين واضح تر؟ مذهبی كه ١٤٠٠ سال قبلش به وجود آمده است گناهی مرتكب نشده بلکه این گناه پدران ما بوده است؟ من از اسلام دفاع نمی كنم اما مذهب موجود زنده و با اختيار نيست كه بتوانيم تقصيرهايمان را گردنش بیاندازيم. مگر خودمان عقل نداشتيم؟ عرب هایی كه اصلا در يك كشور ديگر زندگی مي كنند چه گناهی مرتكب شده اند؟ حماقت ما چه ربطی به آنها دارد كه آنها را مسوول مشكلات خود بوجود آورده مان مي دانيم؟ مبارزه ما با بی منطقی و حماقتی است که باعث پایبندی و پایبستی به نام دین هست ولی قبول کنیم که مقصر خود ماییم. مغولها هم به چین و هم ایران حمله کردند اما چینی ها بعد سی سال همه آنها را به بیرون ریختند اما در ایران همان مغولها ایرانیزه شدند و ماندگار ماندند حتی در دوره های تاریخی مختلف حکومت را همچنان در دست داشتند. تا آنجا كه نژاد پرست شده ايم و ارث پدرمان را از همه ی عرب ها طلب داريم. اگر عرب های امروز مسوول تصرف ايران در ١٤٠٠ پيش بوده باشند، لابد ايرانی های امروز هم مسوول به آتش كشيده شدن يونان اند. انصافمان كجاست؟ منطقمان كجا رفته است؟ عصبانی هستيم اما نبايد شعورمان را از دست بدهيم كه
در مورد اسلام موضوع این است که اسلام با زندگی ما گره خورده است و همه اش هم تقصیر اعراب نیست مثلا صفویه برای حفظ پادشاهی خود و حفظ کشور از دست تهاجم عثمانی ایران سنی را به ایران شیعه تبدیل کردو یا میبینیم خمینی و ملایان دزد بعد از او کاسه داغ تر از آش شده اند و اسلام اسلام میکنند البته که اسلام بهانه است ولی ما فرهنگی را پرورش داده ایم که بدور اسلام پیله کرده و بار آمده است.یک سوی دیگر این فرهنگ هم ایرانی بودن ماست که با شاهنامه گره خورده بود و بعد از پیدا شدن نفت با هخامنشیان هم گره خورد نوشته هرودت هزاران سال در یونان بود و کسی توجه ای نمیکرد .این فرهنگ ملی دینی برای منافع حاکمان شکل گرفته است و سبب باز تولید استبداد از طریق سد کردن ارزشهای حقوق بشری و دمکراسی در ایران میشود.ما برنسانس فرهنگی ملی و دینی نیاز داریم تا این مسمومیتهای ملی و دینی و فرهنگی را بزداییم. ما باید عقلانیت آزاد و رها و خود محور را که ماموریتش کشف حقیقت و رفاه و بقای انسانیت است محک قرار دهیم و راه آینده خود را انتخاب کنیم ولی اگر با تجویزا فرهنگ ملی و یا دینی و یا دینی ملی جلو برویم همین وضع فعلی خواهد بود
این درست است که فاتحان عرب در ایران جنایت ها کردند ولی مگر فاتحان ایرانی در کشور های دیگر جنایت نکرد مثلا آغا محمد خان در گرجستان و تفلیس مگر کم آدم کشت.یا شاهان قبل از اسلام مگر پایتخت کشور یونان را آتش نزدند؟
من نمی دانم چرا روشنفکران اخیر یک پل چند قرنی از ساسانی تا به اواخر قاجار می زنند و بازه بین این دو را نادید می گیرند که هر آنچه بود کنش و واکنش ایرانی بوده در قبال خرافات که انقدر در آن فضای خودساخته سنتز کرد تا نهایت به این سی سال رسید، قطعا هر چه هست ریشه در همانی دارد که حضرات قصد دارند با ان پل زنی کسی زیر پایی که بر روی آن استحکام یافته نبیند، نگریستن و اطمینان از قدمی که بر میداری و زمینی که پایت بر روی ان سفت شده شروع بازگشت از انحطاط هست. حتی آزادی هم بدون آن میسر نمی شود که اگر میسر بود در همان سال 57 میسر می شد. آزادی بدون بستر استبداد به ارمغان می آورد
