« اولین مکاهواره مخابراتی چمهوری آذربایجان در سال 2012 بفضا پرتاب میشود | Main | آیا کسی خبری از مجاهدین دارد »

Farhad Vakofنقد سکولاریسم ناسیونالیستها-سوسیالیستها و راسیونالیستها- از



سکولاریته 1
http://www.facebook.com/profile.php?id=1784497101&v=app_2347471856#!/notes/farhad-vakof/pyramwn-skwlaryth1/402423580687



در یک نگاه کلی سکولاریته هیچ نیست جز یک جریان یکدست. منشای این جریان فقط یک چیز است جدای میان دین و جامعه، علم و فرهنگ که یک جدایی فطری است مورد ملاحضه قرا گیرد. برای اینکه اشتباه نشود ناگزیر به تکرار این مطلبم که این جدایی خواهی و امانسیپاسیون که سکولاریزم نامیده می شود و لائیسیته را هم در بطن خود همراه دارد به معنای دین ستیزی نیست اگر که در عدم دین پروری از سوی علم ، جامعه و فرهنگ ریشه دارد. چون سکولاریته دین ستیز نیست پس بدینسان در پی مخالفت با رویارویی و چالش دین با جامعه و علم و فرهنگ هم نیست. در حالیکه مفهوم دین در همین چالش خواهی با جامعه ، دین و فرهنگ است. اگر از پنچره دین به مسائل دنیوی نگریسته شود دین در پی اثر گذاری منفی و به زعم خود مثبت الهی و دینی است. از این زاویه دین مستحق یک فعالیت و یک رویکرد و لذا یک اثر گذاری است. اما این در تکالیف سکولاریته نیست که در مقابله با این اثر گذاری بر خیزد و قد علم کند. سکولاریته اگر قد علم گری در برابر دین و اثرات منفی دین نیست آنگاه بر عکس سکولاریته دین پرور هم نیست. دین پروری از تکالیف نهاد های دینی و مذهبی است. سکولاریته به این معنا تفکیک میان تکالیف نهاد های دینی و مذهبی از یک سو و از سوی دیگر نهاد های حکومتی است. از زمانی که در یک فراداد اجتماعی نهاد های حکومتی از تکالیف دینی و مذهبی پرهیز می کنند بی آنکه انجام این تکالیف را که در عهده نهاد های دینی و مقدس است را نفی کنند و با مساجد و کلیساها و .... در افتند در شمار تکالیف خود می بینند که به مسائل دنیوی بپردازند و غیر آن را به نهاد ها و سازمانهای مذهبی و دینی کماکان محول کنند. البته که حکومت در شمار تکالیف خود نمی داند که جلوی موسسات علمی و فرهنگی را در دین ستیزی مسدود کند. آنچه جامعه علم و فرهنگ در قبال دین انجام می دهد مربوط به وظایف حکومت نیست. گرچه حکومت از این سه منشا بر می خیزد اما آن نهادی است که با نهاد های دینی و مذهبی بر سر این تفاق می رسد که من بعد میان نهاد های مذهبی و دینی از یکسو و نهادهای حکومتی از سوی دیگر جدای باشد.

