عاشقان در خطرند باید از عشق مواظبت و حمایت کرد
دهانت را میبویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را میپویند مبادا شعلهای در آن نهان باشد
روزگار غریبیست نازنین
روزگار غریبیست نازنین
و عشق را كنار تیرك راهبند تازیانه میزنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید كرد
شوق را در پستوی خانه نهان باید كرد
روزگار غریبیست نازنین
و در این بنبست كج و پیچ سرما
آتش را به سوختوار سرود و شعر فروزان میدارند
به اندیشیدن خطر مكن
روزگار غریبیست
آن كه بر در میكوبد شباهنگام به كشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید كرد
آنك قصابانند بر گذرگاهها مستقر
با كنده و ساتوری خون آلود
و تبسم را بر لبها جراحی میكنند و ترانه را بر دهان
كباب قناری بر آتش سوسن و یاس
شوق را در پستوی خانه نهان باید كرد
ابلیس پیروز مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدای را در پستوی خانه نهان باید كرد
“شاملو”
____________________
از افشا
عشق می ورزم و امید که این فن شریف
چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود
این پیام عمده شعر شاملو است ولی برای عشق ورزیدن محیط مهیا نیست.دشمنان عشق که در واقع مردگان متحرک هستند با خود مرگ و نیستی میاورند و هر که را باعشق و محبت و عدالت بدیگران زنده ...و پاک است در جهت خلاف خود میبینند و قصد کشتارش را دارند
بهوش باش که برای عاشق بودن هم رند دانا و پارسا باشی و اجازه ندهی که مردگان متحرک ترا از سر راه خود بردارند و گرد مرگ را بر همه کس و همه چیز بپاشند.
این شعر پیامی سیاسی استو پیامی برای حق جویی است و دوست داشتن همه.
از افشا
هر که نا حق شده شد دشمن سرسخت خدا
ظالمان کور حقند رانده درگاه خدا
اي بشر همتي آور که با حق باشي
مومن آن نيست که بر ضد حق و خلق خدا
_________________________
آن که با حق دشمن است و بی هنر
گر خدا گوید ولی جویای زر
در پی ناحق دود هر روز و شب
دشمن عدل است ولی با نام رب
مرده و مرحوم باشد هر زمان
گر چه صدها گفته دارد بر زبان
بنده عشق است (افشا) زنده است
در پی حق رفته و پاینده است
___________________________
از افشا
در بدر بودن غریب در شهر خود از دست دیو
روزی پایان میرسد ای جان جانان غم مخور
دیو اگر چه راه چشمه راه جان ما ببست
تا که کوشی در ره ایران و انسان غم مخور
عاقبت این دیوهم نابود و معدوم میشود
گر چه در هر توطئه چنگش بقران غم مخور
__________________
از یاسمین
شاملو رو دوست دارم ولی با عشق و این صحبتها میانه خوبی ندارم
عشق، فرزند خلف قداست و ایمان است. یعنی وقتی کسی یا چیزی برای یک فرد مقدس باشد و آن فرد در مورد صحت اعتقادش
ایمان داشته باشد، آنگاه او عاشق آن کس یا آن چیز م...یشود
یعنی آن کس یا آن چیز را میخواهد چون مقدس است و به درستی این خواستن ایمان دارد. اما همواره
چیزی که در قداست مصداق نیاز است، برآورده شدن احساس تعلق و کمال است. عشق باعث میشود بدیهای معشوق را ندید که البته این یک ارث از والد ایمان است
همینطور عشق باعث میشود که هیچگاه هم زمانی برای آغاز یک نگاه متفاوت به معشوق فرا نرسد که این هم ارث از والد قداست است
بنابراین معشوق هرچه باشد، یک ابزار قوی برای در دست گرفتن عنان عاشقان است. اگر معشوق یک انسان باشد، او میتواند هر چه بخواهد و از دست عاشق یا عاشقان بر میآید به دست آورد. و اگر معشوق چیزی باشد که صاحبی دارد، آنگاه صاحبش ارباب بی قید و بند عاشق یا عاشقان است
نتیجه اینکه عشق یک ابزار سیاسی است که با توجه به اینکه عناصر ایمان و قداست را در بر میگیرد، حکومت معشوق را حتی اگر بد باشد تضمین میکند و چشم ها را بر بدیهای معشوق میبندد و کاستی ها را به هرحال متوجه عاشق میکند
در این میان آمیخته شدن مفهوم مکتبی عشق با رابطه های عاطفی، موجب تخریب آن رابطهها شده و مانع ایجاد روابط سالم میشود. پس از آنجایی که این واژه بار عرفانی و مکتبی دارد، سرسپردگی میآورد و حاوی عناصر قداست و ایمان است، واژه مناسبی برای ابراز علاقه ویژه نسبت به کسی که او را بیشتر از دیگران دوست میداریم نیست
دوست داشتن خود مفهوم کاملی است. کسی را هم به طور خاص دوست داشتن یک مفهوم مستقل است اما عشق را نمیتوان به آن نسبت داد. برای همین، برای برقراری یک تعادل، بهتر است که یا واژه مناسبتری به کار گرفته شود و یا آن مفهومی که فرزند قداست و ایمان است حذف شود
__________________
از افشا
عشق را رد میکنی ای( یاسمین)
با همه بد میکنی ای (یاسمین)
(عشق گر زین سر و گر زان سر است
عاقبت ما را بدان سر رهبر است)
منشا عاشق شدن نور خداست
......عشق از جان و دل ما کی جداست
آن خدایی که بخاکم جان بداد
عشق را در خاک من پنهان بداد
معنا و تفسير غزليات حافظ
http://efsha.squarespace.com/blog/2008/5/11/1.html
شناخت حافظ دريچه اي براي شناخت کل ادبيات فارسي است. بنابراين بسيار مهم است که بدانيم حافظ چه ميگفته است و چه نکته مثبت و چه نکته منفي در شعر او وجود دارد.