قبل از انقلاب هم اندیشه ضد عربی و ضد اسلامی موجود بود. منتها در زمان شاه حکومت خودش را پیروی غرب (بخوانید نوکر غرب ) میدانست زیرا با سه کودتای 1299-1320 و 1332 بقدرت رسیده بودندو یا در قدرت مانده بودند . کاری که خمینی کرد با ماسک اسلام و دروغ استقلال سیاسی آمد ولی ماهیت هر دو همان نوکری سرمایه داران جهان خوار و یا امپریالیسم بوده است. هم سند نوکری پهلوی موجود است و هم سند نوکری خمینی. منتها بنظر من نجات ایران در بر پایی حکومتی دمکراتیک همسو با ارزشهای حقوق بشری و رفتن بسوی خود کفایی علمی و اقتصادی برای رفع عقب ماندگی است.نیروهایی که از ساسانی تا بقاجار پل میزنند نیروهایی باصطلاح ملی هستند ولی در واقع نوکر سرمایه داران جهان خوار هستند که اقتصاد دلالی بر اساس واردات را در ایران بنیاد نهادند و نیروهای اسلامیست هم استبداد را لباس اسلامی و دینی پوشاندند و خبیثانه تر عمل کردند ولی ادامه اقتصاد دلالی بر اساس واردات و حتی تشدید آن تا بحدی که احمدی نژاد ضمن بر قراری اقتصادیات مورد درخواست بانک جهانی و نئولیبرالی با بازده افزایش شکاف بین غنی و فقیر و توسعه گرسنگی در کنار توسعه اقتصادی بنفع اغنیا را دارد براحتی و زیر نام اسلام انقلابی و ناب محمدی پیاده میکند و حتی میگوید چرا سیب زمینی بکاریم تا آب را هدر دهیم ما میتوانیم بجای یکصد و پنجاه تومان در امد برای یک کیلو سیب زمینی دویست و پنجاه تومان آب بفروشیم و همان صد و پنجاه تومان را بکشاورز بدهیم در قالب یارانه نقدی.این بحث دوستان عزیز اگر خوب تحلیل شود همان بحث استبداد است که با تبلیغات و زیر نام اسلام دارد پیاده میشود و آینده این خط از بین رفتن ایران است
سرنوشت انقلاب بهمن 57 ؛البته کار کار اجانب بود در بستری از بی عقلی های ما و فرهنگ استبداد پرور ضد تعقلی که بنام ایران باستان گرایی و اسلام انقلابی در نود سال اخیر ادامه داشته است
این مهم نیست که چرا ما به این روز افتادیم مهم این است که خود را نبازیم و بدانیم راه حلی برای این مصایب است منتها بدون عقلانی فکر و عمل کردن نمیتوانیم با این مصایب و مسایل روبرو شده و پیروز باشیم.ایدئولوژیهای ایران باستان گرایی و اسلامیستی برای رهایی ما از عقب ماندگی و اسبداد راه گشا نیست که هیچ بلکه خودشان مسئله ماست.حالا ببینید چقدر کورش و داریوش اریایی در فیس بوک داریم و با این ملت ضد عقلانیت نمیتوان بجایی رسید ولی چاره ای بجز توضیح دادن و گسترش آگاهی
نداریم
عقب ماندگی ایران در لینک زیر در ده ها پست بررسی شده است
آیا راه رسیدن به آزادی از طریق هویت تاریخی است و یا مثلا رنسانس ملی دینی و رفتن بسوی ارزشهای حقوق بشری و دمکراسی . تاریخ ما و فرهنگ دینی و ملی ما فرهنگی استبدادی بوده است.ما از طریق تاریخ نمیتوانیم به آزادی و دفع استبداد برسیم
