اهميت نادرشاه در تاريخ ترك، آزربايجان و ايران
اهميت نادرشاه در تاريخ ترك، آزربايجان و ايران
اهميت نادرشاه در تاريخ ترك، آزربايجان و ايران
نادرشاه افشار اين آخرين جهانگير ترك و بنيانگذار دولت تركي آزربايجاني افشار، به لحاظ فرهنگ و تاريخ تركي -آزربايجاني، ايران و جهان اسلام از جهات بسيار داراي اهميت است، جنبه هايي كه در تاريخنگاري رسمي فارسي معمولا بدانها اشاره اي نمي شود. از جمله:
- ايجاد مذهب تركي جعفري،
- اقدام براي تقريب و نزديكي مذاهب اسلامي،
- سعي در ايجاد دولت عرفي (به زبان امروزي لائيك)،
- طراحي پرچم سه رنگ دولت تركي آزربايجاني افشار و ......
در زير به برخي ديگر از خصوصيات مهم نادرشاه افشار اشاره ميشود:
ارتقاء موقعيت زبان تركي
طائفه افشار مانند ديگر طوائف قزلباش همواره از حاميان زبان و فرهنگ تركي در تاريخ بوده است. دولت تركي -آزربايجاني افشاري نيز جايگاهي ممتاز در تاريخ زبان و فرهنگ و تاريخ سياسي -نظامي ترك دارد. در دولت توركماني افشار، مانند دولت توركماني قبلي يعني صفوي، سياست گسترش زبان تركي و مخصوصا رسمي نمودن آن در مقياس دولتي ادامه يافته است. از مشخصات نادرشاه افشار اهميتي است كه به زبان تركي ميداده و تدابير مختلفي است كه وي براي حفظ و ارتقاء موقعيت رسميت و دولتي بودن زبان تركي، كاربرد در عرصه ديپلماسي و تثبيت آن به عنوان زباني نوشتاري انجام داده است. .
- نادر شاه افشار از شاهان با خودآگاهي ملي ترك در ايران است كه اقدام به چاپ پول به دو زبان فارسي و تركي كرده است. بر اسكناس چرمي وي عبارت "پوست شتر، حكم نادر، دئمه گؤتور" نوشته شده بود. اقداماتي از اين قبيل، دليلي بر توجه وي به زبان تركي و حساسيت او در مورد قوميت تركي اش بوده نشان مي دهد كه نادرشاه حكمراني ترك وابسته به زبان تركي و هويت ملي اش بوده است.
- وي كتيبه هاي چندي به زبان تركي نويسانده است. در شهر دره گز كتيبه اي از نادرشاه بنام نادير داش يازيتي- كتيبه نادري به زبانهاي فارسي و تركي موجود است. اين سنگ نوشته تركي كم نظير در تاريخ اسلامي و تركي معروف به كتيبه نادري در مدخل دربند ارغون شاه در كلات نادري، ملك پدري نادر (دره گز خراسان) قرار دارد. كتيبه داراي ٢٤ بيت شعر تركي (٤ مصراع فارسي) است. اشعار متعلق به "گلبن افشار" از شاعران دربار نادر شاه افشار است. كتيبه تركي ديگر نوشته شده به امر نادرشاه افشار، قصيده تركي شه جم حشمت دارا درايت، نادر دوران است كه به سفارش نادر شاه سروده شده است. نادرشاه هنگامي كه مي خواست بارگاه حضرت علي در نجف را با طلا بپوشاند، از نشئه تبريزي درخواست نمود كه ماده تاريخي بنويسد و هنگامي كه اين قصيده ماده تاريخ نوشته شد آنرا با آب طلا و شنجرف نويسانده بر سردر ورودي در بالاي ايوان حرم حضرت علي در نجف نصب كرد. سراينده شعر، شاعر و رياضيدان ميرزا عبدالرزاق تبريزي جهانشاهي متخلص به نشئه و يا نشاء، از احفاد سلطان جهانشاه قاراقويونلو، برجسته ترين حاكم دولت تركي-آزربايجاني قاراقويونلو مي باشد.
