مجید محمدی محقق : عرب ستیزی
از افشا
در تاریخ نویسی اسلامی حضرت علی و پیامبر را ایدئولوژیک و مقدس کرده اندو در شیعه کلا چهارده معصوم ایدئولوژیک شده است و نمیتوان آنها را با عقلانیت آزاد و رها و خود محور مورد تحقیق قرار داد.در تاریخ ایران ما بزرگان تاریخ را فقط بزرگ نمکنیم اسطوره از آنان میسازیم و مقدسشان میکنیم مثلا اگر بگوییم که کورش هم مثل اسکندر به کشور های دیگر حمله میکرد و آدم میکشت میگویند شما ایرانی نیستید یعنی ایرانی بودن برابر است با تایید مقدس و بی گناه بودن کورش؛ بعضی ها اگر ببینند شما از آریامهر یک حرف بر ضدش میزنید شما را ضد ایرانی و خائن مینامند.فردوسی به این صورت مقدس شده است و نژاد آریا هم مقدس شده است (از نظر علم ژنتیک انسان فقط یک نژاد دارد و کاربرد کلمه نژاد سیاسی و اجتماعی است). من با این مخالفم که مسئله مقدس و دگم و ایدئولوژیک بشود.عرب بد است اگر گفتی نه عرب خوب است در نگاه بعضی ها میشوی ضد ایران. آن قدر این تبلیغات و مغز شویی در زمان پهلوی بوده است که کتاب تاریخی تقلبی از زمان و زبام دوره پیش از اسلام میساختند زیرا حکومت این را طلب میکرد تا با تبلیغات زبان مخالفان خودش را ببندد و امورات خودش را بپیش ببرد. اینها لازم است محکوم شود.من با این نگاه به این کورش که کورش هم مثل اسکندر بود مسئله ندارم ولی با این نگاه که کورش بنیان گزار حقوق بشر بود و کشور های دیگران را بزور و کشتار تصاحب نمیکرد بلکه مردم خودشان تسلیم میشدند مسئله دارم.اینها میگویند مغول حمله کرده بد است نادر شاه حمله کرده خوب است در صورتی که هر دو متجاوز هستند.تاریخ را از ایدئولوژیک و مقدس و دگم شدن باید بیرون آورد
________________________________
مجید محمدی محقق : عرب ستیزی
۲۰,۰۶,۱۳۹۰
دیرگاهی است که عرب ستیزی هم در بین مردم عادی جامعه و هم در بین روشنفکران جامعه گوش فلک را کر کرده است. اگر عامی است جز ناسزا نمیگوید و اگر به اصطلاح روشنفکر است همان ناسزاها را میخواهد از داده های تاریخی بیابد و مهر تصدیق بر آن بزند و به این ترتیب خود را آزاده جلوه کند. ناسزاهایی که در لابلای گفتار و نوشتهها دیده میشود همانند، ای عرب پرست، ای دست بوس عرب، هر چه داشتیم عرب ملخ خور به باد فنا داد، از ایران من چه مانده که حتا نام علی و حسین و محمد را بر می گزینیم و …
این جماعت، مدعی هستند چه دوران باشکوهی داشتیم. امپراطوری بودیم و کشور پهناوری داشتیم که در آن دانشگاه و مدرسه مراکز تعلیم تربیت برپا بوده است. و جامعهای بود حقوق مدار و زن، کودک و خرد و بزرگ صاحب حقوق بودند. البته شاید نقصانهایی هم بوده اما و اما این عربها مثل سیل آمدند هر چه داشتیم بردند. دینمان را بردند و زبانمان را به باد فراموشی سپردند و فرهنگ را به باد یغما دادند. کتابخانهها را به آتش قهر سوزاندند. عرب بیابان گردی که در تمام تاریخش از تمدن هیچ بویی نبرده است آمد و بر سر خان گسترده این جامعه آباد نشست و هر چه توانست خورد و هر چه نتوانست یا به غنیمت به مدینه فرستاد و یا به آتش کشید.
کار به راست بودن و یا دروغ بودن این ندارم، کار به این دارم که گیرم که ۱۴۰۰ سال پیش به قول شما یک سری "عرب پا برهنه سوسمار خور" به ایران تجاوز کردند و این کردند که شما میگوئید.
گیرم که موبدان ساسانی که دین صاف و ساده زرتشت را در خرافات از خود بیگانه نکرده بودند، که برای رفتن به یک حمام ساده، می باید مراسم عجیب و غریب اجرا کرد و از تولد تا مرگ، باید این روحانی نماها برای مردم تکلیف معین میکردند، هیچگونه تقصیری نداشتند.