اما معنای این جدایی این نیست که نهاد های دینی و مذهبی از حکوت این انتظار را داشته باشند یک حکومت سکولار نباشد و جلوی جامعه ، علم و فرهنگ را که او نمایندگی می کند در پیشرفت مسدود کند. از همین جا است ما در کنار اصل اول سکولاریته به اصل دومی از سکولاریته بر می خوریم که موسوم به اصل جدایی دین و حکومت است. اصل دوم سکولاریته جدا از اصل اول نیست. در این اصل دوم گفته می شود که نه تنها میان نهادها جدایی وجود دارد بلکه همچنین میان حکومت و دین جدایی موجود است. یعنی به عبارت دیگرحکومت در پی انساد علم، جامعه و فرهنگ از پیشرفت نیست. بنابر اصل جدایی دین و حکومت آنگاه خواهیم داشت که حکومت موظف به رعایت علمی ، فرهنگی و اجتماعی شعائر دینی و مذهبی نیست. یعنی اگر حکومت دین ستیز نیست دین پرور هم نیست. در انجام وظایف دنیوی خود تحت شعار آنچه پیش آمد خوش آمد عمل میکند. این اصل دوم در واقع ادامه اصل اول و جدا از آن نیست. اما یک اصل سومی هم داریم. این اصل سوم می گوید : دین و سیاست از هم جدایند. این اصل سوم و آخری در واقع نخستین اصل و زیر بنایی ترین اصل سکولاریته است. این اصل ناظر بر این امر است که میان موضوعات عقیدتی و مفدسات و مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و علمی ودر یک کلام مسائل دنیوی فرق و جدایی وجود دارد.

پس بدینسان ناخواسته سه اصل از یک جریان یکدست بنام سکولاریته بر روی دست ما گذاشته می شود. سوالی که در این جا مطرح می شود این است این سه تفکیک از یک جریان یکدست معرف چه چیزی است. اما قبل از توضیح بار دیگر این سه اصل را در کنار هم یکجا مرور کنیم





در نظر من این تفکیک یک سکولاریته یه سه سکولاریته در مقاومتی ریشه دارد که سکولاریته از آن برخوردار است. به عبارت دیگر این تفکیک سکولاریته به سه سکولاریته ناشی از عدم خواست سکولاریته و نشانه عدم پذیرش آن است. تنها آن جریاناتی که پذیرای درخت سکولاریته نیتسند آنرا به سه شاخه و نهال تقسیم میکنند تا با این تکثیر بتوانند از لابلای آن خود را نجات دهند. معنای این است که اگر سکولاریته یک جریان یکدست است اما از نظر اجرای سکولاریته که یک روند طولانی اجتماعی فرهنگی و علمی است ما وارد فاز بندیها و مرحله بندیها و شاخه به شاخه شدنها می شویم. شما می توانید برای سهولت مطلب نگاه اول و یکدست را مورد نظری سکولاریته نام نهید و نگرش دوم را نگرش عملی به سکولاریته بخوانید.

از اینرو اگر ما بخواهیم از نظر عملی به سکولاریته نظر افکنیم نظر به مقاومتی که در ایران- البته نه تنها در ایران- در برابر سکولاریته و انجام آن وجود دارد سکولاریته به سه شاخه تقسیم می شود و بر هر شاخه هم هوادارنی وجود دارند.

علی الظاهر اکثریت ایرانیان حاضر به تفافق با یکدیگر و امضای پیمان اجتماعی زیر می باشند:

آنها با هم برغم امیال روحانیت حاکم و متشرع با هم در این پیمان اجتماعی و ملی با هم به توافق می رسند که در ایران من بعد میان نهادهای حکومتی از یکسو و نهاد های دینی و مذهبی جدایی موجود مراعات گردد و به عبارت دیگر از هم جدا باشند و این پیمان ملی هیچ وقت شکسته نشود و شکست آن نشانه خیانت و مستوجب مجازات باشد. نظر به این پیمان ملی با عودت گران ادغام نهادها به شدت برخورد خواهد شد.