من فکر می کنیم شباهتهای زیادی بین ایران و اروپای قرن هفده و هجده وجود داره، در اروپا هم رومیها با ترجمه كردن انجيل و قبول مسيحيت به گسترش فرهنگ مسيحيت پرداخته و با مسيحيت مكتبهايی بوجود آوردند كه عصر مكتب نامیده شد. يكي از اهداف نخبگان اين بود كه به روشنگري مردم پرداخته و اينكه شما قدرت و توانايي زيادي در خود داريد و مي خواستند قدرت كليسا و نفوذ آن در مردم كاهش دهند بنابراين براي اينكار اولين كاري كه انجام دادند كاوش و جستجو در مكتوبات گذشتگان بود كه اين مكتوبات توسط مسافران آورده مي شده و يا در ديرها بوده كه اين نخبگان از آن استفاده مي كردند كه معمولاً اين مسافران از كشورهاي عربي و يونان و ديگر كشورها بوده است از جمله ديرهايي كه خيلي شناخته شده بود دير مونت كازينو است كه در قرن 6 ساخته شده بود و در جاي بلندي قرار داشته است كه گنجينه هاي زيادي داشته است كه به آنجا رفته و نسخه هاي خطي زيادي بدست مي آورند براي ترجمه و رونويسي خود پترارك به رم مي رود و ياداشت برداري مي كند و توجه خود را به بناها و چگونگي بوجود آمدن آنها متوجه مي سازد و ايشان كساني را مامور مي كند م بر كارشان نظارت داشته است و او آثارش را منتشر كرده كه اين انتشار باعث روي كار آمدن زياد خودشان شد دراين زمان هنر مندان شروع مي كنند به مسافرت به كشورهاي مجاور و همسايه و به ساير كشورها و داستان ادامه پیدا می کند تا می رسیم به پروتستانها و ... که بحث تاریخی مفصلی هست. رنسانس در واقع امر هم یک کلمه فرانسوی است به معنی نوزایی ولی در ترجمه ایرانی بدل شده به کلمه بازگشت که البته باید گفت متاسفانه که البته هدف از این ترجمه غلط هم هدفمند هست. بهر صورت تجربه اروپایی ان که تجربه موفقی بوده است
متاسفانه حاکمیت در ایران مستبد بوده است و هنوز هم میباشد.این حاکمیت که دارای اپوزیسیون استبداد طلب هم است حاکمیت همیشه با بکار بردن زور و تبلیغات و مغز شویی برای ما باور های خرافی ساخته است تا خودش را حفظ کند و خود را هم معادل کشور دانسته ا.ست.یک روز اعراب ما را مسلمان میکنندو سنی میشویم بعدا صفویه ما را شیعه میکنند و بعد پهلوی ما را ملت آریایی میکند و حالا هم ملایان ما را امت اسلام کرده اند. همه اینها در بستری از زور و تیلیغات و مغز شویی انجام گرفته است.مثلا فرهنگ اسلامی با جلوگیری کردن از تحصیلات مخالفان این فرهنگ و ندادن کار و شغل به مخالفان این فرهنگ و با آدم کشی و زور و با تبلیغات و مغز شویی دارد انجام میگیردو همه بعینه داریم میبینیم.نیروهای مخالف هم زوری ندارند و اگر این اینترنت نبود معلوم نبود این دو کلمه حرف را چگونه بگوش مردم میرسید.تازه این راه مقابیسه بکنید مثلا با قدرت تبلیغاتی دین باوران که صد ها رادیو و تلویزیون در اختیار دارند. امثال من و دوستان دیگر مگر چه در اختیار داریم تا بتوانیم افکار خودمان را ارائه بدهیم. یک کلمه بر ضد خمینی یبنویسیم میشویم کافرو ضد ایرانی و اگر یک کلمه بضد پهلوی بنویسیم میشویم وطن فروش ضد ایرانی. این اتهامات همه از قدرت تبلیغی و مغز شویی حاکمیت مستبد در ایران است.باز کردن این کلاف فقط با رفتن بسوی ازادی است و برای رفتن بسوی آزادی باور های حقوق بشر و دمکراتیک بسیار مهم هستند
