« اخراج بخاطر عقیده دینی | Main | جنايت، ننگ بر اين ولايت - برای الناز بابارده »

قطع کردن دست آفتابه دزد و توسعه فساد و دزدی از سوی ملایان

 

 

در مورد ایجاد جرم باید بریشه هارفت.این کار درستی نیست که دزدان کله گنده و میلیاردی اسمشان هم افشا

نشود ولی آفتابه دزد دستش قطع شود.این کار را بنام خدا اجرا کردن همان پرستش شیطان است از سوی هر کسی باشد من ؛خمینی و یا خامنه ای

‫باید بریشه ها رفت و علمی و عقلی اندیشید.جرم شناسی را باید دانست و این که چرا در اجتماع مجرم بوجود میآید را شناخت و راه ایجاد مجرم را بست.
ملایان مدل موی مردان را هم تعیین کردند ولی از افشای دزدی بنیاد نبوت که بیست سال گذشته است و فعلا تبدیل به فساد های میلیاردی شده است هنوز که هنوز است نمیدانیم چه کسی در پشت بنیاد نبوت بود ولی ملایان ادعای خدایی و ‬

‫رفتار خدایی دارند گر چه همان شیطان زمان هستند اینها نخواهند توانست مسئله ای از مردم را حل کنند بلکه با نگاهی که بزندگی و حرصی که در انباشت ثروت و قدرت دارند مسئله ای هم برای مردم میسازنند.


اشعاری از یک ملا در زمان محمد شاه قاجار که خودش را پیغمبر دزدان میخواند و بشوخی میگفت که تعداد امت من از امت موسی و عیسی و محمد هم بیشتر است


شبی دزدی به دزدی گفت در دشت.....

.....که تا کی کوه و صحرا میتوان گشت؟

گدار و گردنه تا چند بستن.....

....به ششپر دست و دلها را شکستن

چه حاصل زین همه تاراج بردن.....

....به جای باده خون خلق خوردن؟

بیا تا سوی شهر تاخت آریم.....

....قدم بر مسجد و منبر گذاریم

دگر چو مار بر مردم نپیچیم ....

....نمد را هشته و دستار پیچیم

بیندازیم ششپر را بجائی....

....بدست آریم تسبیح و عصائی

نصیحت های قاضی را پذیریم.....

...نماز و غسل و روزه یاد گیریم

بسی اندر لورگاهان بماندیم....

....بجز دزدی دگر درسی نخواندیم

گدار و گردنه دارد صفائی....

....ولی آنجا نباشد مقتدائی

هوای گردنه گر مشک بیز است....

...نه مثل مدرسه طلاب خیز است

بیا در مدرسه سالی بمانیم....

.....اصول و منطق و فقهی بخوانیم

بلی؛دزدی که محبوب القلوب است....

....حساب و هیئت و انشاش خوبست

معانی و بیان تا کس نداند....

....ز حکمت تا کتابی را نخواند

زبانش لال میگردد در آن بین.....

...که بر بالین او آید نکیرین

**************

به پاسخ گفتش آن دزد هنر مند.....

.......که گر بر سر گذارم کوه الوند

به خنجر گر بدرانم درون را........

......به ناخن برکنم ور بیستون را

گر با عیسی مریم ستیزم.......

......دمی گر صد هزاران خون بریزم

به دزدی گر بدزدم پوش کعبه.......

.....مرا از صحبت زن...حبه گان به

نمازی که در آن قاطر فروشم......

.....چو بانگ کهره ای آید بگوشم

امامی که حضورش نان و حلواست....

....قرائتهای او از مخرج ماست

چومن ریشش به دوغ بز سفید است....

....به دست خود به ریش خویش ....است

****

هر آن درسی که بهر منسب وجاست.....

....به امید دراز مال دنیاست

مرا یک کر بکش به از هزارش.....

....به یک کشکش نمی ارزد تغارش

نه بست گردنه کاری عجیب است.....

...میان مدرسه بستن غریب است

قلم چو بر بنان قاضی آمد....

....خدا از دزدی ما راضی آمد

چو جز خوردن ز دنیا بهره ای نیست....

....خیال سارقین جز کهره ای نیست

ولی قاضی که آمالش دراز است...

....دهانش چون نهنگ از آز باز است

نه یک داند ؛نه ده داند نه هم صد...

....نگردد سیر گر دریا ببلعد

****

اگر صد سال در زندان بمانم.......

......نباشد نی زنی؛ بی نی بخوانم

بگردم با سگ وگله به صحرا.......

.....از آن بهتر که باآخوند و ملا

چو دنیا رهزن است و سفله پرور....

....ز دزدی هیچ کاری نیست بهتر

چو ملکش ماند و مالک بمیرد....

....پس از من گو جهان را ّ آب گیرد


Posted on Monday, July 12, 2010 at 02:18AM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>