گیرم که این به اصطلاح روحانیان، دستگاه انگیزایسیون در زمان ساسانی درست نکرده بودند و دمار از به اصطلاح غیر زرتشتی در نیاورده بودند، عرصه را بر همه تنگ نکرده بودند.
گیرم که در زمان ساسانیان، جنایتهای حکومت و دین مداران روحانی، برای مثال، علیه ارمنستان کار را به آنجا نرسانده بودند که آنها را مجبور کنند که دین مسیحیت را انتخاب کنند تا شاید روم به دادشان برسد.
گیرم که جامعه ساسانی، به پنج گروه تقسیم نشده بود و بسیاری از حقوق انسانها فقط تعلق نداشت به بخش بسیار کوچکی از جامعه و دیگر افراد جامعه همانند کاستهای پست هندوستان بودند که حتا از تحصیل محروم بودند.
گیرم که این حرف راست باشد که با وجود اینکه اکثر جامعه حق تحصیل نداشتهاند با اینحال در یک یک شهرهای ایران، کتاب و کتابخانه و مدرسه و دانشگاه بر پا بوده است و عربها همه آنها را به آتش جهل سوزاندند.
گیرم که عربها هیچگونه تمدنی نداشتهاند و تمدنهای غسانی و حمیرایی و سبایی و قصرهای باقیمانده همه خواب خیالی بیش نیست.
گیرم که ۳۰ هزار سرباز عرب به سر کردگی سعد ابن ابی وقاص و لشگرش که به اصطلاح عرب پا برهنه بودند که رستم فرخزاد به آنها گفت که آیا با این شمشیرهای زنگ زده میخواهید با ما بجنگید توانسته باشند قریب ۱۵۰ هزار نفر لشگر تا دندان مجهز و تا مغز استخوان استوار در باور به نگهداری باور دینی خود و وطن را شکست بدهند و این شکست فقط بابت خیانت یکی دوتا به اصطلاح ایرانیان بوده است و بس.
گیرم که این فاتحان خون آشام توانسته باشند در دو جنگ نهاوند و قادسیه لشگر ایران را از پا در بیاورند و به زور، ۴۰ میلیون ایرانی را به این ننگ مجبور کنند که حتا در نهانخانه خود از ترس این چند ده هزار نفر مجبور به نماز خواندن بشوند.
گیرم که همه جامعه ایرانی از روی ترس، زبان و دین و فرهنگ خود را ترک کردهاند و این نزد شما باورمندان به این دروغ، هیچ ننگی برای ایرانی نیست که اینطور ذلیل، و هر چه داشته از دست داده است.
گیرم که در همان دهه اول این حمله، هر چه آتشکده و کنیسه و کلیسا بود را اینها به آتش کشیدند و ایرانی را مجبور به باور اسلام کردند و تمامی تاریخ دروغ است که تا چند قرن بعد هنوز آتشکده ها برپا بوده است.
اما بالاخره بعد از ۱۴۰۰ سال هنوز باید عرب امروز چوب این جنایت را بخورد. عربی که حتا سیطره سیاسیش را مغولان برچیدند و بسیار قبل از آن ابو مسلم خراسانی سیطره نظامی آنها را از بین برده بود. آیا باید عرب امروز تحقیر بشود که چرا شما در آنروز آن جنایت را کردید؟ سؤال این است که آیا درست است که تمامی اعراب را در طول زمان و مکان جغرافیایی اینجور به تحقیر بکشیم؟ آیا درست است که تخم کینه را اینطور در دلها بارور کنیم؟ میشود بپرسم که آیا از خود پرسیده اید که این کینه ره به کجا میبرد؟ میشود از خود بپرسید که اگر قومهای دیگر هم همینطور در مورد ما قضاوت میکردند آیا خوشایند شما بود؟ گمان نکنید که تاریخ ایران همه و همه آن، احترام به حقوق دیگر ملتها بوده است و رفتار ایرانی و سرداران ایرانی از سر تا پا با خودی و بیگانه بنایش بر حقوق مداری بوده است و از جور و ظلم نسبت به دیگران خالی بوده است.
آیا ندیده اید که این روزها پرچم ایران را در سوریه به آتش میکشند بابت سربازان امام زمانی که ایران صادر کرده است به سوریه. آیا میخواهید بگویئد که اینها ایرانی نیستند و در فردای ایران ایدهآل شما یک دستگاه انگیزاسیون نژادی راه بیاندازید که هر کسی بنابر الگوی شما عمل کرد ایرانی است و هر کس نکرد انیرانی است. راستش اگر بنا باشد که ملتهای مختلف بنا بر گذشته تاریخشان قضاوت بشوند جز کینه و تحقیر و جنگ و خرابی بین این ملتها چیزی باقی نخواهد ماند.