اهمیت ارزشهای حقوق بشری در ایران و در باورمندی مردم به این ارزشها برای شکست استبداد ایرانی اسلامی
http://efsha.squarespace.com/blog/2011/7/2/774975790655.html
در دنیا نوزده خط پدری مختلف موجود است
//Y chromosome Haplogroups//
از این نوزده خط پدری سیزده خط پدری با در صد بالایی در ایران موجود است و هر کدام از این خطوط پدری را اریایی فرض کنیم از نود و پنج تا هفتاد در صد مردم ساکن ایران غیر آریایی میشوند.شما ببینید این ملت همگی چگونه خودشان را آریایی میدانند! همان نیرویی که این باور را ساخته است سبب ساختن این عقیده شده است که فقط عرب و ترک و مغول باعث عقب ماندگی ماست و اشاعه دهنده این تفکر آن مستبدی است که فقط ببقای حکومتش می اندیشید ولی چرا توده مردم مغز شویی او را پذیرفته اند و تازه دچار اوهام نژاد بر تر بودن هم هستند. خوب این استبدادی است که لباس فخر ملی را بتن مردم برای رقاصی بهتر آنان پوشانده است
همه این بلاها از عدم تعقل در کارها و انتخاب غیر عقلانی ماست.استبداد موجود هم از همین رفتارهای غیر عقلانی بوجود آمده است.
در اول انقلاب كه ملا ها ميرفتند كه قدرت را بدست گيرند يك عده اي عقيده داشتند كه اين ملا ها بدتر از شاه خواهند بود و حالا كه اين افراد ميخ خود را محكم نكوبيده اند بايد از آنان التزام در مورد آزادي هاي فردي و دموكراسي گرفت و انقلاب را ادامه داد تا همه اصول رندگي ما روشن شود ولي اين ديدگاه نه تنها بي نتيجه ما ند و از آن طرف خميني ميگفت در رفراندم فقط بگذاريد جمهوري اسلامي آري يا نه. و ميگفت جمهوري اسلامي نه يك كلمه بيش و نه يك كلمه كم. ملت واقعا جمهوري اسلامي را نميخواست. هدف ملت رها شدن از سلطه فردي شاه و دار و دسته اش بود.مردم رفاه شاه را در كنار آزادي هاي فردي و اجتماعي ميخواستند.عده اي كه ممكن است خود فروخته و يا ابله بودند به راديو تلويزيون آوردند و با آنان مصاحبه كردند كه چرا به جمهوري اسلامي راي خواهيد داد و آنان ميگفتند آقا(خميني) گفته است و اين يك تكليف ديني است. و ديديم كه اين تكليف ديني دمار از مردم و ايران در آورده است و هنوز هم ادامه دارد. اگر ما به طريق عقلي ميسنجيديم به خميني و حكومت پيشنهادي او راي منفي ميداديم؛ كما اين كه اين حقير راي منفي دادم و آنجا كه در سالن راي گيري يك طلبه جوان بود بمن گفت كه آقا برگه قرمز(خطر) راي منفي است؛ بنده جواب دادم كه اين آقاي خميني را نميشناسم و نميدانم كه چه سياستي دارد و به آدمي كه نمي شناسم كيست راي نخواهم داد.اين تنها راه منطقي در راي دادن بود.جمهوري اسلامي فقط يك نام بود و مشخصات آن معلوم نبود؛ حرفي از تعيين صلاحيت نمايندگان توسط شوراي نگهبان نبود و مردم تصور ميكردند كه هر كس مايل باشد ميتواند كانديدياي نمايندگي بشود؛ اگر مردم ميدانستند كه چند سال ديگر از نماينده شدن بازرگان جلوگيري توسط ايادي خميني ميشد به اين جمهوري راي نميدادند.