- زبان ديپلماسي نادر شاه تركي بود. وي با تمام مخاطبين خويش، در ديدارهاي رسمي و يا غيررسمي از هر مليت و مذهبي (حتا با پاتريك ارمني و در فتح هندوستان) صرفا به تركي صحبت مينموده است. زبان حاكم بر قورولتاي مغان نيز تركي بوده است. نادرشاه خواندن و نوشتن به زبان فارسي دست و پاشكسته اي را بعدها در آخر عمر به آموزگاري ميرزا مهدي خان استرآبادي منشي مخصوص خود و تركولوق برجسته عصر فراگرفته است. بسياري از نقل قولهائي كه در كتب تاريخي از نادرشاه ميشود، ترجمه گفتار اصلي وي به زبان تركي است.
- علاوه بر سازماندهي ارتش دولت تركي افشاري، زبان فرماندهي و كاربردي اين ارتش نيز تركي بوده است. در اين قشون افراد عادي آن باشدان گئچه ن ناميده مي شده اند كه در عصر عباس ميرزاي قاجار به سرباز فارسي ترجمه شده است.
- دوره حاكميت وي همچنين دوره تاثير گسترده زبان تركي بر فارسي و نفوذ و ورود همه جانبه اصطلاحات و واژگان تركي در زبان فارسي است. در اين دوره همچنين كتب با ارزشي در باره گرامر و لغت تركي تاليف شده است. به عنوان نمونه منشي نادرشاه، ميرزا مهدي خان استرآبادي، كتاب مباني اللغت را در دستور زبان تركي و اثر برجسته سنگلاخ را در لغت تركي نگاشته و به نادرشاه افشار تقديم نموده است. ميرزا ذكي مشاور نادرشاه نيز گلچيني از مجموعه اشعار تركي مشتمل بر ده هزار بيت را تدوين كرده است.[1]
نادرشاه: شاهي و سروري در ايران، موروثي ايل جليل تركمان
نادرشاه افشار بنيانگذار دولت تركي -آزربايجاني افشار، از معدود حكمرانان داراي خودآگاهي و شعور ملي ترك در تاريخ ايران است. از جنبه فرهنگ تركي بين "سلطان احمد جلايري"، "جهان شاه قاراقويونلو"، "اوزون حسن آغ قويونلو"، "شاه اسماعيل صفوي"، "نادرشاه افشار" و "آغامحمد خان قاجار" كوچكترين فرقي موجود نميباشد. همه اين سلاطين آزربايجاني بر ترك و توركمان بودن خود واقف و بدان افتخار ميكرده اند. [2] در نادرشاه نيرومندي خودآگاهي ملي ترك و حميت اويماقيت قزلباشي-توركماني آشكارا ديده ميشود. نادرشاه به دفعات و از جمله در قورولتاي توركمان بر ترك بودن خود تاكيد كرده است. وي پس از حمله فرزندش رضا قلي ميرزا به شهر بلخ و تصرف آنجا، مكتوبي نوشته و به فرزند خويش امر كرده است كه از تعرض به سرزمين و كشور مغولان و تركان پرهيز نمايد. در نامه اي كه به تاريخ ١٧٤١ به سلطان عثماني محمود اول فرستاده است نيز خاطرنشان مي كند كه در جنگ هندوستان، تاج و تخت محمدشاه امپراتور را به سبب آنكه او از سلاله اي ترك بود به وي باز گردانده است.