گر حکم شود که مست گیرند
در شهر هر آنچه که هست گیرند
با خود فکر کردم که آخر این تحقیر کردن و این تنفر از کجا ناشی میشود. جوابی جز ناتوانی نتوانستم برایش پیدا کنم. وقتی باورمندان به این باور سراپا تنفر میبینند که جامعه درگیر این مشکلات روز افزون شده است. وقتی میبینند که هر روز جنایت و هر روز بیداد دمار از روزگار همه و همه درآورده است. و وقتی میبینند که خود هیچگونه راه حل معقولی ندارند و یا حداقل حوصله گشتن و یافتن راه حل را ندارند. این به اصطلاح روشن فکرش فریاد بر می آورد که یافتم. همه تقصیر از جنایت ۱۴۰۰ سال پیش است و هر چه عقب افتادگی است از آن جنایت است و بس!!. این عرب و دینش را باید به باد نیستی بسپاریم تا جامعه یک شبه بهشت برین بشود. بعد بادی در غبغب میاندازند و از حقوق و آزادی دم میزنند و کسی نیست به اینها بگوید که وقتی شما بخش بزرگی از این کره زمین را به باد مسخره و تحقیر گرفتهاید و تخم کینه را در ایران و انیران می کارید، دیگر از کدام حقوق سخن به میان میآورید، دیگر با کدام اندیشه راهنمائی میخواهید آزادی برای جامعه به ارمغان بیاورید، دیگر با کدام داشتهای میخواهید صلح برای ملت ایران به ارمغان بیاورید. مگر همین نوش دارو را هیتلر و موسولینی و دیگر زورمداران تاریخ برای مردم خود به ارمغان نیاوردند، مگر آنها هم نگفتند که آشفتگی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی فقط یک راه حل ساده دارد و آن نیست کردن هر چه غیر نژاد برتر آنها است. و به قول اریک فرم، میلیونها آلمانی برایشان هورا کشیدند. مگر حاصل آن راه حل جز جنگ و زمین سوخته چیز دیگری نصیب مردم آلمان و ایتالیا کرد؟.
آخر شمایی که به تکبر، این تخم کینه را می کارید اگر میخواهید به دین زرتشت درآیید گمان میکنید که با آویزان کردن یک گردنبند اهورا مزدا مشکل حل میشود؟. قبل از آن باید سختی را بر خود هموار کنید و مرام پاک زرتشت را از خرافات پاک کنید. همانطور که مسلمانها اگر بخواهند بر این باور بمانند و حقوق مدار بشوند باید دین خود را از تیغ خرافات و امرها و نهی ها پاک کنند و به این ترتیب هم به جامعه ایرانی و هم به بقیه جامعه ها بگویند که اگر میخواهید دین انتخاب کنید لااقل این دینهایی که به این ترتیب حقوق مدار شدهاند را برگزینید.
شما که میخواهید خرد را جایگزین دین کنید اول می باید زمینه عملکرد خرد را مشخص کنید و آن ستون پایه های فکر راهنمایی را که خرد در آن بستر بتواند از زورها خالی بشود را به جامعه عرضه بکنید. با گفتن اینکه ما خرد گرا هستیم درد دوا نمیشود. مگر تمامی این زورمداران و قلدران تاریخ ابله بودند؟. نه، آنها هم خردمند بودند اما خرد را بر اصل راهنمای زور بکار میبردند و نتیجهای جز زور و خرابی حاصل آن خرد نبود.
بیائید تا دلها را از کینه خالی کنیم و با خود بیاندیشیم که قبل از اینکه ما این مرام و یا آن مرام را انتخاب بکنیم، قبل از اینکه من ایرانی و یا انیرانی باشم، من انسانم و باید به اصولی پایبند باشم که با آن اصول، این باور و یا آن باور را انتخاب کردهام. آیا بهتر این نیست که بجای اینکه حرف از اسلام و زرتشت و خردگرایی و … بزنیم لااقل با این شروع بکنیم که بگوئیم بر کدام فکر راهنمایی این باورمان و یا آن باور را انتخاب کردیم.
در واقع آن اصول هم یا اصولی است بر پایه آزادی و حقوق مداری و یا بر اساس زور و نفع گرایی و یا آمیخته ای از این دو. اگر به این کار مهم پرداختیم خواهیم دید که باورمندان به دینها و مرامهای انسانها از نژادهای مختلف زیاد با هم در اختلاف نیستند به شرط اینکه اصول راهنمایی که انتخاب باورشان را ممکن کرده است در آن با هم شریک باشند.
باشد که دست از تحقیر انسانهای دیگر برداریم. باشد که دلها را از مَحبت بنی آدم پر کنیم. تا روزی را ببینیم که بگوئیم که من تو را دوست دارم.
Reader Comments