(تغاري بشكند ماستي بريزد)
(جهان گردد به كام كاسه ليسان)
شود يك انقلاب مردمانه
ولي سامان رسند مردم فريبان
خدايا ملت ايران نگهدار
ز ملايان شر اين دين فروشان
اگر چه خائنين آماده بودند
بچاپند ثروت و هستي ايران
چرا ما مردمان عاقل نبوديم
نكرديم كارها بر عقل بنيان
پي ملا خميني رفته باختيم
تمام عزت خود را چه آسان
اين ديد عقلي را بايد در تمام زمينه ها تعميم داد
مغولها در حد اعراب بیشتر یا کمتر به ایران ضربه زده اندولی اسلام را ما خودمان بیشتر به مرکز تفکرات و باورهای دینی ملی خودمان تبدیل کرده ایم و با آن باور مسموم هم شده ایم که باید این مسمومیتها را از بین ببریم.انقلاب اسلامی برای بر طرف کردن مسمومیتهای دینی و حکومت پهلوی برای برطرف کردن مسمومیتهای ملی است و اگر این کار را نکنیم دوباره تکرارش خواهیم کرد.اصول ملایی و رضا شاهی را نباید در برابر ارزشهای دمکراسی و حقوق بشری برتری داد و گر نه با آزادی و بر طرف کردن استبداد ضدیت خواهد شد در ضمن اگر فیلم مغولها را دیده باشید کارگردان فیلم نگاه نوینی به حمله مغولها داشت او میگفت حمله انقلاب صنعتی و تکنولژی ضربه اش شدیدتر از حمله مغول بوده است مثلا تاثیر تلویزیون بر فرهنگ ما بیشتر از تاثیر مغول بوده است
ما بزرگان تاریخ را فقط بزرگ نمکنیم اسطوره از آنان میسازیم و مقدسشان میکنیم مثلا اگر بگوییم که کورش هم مثل اسکندر به کشور های دیگر حمله میکرد و آدم میکشت میگویند شما ایرانی نیستید یعنی ایرانی بودن برابر است با تایید مقدس و بی گناه بودن کورش؛ بعضی ها اگر ببینند شما از آریامهر یک حرف بر ضدش میزنید شما را ضد ایرانی و خائن مینامند.فردوسی به این صورت مقدس شده است و نژاد آریا هم مقدس شده است (از نظر علم ژنتیک انسان فقط یک نژاد دارد و کاربرد کلمه نژاد سیاسی و اجتماعی است). من با این مخالفم که مسئله مقدس و دگم و ایدئولوژیک بشود.عرب بد است اگر گفتی نه عرب خوب است در نگاه بعضی ها میشوی ضد ایران. آن قدر این تبلیغات و مغز شویی در زمان پهلوی بوده است که کتاب تاریخی تقلبی میساختند زیرا حکومت این را طلب میکرد تا با تبلیغات زبان مخالفان خودش را ببندد و امورات خودش را بپیش ببرد. اینها لازم است محکوم شود.من با نگاه شما به این کورش هم مثل اسکندر بود مسئله ندارم ولی با این نگاه که کورش بنیان گزار حقوق بشر بود و کشور های دیگران را بزور و کشتار تصاحب نمیکرد بلکه مردم خدشان تسلیم میشدند مسئله دارم.اینها میگویند مغول حمله کرده بد است نادر شاه حمله کرده خوب است در صورتی که هر دو متجاوز هستند.تاریخ را از ایدئولوژیک و مقدس و دگم شدن باید بیرون آورد
اصولای دعوای ما اینجا در این است که آدم بی خودی مارکسیست و مسلمان نشودو برای این کار عقلانیت بکار ببرد.مردم بدون مطالعه اسلام و اصول ضد بشری آن اسلام را اگر قبول کنند تیشه بریشه خود میزنند.شوخی ندارد حتی یک کلمه از قران را هم نمیتوانند قبول نداشته باشند ولی بدون مطالعه اسلام میآورند یعنی اسلام وراثتی که در خانواده های ایرانی جاری است.زندگی خود را بدست قران میسپارند ولی در آن اصلا تعقل نکرده اند ولی سر یک تومان دیگری را ممکن است بکشند.این رفتار های غیر عقلانی نباید تاثراتش بداخل جامعه و انتخاب حکومت و حکومتگر برسد
استفاده درست از فکر و خرد