نادرشاه به دفعات بر توركمان بودن خود - يكي از نامهايي كه بين قرون ٢٠-١٤ ميلادي براي ناميدن طوائف قزلباش آسياي صغير و آزربايجان و ايضا خلق ترك آزربايجان بكار رفته است - و دول آزربايجاني ماقبل خود و همچنين عثمانيان تاكيد نموده است. او در نامه اي به شيخ الاسلام عثماني شيخ مصطفي افندي شاهي و سروري در ايران را موروثي ايل جليل تركمان مي داند و مي گويد كه مردم: "... نواب همايون ما را به شاهي و سروري كه موروثي ايل جليل تركمان بود اختيار نمودند". در نامه اي ديگر به دولت عثماني در مورد باز پس گرفتن آزربايجان و عراق؛ از دولتهاي صفوي، آغ قويونلو، قاراقويونلو و دولت خويش با نام دول توركماني ياد كرده، چنين استدلال مي كند كه مناطق مزبور: " ... در ازمنه سالفه به سلاطين تركمان تعلق داشت كه به سبب اختلاف انگيزي شاه اسماعيل به دولت عليه عثمانيه انتقال يافته ...". او خاندان عثماني را نيز به عنوان بزرگترين خاندان توركمانها – گروهي كه منسوبيت خود بدانها را تاكيد ميكند- توصيف كرده و در نامه هاي متعددي به عثمانيها (كه برخي از آنها به تركي آزربايجاني نوشته شده اند)، از جمله به سلطان عثماني محمود اول و فرزندش، به دفعات بر ترك بودن خويش تاكيد نموده، از پيوندهاي زباني و تباري خود با حكمداران ترك عثماني و هندوستان سخن رانده و خويشاوندي قومي خويش با آنها را متذكر ميشود. (اين در حاليست كه در هيچكدام از مكتوبات عثمانيان خطاب به نادرشاه مشابه اين حسيات به چشم نميخورد كه حاكي از اين است كه يا رجال عثماني ملتفت اين علائق تباري نبوده اند و يا بدان اهميت نميداده اند). نادرشاه در دو نامه – يكي به تركي ديگري به فارسي- كه به صدراعظم عثماني حكيمزاده فرستاده است ذكر مي كند كه توركمانها (تركان آزربايجاني) و عوثمانيها از يك نژاد و اصل اند و در صدد رفع اختلافهاي بين اين دو دولت بر مي آيد.
پاسداري از هويت تركي
نادرشاه علاوه بر نامهايي مانند "اوگهدهي"[3]، و "تيمور" [4] براي پسران خويش يكي را نيز بنام "اولدوز" (به معني ستاره) و يكي از نواده هاي خويش را "اوغورلوخان" ناميده است. اولدوز طبق اساطير تركي نياي تركان افشار و از فرزندان اوغوزخان ميباشد. وي حتي به امپراتور روس كاترين، نام تركي "آق بانو" را داده است. آنگونه كه از نامگذاريهاي خانواده نادرشاه ديده ميشود، والدين وي نيز داراي شعور ملي تركي بوده اند. نام يكي از برادران وي "بكتاش" و ديگري "بابير" است.
سعي در حفظ اتحاد ارضي آزربايجان
از اهميتهاي نادرشاه در تاريخ سياسي و فرهنگي تركهاي آزربايجاني يكي آنست كه وي موفق شده است كه اكثريت توده تركهاي آزربايجاني خاورميانه را (شرق تركيه، ايران، آزربايجان، خراسان، عراق و افغانستان) در زير چتر واحد اداره دولت تركي آزربايجاني واحدي جمع نموده و به وحدت رواني و ملي برساند.
نادر پس از آنكه با مقاومت و سرسختي عثمانيها در مقابل شناختن مذهب جعفري مواجه شد از اين خواست خود دست برداشت و بر خواست ديگرش دائر بر الحاق عراق و آزربايجان به خاك دولت تركي افشاري اصرار نمود. وي براي اثبات حقانيت خود چنين استدلال ميكرد كه مناطق مزبور بخصوص مناطق غربي آزربايجان كه به خاك عثماني ضميمه گشته بود[5] و نيز مركز تركان عراق كركوك-موصل در ازمنه سالفه به سلاطين توركمان تعلق داشت كه به سبب اختلاف انگيزي شاه اسماعيل به دولت عليه عثماني انتقال يافته است. وي از دولت عثماني مي خواست كه در مقابل باز پس گفتن پيشنهاداتش در باره قبول مذهب جعفري، يكي از دو سرزمين عراق و آزربايجان را كه "في الحقيقه ارثي اين خيرخواه است، .... از راه يگانگي به اين دوست صادق الولا احسان و عطا فرمايند. البته نصف ديگر به آن دولت باهره، حلال خواهد بود." نادرشاه به دفعات براي الحاق مراكز ترك نشين موصل و كركوك به دولت تركي آزربايجاني افشاري، نيز مناطق بغداد، حله، سليمانيه، سامره، نجف و كربلا و غيره لشكركشي كرده، در ١٧٣٤ كركوك و اربيل را تصرف و به محاصره موصل اقدام و در سال ١٧٤٤ قارس را محاصره نموده است.