به نظر من از نظر عملی چنانچه ما ایرانیها صرف نظر از شکل حکومتی آتی در این اصل اگر باهم به توافق برسیم آنگاه به حق می توان انتظار داشت که گام بزرگی در تحول اجتماعی به جلو بر داشته شده و باید آنرا به فال نیک گرفت. در این اصل حداقل و زیر بنایی و عملی چنانکه می بینید بخش وسیعی ازما ایرانیان بلقوه قادر در مشارکت در آن هستیم یعنی به عبارت دیگر هم آن ایرانیانی که دین و سیاست را از هم جدا نمی کنند و هم آن دسته که خواهان آنند که حکومت از دین جدا نباشد می توانند امضای خود را زیر پای این قرارداد اجتماعی حک کنند. نتیجه بعد آن میشود که آقای ابراهیم یزدی در بالا فرمودند. به عبارت دیگر کشور و حکومت ایران در امر سکولاریزاسیون وارد یک مرحله طولانی اجرای آن میشود.
در گام اول که مورد توافق همه به استثنای روحانیت متشرع و حاکم است نهادهای حکومتی از نهادی مقدس جدا می شوند. اما این که برای برخی دین کماکان همان سیاست است و برعکس بافی می ماند. و از حمله این امر باقی می ماند که حکومت از دین جدا نمی شود یعنی فقط نهادهای حکومتی و نهاد های سیاسی از هم جدا می شوند. و چون دین و جکومت از هم بلکل جدا نیستند حکومت مراعات شعار دینی و مذهبی را می کند. در این جا حالتی پیش می اید مثل کشورهای غربی و نظیر زمان شاه. رابطه حکومت با مراجع باقی است ضمن اینکه رابطه حکومت با مراجع تندرو حکومت خواه و حکومت گر قطع است.

در نظر من پس از تشکیل چنین حکومتی گرچه حکومت سکولار حاکم است اما حکومت چندان هم سکولار نیست و از آزادی های مذهبی چندان خبری نیست. در چنین حکومت سکولاری حکومت کماکان در چنگال مراجع متشرع گرفتار است. و کماکان نیروهای دینی در پی اثر گذاری بر حکومت هستند و حکومت گرفتار دین داران و دینکاران است. اما در عوض ما قدمی به جلو برداشته ایم و آخوندها را از حکومت مستقیم محروم کرده ایم تا آنها غیر مستقیم بر ما حکومت کنند و یا آنطور که آقای ابراهیم یزدی می خواهنند همان آخوندها در لفافه حزب و حزبیت در مجلس شورا نشسته و لایحه های خود را برای تصویب به درگاه ملت ارائه دهند. که ممکن است تصویب و ممکن است هم تصویب نشود. بطور مثال لایحه قصاص و یا لایحه طلاق و حجاب و....

در نظر من این همه مشکلات و این همه مرحله بندی و آرام جویدنها در عوض غورت دادن همانطور که عرض شد به خاطر مقاومتی است که در ایران در برابر سکولاریته و سکولاریزه کردن کشور وجود دارد. و درست به این حاطر هم باید نظر به این مقاومتها و سطح واکنش ها تغییرات و سطح تغییرات را به سود گامهای بعدی ارتقاء داد. یعنی به این معنا در سطح ارتقای جنبش سکولار کوشید و پیمانهای سکولاریته را غنی تر و وسیعتر نمود.
ادامه- 1-جدایی نهادهای حکومتی از نهاد های دینی و مذهبی 2-جدایی دین و حکومت 3-جدایی دین و سیاست

______________________

این گونه پرداختن به سکولاریسم کاویدن ریشه های آن است که یک بحث آکادمیک را بیشتر بیاد میاورد و سکولاریسم قدیمی را . اما در روزگار ما سکولاریسم را باید از نو تعریف کرد و آن را بزبان امروزی گفت.
ریشه سکولاریسم خردگرایی است که خرد گرایی همان اساس مدرنیته راتشکیل میدهد که در نهایت امروزه بدمکراسی و حقوق بشر رسیده است بنابراین در تعریف سکولاریسم نو باید هم آهنگی آن با دمکراسی و حقوق بشر تاکید کرد
سکولاریسم چیست
.http://efsha.squarespace.com/blog/2009/10/15/236489364178.html

 

_______________________________________________

مقاله ایی که در پی می آید نوشته ایی است گرانبها از دوست عزیز "افشا بهروزی".
http://www.facebook.com/profile.php?id=1784497101&v=app_2347471856#!/profile.php?id=100000256081033&ref=ts