استفاده ایدئولوژیک از کورش و لوحه کورش میشود و ادامه همینها وقتی که با تقدس نژاد آریا قاطی میشود همان خوی ضد عرب و ضد یهودی است که از طریق حزب نازی و مرامش توسط رضا شاه و نوکران دیگر دربار در ایران تبلیغ شد محله نازی آباد را هم برای خوشامد هیتلر در تهران نامگذاری کردند.بر سقف ایستگاه راه آهن تهران هم علامت صلیب شکسته هیتلر را نصب کرده اند که هنوز هم مشهود است.متاسفانه این استوانه هم متعلق به کورش نیست . در استوانه که بعد از فتح بابل نوشته شده است ، کورش خودرا پیرو خدای خدایان یعنی « مردوخ » خدای حافظ شهربابل می خواند و اعلام می کند که مذهب مردوخ را در شهرهای بزرگ امپراطوری رایج خواهد کرد ، « شهر های آنسوی دجله که مدتهاست وبرانه و رها شده اند، من خدایان آنهارا به مکان هایشان باز خواهم گرداند و معابد ابدی برای آنها خواهم ساخت » . بعضی ها این نوشته را یک سرود مذهبی می دانند اما باحتمال بسیار قوی این بک مانورسیاسی و یک سری وعده های حساب شده و زیرکانه است . بخش عمده آن در محکومیت و نقد « نابونید » است فقط جزء کوچکی از آن به کورش اختصاص دارد .
پیر بریان متخصص سلسله هخامنشی و استاد کلژ دو فرانس می گوید « کلید فتح بابل در قدرت نظامی نیست . کورش می بایست کشوری را که تسخیرمی کرد ، خوب می شناخت و می دانست که چگونه از حمایت نخبگان شهر بهره مند شود . » در بابل ، هر فاتحی می بایست با روحانیون مردوخی شهر ، از طریق حمایت و گسترش دین آنان ، همکاری می کرد همچنانکه در نوشته استوانه ای قول آنرا می دهد . مورخ فرانسوی ، فرانسیس ژوانس می گوید : « این سیلندر بنام کورش است اما در واقع یک متن تبلیغاتی کلاسیک بابلی می باشد و می خواهد نشان بدهد که کورش آمده است تا از کسانی که در گرفتن شهر به وی کمک کردند ، حمایت کند.» لذا این کورش واقعی نیست که در سیلندر مشاهده می شود بلکه کورش « بابلی شده » است که به زبان متحدینش یعنی روحانیون ، تجار و کاتبان بابلی سخن می گوید . بزبان همانهائی که ورود پیروزمندانه کورش را به بابل بدون جنگ امکان پذیر ساختند . اسکندر کبیر دو قرن بعد از آن با همان شیوه پارس را تسخیر کرد . یعنی قبل از حمله به پارس مخفیانه با اعیان پارس هم پیمان شد که شرح آن واقعه نیز افسانه شده
در زمان کورش ایده حقوق بشر شناخته شده نبود و بیشتر بنظر میآید که سیاست کورش بفرض درست بودن لوحه مذکور و جعلی نبودن آن یک تاکتیک سیاسی برای تقویت دشمنان بابل و تضعیف بقایای نیروهای بابلی باشد.بویژه این که یابنده لوحه هم باستان شناسی آسوری باشد که قومش در کشتار ترکان در ایران و عثمانی بنیابت از دنیای مسیحیت و غرب (روس و انگلیس و فرانسه و ...) اقدام کرده است و بنفع اینان است که ایادی خود را از قبیل رضا شاه نوکر با داده های تاریخی تقویت کنند و ممکن است حتی این لوحه هم جعلی باشد.اما همه باستان شناسان انتساب این لوحه را بعنوان منشور حقووق بشر قبول ندارند بلکه این گونه اصلاحات را در سرزمین گشایی سنتی پیوسته میدانندThis cylinder has sometimes been described as the 'first charter of human rights', but it in fact reflects a long tradition in Mesopotamia where, from as early as the third millennium BC, kings began their reigns with declarations of reforms.