نادرشاه با شكست دادن عثمانيان يكپارچگي هر سه بخش ممالك آزربايجان (شمالي در قفقاز-آزربايجان، جنوبي در خاورميانه-ايران و غربي در آسياي صغير- تركيه امروزي) را هر چند براي مدت كوتاهي محقق كرده است. او كه با سياست تركيب و توحيد اراضي و تمركز اداري، سياست توسعه قدرت مركزي آزربايجان بر عليه روسيه و عثماني را اجرا مينمود، تشكيلات بيگلربيگي (تقسيمات اداري) عصر صفوي را تغيير داد و ولايات شمالي رود ارس (آزربايجان شمالي) تا دامنه هاي شمالي كوههاي قفقاز و ناحيه تا ساحل درياي سياه (آزربايجان غربي و يا آزربايجان تركيه) را ضميمه بيگلربيگي آزربايجان كرد و حكومت اين چند ايالت و ولايت را زير نام بيگلربيگي آزربايجان به برادر خود ابراهيم خان واگذار كرد.[6] ميرزا مهدي خاناستر آبادي در كتاب "جهانگشاي نادري" در مورد حدود "ممالك آزربايجان" در دوره نادرشاه مينويسد: "... سپهسالاري و اختيار كل ممالك آزربايجان را به ظهيرالدوله ابراهيمخان برادر والا گهرعنايت و مقرر داشتند كه تمامي بيگلربيكيان و حكام ولايات آزربايجان از حد قپلانكوه (قاپلانتي در آزربايجان جنوبي) الي آرپه چاي (آرپاچاي در تركيه) و منتهاي داغستان (در روسيه) و گرجستان تابع امر و نهي او باشند. (تاريخ نادري، جهانگشاي نادري، استرآبادي، ميرزا مهدي خان، ص ١٣٦)[7] نادرشاه با اين اقدام، پس از شاه اسماعيل ختائي براي نخستين بار وحدت ارضي سه پارچه آزربايجان و يكپارچگي معنوي تركهاي آزربايجاني را هرچند براي مدت كوتاه و براي آخرين بار تحقق بخشيده است.
تاسيس نيروي دريايي آزربايجان و ايران
نادرشاه از نخستين شاهان ترك ايران و آزربايجان است كه به اهميت نيروي دريايي واقف شده است. او بنيانگذار نيروي دريايي مدرن دو كشور امروزي ايران و آزربايجان به شمار ميرود.[8] در عهد وي نيروي دريايي دولت آزربايجاني افشار در مقابله با لزگيها در درياي خزر و اعراب در جنوب تاسيس شده است. وي در راه توليد كشتيها و توپهاي جنگي لازم اين نيرو در داخل مرزهاي دولت افشاري سعي فراواني نمود و اقدام به ايجاد كارخانه كشتيسازي و توپسازي در كشور كرد. او باخريد، قبول هديه و حتي ربودن از ديگر كشورها موفق به ايجاد نيروي دريايي اي مركب از چهار كشتي بزرگ، سه كشتي متوسط، دو كشتي كوچك و تعداد بيشمار قايقهاي جنگي شد. انگليسها در سال ١٧٤٤ نيروي دريايي نادرشاه را مركب از سي كشتي جنگي و تعداد بيشمار قايقهاي جنگي برآورد كرده بودند (از ديگر شاهان ترك آزربايجاني كه اهميت خاصي به گسترش نيروي دريايي داده اند، ناصرالدين شاه قاجار است)[9].
گراميداشت نادرشاه افشار:
گفته مي شود كه مردم افغانستان - يکی از سرزمينهای مغلوب- نادرشاه را جنايتکاری می دانند که زندگيشان را به آتش کشيده هستي شان را به تاراج داد و در خاک افغانستان نام "نادر" به ندرت بر كودكان گذارده ميشود، حتي پشتونها - پرشمارترين گروه ملي افغانستان - روزی در سال را به لعنت کردن وی اختصاص داده اند. اما اينسوتر نادرشاه در فرهنگ تركي و آزربايجاني و در ميان گروههاي گوناگون به علل بسيار متفاوتي گرامي داشته ميشود:
- توده هاي ترك وي را به عنوان سمبل جهانگشائي ترك و قهرمان ملي گرامي ميدارند. چهره نادرشاه در طول قرنها همواره يكي از نقشهاي بسيار محبوب بر فرشهاي بافته شده توسط ايلات و روستائيان ترك است.
