من از ایرانیان خارج از کشور عذر می خواهم؛ بیایید متحد شویم
من از ایرانیان خارج از کشور عذر می خواهم؛ بیایید متحد شویم
به نام خداوند آزادی
من این چند پاراگراف را از داخل ایران می نویسم. در تمام یک سال و نیم گذشته ناراحت میشدم از برخوردهای خودمان با ایرانیان خارج از کشور. هیچ گاه نمی پسندم توهین به هیچ کس را. ایرانی هرکجا باشد ایرانی ست. داخل باشد یا خارج حق آب و گل دارد در این سرزمین. هر دو گروه عزیزند و صاحب و مالک سرزمینی که نامش ایران است. خواه دین داشته باشد خواه نداشته باشد. هر تفکر و اندیشه سیاسی هم داشته باشد چه موافقش باشیم چه مخالف نمی توانیم انکارشان کنیم. همه ما سهم یکسانی از این سرزمین داریم.
من فکر میکنم ما یعنی کسانی که در داخل زندگی میکنیم رفتار درستی با ایرانیان خارج از کشور نداشتیم. هرگاه اظهارنظر کردند به آنها تاختیم صدایشان را خفه کردیم و مسخره شان کردیم. به آنها گفتیم حق ندارید از بیرون گود فرمان لنگ کردن صادر کنید. گفتیم شما عرق میخورید و شب ها در کافه های اروپا و آمریکا، باباکرم می رقصید. هر کدامشان پیشنهادی داد یک "خفه شو" نثارش کردیم و گفتیم اگه عرضه داری برو خودت ایران رو از دست رهبری و تیمش نجات بده.
ما با آنها رفتار درستی نداشتیم و در عوض آنها در همان چند ماه ابتدایی پس از انتخابات، در خارج از کشور، صدای اعتراض ملتی شدند که جان در راه نفی دیکتاتوری و استبداد فدا میکرد. حتی اگر عقاید همه ی آنها با اندیشه های مایی که داخل ایران زندگی میکنیم تفاوت داشت اما تظاهرات و راهپیمایی های آنان در شهرهای مختلف جهان باعث شد دنیا صدای اعتراض مردم ایران را بشنود. چه بخواهیم چه نخواهیم کارشان مفید بود و اثرگذار.
اما ما فقط به آنها تاختیم و آنقدر تاختیم تا تک تک شان را مایوس کنیم، تک تک شان را دلسرد و ناامید کنیم و تا آنجا پیش رفتیم که همه شان را خانه نشین کردیم. ما در یک سال و نیم گذشته به جای پیدا کردن راهی برای رهایی، به دنبال راه هایی برای لجبازی و تمسخر آنها بودیم.
از طرف همه کسانی که با من هم اندیشه اند از همه ی هموطنانم در خارج از کشور تقاضای بخشش و گذشت دارم. ما سالهاست دیواری به بلندی آسمان میان هموطنان خود میکشیم تا از هم دورشان کنیم. ایرانی شاه باشد یا گدا، فقیر باشد یا غنی، اگر در غربت باشد یک چیز بزرگ ندارد. او از وطن خود از سرزمین مادری خود دور است و همین کافی ست که بشکند. همین کافی ست که هرلحظه پی امیدی باشد که در کشورش تغییری حاصل شود. همین کافی ست که به دنبال هر راهی بگردد بلکه نسیم آزادی به کشورش راهی پیدا کند. مگر او چه میخواهد جز آزاد زیستن در سرزمین اجدادی خود؟ بیاییم امیدشان را ناامید نکنیم.
اگر این روزها در داخل کشور اعتراض های خیابانی میسر نیست چرا تمام نقاط دنیا را صحنه ی اعتراض یکپارچه ایرانیان نکنیم؟ چرا عظمت حضور خود را به رخ دولت کودتا و نظام استبدادی دینی نکشیم؟ اگر جمهوری اسلامی سی و دو سال است هموطنانمان را مجبور به خروج از کشور کرده چرا از این مساله به نفع آینده ی کشورمان سود نبریم؟ نقطه قوت ما همین است که در همه جای دنیا حضور داریم و هر جا که هستیم در بالاترین سطوح ادبی، فرهنگی، علمی و فنی قرار داریم. بیاییم اختلاف ها را کنار گذاشته و بر نقاط اشتراک به توافق برسیم. بیاییم برای یکبار هم که شده همدیگر را تحمل کنیم، برای یکبار هم که شده همدیگر را با علامت و نماد خاص تحریک نکنیم و در کنار هم سرود آزادی بخوانیم. برای یکبارهم که شده فقط برای ایران و همه ایرانیان به صحنه بیاییم. اعتراض گسترده ی ما خیلی چیزها را تغییر خواهد داد.
به امید دیدار همه هموطنانم در ایران
محسن موسوی
___________________________
به امید دیدار در ایران آزادی که همه ایرانیان صرف نظر از موقعیت سیاسی و اجتماعی خود، در آن حق زندگی آسوده امن و برخورداری از حقوق بشر داشته باشند.
___________________________
بنده از ميهن خود دور شدم
غرق صد فتنه ناجور شدم
يك طرف كار براي روزي
آن طرف رنج زبان آموزي
اين طرف همسر من ناليده
از فشار عصبي زاريده
آن طرف كودك من رنجيده
تا گرفتاري غربت ديده
گر چه در غربت خود رنجيدم
تا توان داشته ام جنگيدم
گر قوي بودم و گر لنگ زدم
لطف ايزد همه جا چنگ زدم
در وطن قصد وجودم كردند
ظالماني كه وطن سوزاندند
در دلم مهر وطن افكنده
از وطن ريشه خود را كنده
از وطن دور شدن آسان نيست
درد سختيست ولي درمان نيست
دست بسته به وطن ماندن من
ظلم ظالم نگران كردن من
مرگ پنهان وطن را ديدن
مردن تدريجي و گنديدن
كي شده خواسته اي در دل من
عز ايران فقط مشكل من
هر كجا باشم و هر كار كنم
ياد ايران گرفتار كنم
مهر ايران به دلم ميباشد
گرمي زندگيم ميباشد
________________
پارسال شعر از افشا
شعر از افشا
عمری که رفت دور از وطن یاد تو ایران میکنم
هر لحظه با یاد وطن آرامش جان میکنم
ایران شده ویران سرا در دست آخوند گدا
جنگ و جدل با دشمن ایران وانسان میکنم
در این ره نور وصفا همواره بوده صد جفا
صد مانع گر در راه حق هر مانع ویران میکنم
من زنده با یاد وطن با عشق و آهنگ وطن
رزمنده ام چون شیرها کار دلیران میکنم
جنگندگی علم و خرد آن دم که آمیزد بهم
هر مانع ویران میشود ایران گلستان میکنم
ای رهروان راه عشق ای دوستداران وطن
من اتحاد و همدلی در کار یاران میکنم
Reader Comments