با توجه به اين که همه چيز را همگان دانند از همه خواهش ميکنم شناخت و تفاسير خود را از اشعار حافظ ارائه فرمايند
*****************************
بنده هم يك غزل ديگر را انتخاب كرده ام و نظرم را در باره آن شرح ميدهم:
در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد
عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوه اي كرد رخت ديد ملك عشق نداشت
عين آتش شدازين غيرت و بر آدم زد
عقل ميخواست كزان شعله چراغ افروزد
برق غيرت بدرخشيد و جهان بر هم زد
مدعي خواست كه آيد به تماشاگه راز
دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد
الي آخر
**********************************
غزل فوق در باره آفرينش انسان است.خلاصه آن چنين است:
خداوند در تنها يي خودش اراده كرد كه اين خيلي خوب است كه موجودي بتواند تمام زيبائيها و كمالات مرا دريابد و از جلوه هاي من آگاه باشد. اين اراده متضمن اين بود كه موجودي باشد كه عشق شناخت خداوند را داشته باشد. فرشته ها فاقد حس عشق بودند. بنابراين قرعه بنام انسان خورد و انسان خلق گرديد.عقل به پيشگاه خدا رفت و عرض كرد الهي من قادر به شناخت توام احتياجي به خلق آدم نبود خداوند به عقل نشان داد كه در اين مورد قاصر است.شيطان به عنوان مدعي به حضور خدا رسيد و مدعي جايگاه انسان شد و دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد.
********************************
بنابراين از ديد حافظ آفرينش انسان و عشق توام بوده است و هر كس فاقد عشق باشد در واقع مرده است:
هر آن كسي كه درين حلقه زنده نيست به عشق
بر او نمرده به فتواي من نماز كنيد.
****************************************
حافط در این غزل بر ضد عقل و قاصر بودن عقل نظر داده است که بسیار غلط است زیرا خود حافظ مگر بر اساس عقل و تعقل نظر نداده است؟بنابراین نمیتوان از عقل بر ضد عقل و آن هم بدون بیان منطقی استفاده کرد و فقط به افسانه پرداخت.این سفسطه ای است که صوفیان در برابر بی دانشی و بی منطقی و غیر علمی بودن ادیان آورده اند ولی خودشان بیشتر به بی عقلی و غیر منطقی بودن دامن زده اند.
این یک بار منفی در اشعار حافظ است که همه ما باید با چشم باز سعی نمائیم در این دام نیفتیم
______________
بعد از بیان عقیده یاسمین عده ای از دوستان عقاید خود را اعلام کردند که بر خلاف نظر یاسمین بود و ایشان از روی ناراحتی چنین نوشتند
دوستان محترم تا کی میخواهید نظرات خودتون رو به زور در حلق یکی دیگه فرو کنید؟! چرا برای یک لحظه فکر نمیکنید که این نظر من هست و آن هم نظر شما
من نظر و دیدگاه خودم رو دادم و رد شدم، نه کسی رو نقد کردم نه خواستم افکار خودم رو به زور به مغز... یکی دیگه تزریق کنم
چرا یاد نمیگیرید به جای رد یا تایید کسی دیگه نظرتونو بگید و رد بشید
مشکل ما ایرانیها بیشتر اجتماعی هست تا سیاسی فکر کنم چون هر کسی خودش رو علامه دهر میدونه و میخواد به زور طرف رو وادار به قبول نظریات خودش کنه! تا این روند هست وضع همینه
آقای افشا، من شما رو مورد خطاب قرار ندادم (از افشا : منظور یاسمین این است که در فروم مجازی ایشان فقط برای خودش نوشته است و خوانندگان حقی برای اظهار نظر و احیانا رد کردن نظرات ایشان را ندارند) دوست گرامی پس جواب شما به من بیمورد بود، این بار چندم شماست. من حافظه خیلی خوبی دارم
احمد منصور جان، خیلی خوش به حالت که این حس رو داری ولی همونطور که گفتم تو حلق بنده فرو نکن افکار خودت رو، الکی هم سعی نکن من رو مجاب کنی. من مثل شما فکر نمیکنم و تا زمانیکه افکار من باعث تجاوز به حریم کسی نیست پس ربطی به کسی نداره و انتقادش مسخره و کاملا بیمورد هست
======================