- روشنفكران مليگراي ترك از نادرشاه به عنوان سمبل خودآگاهي و هويت تركي و دولتمداري آزربايجاني تجليل نموده اند. كاربرد زبان تركي در دولت آزربايجاني تركي افشاري در سطح ديپلماسي، نوشتاري و در چاپ پول؛ تاكيد وي بر هويت تركي و توركماني اش و بر گسترش روابط تركان ايران با تركان آسياي صغير و آسياي ميانه؛ جهد او در از ميان برداشتن دشمني هاي فرقه اي و مذهبي در جهان اسلام و ترك و تاسيس يكپارچگي ارضي سرزمين آزربايجان از نقطه هاي قوت وي براي اين گروه است.
- چپ ترك و آزربايجاني، همچنين تركان جعفري و علويان ترك به سبب اقدامات وي براي ايجاد دولتي عرفي و لائيك و قلع و قمع روحانيت زياده طلب و بنيادگراي شيعه امامي فارس از او تقدير نموده اند. يكي از نخستين نمايشنامه هاي جهان تورك و اسلام يعني تريلوق نادرشاه افشار، توسط نريمان نريمانوف در سال ١٨٩٩ (اصلا از افشارهاي اورميه، بعدها دبير كل حزب كمونيست آزربايجان و نخستين رئيس جمهور جمهوري سوسياليستي آزربايجان، عضو كميته مركزي اجرائي اتحادجماهير شوروي از ١٩٢٢، عضونامزد كميته مركزي حزب كمونيست شوروي بين ١٩٢٥-١٩٢٣) در گراميداشت جنبه هاي مثبت اين شاه آزربايجاني نوشته شده است. اين نمايش در زمان حكومت سوسيال دمكرات و لائيك آزادستان شيخ محمد خياباني بارها در تئاتر تبريز و به زبان تركي به صحنه رفته است.[10]
[1] - توحيد ملكزاده ديلمقاني: مقاله "نادير شاه افشار دؤورونده تورك ديل، ادهبييات و كولتورونه بير باخيش".
[2] - در منابع فارسي بين تركمن و تركان آزربايجاني توركمان فرق گذاشته نميشود و نتيجتا ايلات و دولتهاي ترك آزربايجاني مانند آق قويونلو، قاراقويونلو، صفوي، و قاجار به خطا تركمن ناميده ميشوند. اين منابع فارسي، به خطا ايل قزلباش افشار و در نتيجه دولت افشاري را نيز دولتي تركمن توصيف مي كنند. در حاليكه ايل افشار، جزء ايلات آزربايجاني توركمان، يعني قزلباش بوده و غير از ايل آوشار سني مذهب منسوب به خلق تركمن است.
[3] - اؤگهدهي: (معادل اوختاي در تركي آزربايجاني)، نام فرزند چنگيز خان. اؤگه و يا اؤكه به معني بسيار دانا، فرزانه، شخص سالمند، بزرگ خلق و نامدار و وزير آمده است. دهي، داي، تاي و .... به معني صاحب خصلتي است. مانند كلمه چاغاتاي كه به معني شخص سفيد است. (چاغان به معني سفيد+ تاي). از همين ريشه است اؤكمهن به معني عاقل و باهوش؛ اؤكته به معني اشتباه ناپذير، آنچه كه به هدف اصابت مي كند؛ اؤكتهم به معني مغرور و مشهور، معروف و نيرومند؛ اؤتكهن به معني قهرمان، نيرومند.
[4]- تمور (فرم فارسي آن تيمور، فرم تركي آن دمير) كلمه اي مغولي –آلتائي به معاني آهن، سمبل شكست ناپذيري و سلامت. از همين ريشه است نامهاي تموچين (پسوند چين معادل پسوند دن در تركي، معادل آن به تركي دميردهن، به معني آهنين و يا دميرچي به معني آهنگر، نام اصلي چنگيز خان است)، تموگه، تمودهر، تمولون.
[5] - حد غربي آزربايجان تاريخي در داخل خاك عثماني شهر ارزينجان است كه شاه اسماعيل حركت تاريخي خويش را به آسياي صغير از آنجا آغاز نموده است: "و حد آزربايجان من بردعه مشرقا الي ارزينجان مغربا و يتصل حدها من جهت الشمال ببلاد الديلم و الطرم". ياقوت حموي. معجم البلدان.