ایشان این متن را جهت انتقاد به یادداشتهای من پیرامون سکولاریته 2-1 و شاید هم یاداشت رابطه آزادی و دمکراسی تجددخواه مطالعه آنرا به من پیشنهاد نمودند. من با وجو مطالعه قبلی از این مقاله آنرا بار دیگر و این بار پس از یادادشتهای خودم مطالعه و به نقد کشیده ام که پس از درج اولیه مقاله دوست عزیز افشا بهروزی به اطلاح دوستان و علاقه مندان می رسانم. پیش از هر از همه از افشای عزیز بابت مشارکت دوستانه و صمیمی در این مباحثه بسیار تشکر دارم

از افشا

 

منبع:

 http://efsha.squarespace.com/blog/2009/10/15/236489364178.html

سکولاریسم جدا کردن حکومت از امر قدسی میباشد امر قدسی یعنی یک موضوع مقدس شده ولی اثبات نشده علمی است مثلا حکومت بر اساس اسلام و یا ناسیونالیسم کورش پرست و یا ناسیونالیسم قوم گرا و یا هر چیز مقدس دیگر که در نهایت سبب میشود ارزشهای حقوق بشری ضدیت با آن اندیشه ها و ارزشهای مقدس داشته باشد. یعنی آن مقدسات بر ضد حقوق بشر هستند مثلا رژیم پهلوی بر اساس کورش پرستی بود و شاه سلسله پهلوی که خودش دیکتاتوربود و اصلا بحقوق بشر اعتقادی نداشت یک دیکتاتور دیگری بنام کورش را
بنیان گذار حقوق بشر معرفی میکرد!!! بسیبار جالب است دیکتاتوری یک دیکتاتور دیگر را بنیان گذار حقوق بشر نامیده است و این دروغ با همت دزدان همراه حکومت پهلوی با تبلیغات رسانه ای که در دست خودشان بوده است به امر مقدس تبدیل شده است همانطور که متجاوزان عرب بنام اسلام در کشور ایران به امر مقدس تبدیل شده اند. این فقط در این مورد نیست در مورد نوروز جشن ملل منطقه که اصلا در آن هفت سین وجود ندارد آمده اند هفت سینی را هفت سین کرده اند تا بزبان فارسی و از آن طریق به ایرانیان فارس زبان مربوط کنند. در برابر این تجاوز به جشن ملی صدایی از هیچ وطن پرست واقعی را نگذاشته اند که رسا شود زیرا میخواهند با توسل به کورش و جشن نوروز و غیره حاکم شوند و بچاپند و نوکری بیگانه را بکنند همان طور که آخوندها بنام اسلام چاپیدند و نوکری بیگانه را میکنند بر ضد ملت ایران.
من نمیدانم یک سکولار واقعی چرا کورش دیکتاتور را باید بپرستد؟

ما راه درازی برای بثمر رساندن حکومت دموکراسی بر اساس حقوق بشر داریم و لازم است در این راه همه سدها در هم شکسته شود

بنابراین بنظر من سکولاریسم نمیتواند با دمکراسی و حقوق بشر مخالف باشد و هر کسی که ادعای سکولاریته کرد و با حقوق بشر و دمکراسی مخالف بود در واقع ضد سکولار است .کسانی که از شاهان پهلوی تعریف و تمجید میکنند که دیکتاتور بودند و ضد حقوق بشر بودند نمیتوانند سکولار باشند

نقد سکولاریزم مورد نظرافشا


قبل از هرچیز باید عرض کنم که من از کابرد واژه سکولاریزم بجای سکولاریته امتناع دارم. علت این امتناع در این علت ساده است که در نظر من هر آنچه که صورت یک ایسم و یک گرایی به خود می گیرد به یک سیستم جامعه و مانع و به یک مکتب و و یک افراطی گری مبدل می شود که من از آن پرهیز دارم. من با اینکه اهل خرد هستم اما خرد گرایی و راسیونالیسم پرهیز دارم. باینکه اهل تجربه ام اما از تجربه گرایی و امپریسم امتناع دارم. با اینکه از رویکرد اجتماعی برخوردارم اما ازسوسیالیزم و جامعه گرایی بیزارم و به همین طور با اینکه به سکولاریته احترام میگذارم اما برای سکولاریزم نیستم. نمی دانم آیا برداشتم از سکولاریزم درست است یانه اما در نظر من سکولاریزم در امر سکولاریته به دو صورت مختلف در افراط است