P. Michalowski, 'The Cyrus Cylinder' in Historical Sources in Translat (Oxford, Blackwell Publishing, 2006), pp.426-30
T.C. Mitchell, The Bible in the British Museu (London, The British Museum Press, 1988)
J.B. Pritchard, Ancient Near Eastern texts rel, 3rd ed. (Princeton University Press, 1969)
این نوشته منبعش موزه بریتانیا استhttp://www.britishmuseum.org/explore/highlights/highlight_objects/me/c/cyrus_cylinder.aspx
تا زمانی که نیروهای ضد حقوق بشری و دمکراتیک که تاریخ را تحریف میکنند در ایران موجودند نمیتوان با عرب ستیزی مبارزه کرد.اینها در راستای منافع اربابان خود کار میکنند که هدف اربابان تحقیر ترک و عرب و حتی ایرانی در عمل است تا دنیای عرب و دنیای ترک نخواهد دوباره نیرویی بشوند و بر سرمایه داران جهان خوار تسلط پیدا کنند البته این سرمایه داران جهان خوار خیلی دوست دارند که خود اروپایی و غربی معرفی کنند ولی در واقع خود آنان بزرگترین دشمنان ارزشهای حقوق بشری و دمکراسی هستند که دست آورد مردمان غربی برای تکریم انسانیت بوده است و امروز هم وظیفه ماست که مبارزات آنان را پیگیری کنیم زیرا تکریم انسان ارزشی فقط غربی نیست بلکه جهانی است.مثلا در تجاوز بحقوق آمریکاییان همین سرمایه داران جهان خوار پنجاه میلیون آمریکایی بدون بیمه درمانی بار آورده اند زیرا فقط در فکر چپاول جهان و سود خود هستند در عمل با صادر کردن میلیونها شغل آمریکایی به چین و هندوستان وغیره امکان اشتغال را از آمریکایی و اروپایی گرفته اندو از فقر جهان سوم بنفع سرکوب مردمان غربی استفاده میکنند این نشان میدهد که در دنیا اگر جهان سومی امنیت شغلی و غیره نداشته باشد جهان غربی هم امنیت نخواهد داشت
اهمیت ارزشهای حقوق بشری در ایران و در باورمندی مردم به این ارزشها برای شکست استبداد ایرانی اسلامی
http://efsha.squarespace.com/blog/2011/7/2/774975790655.html
ما با رنسانس فرهنگی دینی و ملی میتوانیم از تاریخ خود آنچه را که بتکریم انسان و زندگی او مربوط است را برجسته کرده و در ارزشهای هویتی جدید خود پذیرا شویم و ارزشهای مخالف تکریم انسان و زندگی انسانی که همان ارزشهای مخالف با حقوق بشر است را بزباله دان تاریخ بیندازیم خیلی از ارزشهای دینی و ناسیونالیستی نژاد پرستانه باید دور انداخته شود