[6] - بك، بگ، بيگ، بهي و بي كلمه هايي تركي به معناي امير بوده و در فرهنگ سياسي دول تركي عموما درجه اي بالاتر از آقا و پايين تر از خان و خاقان تركي است. (امروزه "بهي" به معني آقا و "بك" به معني امير است). بيگلربيگي كه گاها معادل اولوس بيگي (صدر دولت) استعمال ميشده عنواني است كه از زمان دولت تركي – آزربايجاني ايلخاني بكار رفته و به معني اميرالمرا فارسي-عربي است. اين عنوان از زمان شاه عباس صفوي در دولت آزربايجاني صفوي و به تقليد از عثمانيان به معني امير بزرگترين منطقه اداري و نظامي -معمولا آزربايجان- بكار رفته است.
[7]- منابع پان ايرانيست و تز رسمي جمهوري اسلامي ادعا مي نمايد كه نام آزربايجان هرگز قبل از تاسيس دولت مساوات در آزربايجان شمالي براي ناميدن ماوراي ارس بكار نرفته است. حال آنكه علاوه بر دوره نادرشاه افشار و پيش از وي، حتي تا زمان فتحعليشاه قاجار نيز در دفاتر و اوراق رسمي مانند گذشته، ايالات ماوراي ارس جزء آزربايجان شمرده ميشد و نام باكو، شوشا، نخجوان، گنجه، لنكران، تفليس (پايتخت گرجستان كنوني)، ايروان (پايتخت ارمنستان كنوني) و دربند (جزء داغستان كنوني در روسيه) جزء ولايات آزربايجان نوشته ميشد. قاجارها به مدت طولاني تقسيمات ارضي دوره نادرشاه را عينا محافظه كردند. در اين دوره قسمت اعظم اراضي سرزمين آزربايجان ائتنيك داخل در ايالت آزربايجان بوده است. ايالت آزربايجان در جنوب شهرهاي قزوين، قم و اراك را شامل مي شد.
[8] - بر خلاف تلقي مرسوم وارث دولتهاي تركي اي مانند ايلكاني، جلايري، اتابكان، قاراقويونلو، آغ قويونلو، صفوي، افشار و قاجار پيش از آنكه دولت فارسگراي امروزي ايران باشد، جمهوري آزربايجان ميباشد. حتي از آنجائيكه خاندان هاي مزبور به لحاظ تباري و زباني و فرهنگي و مذهبي همه از تركهاي آزربايجاني بوده اند، دولت جمهوري آزربايجان ميتواند تنها وارث مستقيم دول تركي آزربايجاني فوق محسوب شود.
[9]- "در سال ١٨٨٣ ناصرالدين شاه به فكر ايجاد نيروي دريايي در خليج عربي افتاده يكي از پسران مخبرالدوله را كه تحصيلكرده آلمان بود روانهي آن كشور نمود و در نتيجه دو كشتي از دولت مذبور خريداري شد يكي بنام " شوش " با نيروي ٣٠٠ اسب كه اولي در خليج عربي و دومي در شط العرب سير ميكرد و همراه كشتي اول چند افسر آلماني و عدهاي ملوان به ايران آمده بودند و قطعات كشتي دوم در خليج عربي سوار شده آماده كار گرديد".
[10] - تاريخ مختصر تئاتر ترك-آزربايجاني در ايران كه از نخستين تئاترهاي جهان اسلام، آزربايجان جنوبي و ايران بوده چنين است:
١٩٠٩- نخستين تئاتر حرفه اي در آزربايجان جنوبي، تبريز، سالن باغ ملي به افتخار انقلابي ترك، قهرمان خلق ستارخان.
١٩١٢- نخستين تروپ تئاتري تبريز بنام خيريه
١٩١٧- تروپ شرقلي، قليزاده رضا
١٩٢٠- تروپ جمعيت اصلاح و ترقي
١٩٢٦- تئاتر شير و خورشيد
١٩٢٥- تروپ آيينه عبرت
١٩٤٤- تروپ كميته روابط ايران و شوروي
١٩٤٦- حمله ارتش پهلوي به آزربايجان و اشغال آن. ممنوعيت زبان تركي، سوزانيدن كتب تركي، توقف تروپهاي تئاتري تبريز.
Reader Comments