 

 اول-علمی گرایی و خرد گرایی

دوم -   دنیا گرایی

 

 الف - سکولاریزم خردگرا و علم گرا از نوع دیگر بدنبال یک اساس و بنیاد مطلق برای حکومت است. . مطلق گرایی گرایی سکولاریستی و خرد گرایانه بدنبال یک اساس مطلق برای حکومت است. یعنی آنها می پذیرند که حکومت به یک اساس مطلق نیازمند است و آنها تنها در پی جابجایی مطاق گرایی دینی با دیگر مطالق گرایی اند. شما برای فهم بیشتر من به اساس های یک حکومت توجه کنید

:-فرهنگ قومی و قومیت و عرف و تجربه

دوم-علم

سوم-جامعه

 

سه گروه ناسیونالیست ، سوسیالیست و راسیونالیست هر یک به سهم خود در پی یک اعطای اساس مطلقه به جای دین مطلقه یعنی اساسی که نفی آن مشخصه سکولاریته است با هدف تراشیدن یک آلترناتیو مطلق به جای دین مطلقه به عنوان اساس حکومت دینی و غیر سکولار می باشند.

جنبش سکولاریته در واقع آن جنبش تاریخی و انسانی است و به این معنا و نه فقط یک جنبش علمی عقلی و فلسفی نیست یعنی آنگونه که خرد گرایان سکولار و یا سکولاریستهای خرد گرا می پندارند بلکه تنها آن جنبش مدنی است که تا کنون موفق شده دین را به عنوان یک پایه و حتی یک پایه مطلق از حکومت از دور خارج کند.

من با افشا و دیگران در یک نکته از پیش موافقم. و آن اینکه سکولاریته یعنی جدایی امر حکومت از امر قدسی. سکولاریته یعنی همین. سکولاریته به این معنا نه تنها ناظر بر جدایی میان امر قدسیت و امر حکومت است بلکه بدین ترتیب اعلام می دارد که جدایی به معنای یک جدایی مطلق است. این مطلقیت گسست از یک پایه تاریخی و دینی به معنای تجویز یک مطلق گرایی نیست. بلکه به معنای یک گسست کامل و جامع است.

من همانطور که در یادداشتهایم عرض کردم برخی از سکولاریته تنها مطلق گرایی دینی در اساس حکومت می فهمند. آنها از اینرو مخالف گسست مطلق دین از حکومت و سیاست هستند و لذا بر این نظرند که دین به مثابه پایه چهارم حکومت است و باید صرف نظر از مطلق گرایی دینی به مثابه یکی از اساس رابعه باقی بماند. آنها می گویند اما مطلق گرایی دینی در این است که در پی آن می باشد پایه چهارم دینی حکومت را به مثابه تنها پایه رسمی و معتبر جلوه دهد. و سکولاریته در پی حذف مطلقه آن است
اینها این مدل را برای حکومت ترسیم می کنند

اول - دین

دوم - فرهنگ

سوم - علم

چهارم- جامعه


در مطلق گرایی دینی تنها یک پایه وجود دارد

اول - دین

و سه دیگر پایه تنها زیر مجموعه ایی از دین می باشند. دین در نظر مطلق گرایان دینی عبارت است از


اول- عقیده

دوم - فروع دین

سوم - فرهنگ

چهارم - علم

پنجم - جامعه

در دیگر مطلق گرایی از جمله خردگرایی و جامعه گرایی به همین نحو و سیستم عمل می شود و همه اجزای انسانی در یک جزء گرد آوری می شود. در خردگرایی همچیز دز خرد و در جامعه گرایی همه اجزا در جامعه خلاصه می شود.