واژه عشق در ایران بیشتر یک مفهوم عرفانی بوده و با توجه به آثار شاعران و عارفان، میتوان این موضوع را فهمید. در واقع عرفان نیز از سیستمی برای به تعویق انداختن پاسخ به سوالات ندانسته استفاده میکنه که برای ایجاد اطمینان در پیروان خود نسبت به صحت یک پاسخ پیشفرض، نیاز به مفهوم عشق دارد
رفع این نیاز در بسیاری از مواقع با سلوک عملی همراه است. اما در این میان چون عشق به هرحال با خواستن گره خورده، بنابراین در بارزترین جلوه خواستن انسان که خواستن یک جنس مخالف است، رخنه کرده
همه اینها باعث شد که عارفان از عاشقان زمینی داستانهایی بنویسند تا عشق واقعی را که خواستن بی چون و چرا است به عنوان یک گزاره مقدس و مطلوب در قالب رابطه یک زن و مرد
توجیه کنند! به این ترتیب، عشق به خدا و فراهم شدن ابزار سیاسی و مکتبی نیز برای متولیان آنها امکانپذیر میشود
___________________
جواب از افشا
بعضی ها میپندارند اگر به عقیده ای معتقدند هیچ کس حق ندارد آن عقیده را زیر سوال ببرد.آنها فکر میکنند که این حق [جزیی از حقوق بشری آنان است ولی این موضوع حقوق بشری را بد فهمیده اند.هر عقیده ای که به سپهر اجتماعی و...ارد شود باید مورد کنکاش و بحث واقع شود و درست و غلط بودنش معلوم شود.در اینجا ما معیاری برای سنجیدن این درست و غلط بودن اعتقادات لازم داریم که از اعتقاد من و شما و اعتقاد دیگران جدا و مستقل باشد آن معیار چیست؟
آن معیار عقلانیت آزاد و رها و خود محور است که از دین و ایدئولوژی تبعیت نمیکند یعنی نوکر آنان نیست و ماموریتش کشف حقیقت و رفاه و بقای انسانیت امروز و اینده است.
با توسل به این عقلانیت ما حق داریم در سپهر اجتماعی اعتقادات را بررسی بکنیم و اگر عقیده ای موافق با عقلانیت فوق است حق ورود به سپهر اجتماعی و روابط انسانی و اجتماعی و سیاسی را خواهد داشت و در غیر این صورت آن عقیده شخصی و محترم باقی خواهد بود.عقیده شخصی از این جهت است که اجتماع و مردم و حکومت حق ندارند بجهت داشتن آن عقیده بخصوص صاحب عقیده را تنبیه کنند.مثلا در ایران اگر شما به اسلام ولایت فقیه معتقد نباشید و به اسلام مخالفان ولایت فقیه معتقد باشید و یا مثلا به نماز جمعه این ریا ورزان دین مدار دین ندار نروید اجازه شغل و فعالیت بشما داده نمیشود مثلا ایت الله منتظری که بر خمینی ایراد گرفت و رفتار خمینی را بر ضد اسلام و بر ضد ولایت فقیهی که خودش عقیده داشت در نظر گرفت و گفت که این کارهای خمینی جهنم دارد وی را از مناصب دولتی محروم کردند و در خانه اش هم حبس کردند واگر مشهور و در چشم مردم نبود ممکن بود حتی کشته شود. یل مثلا رفتار ملایان با بهایی ها را مطالعه بفرمایید .این که عقیده محترم و شخصی است به این معناست که صاحب عقیده به علت اعتقادش دچار زحمت نشود.ولی معنای این که عقیده شخصی محترم است این نیست که عقیده ای را که بیان شده و به سپهر اجتماعی آمده است را نقد و بررسی نکنیم.اگر حرف این آدم ها درست باشد که چرا عقیده مرا زیر سوال برده ای خودش موجبی برای نفی حقوق بشری دیگران خواهد بود . زیرا مردم حق دارند تمام عقاید را بسنجند و آن چه را که درست میدانند انتخاب کنند.این که من عقیده ایشان را انتخاب نکرده ام اصلا مطابق حقوق بشری من است و اعتراض ایشان فقط بیانگر تجاوز به حقوق دیگران خواهد بود. بسیار خنده دار است که بخواهیم همه مثل هم فکر کنیم و ابراز عقاید دیگران را ضدتیتی با خودمان در نظر بگیریم.
این بحثها که اکنون در آن هستیم برای تبادل آرا و عقاید و یاد گرفتن از هم دیگر است این عقیده که عشق و از خود گذشتگی وجود ندارد و فقط برای فریب دیگران و فقط یک نوع ابزار است برای من مضحک جلوه میکند. من با تکیه به ارزشهای حقوق بشری م آن را باطلاع همه میرسانم و همه هم حق دارند این عقیده و نظر را نقد کنند و از حقوق بشری خود استفاده کنند.
Reader Comments