شما به این سکولاریته نگاه کنید. سکولاریته یک شمای از پیش تعیین شده ایدئولوژیک نیست بلکه خواست تاریخی بشر بر جدایی میان مسائل دنیوی و قدسی است. سکولاریته در این جدایی و گسست به همه مسائل دنیوی توجه دارد. از اجزاء مسائل دنیوی عبارتند از جامعه، علم، فرهنگ و حکومت. این خواست در عمل به معنای حذف پایه چهارم یعنی پایه دینی حکومت است و این یک فرمان تاریخی و یک روند تکاملی است. در نظر من تاریخ بشر چنانچه همینگونه پیش رود در آینده دیگر پایه ایی که از دایره خارج خواهد شد پایه فرهنگی و قومی است. حکومتهای آینده دیگر حکومتهای قومی و ملی نیستند. همانگونه که حکومتهای مدرن فعلی دیگر نمی توانند دینی و عقیدتی باشند.

دوم - سکولاریسم و دنیاگرایی

در این جریان دین به مثابه یک پایه از اساس های حکومتی باقی می ماند اما نه این حکومت است که در خدمت دین است بلکه این دین است که در خدمت حکومت است. در این سکولاریزم دین ابزاری در دست حکومت و سیاسیون برای فریب مردم است. معمولا در افتراق و اشتراک دین گرایان و دنیا گرایان بر سر نقش دین مجادله است. علت در تداخل این دو در هم می باشد. یعنی به عبارت دیگر در بسیار موارد به علت این تداخل ناروشن است که آیا دین گرایان نه مثل دنیا گرایان دین را وسیله ابزار قدرت خود گردانیده اند. در عمل در بسیاری موارد می بینیم که امثال بوش دنیا گرا حاضر به همکاری حسنه با دین گرایانی نظیر احمدی نژاد و خامنه ایی هستند.

نتیجه

بنابر این سکولاریته یک پاسخ مطلق گرایانه و اما دنیوی به امر گسست و جدایی امور حکومتی و امور قدسی نیست. اگر مطلق گرایی بماند و اما سکولاریته به اجرا در آید آنگاه این سکولاریته مبدل به سکولاریزم از مدل اول می شود. سکولاریزم مدل اول در پی حفظ یک جابجایی مطلق دینی در اساس حکومت با یک اساس مطلق دیگر در اساس دنیوی نظیر علم و خرد ، جامعه یا فر هنگ می باشد.

در این قسمت باید عرض کنم من ریشه های مخالفت اقشا را در دفاع از خردگرایی و بر علیه فرهنگ گرایی و قومی گرایی را مبتی بر نفی مطلق گرایی نمی بینم. ایشان از مطلق گرایی خرد گرایانه در پی سکولاریزم فرهنگی و قوم گرایانه می باشد.

از نکات برجسته مورد تایید من در رویکرد افشا این نکته مثبت است که ایشان بدرستی ضمن تفکیک امر سکولاریته و حقوق بشر از امر دمکراسی اما دمکراسی را از سکولاریته در پیوند می بینند. ایشان بخوبی دریافته اند که برخی در پی آنند از گسست تاریخی موجود میان سکولاریته و دمکراسی به ضرر دمکراسی تنها و به سکولاریته محدود شوند. من در یادداشت رابطه ... به همین مورد اشاره داشتم. من در آنجا خاطر نشان نمودم که جریاناتی در پی عمده کردن سکولاریته و حقوق بشر و نادیده انگاشتن دمکراسی هستند. عرض کردم که بهتر است که ما شیپور را از دهانه گشاد آن ندمیم. در دمکراسی طراز نوین هم سکولاریته است اما بر عکس آن هیچ تضمینی نیست. سکولاریته یک جریان یکدست و خواهان حذف مطلقه اساس دین و قدسیت از بنیاد های دنیوی و معتبر حکومت است. و در این جا و در ادامه یاد آور می شوم سکولاریته در این حذف مطلق مسر است و نه بیشتر و بیش از آن معتبر نیست. سکولاریته به این معنا در پی مطلق کردن دیگر پایه ها و بنیاد های حکومتی نظبر خرد و یا قومیت نیست. گرچه سکولاریت در پی نفی مطلق گرایی نیست چون پیام و ظرفیت تاریخی آن این نیست اما اگر ما روح سکولاریته را به خوبی دریابیم سکولاریته در پی تجدید مطلق گرایی در دیگر اشکال عقلی و یا فرهنگی و قومی هم نیست.

از مشخصه های پر رنگ تمامی سکولاریزم خواه قومی خواه اجتماعی و عقلی در ادغام دین ستیزی با حکومت سکولاریست می باشد. شما این اسلام ستیزی سیاسی را نه تنها از حانب سوسیالیستها بلکه از جانب قوم پرستان و خرد گرایان هم مشاهده می کنید.

این سه دسته هریک به شکل خود و بنابراساس مطلقی که از آن برخوردارند در پی آنند که از تریبون حکومت و با ابزار سازی حکومت در ستیز با دین و در ایران با اسلام در آیند.







در آخر اجازه دهید من به یک نکته مهم برای رفع هرگونه سوئ تفاهم عرض کنم. در نظر من بناد عقیده و قدسیت در دینا ستیزی است. عقیده و دین در نظر من یعنی همین دنیا ستیزی و دنیا انکاری و ....

سکولاریته پاسخی علمی یا فرهنگی و یا اجتماعی به این دنیا ستیزی نیست. سکولاریته یک امر آکادمیک و دانشگاهی و یا فلسفی ، یک امر قومی و فرهنگی و یا یک امر اجتماعی و مبارزه طبقاتی نیست. سکولاریته یک جنبس مدنی و تاریخی برای حذف یکی از پایه های تاکنونی حکومت یعنی قدسیت و اعتقاد از حکومت است. . اگر ما این جدایی را سکولاریته می نامیم جنبش دیگری در حریان است که در پی حذف دیگر پایه قومی حکومت از خود حکومت است. حکومت های آتی نه تنها دیگر دینی نیستند بلکه همچنین دیگر ملی نیستند.

____________________

 از افشا

همانطور که عرض کردم شما مسئله سکولاریسم را بطور آکادمیک بررسی میکنید و تاریخچه آن و این که چه بوده است.این البته بسیار مهم استو باید باشد.ولی تجویز موبموی آن بحث آکادمیک برویدادهای امروز ایران و خواسته های مردم امری است دیگر است و اصولا ابتدا باید دید این گونه تجویز آکادمیک سکولاریته به حوادث و آرمان های مردم ایران درست است یا نه؟
بنظر من این کار ضروت اساسی و اولیه ندارد بلکه ما باید سکولاریسم امروز را با تعریف تازه تر و همسو تر با دست آوردهای نوین مدرنیته ارائه دهیم و آن را به رویدادهای ایران و آرمان مردم خودمان که تاسیس جامعه آزاد پایدار و همسو با حقوق بشر است تجویز کنیم.
نگرش من منجر به مطلق گرایی نخواهد شد زیرا آن نگرش در زیر مجموعه دمکراسی و حقوق بشر است و نه بر تر از دمکراسی و حقوق بشر.یعنی اگر تضادی مابین سکولاریسم پیشنهادی بنده و حقوق بشر و دمکراسی پیش بیاید حقوق بشر و دمکراسی حرف اول را میزنند و نه سکولاریسم.سکولاریسم پیشنهادی من وسیله ای برای تقویت دمکراسی و حقوق بشر در برابر آفت رفتارهای احساسی از قبیل دین؛ قومیت گرایی و استبدادهای دیگر است

Posted on Tuesday, June 8, 2010 at 01:34PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>